eitaa logo
پاسخ به احکام و معارف
718 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
42 فایل
بیان احکام شرعی و معارف اسلامی شامل: #یک_آيه #حدیث_روز #داستان_روز #حکمت_روز #مشاوره_روز #تلنگر_روز #رمان های جذاب احکام شرعی شامل تقلید، بانوان، طهارت، صدقه، خمس و... پاسخگو به احکام و استخاره: (۱) @mzamf135960 (۲) @M_Roshnay
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🌷دوهفته قبل از عملیات والفجر ۱۰ بود. چند روز قبل برف آمده و در آن دره بیش از نیم متر برف خوابیده بود ودر میان عوارض وجانپناه ها آغل گوسفندان که حدودا ۲۰متر مربع بود انتخاب شد چون لااقل روی برف نبودیم وسقف هم داشتیم . شب را آنجا با وجود سرما صبح کردیم... من و قاسم در همان دره ماندیم آفتاب به کف دره میتابید برای گرم شدن آنجا رفتیم. صبحانه وناهار نخورده بودیم سرد هم بود اسلحه هم نداشتیم.گرگ ودرنده هم در منطقه بود واز همه خطری تر وجود کمله ودموکرات که از دور با تیر میزدند. قاسم برای دلش قدری نوحه خواند وبعد رو به من کرد وگفت: احمد موقعیت های سخت مثل این وضعی که الان در آن گرفتاریم را چگونه قابل تحمل میکنی؟؟ برای خنده گفتم با لُنده!!! خندید وادامه داد من به خودم میگم الهی شکر بازم خوبه از این بدتر هم امکان داشت!! وثانیا صبر میکنم ومیدونم اینم میگذره! این دو درس ساده سالهاست که آرام بخش روزهای سختم شده... 🌱🌹 بی سیم چی قاسم کارگر شهادت:۱۳۶۶/۱۲/۳۰-والفجر ۱۰ 1214 🌷🌷🌷🌷🌷 شهدا از فارس 🆔 @AhkamStekhare
شهیدی که آرزوی دیدن امام عصر عج را داشت.... 🌷 به شدت مجروح شده بود. در بیمارستان هرچه روی تخت می خواباندیمش دوباره می نشست،دست روی سینه می گذاشت و می گفت: السلام علیک یا امام زمان! گفتم چرا بلند می شی،برات خوب نیست,بخواب؟ گفت چه طور بخوابم در حالی که امام حسین(ع) و امام زمان(عج) روبرویم ایستاده اند، من جلو امامم نمیخوابم. باهمان ذکر و دست به سینه شهید شد! ☝️(در وصیت زیبایش آرزو کرده بود امام زمانش را ببیند!) 🌿🌺 احمد کشاورزی 🌷🌷 اللهم عجل لولیک الفرج @AhkamStekhare
می گفٺ می خواهم جورے شوم ڪہ نیاز بہ ڪفن نداشٺہ باشم!عاشــق روضہ (ع) بود... می گفٺ : آدم ٺو خونش بگیره ، روضہ عباس(ع) حتی اگر فقط پنج نفر شرڪٺ ڪنند روضہ (ع) دیوانہ اش مے ڪرد... جورے الٺماس ڪرد ڪہ در ساݪ گذشته بعد از انفجار ماشینش در حݪب_سوریہ بے دسٺ ، اربا اربا بہ شهادٺ رسید... عاشقِ عباس باید هم ڪوه باشد ، باید فدایے زینب باشد، باید فانے در حسین باشد. http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐 یکی از همرزمان بزرگوار، ( فرمانده عملیات غرب کشور ) چنین نقل می کند که : جلسه ای داشتیم. و قتی که از جلسه برگشتیم ، به اتاق نقشه رفت و شروع به بررسی کرد. شب بود و بیرون ، در تاریکی فرو رفته بود. ساعت دوی نیمه شب بود ، می خواستیم عملیات کنیم . قرار بود اوّل پایگاه را بزنیم ، بعد از آنجا عملیات را شروع کنیم . جلسه هم برای همین تشکیل شده بود . با برادران ارتشی تبادل نظر می کردیم و می خواستیم برای پایگاه محل مناسبی پیدا کنیم . بعد از مدتی گفت و گو هنوز به نتیجه ای نرسیده بودیم . باید هر چه زودتر محلّ پایگاه مشخص می شد و الّا فرصت از دست می رفت و شاید تا مدت ها نمی توانستیم عملیات کنیم. چند روزی می شد که کارمان چند برابر شده بود و معمولاً تا دیروقت هم ادامه پیدا می کرد . خستگی داشت مرا از پای در می آورد . احساس سنگینی می کردم ، پلک هایم سنگین شده بود و فقط به دنبال یک جا به اندازه خوابیدن می گشتم تا بتوانم مدتی آرامش پیدا کنم . هنوز در اتاق نشسته بود ، گوشه ای پیدا کردم و به خواب عمیقی فرو رفتم . قبل از نماز صبح از خواب پریدم . آمد توی اتاق ، در حالی که چهره اش آرامش خاصی پیدا کرده بود و از غم و ناراحتی چند ساعت پیش چیزی در آن نبود . دلم گواهی داد که خبری شده است. رو به من کرد و پرسید : را چطور می خوانند؟ با تعجب پرسیدم: حالا چی شده که می خواهی نماز امام زمان عج را بخوانی؟ گفت: نذر کرده ام و بعد لبخندی زد... 💐🥀🕊🌹🕊🥀💐 گفتم : باید مفاتیح را بیاورم . مفاتیح را آوردم و از روی آن چگونگی نماز را خواندم . نماز را که خواندیم ، گفت : برو هرچه زودتر بچه ها را خبر کن . مطمئن شدم که خبری شده و گرنه با این سرعت بچه ها را خبر نمی کرد . وقتی همه جمع شدند گفت : برادران باید پایگاه را اینجا بزنیم ، همه تعجب کردند. بروجردی با اطمینان روی نقشه یک نقطه را نشان داد و گفت : باید پایگاه اینجا باشد . فرمانده سپاه سردشت هم آنجا بود . رفت طرف نقشه و نقطه ای را که بروجردی نشان داده بود ، خوب بررسی کرد . بعد در حالی که متعجب ، بود لبخندی از رضایت زد و گفت : بهترین نقطه همین جاست ، درست همین جا ، بهتر از اینجا نمی شود . همه تعجب کرده بودند . دو روز بود که از صبح تا شام بحث می کردیم ، ولی به نتیجه نمی رسیدیم ، حتی با برادران ارتشی هم جلسه ای گذاشته بودیم و ساعت ها با همدیگر اوضاع منطقه را بررسی کرده بودیم . حالا چطور در مدتی به این کوتاهی ، بروجردی توانسته بود بهترین نقطه را برای پایگاه پیدا کند ؟ یکی یکی آن منطقه را بررسی می کردیم . همه می گفتند : بهترین نقطه همین جاست و باید پایگاه را همین جا زد . رفتم سراغ برادر بروجردی که گوشه ای نشسته بود و رفته بود توی فکر . چهره اش خسته نشان می داد ، کار سنگین این یکی دو روز و کم خوابی های این مدت خسته اش کرده بود . با اینکه چشم هایش از بی خوابی قرمز شده بودند ولی انگار می درخشیدند و شادمانی می کردند . پهلوی او نشستم ، دلم می خواست هرچه زودتر بفهمم جریان از چه قرار است . گفتم : چطور شد محلی به این خوبی را پیدا کردی . الآن چند روز است که هر چه جلسه می گذاریم و بحث می کنیم به جایی نمی رسیم . در حالی که لبخند می زد گفت : راستش پیدا کردن محلّ این پایگاه کار من نبود . بعد در حالی که با نگاهی عمیق به نقشة بزرگ روی دیوار می نگریست ادامه داد : شب ، قبل از خواب توسل جستم به وجود مقدس و گفتم که ما دیگر کاری از دستمان برنمی آید و فکرمان به جایی قد نمی دهد ، خودت کمکمان کن . بعد پلک هایم سنگین شد و با خودم نذر کردم که اگر این مشکل حل شود ، به شکرانه آن نماز بخوانم. بعد خستگی امانم نداد و همان جا روی نقشه به خواب رفتم. تازه خوابیده بودم که دیدم آقایی آمد توی اتاق. خوب صورتش را به یاد نمی آورم ، ولی انگار مدت ها بود که او را می شناختم، انگار خیلی وقت بود که با او آشنایی داشتم. آمد و گفت که اینجا را پایگاه بزنید. اینجا محل خوبی است و با دست روی نقشه را نشان داد. به نقشه نگاه کردم و محلی را که آن آقا نشان می داد را به خاطر سپردم. از خواب پریدم، دیدم هیچ کس آنجا نیست. بلند شدم و آمدم نقشه را نگاه کردم، تعجب کردم، اصلاً به فکرم نرسیده بود که در این ارتفاع پایگاه بزنیم. خلاصه اینگونه و با توسل به وجود مقدس مشکل رزمندگان اسلام حل شد. 📚 امام زمان عج و شهدا؛ سلیم جعفری ، صفحه 49 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🆔 @AhkamStekhare
10.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌من از آن روز که در بند توام آزادم.... 📹جواب خدا را چی میخواهی بدهی؟! والامقام علی حسن پور ... ... 🍃🌷🍃🌷 🆔 @AhkamStekhare
🌷🕊💐🌹💐🕊🌷 : كاری كنيد كه وقتی كسی شما را ميكند احساس كند كه يك را ملاقات كرده است باشيم تا شويم 🆔 @AhkamStekhare
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 از یک سو باید بمانیم که آینده شویم و از دیگر سو باید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا نشود... 🆔 @AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
بسم رب العشق #قسمت_پنجاه_هشت - 😍 #علمدارعشق 😍# - مرتضی + جانم - چرا باید یه دختر با بی حجابیش
بسم رب العشق - 😍 😍# به سمت مزار شهید هادی راه افتادیم + نرگسم گفتی چیز زیادی از شهید ابراهیم هادی نمیدونی - اوهوم تقریباهیچی نمیدونم + شهید ابراهیم هادی به علمدار کمیل شهرت داره گمنام هستش یه بار یکی از راویان جنگ تعریف میکرد درمورد مرام ورزشکاری شهید هادی صدای بلند گو دو کشتی گیر را برای برگزاری فینال مسابقات کشوری به تشک می خواند. ابراهیم هادی با دوبنده ی ... . محمود.ک با دوبنده ی ... . از سوی تماشاچیا ابراهیم را می دیدم. همه ی حدس ها بر این باور بود که ابراهیم هادی با یک ضربه فنی حریف را شکست خواهد داد. ولی سرانجام ابراهیم شکست خورد. در حین بازی انگار نه انگار، داد و بیداد مربی اش را می شنود. با عصبانیت خودم را به ابراهیم رساندم و هر چه نق نق کردم با آرامی گوش می داد و دست آخر هم گفت: غصه نخور ولباس هایش را پوشید و رفت. با مشت و لگد عقده هایم را بر در و دیوار ورزشگاه خالی کردم، خسته شدم نیم ساعتی نشستم تا آرام شدم و بعد از ورزشگاه زدم بیرون. بیرون ورزشگاه محمود.ک حریف ابراهیم را دید که تعدادی از آشنایان و مادرش نیز دوره اش کرده بودند. حریف ابراهیم بادیدن من صدایم کرد: ببخشید شما رفیق آقا ابراهیم هستید؟ با اعصبانیت گفتم : فرمایش . گفت: آقا عجب رفیق با مرامی دارید، من قبل از مسابقه به آقا ابراهیم عرض کردم من شکی ندارم از شما می خورم ولی واقعا هوای ما را داشته باش . مادر و برادرم اون بالا نشسته اند و ما رو جلوی مادرمون خیلی ضایع نکن. حریف ابراهیم زیر گریه زد و اینجوری ادامه داد: من تازه ازدواج کردم و به جایزه نقدی این مسابقه خیلی نیاز داشتم ... . سرم رو پائین انداختم  و رفتم . یاد تمرین های سختی که ابراهیم در این مدت کشیده بود افتادم و به یاد لبخند اون پیرزن و اون جوون، خلاصه گریه ام گرفت. عجب آدمیه ابراهیم... . این کلمه مرتضی برابر شد با رسیدنمون به یادمان شهید هادی بازهم من گلاب ریختم و مرتضی شروع کرد به زمزمه این شعر تنها کسانی شهید می شوند! که باشند... . باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! را را را را را دراز را را را را را را را... . باید از گذشت! باید کشت را... . شهادت دارد! دردش کشتن هاست... . به یاد کربلا... به یاد قتلگاه و و ... الهی،... باید شویم،تا شویم!! بايد اقتدا كرد به # نویسنده بانو...ش بامــــاهمـــراه باشــید 🌹@AhkamStekhare
🌺🕊🌹🌸🌹🕊🌺 چند روز قبل از ، از سردشت مےرفتیم باختران بین حرف هایش گفت: « بچه ها! من دویست روز روزه بدهڪارم» تعجب ڪردیم گفت : « شش ساله هیچ جا ده روز نموندم کہ قصد روزه ڪنم. » وقتے خبر رسید شده، توی حسینیه انگار زلزلہ شد ڪسے نمےتوانست جلوے بچہ ها را بگیرد توے سر و سینہ شان مےزدند چند نفر بےحال شدند و روے دست بردندشان آخر مراسم عزاداری، آقای صادقے گفت « ، بہ من سپرده بود ڪہ دویست روز روزه ی قضا داره ڪے حاضره براش این روزه ها رو بگیره » همہ بلند شدند نفرے یک روز هم روزه مےگرفتند، مےشد ده هزار روز... 📚 یادگاران، جلد ده، صفحه ۹۴ اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف: 🆔 @AhkamStekhare
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرآنی ایام حج، یادی کنیم از گل پر پر شده حاج محسن حاجی حسنی این تلاوت از آخرین تلاوتهای این قاریِ عزیز و شهید ماست. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ ✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف: 🆔 @AhkamStekhare
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 گذری کوتاه بر زندگی حجت الاسلام دکتر ، در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی در خانواده ای پیشه ور در شهر کرمان به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۳۲ به قم رفت و سطوح عالی علوم اسلامی را در حوزه علمیه قم سپری نمود؛ فقه را در محضر مرحوم ، اصول را در محضر و تفسیر و فلسفه را نزد مرحوم علامه طباطبائی فرا گرفت و سپس به تحصیلات دانشگاهی رو آورد و در دو رشته علوم تربیتی و دکترای الهیات از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. در اسفند ماه ۱۳۴۲ پس از ایراد سخنرانی هائی در مسجد «هدایت» ، «الجواد» و«حسینیه ارشاد»، به مناسبت سالگرد حادثه فیضیه دستگیر و به زندان‌های کوتاه مدت محکوم شد و از سال ۱۳۵۰ ممنوع المنبر گردید. وی در سال ۱۳۵۷ به فرمان ره به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد . به دنبال برکناری بنی صدر از مقام ریاست جمهوری و انتخاب به عنوان ریاست جمهوری بنا به پیشنهاد ایشان در سال ۱۳۶۰ به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شد و مجلس نیز به او و وزرایش رای اعتماد داد. به همراه در انفجار توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق ترور و شهید شد . 🌹 🕊 🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 از پهلویش خون می چکید😭 🏴نوحه تورجی زاده به درخواست خرازی ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌ 🆔 @AhkamStekhare