#تربیت_فرزند
هنگام نوشتن تكاليف، میز آشپزخانه یا اتاق غذاخوری، معمولاً فضای کاری مورد علاقه کودکان است.
🔸بسیاری از کودکان از اینکه نزدیک شما باشند، احساس راحتی میکنند. شما میتوانید آنها را از نزدیک تشویق کنید و در صورت نیاز کمکرسان باشید.
🔹بچههای بزرگتر معمولاً ترجیح میدهند در اتاق خود باشند، اما هر از گاهی به آنها هم سر بزنید و در پایان به تکالیفشان رسیدگی کنید.
🆔 @AhkamStekhare
*پاسخ شاعر به شعر مقام معظم رهبری*
شعری که مقام معظم رهبری خطاب به شهدا خواندند و گریه کردند:
(ما سینه زدیم و بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند)
شاعر ،خطاب به آقا درجواب شعری که خواندند:
از اشک شما ارض و سما باریدند
بر آه شما انس و ملک نالیدند
گفتند همه “فدای اشکت آقا”
تصویر شما را شهدا بوسیدند
آقا خودتان حضرت خورشید هستید
از نور شما ستاره ها تابیدند
در مجلس خوبان شهدا هم بودند
اما همگان گرد شما چرخیدند
از اول و از آخر مجلس، شهدا
آقای جهان سید علی را چیدند
@beheshteRzvan
⭕️#حدیث_روز
🔸پیامبر اکرم (ص):
🔹من سَعى لِمَريضٍ في حاجَةٍ قَضاها أولَم يَقضِها خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ كَيَومٍ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ
🔹هر كس براى بر آوردن نياز بيمارى بكوشد ، چه آن را برآورده سازد و چه نسازد، مانند روزى كه از مادرش زاده شد، از گناهانش پاك مى شود.
🔺كتاب من لايحضره الفقيه ج ٤ ص ١٦
@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
رمان های عاشقانه مذهبی بسم رب الشهدا 📕📘📗📘📙📗📙📔📕📗📘📕 #مجنون_من_کجایی؟ ✅قسمت بیست و دوم رواے رقیه ح
رمان های عاشقانه مذهبی
بسم رب الشهدا
📕📗📘📙📘📙📔📙📘📗📕📗
#مجنون_من_کجایی؟
✅قسمت بیست و سوم
به بچه ها نزدیک شدم
فرحناز :رقیه پر
میبنم که دارم تک تکتون رو مزدوج میکنم
-فرحناز😳😳چی میگی؟
فرحناز:برادر حسینی باتو مزدوج میشه
-بروبابا
دیونه
فرحناز:اگه شد چی ؟
-اگه نشد چی؟
فرحناز اگه شد من برات یه انگشتر حدید میخرم
-شرط بندی؟😳😳😳
خاک عالم
فرحناز:نه خیرم
هدیه
حسنا:بچه ها بیاید میخایم کار شروع کنیم
سیه پوش شدن حسینه تا ساعت ۱ظهر طول کشید
آقای حسینی گفت ناهار میخرم همه بخورید بعد برید
دیگه تا ما برسیم خونه ساعت ۲/۲۵دقیقه شد
تا وارد خونه شدیم
مامان:رقیه برات خواستگار زنگ زده
-هان ؟
چی؟
خاستگار؟
مامان: بله خاستگار
تو ۱۹سالته دیگه باید ازدواج کنی
-مامان
من قصد ازدواج ندارم 😢😢
مامان: حداقل بپرس کیه
شاید نظرت عوض شد
-مگه فرقی هم داره
مامان:بله داره
-خوب کیه
مامان:سیدمجتبی حسینی
-😳😳حسینی
مامان:حالا داری؟
-اجازه بدید فکرام کنم با پدر مشورت کنم چشم
مامان:به حاج خانم گفت ۹شب زنگ بزنه
جواب بده
-چشم
تو هنگ بودم وای خدا مگه میشه ؟🙈
نویسنده:بانو....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🆔 @AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
رمان های عاشقانه مذهبی بسم رب الشهدا 📕📗📘📙📘📙📔📙📘📗📕📗 #مجنون_من_کجایی؟ ✅قسمت بیست و سوم به بچه ها نزد
📕📗📘📙📔📙📔📙📘📗📕
بسم رب الشهدا
#مجنون_من_کجایی؟
✅قسمت بیست و چهارم
یه ذره استراحت کردم
بعد پاشدم حاضر شدم برم پیش بابا
یه مانتو آبی کاربونی پوشیدم و یه روسری فیروزه ای سرکردم
بازم مثل همیشه چادرم همدم همیشگیموسر کردم
این بار با ماشین خودمون رفتم
درب ورودی مزار یه شیشه گلاب خریدم
به سمت مزار بابا حرکت کردم
درب گلابو باز کردم
سلام بابایی
دلم برات تنگ شده
بابا ببین دخترت بزرگ شده براش خواستگار میاد
بابا من آقامجتبی خیلی وقته میشناسم
پسر خوبیه
اگه واقعا عالیه من باهش خدایی میشم
بیا بهم بگو بهش جواب مثبت بدم
بابا چرا سفره عقد باید من از حسین اجازه بگیرم نه از تو
بـــــــ😭😭ـــــــابـــــــ😭😭ـــــا
تا ساعت ۶پیش بابا بودم
بعدش رفتم وضو گرفتم و نماز خوندم
ساعت ۷:۳۰بود رسیدم خونه
-سلام مامان جونم
++سلام دخترم
بهشون چی بگم؟
خندم گرفت از سوال مامانم
_اخه مادره من بزار وارد شم بعد بپرس چقدر حولی آخه
_باشه دختر خوشگلم حالا بگو
-بگو بیان
++مبارک باشه
برق شادی تو چشمای مهربون مامانی موج میزد
نویسنده بانو....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🆔 @AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
📕📗📘📙📔📙📔📙📘📗📕 بسم رب الشهدا #مجنون_من_کجایی؟ ✅قسمت بیست و چهارم یه ذره استراحت کردم بعد پاشدم حاض
📕📗📘📙📔📙📘📗📕📔📕📗
بسم رب الشهدا
#مجنون_من_کجایی؟
✅قسمت بیست پنجم
رواے سید مجتبے حسینے
مادرم میگفت ساعت ۹شب بیاد زنگ بزنه منزل خانم جمالی اینا دوباره بپرسه چیکار کنیم
این چند ساعت به من بیچاره چندسال گذشت
ساعت ۸شب بود که دیگه طاقتم تموم شد
مادر ساعت ۸میشه زنگ بزنید🙈🙈
مادر ،در حالی که میخندید گفت:باشه عزیزم چقدر حولی😂
خجالت زده سرمو انداختم پایین
مادر تلفن قطع کرد
-مادر چی شد
مادر:گفتن فردا ساعت ۹شب بیاید
-😍😍🙈🙈
ساعت ۸:۳۰شبه داریم میریم خواستگاری
یه دست گل مریم و نرگس خریدیم
ضربان ❤️ بالای صدهزار میزنه
بالاخره رسیدیم خونه خانم جمالی اینا
فقط حسین و حاج خانم بودن
بعد از سلام علیک وارد خونه شدیم
حاج خانمـ :رقیه جان چای بیار
خانم جمالی چای آوردن روم نمیشد سرمو بالا بگیرم راستش هیچ وقت چهرشونو درست ندیدم
چند دقیقه بود نشسته بودیم همش درباره چیزای مختلف حرف میزدن حسین چند دفعه اومد باهام حرف بزنه که انقدر حول بودم هی میگفتم چی ؟هان؟😁
حسین نگاهم میکرد خندش میگرفت
بالاخره رفتیم سر اصل مطلب😍
که مادر گفت حاج خانم با اجازه شما و حسین آقا
بچه ها برن حرف بزنن
حاج خانم :رقیه جان آقاسید راهنمایی کن
یه ربع سکوت
خانم جمالی حرفی ندارید
-آقای حسینی اجازه عقد من با پدرمه اگه تاییدکنن
من بهتون خبر میدم
مونده بودم هاج و واج اگه شهید منو قبول نکنه چی واای خدایا خودت کمک کن😔
نویسنده :بانو....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🆔 @AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
📕📗📘📙📔📙📘📗📕📔📕📗 بسم رب الشهدا #مجنون_من_کجایی؟ ✅قسمت بیست پنجم رواے سید مجتبے حسینے مادرم میگفت س
📕📗📘📙📔📘📗📕📘📕📗📘
بسم رب الشهدا
#مجنون_من_کجایی؟
✅قسمت بیست ششم
روای رقیه
به آقای حسینی گفتم که شرط من برای شنیدن و صحبت اصلی یا نه اصلا شرط ازدواجم با پدرمه
و پدرم باید تاییدش کنه
از اتاق خارج شدیم مادرآقای حسینی گفت که دهنمون شیرین کنیم ؟
-حاج خانم من ب آقاحسینی گفتم شرط ازدواجم رضایت پدرمه
همین
خونه تو سکوتی طولانی فرو رفت بعد از چند دقیقه آقای حسینی و خانوادشون رفتن
بعد از رفتنشون مامان رو به سمتم کردو گفت: رقیه این چه حرفی بود یعنی چی رضایت پدرم
-خانم رضایی محترم اون آقای که تو مزارشهدا خوابیده
پدرمه
پدری حتی مثل حسین و زینب یه بارهم آغوشش لمس نکردم
حسرت آغوش پدر میدونی یعنی چی مامان
اصلا پدر یعنی چی
حالا حقمه باید بیاد مجتبی رو تایید کنه
واگرنه به خود حضرت زهرا هیچوقت ازدواج نمیکنم فهمیدید
با گریه دویدم سمت اتاقم
عکس پدرمو برداشتم شروع کردم با حق حق باهاش صحبت کردن
_ به خدا اگه برای ازدواجم نیای ازدواج نمیکنم 😭😭😭
با گریه خوابم برد
خواب دیدم وسط مزارشهدا سفرعقدپهنه
خودمم عروسم
پدرم با لباس خاکی بسیج اومد سمتم دستم گرفت گذاشت تو دست سیدمجتبی بعد سرم بوسید گفت کوتاهی بابارو میبخشی رقیه جان
دخترم هیچوقت پیشت نبودم اما ببین برای عقدت اومد
من سیدمجتبی تایید کردم مبارکت باشه
گریه میکردم آغوشش باز کرد رفتم تو آغوشش
اشکای من و بابا هردو روان بود
😭😭😭😭😭
بابا خیلی دوست دارم
سرمو بوسید منم دوست دارم بابا جان
با گریه بلندشدم ساعت اذان صبح بود
بابا فدات بشم عاشقتم
رفتم پایین
حسین و مامان با دیدن چشمای قرمز و پف کرده ای من متعجب شدن
مادرم بانگرانی گفت:
رقیه چی شده؟
بریده بریده گفتم مـــــ😭😭ا مان
_جانم عزیزم
_بابا بابا اومد خوابم سید مجتبی تایید کرد
مامانم بابام تو عقدم بود
مامان آغوشش باز کرد سکوت مادر و گریه های من
نویسنده : بانو...ـش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🆔 @AhkamStekhare
💢 مستحبات حائض
💠 در یک مورد است که نمی شود با وضو، کاری را انجام داد که برای انجامش نیاز به طهارت است ( یعنی نمی شود با آن وضو نماز خواند و کلمات قرآن و اسما الهی و نام معصومین ( ع) را لمس نمود) و آن در وقتی است که حائض یا نفساء (زنی که خون حیض یا نفاس می بیند) برای گفتن ذکر و و دعا وضو گرفته است.
🔶 مسئله: مستحب است زن حائض در وقت نماز، خود را از خون پاک نمايد و پنبه و دستمال را عوض کند و وضو بگيرد و در جاى نماز رو به قبله بنشيند و مشغول ذکر و دعا و صلوات و تلاوت قرآن شود و در اين وقت تلاوت قرآن مکروه نيست.
🔺 احكام دوران عادت
@AhkamStekhare
ـ🍃💌🍃💌☘🍃
ـ💌🍃💌🍃
ـ🍃💌☘🍃
ـ💌🍃﷽
ـ☘🍃
ـ🍃 #پست_ویژه #شکرگزاری
❣سرّی از اسرار بندگی!❣
💔 گلهی خداوند متعال از ناشکری و بیتفاوتی بندگان نسبت به نعمتهای الهی:
«وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور»
(از بندگان من عدّه قليلى شكر گزارند!)
[سوره سبأ، آیه ۱۳]
♨️ واقعاً دقیق نگاه کنیم خیلی ناشکریم! اینقدرر ناشکریم که خداوند دست به چه کارها نزده که ما شکر کنیم! به این نمونه توجّه کنید:
🦋 امام رضا علیهالسلام :
علت عطسه این است كه هر وقت خداوند به انسان نعمتى عطا كند و شكرش را به جاى نیاورد، خداوند بادى به بدنش مىاندازد و دور مىزند تا وارد بینى مىشود و در اثر آن انسان عطسه مى كند؛ وقتى مىگوید: الحمدلله، خداوند آن را به جاى شكر نعمتى كه به او داده بود مىپذیرد!..❤️
منبع:الكافي(ط-الإسلامية)،ج۲،ص۶۵۴
❤️حالا میخواین جزء اون دسته بندههای انگشتشماری باشید که شکرگزارن؟!
✅ راهکار امام صادق (علیه السلام):
🍎«هر کس اوّل صبح ۴ مرتبه بگوید: (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين) یقیناً شُکر آن روزش را به جا آورده است؛ و اگر ابتدای شب هم این کار را تکرار کند، قطعاً شکر آن شب را بهجا آورده است!»
منبع:الكافي(ط-الإسلامية)،ج۲،ص:۵۰۳
خیلی ساده بود نه⁉️
پس یا علی! همین الآن شکر امشب رو
بهجا بیارین! همین الآنِ الآن!✌️
💌 این حدیث رو روی کاغذ چاپ کنیم، مثلاً یک نسخه کوچیک ازش رو، روی فرمان ماشین بچسبونیم و یکی رو هم روی در خروجی منزل؛ تا شکرگزاری رو فراموش نکنیم.. انشاءالله🤲
⬅️@AhkamStekhare