📚 معامله اوراق و اسکناس جعلی📚
✍ به دو صورت فرض می شود:
الف) به عنوان مبیع در معامله واقع می شود ←این معامله حرام و باطل است.(یعنی خودِ این اوراقِ تقلّبی به عنوان یک شیء به فروش می رسد)
⚠️ در این صورت، معمولاً هم بایع و هم مشتری، از تقلّبی و جعلی بودن این اوراق آگاه اند ؛ چراکه بایع، خود جاعل است و مشتری هم که به قیمت کمتری می خرد ؛ مثلاً یک میلیون از این اسکناس ها را به صد هزار تومان می خرد، می داند اینها تقلّبی است.
ب) ثمن معاملات واقع می شود:👇
۱. کسی که این اسکناس تقلبی را داده از جعلی بودن آن خبر داشته است← معامله حرام و باطل است(در هنگام معامله قصد دادن ثمن با همان اسکناس را دارد)
⚠️ زیرا معامله بر شخص این ثمن تقلّبی واقع شده است، نه بر ثمن فی الذّمه که کلّی است.
۲. ابتدائاً جنس را در مقابل کلّی ثمن می خرد، درحالی که متوجه وجود اسکناس تقلّبی در جیبش نیست. بعد در مقام اداء متوجّه اسکناس تقلّبی شده و همان را
به بایع تحویل می دهد← معامله صحیح است، منتهی ذمّۀ او همچنان به ثمن واقعی مشغول است.
⚠️ زیرا مبیع در مقابل ثمن کلّی است نه شخص این ثمن. نظیر معاملۀ نسیه ای که وقت پرداخت ثمن، از پول تقلّبی دین را بپردازد که در این صورت، معامله صحیح است ؛ هرچند ذمّۀ او بریء نمی شود، چون با چیزی که مالیت ندارد یا احیاناً محرّم است، ادای دین کرده است.
۳. بایع و مشتری جاهل به تقلبی بودن ثمن هستند← معامله صحیح است و ذمه مشتری که این پول تقلبی را داده، مشغول است و به لحاظ تکلیفی هم قطعاً حرام نیست ؛ چون جاهل و معذورند.
⚠️ زیرا معمولاً معامله بر ثمن کلّی و فی الذمّه واقع می شود ؛ یعنی در معاملات کمتر اتفاق می افتد که فروشنده ای بگوید: "این کتاب را می فروشم به آن اسکناسی که در دست توست"، بلکه در مقابل ثمن کلی می فروشد؛ مثلاً به هزار تومان- که این کلّی است- و هنگام اخراج و دفع ثمن، آن کلّی بر مصداق خارجی و شخصی تطبیق پیدا می کند.
📚 معامله آلات لهو 📚
✍ از آلات لهو، سازهایی است که برای ایجاد نغمه ها و اصوات موسیقایی استفاده می شود. بنابراین هر لهوی مورد نظر نیست، بلکه مقصود لهوی است که از ناحیۀ موسیقی سازی حاصل می شود.
⚠️ مقصود هر نوع آلت موسیقی است ؛ چه آلاتی که از صدر اسلام بوده است، مانند کوبه(طبل های کوچکی که از دو طرف می زدند.)، عود و نی و چه سازهای که بعدها ساخته اند ؛ مانند ویالون و گیتار؛ البته به شرط اینکه این آلات برای همین منظور (اصوات موسیقایی) ساخته شده باشند. بنابراین چیزی که برای این کار ساخته نشده، مقصود نیست؛ هرچند صدای لهوی از آن صادر شود؛ مثل اینکه لیوان هایی را با حجم های مختلف پهلوی هم بگذارند و یک نفر با مضرابی به اینها بزند، به طوری که از هر کدام، صدایی خارج شود؛ صداهایی که با دیگری از لحاظ زیر و بم و شدّت و ضعف تفاوت دارند و شبیه صدای موسیقایی، مثل پیانو یا سنتور، می شود ؛ یا قابلمه ای که خانم ها در بعضی مجالس به جای دف و تنبک می زنند، از آلات لهو نیست؛ مراد از آلات لهو، آلاتی است که برای این غرض ساخته شده است؛ نه هر چیزی که این غرض از آنها حاصل می شود.
✍ اینکه می گوییم امثال قابلمه، سینی که با آن موسیقی می زنند، آلت لهو نیستند، از حیث خرید و فروش آن است و بحث از صوت آنها نیست؛ سخن در این است: شیئی که صوت لهوی از آن صادر می شود، امّا برای این مقصود ساخته نشده، از آلات لهو به حساب نمی آید.
⁉️ آلات لهو از جمله چیزهایی است که منافع حلال و حرام دارد و حکم ساخت، خرید و فروش آن إن شاء الله در درس آلات موسیقی بیان خواهد شد.
📚 معامله ظرف طلا و نقره 📚
✍ از جمله کالاهایی است که دارای منافع حلال و حرام است، اگر به قصد مادّۀ آنها، آن را معامله کنند که صورت و هیئتْ هیچ دخالتی در معامله نداشته باشد، قطعاً معامله اشکالی ندارد ؛ مثل اینکه مشتری مقداری طلا می خواهد تا از آن انگشتر یا شمش بسازد.
📚 معامله شیء دارای منافع حلال و حرام
✍ اگر شیء، دارای منافع حلال و حرام بوده و قصد بایع و مشتری یا یکی از آن دو، استفاده در حرام است، این قسم به سه صورت فرض می شود:
الف) فروشنده حین معامله شرط می کند مشتری مبیع را در منفعت حرام صرف کند← معامله حرام است، ولی باطل نیست.
❗️مثال: فروش انگور به شرط تهیه شراب از آن
ب) قصد بایع از معامله استفاده حرام است، هرچند با او شرط نمی کند ← معامله حرام است، ولی باطل نیست(مثل اینکه کسی می گوید: این سلاح را به من بفروش، می خواهم فلان قتل را انجام دهم. در این صورت به تبع قصد مشتری، قصد بایع هم منفعت حرام می شود)
❗️مثال: مشتری می گوید: می خواهم شراب درست کنم ؛ صد کیلو انگور مناسبِ این کار می خواهم و بایع نیز این انگور را به او بفروشد.
ج) فروشنده می داند مشتری مبیع را در حرام به کار می برد← اگر عرفاً کمک به عمل حرام محسوب شود، معامله حرام است و همچنین اگر وظیفه نهی از منکر
باشد، نباید معامله را انجام دهد. در غیر این صورت انجام معامله جایز است.
❌ دو مورد از مصادیق روشن اعانت بر گناه است:
۱. بایع کالایی را به شرط استفاده در امر حرام بفروشد.
۲. معامله به قصد به کار بردن مبیع در حرام انجام گیرد.
📚 اگر بایع می داند که قصد مشتری استفاده حرام است
الف) از مقدمات قریب است← این معامله اعانت بر گناه و حرام است و همچنین به عنوان نهی از منکر نیز نباید انجام بگیرد.
⚠️ مقدمات قریب یعنی بین عمل حرام و معامله ای که مقدمه انجام آن عمل حرام است، واسطه ای نیست.
❗️مثال: به کار بردن زینت مردانه، مثل انگشتر طلا برای مرد، حرام است. در صورتی که بایع این انگشتر را به مشتری مرد بفروشد، این اعانت بر گناه و حرام است.
ب) از مقدمات بعید است← اگر تهیة مقدمات بعید در امور مهم و عظیم است که خداوند به آن اهتمام خاصی دارد، عرفاً اعانت بر گناه محسوب می شود و حرام است حتی بدون قصد ؛ مثل قتل، اضرار به مردم، غارت اموال مردم و همچنین مانند مقدماتی که موجب ترویج و اشاعه کفر و باطل است.
⚠️ مقدمات بعید یعنی با دو یا چند واسطه به عمل حرام منتهی می شود.
❗️مثال: کسی که به تروریست سلاح یا مواد منفجره می فروشد، اگر می داند که او اهداف تروریستی دارد، عرفاً گفته می شود که به ظلم کمک کرده است. همچنین کسی که این تروریست را از مرز می گذراند، یا او را در خانه اش پناه می دهد، معین محسوب می شود ؛ چون کار،بسیار بزرگ است و اعانت بر این کار بزرگ، بر این مقدّمات هم صدق می کند ؛ اگرچه بعضی از این مقدمات با واسطه و بعیده باشند.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
✍ در این قسم از معامله، شأن مبیع به گونه ای است که از آن در راستای حرام استفاده می شود ؛ مانند فروش سلاح به دشمنان دین. با توجه به اینکه سلاح فی
نفسه چیزی نیست که حتماً استفاده از آن حرام باشد، پس از قسم اوّل نیست، و چنین هم نیست که قصد بایع یا خریدار استفاده حرام از آن باشد ؛ چراکه ممکن است دشمن دین سلاح را در راه حرام صرف نکند ؛ مثلاً علیه مسلمانان به کار نبرد. بنابراین از نوع دوم هم نیست. بلکه شأن آن، این است که سلاح، وقتی دست دشمن دین باشد، انتظار می رود که از آن علیه دین و مسلمانان و علیه حق و عدل استفاده کند.
⚠️ اصل این عنوان که «متاع شأناً موجب حرام است»، یعنی شأن آن این است که از آن استفاده حرام شود، این مسلّماً از عناوین محرّمه نیست ؛ زیرا بسیاری از چیزها این شأنیّت را دارد و در عین حال هیچ کس نمی گوید معاملة آن حرام است ؛ مثلاً انگوری را به کسی می فروشد و احتمال می دهد آن را به شراب تبدیل کند و شأن آن این است که شراب شود. ولی هیچ کس نگفته است که این معامله حرام است. بنابراین نفس این عنوان نمی تواند جزو عناوینی قرار گیرد که انسان به حرمت معامله حکم کند.
📚 معامله سلاح به دشمن دین 📚
✍ اگر بر بیعِ سلاح یا اعطای سلاح به دشمن دین، یکی از عناوین محرّمه منطبق شود، معامله حرام و باطل است.👇
❗️مثال۱. با فروش سلاح، دشمن در کفر خود مستقرتر و مستحکم تر می شود. ازاین رو فروش سلاح مصداق تقویت کفر یا تقویت کافر در کفرش است.
❗️مثال۲. دادن سلاح به او کمک به ظلم است ؛ فرض کنید کسی حاکم جایی است که با شما هم کاری ندارد. امّا در کشور خودش ستمگر است. اگر به او
سلاح بفروشید، اعانت بر ظلم او خواهد بود ؛ یا فروش سلاح باعث تسلّط او بر کشور اسلامی دیگری می شود. بنابراین کمک به ظلم خواهد بود که از
عناوین محرّمه است.
❗️مثال۳. با دادن سلاح، جامعۀ مسلمین به خطر می افتد و موازنه قدرت به نفع دشمن بالا می رود و احتمال حملة آنها به کشور اسلامی زیاد می شود. یا اینکه طرف مقابل دولت نیست که با مسلح شدنش دولت اسلامی تهدید شود. بلکه گروهکی است که جامعۀ اسلامی را در معرض فتنه قرار می دهد. یا موجب ناامنی جاده ها می شود که این هم اعانت به ظلم و گناه است.
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
⛔️ در این موارد و امثال آن، که عناوین محرّمه بر بیعِ سلاح منطبق است، در حرمت تکلیفی چنین معامله ای تردید نیست.
📚 اگر در فروش این سلاح یک مصلحت ملزمه یا راجحه ای وجود دارد، معامله حلال است.👇
❗️مثال۱. دولت کافری است که اگر دولت اسلامی به او سلاح بفروشد، موجب نفوذ سیاسی دولت اسلامی بر آن دولت کفر خواهد شد ؛ چراکه به تعمیر یا تعویض قطعات یدکی و آموزش آن محتاج می شود. پس اگر دولت اسلامی با فروش سلاح، زمینه توسعة نفوذ خود را در آن کشور به وجود آورد، اگر نگوییم مصلحت ملزمه است، بی شک مصلحت راجحه است ؛ فرض هم این است که آن عناوین محرّمه بر آن منطبق نباشد. در چنین مواردی فروش سلاح یا واجب است یا راجح.
❗️مثال۲. گاه هدف، تجارت سلاح است، نه نفوذ سیاسی. تجارت سلاح یکی از سودآورترین تجارت هاست. چنانچه دولت اسلامی از سود فروش سلاح برای اصلاح امور کشور و مردم بهره مند می شود، این معامله هم راجح است. البته با همان فرضی که آن خطر و عنوان حرام بر فروش این سلاح مترتّب نباشد. این هم بی شک اشکالی ندارد.
❗️مثال۳. گاه دشمنی که تا به حال حاضر نبودید او را مسلّح کنید، با دشمن خطرناک تری که آن هم دشمن شماست، رو در رو می شود، در این صورت باید به کمک او رفت ؛ حتی اگر لازم شد، باید در لشکرکشی با او مشارکت کرد؛ چنان که در لشکرکشی های عظیم صدر اسلام (بنابر آنچه نقل شده مؤمنین و حتی اولاد ائمّه (ع) نیز کنار جائران قرار می گرفتند و همراه با لشکر آنها با کفار می جنگیدند؛ چون اگر آن دشمن مشترک، این دشمن نزدیک را شکست می داد و بر همه مسلّط می شد، خطر او برای اسلام به مراتب بیشتر بود.
📚 خرید و فروش سلاح از وظایف دولت اسلامی است
✍ مسئله بیع سلاح در دوران ما از مسائل مربوط به دولت اسلامی است ؛ چون ساخت، نگهداری و به کار بردن سلاح، امروز در اختیار دولت است. حتی کمپانی های مستقلی که در اختیار دولت نیستند نیز سیاستشان در اختیار دولت است. بنابراین بیع سلاح از تکالیف و وظایف نظام اسلامی و دولت اسلامی است.
⚠️ تکلیف دولت اسلامی اجرای عدل، دفاع از مظلوم، مقابله با ظلم، تضعیف کفر، تقویت اسلام و از این قبیل امور است. بنابراین، نگاه ما به مسئله بیع سلاح باید نگاه حکومتی باشد نه فردی و باید احکام آن را از تکالیف حکومت اتخاذ کرد و فهمید.
📚 نحوه سیاست دولت در مورد خرید و فروش سلاح
✍ با توجه به اینکه نقش سلاح در دوران ما با نقش سلاح در زمان گذشته، که از قبیل شمشیر و نیزه بود، تفاوت زیادی کرده، سلاح امروزه یکی از عوامل اصلی قدرت است ؛ چه برای دولت ها و ملّت ها و چه برای گروه هایی که بدون تشکیلات سیاسی اند، مثل باندهای مواد مخدّر، مافیا و ... ؛ چنان که گروه های مافیایی با قدرت سلاح است که به کارهای غیر قانونی می پردازند.
⚠️ در گذشته هر کسی در خانه شمشیری داشت که با آن در مقابل چند نفر می ایستاد. ولی امروزه یک گروه با سلاح های مخرّب می توانند یک کشور را تحت
تأثیر قرار دهند ؛ مثل بیشتر کودتاچی هایی که دولت ها را دست به دست می چرخانند. بنابراین چون سلاح چنین نقش مهمّی دارد، دولت اسلامی موظّف است
نسبت به مسئله داد و ستد آن، سیاست روشنی داشته باشد ؛ سیاستی که از همان مبانی کلیّ شرعی که در اختیار دولت اسلامی است و با وظایف این دولت تطبیق می کند، سرچشمه می گیرد.
⚠️ ما در شریعت اصولی داریم که از محکمات این دین حنیف است و هیچ تردیدی در آن وجود ندارد ؛ مثل وجوب تقویت اسلام. ازاین رو بر دولت اسلامی واجب است که اسلام را تقویت کند، به مسلمانان عزت ببخشد، امور رعیّت را سامان دهد، حدود الهی را در میان آنها اجرا کند و از سلطة دشمنان بر مسلمانان جلوگیری کند.
👆 اینها کلیّاتی است که مسلّماً جزو وظایف دولت هاست.
🤔 بنابراین بیع سلاح احکامی دارد که تابع کفر و ایمان طرف مقابل، یعنی مشتری نیست. بلکه تابع همین وظایف و مسئولیت هایی است که بر عهدة دولت اسلامی است. ازاین رو به قطّاع الطریق (راهزن) ، یا گروه هایی که حمل مواد مخدّر می کنند، نباید سلاح فروخت. به همان اندازه که فروختن سلاح به رژیم غاصب صهیونیستی ممنوع است، به گروه های حامل مواد مخدّر و امثال آن هم حرمت دارد. بنابراین، آنچه معیار است، این عناوین محرمه است؛ چه مشتری کافر باشد، چه مسلمانِ جائر و فاسق.
✅ دولت اسلامی باید سیاستش را در فروش، اهدا و امانت دادن سلاح، بر اساس این معیارهای کلّی تنظیم کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓🎥❓🎥❓
💢 #کلیپ_تصویری
#پرسش_کلید_دانایی
#احکام
⭕️پرسش: اینکه در مصرف زکات فطره ، بیان میشود باید به فقیر شرعی پرداخت گردد ، منظور از فقیر شرعی چیست؟
•┈┈┈┈••••✾••✾•••┈┈┈┈•
طرح سؤال در نرم افزار پاسخگو
•┈┈┈┈••••✾••✾•••┈┈┈┈•
┈•گروه پاسخگویی فضای مجازی•┈
مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی
پاسخگو|وب|روبیکا|سروش|گپ|بله|ایتا
📚 قوت غالب در فطریه
💠 سؤال: کسی که در طول سال، بیشتر برنج استفاده می کند تا نان، آیا باید سه کیلو برنج یا مبلغ آن را برای فطریه بدهد؟
✅ جواب: فطریه اگر از گندم، جو، خرما، برنج و مانند اینها یا پول هر کدام داده شود، کفایت می کند و منحصر به قوت غالب شخص نیست.
#احکام_فطریه #قوت_غالب
🆔 @leader_ahkam
📚 معامله بر شیء یا متاعی که دارای منفعت عقلایی نیست
✍ گاهی این شیء تکویناً منفعتی ندارد و گاهی تشریعاً ؛ یعنی چون منفعت آن حرام است، در حکم نداشتن منفعت است ؛ مثل خمر
⚠️ بحث در این قسم، در حرمت تکلیفی نیست ؛ زیرا معامله شیئی که منفعت ندارد، حرام نیست. بلکه بحث از بطلان و فساد این نوع معامله است ؛ یعنی آیا فروشنده مالک پولی که به ازای این متاعِ بدون منفعت، دریافت می کند، می شود و نقل و انتقال انجام می گیرد یا نه؟
📚 شیئی که منفعت مورد اعتنا ندارد، به دو صورت فرض می شود: 👇
الف) شیء فاقد هرگونه منفعتی است← این قسم معامله باطل و فاسد است. (یعنی نه منفعت شخصی دارد، نه نوعی، و نه در حال حاضر منفعتی دارد و نه در آینده امید منفعت به آن می رود. بنابراین هیچ نوع مرغوبیتی در آن نیست که منشأ مالیّت شود)
❗️مثال: اگر در معامله ای طرفین یا یکی از آن دو، ابتدا تصور منفعتی را در این مبیع کنند، و بعد از انجام معامله معلوم شود هیچ منفعتی در این متاع نبوده، معامله باطل است.
ب) مبیع دارای منفعت است، ولی منفعت آن معتدّ به نیست← معامله صحیح است.(یعنی یا منفعت عامی نیست و به ندرت مردم از این شیء این منفعت را اراده می کنند. یا اینکه منفعتی شخصی است و برای فرد خاصی منفعتی دارد که آن هم نادر است)
❗️مثال: اگر شخصی ورقی را که متعلق به آباء و اجدادش است و روی آن از صد سال پیش نوشته ای وجود دارد، پیدا کند و بگوید من این را به فلان مبلغ می خرم، اگرچه این ورق بی ارزش است، برای او مالیت دارد و این رغبت، رغبت شخصی است.
📚 توضیحی درباره مالیت داشتن یک شیء
✍ مالیّت، اعتباری عقلایی است ؛ یعنی در خارج ما به ازا ندارد. بلکه اعتباری عقلی و ذهنی است که عقلاء این را برای شیئی فرض می کنند. منشأ این اعتبار هم نفعی است که باعث رغبت عقلاء به آن می شود و حاضر می شوند در قِبال آن عوضی بدهند، یا برای به دست آوردن آن تلاش کنند: 👇
❗️مثل حیازت مباحات(حیازت عبارت است از تصرف کردن مباحات منقولی که ملک کسی نیست ؛ مانند آب دریاها و رودخانه های عمومی، ماهی دریا، هیزم و علوفه زمین های بدون مالک و پرندگان بی صاحب. شارع مقدس حیازت را سبب قهری برای تملک قرار داده است ؛ چه مشروط به قصد تملک باشد و چه صرف حیازت)
👆 ولی اگرچیزی باشد که عقلاء هیچ رغبتی به آن ندارند، زیرا هیچ منفعتی در آن تصوّر نمی شود، این شیء مال نیست.
بنابراین ملاکِ مالیّت، مقابلۀ به عوض نیست، بلکه رغبت انسان به آن است و این رغبت، به حسب زمان و مکان متفاوت است. یک شیء ممکن است در زمانی مورد رغبت نباشد ؛ چون یا نفعی ندارد، یا نفع آن شناخته شده نیست: 👇
❗️مثل زمانی که نفت از چاه ها بیرون می زد و کسی آن را نمی شناخت و رغبتی به آن نداشت. پس در آن زمان مالیّت نداشت. اما امروزه به گران قیمت ترین و نفیس ترین متاع تبدیل شده است.
👆 به حسب مکان هم مالیّت متفاوت است ؛ مثل غذایی که در منطقه ای پرطرفدار است و منطقه ای دیگر به آن بی رغبت اند. همچنین ممکن است به حسب اختلاف اشخاص هم متفاوت شود ؛ گاهی چیزی برای کسی ارزش دارد، نسبت به او مال محسوب شود. امّا برای دیگری هیچ ارزشی ندارد، نسبت به او مال محسوب نیست. 👇
✅ بنابراین مالیّت به حسب زمان، مکان و اشخاص امر متغیّری است ؛ چنان که به حسب عادات این چنین است.
📚 رغبت شخصی ملاک مالیت 📚
✍ هرچند مالیّت یک اعتبار عقلایی و تابع رغبت است، امّا لازم نیست رغبت نیز عقلایی و عمومی باشد. بلکه می تواند شخصی باشد ؛ مثل کسی که به دلایل شخصی به یک شیء رغبت دارد. ازاین رو این شیء برای او مالیّت پیدا می کند هرچند عقلاء این رغبت را قبول نداشته باشند. یعنی اگر عُقلاء شیئی را که می دانند برای کسی مرغوب است، تصدیق کردند که می شود در مقابل این رغبت مالی گرفت، این می شود عُقلایی.(نه اینکه لزوماً خودشان هم به آن رغبت داشته باشند)، مثل کسی که به حیوانی علاقه مند است و مثلاً می خواهد انواع پشه ها را جمع کند، نمی توانید بگویید چون پشه مالیّت ندارد، با از بین بردن پشه های او ضامن نیستیم. یا اگر کسی برگ های خشکیدة گل هایی را به دلیل رغبتش به این کار جمع می کند، نمی شود گفت این مالیّت ندارد. وقتی رغبت شد - هرچند رغبت شخصی- برای او مال است ؛ هرچند دیگران رغبتی ندارند.
📚 ملکیّت ملازم مالیّت نیست 📚
✍ ملکیّت عبارت است از نوعی اعتبار عقلایی که از ارتباط و اضافۀ بین شیء و شخص انتزاع می شود. اگر شیئی به شخصی ربط داشت، ربطی که به آن علقة ملکیّت گفته ، ملک اوست.(چه مال باشد و چه غیر مال، یعنی هیچ گونه ارزشی نداشته باشد)
❗️مثل یک دانه ریگ از نانوایی ؛ سنگکی که هیچ مالیتی ندارد و مطلقاً مورد رغبت نیست. با این حال ملک آن صاحب نانوایی است و تصرف در آن بدون اذن صاحبش غصب است. یا برداشتن نخ از لباس کسی بدون رضایت او، تصرّف در ملک غیر است. در حالی که یک نخ مالیّت و ارزشی ندارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓🎥❓🎥❓
💢 #کلیپ_تصویری
#پرسش_کلید_دانایی
#احکام
⭕️پرسش: آیا فطریه مهمانی که قبل از غروب شب عید فطر بر مهمان وارد میشود بر میزبان واجب است؟
•┈┈┈┈••••✾••✾•••┈┈┈┈•
طرح سؤال در نرم افزار پاسخگو
•┈┈┈┈••••✾••✾•••┈┈┈┈•
┈•گروه پاسخگویی فضای مجازی•┈
مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی
پاسخگو|وب|روبیکا|سروش|گپ|بله|ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️ اللهم اهل الکبریاء والعظمه ...
🌙حلول ماه شوال و عید سعید فطر بر شما ره یافتگان ضیافت الهی مبارک.
🌸🌸🌸
#حدیث #عید_فطر
💢 @Hadis_Shia 💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا