#احکام_وصیت
#استفتائات
❓ نوشتن وصیت و وصیت کردن در چه مواردی واجب است؟
✔️ پاسخ #آیت_الله_مکارم_شیرازی
🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 ماموریت #امام_زمان (عج) چیست؟
🎙#استاد_انصاریان
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به وقت دلتنگی| تا تو بودی سر و سامونی داشتیم...
دلتنگتیم فرمانده💔
#هفته_بسیج_گرامی_باد
@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #ترنم_باران ✅ قسمت سوم تازه از مدرسه به خانه آمده بودم هنوز زمان زیادی نگذشته بود تا فرصت ک
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#ترنم_باران
✅ قسمت چهارم
از مدرسه بیرون آمدم و به سمت خانه حرکت کردم هنوز چند قدمی از مدرسه دور نشده بودم که دوستم صدایم کرد برگشتم به سمت صدا دیدم زهرا دختر اعظم خانم همسایه دیوار به دیوار مان بود با هم به راه افتادیم ازماجرای صبح برایش تعریف کردم و گفتم : صبح به زمین خورم فکر کنم پایم زخمی شده باشد!
به خانه که رسیدم از زهرا خداحافظی کردم به حیاط نگاهی کردم برف های صبح کمی آب شده بود وارد اتاق شدم مادر مشغول بافتن قالی بود در این چند ماه نصف قالی را بافته بود تا زودتر آماده شود و به مش رحمت بدهد تا خیالش کمی راحت شود
بعد ازناهار درس هایم را خواندم درس فارسی چند کلمه سخت بود که قرار شد با آن جمله بنویسم و بر متن مروری کنم تا نزدیک غروب همه ی درس ها را خواندم ،فصل زمستان هوا خیلی زود تاریک می شود و فرصتی برای بازی در کوچه نیست به خصوص زمانی که برف هم ببارد دیگر نمی شود از خانه بیرون رفت باید کنار کرسی نشست ومشغول خواندن کتاب شد نوشیدن چای در این هوای سرد بسیار لذت بخش است
شب پرده ی سیاه خودش را بر آ سمان کشید پدر و برادرم برای کار به شهر رفته بودند در روستاپاییز و زمستان کشاورزان گندم ها رادرو می کنند و سیب زمینی ها را برداشت میکنند چون کار کشاورزی ندارند و در سرما ی زیاد نمی توانند محصول بکارند به شهر می روند تا با دامداری در گاوداری ها معشیت خود وخانواده را بچرخاند
شب هوا تاریک بود چراغ های روستا چندان نمی توانست روستا را روشن کند صدای زوزه شغال ها از نزدیک شنیده میشد شغال ها برای گرفتن مرغ ها و خروس ها اطراف روستا می چرخیدندو در فرصت مناسب اقدام میکنند چند روز پیش شغال به خانه یکی از همسایه ها آمد و چند تا از مرغ و خروس هایش را شکار کرده بود مامان هم برای در امان نگه داشتن مرغ و خروس ها آنها را در انبار خانه می گذاشت
تا هم مکان گرم داشته باشند و هم شغال به آنها حمله نکند
از روزی که گذشت و در میان برف ها به مدرسه رفته بودم خیلی خسته بودم و بعد از جمع کردن سفره همان جا خوابم برد.
ادامه_دارد...
نویسنده: مائده افشاری💚
کپی رمان ممنوع 🚫🚫🚫🚫
🆔 @AhkamStekhare
✍حضرت فاطمه عليهاالسلام :
از دنياى شما محبّت سه چيز در دل من نهاده شد : تلاوت قرآن، نگاه به چهره پيامبر خدا و انفاق در راه خدا
📚نهج الحياة، ح 164
🆔 @AhkamStekhare
#احکام
🔰 درست کردن غذا و شله زرد با همراه حک کردن اسما متبرک - بهم زدن اسما متبرک روی غذا و نذری با دست
🆔 @AhkamStekhare
💌 #حدیث_روز
پیامبر اسلام (ص):
مَن قَـبَّلَ وَلَدَهُ كَـتَبَ اللّه عَزَّوَجَلَّ لَهُ حَسَنَةً و َمَن فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللّه يَومَ القيامَةِ، و َمَن عَلَّمُهُ القُرآنَ دُعىَ بِالابـَوَينِ فَيُكسَيانِ حُلَّتَينِ يُضى ءُ مِن نورِهِما وُجوهُ اَهلِ الجَنَّةِ ؛
- هر كس فرزندش را ببوسد ، خداوند عزّوجلّ براى او ثواب مى نويسد و هر كسى كه او را شاد كند ، خداوند روز قيامت او را شاد خواهد كرد و هر كس #قرآن به او بياموزد ، پدر و مادرش دعوت مى شوند و دو لباس بر آنان پوشيده مى شود كه از نور آنها، چهره هاى بهشتيان نورانى مى گردد.
📚كافى(ط-الاسلامیه) ج 6، ص49
🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#احکام_خمس
🎥کسی که دو شغل دارد می تواند دو سال خمسی داشته باشد؟
🆔 @AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #ترنم_باران ✅ قسمت چهارم از مدرسه بیرون آمدم و به سمت خانه حرکت کردم هنوز چند قدمی از م
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#ترنم_باران
✅ قسمت پنجم
ساعت هفت صبح هوا خیلی سرد بود داشتم در خانه راه می رفتم می خواستم هوا کمی گرم شود تا با زهرا بروم برف بازی ساعت ۹ قرار گذاشته بودیم دوساعتی گذشت زهرا در خانه یمان آمد فوری رفتم در باز کردم مادرم تاکید کرد که برای برف بازی شال گردن بپوشم از کوچه های پر از برف گذشتیم و به دشتی رسیدیم که در تابستان پر از زیبایی بود و اکنون پر از برف شده شده است
تیوپ پلاستیکی را روی بلندی قرار دادیم و از بالای به سمت پایین سر خودریم سرایزی خیلی هیجانی بود من و زهرا در حال سر خوردن فریاد بلندی کشیدیم به طوری که صدایمان دشت را پر کرده بود
چند ساعتی بازی کردیم خورشید که درست در وسط آسمان قرار گرفته بود
هوا کمی گرم شده بود به خانه برگشتیم تا کمی در کار های خانه به مادرهایمان کمک کنیم
به خانه که رسیدم مادرم غذا را آماده کرده بود من هم سفره را پهن کردم و با مادرم مشغول غذا شدیم ، غذا گرم جانی تازه در بدن یخ کرده من ایجاد کرد
بعد از ناهار به کمک مادرم آمدم تا چند رج از قالی را ببافم کلی با هم صحبت کردیم هر کداممان از آرزوهایی داشتیم می گفتیم
مادرم می گفت دوست دارد یک سفر کربلا برود چون تا بحال نرفته است من هم گفتم دوست دارم معلم شوم
نزدیک غروب از اتاق بیرون رفتم و لحظه ی غروب آفتاب را تماشا کردم
جقدر دل انگیز است پاره های خورشید کم کم در حال خاموش شدن است بعد از نماز مغرب و عشا زیر کرسی رفتم و آهسته بی صدا فکر کردم.
ادامه_دارد...
نویسنده: مائده افشاری💚
کپی رمان ممنوع 🚫🚫🚫🚫
🆔 @AhkamStekhare
✅ یکی از شیوههای کنترل رفتارهای نامطلوب کودکان نادیده گرفتن است،
در این روش دو نکته را باید در نظر بگیرید:
۱) سطح تحمل شما در برابر مشاهدهی رفتار آزار دهندهی کودک چقدر است؟
۲) آیا این رفتار برای کودک یا اطرافیان خطرناک نیست؟
🔹اگر تحمل شما در این موارد بالاست و رفتار کودک خطرناک نیست.
🔸در برابر رفتار نامناسب، به او نگاه کنید و هیچ واکنش بدنی نشان ندهید، به سمتی دیگر نگاه کنید یا وانمود کنید مشغول کاری هستید، یا اتاق را ترک کنید.
🆔 @AhkamStekhare