*بسم رب الشهدا، بسم رب النور*
انگار آمده بود تا نماند؛ از اول هم ماندنی نبود، آخر یک #جهادی بود و جهادیها عادت ندارند که یکجا بمانند؛ پس #حرکت لازمه وجودیشان میشود.
او جهاد را معنا کرد در روزهایی که خانههای روستائیان مازنی سامان میداد. جهاد را معنا کرد، آن روزهایی که در سوز سرما زمستان آذربایجان، زلزله زدگان را از آوارگی در آورد. جهاد را معنا کرد، زمانی که در یادمانهای هشت سال دفاع مقدس، خاک پای زائرانش را سرمه چشمان خویش کرد. جهاد را معنا کرد؛ شاید با دادن جانش برای #زینب(ع). راستی اسم زینب آمد؛ زینبی که هرگز پدر را ندید و #ابوزینبی که دخترش را در آغوش نکشید.
سلام خدا بر تو ای شهید راه #عشق.
مردان هزار دریا، خوردند و تشنه مردند
تو مست از چه گشتی، چون جرعهای نخوردی
صلی اله علیک یا اباعبداللّٰه
#برای_زین_أب
#مدافعان_حرم
#خادم_الشهدا
#جهاد
#شهید_حاج_محمد_بلباسی
#اهل_کتاب بمانیم
خاطرش آسوده بود، چون حُر بود. حُر بود پس عاشق شد؛ عاشق #روح_اللّٰه.
عاشق شد و دست رد بر سینه این دنیا زد. عاشق شد، پس نامش را در دفتر عشاق نوشتند. عاشق شد و رفت. رفتُ رفت تا دیگر نیاید و نیامد تا اثری بر روی این جهان خاکی از خود بر جای نگذارد. بله، عاشقی سخت و زندگی در این دنیا شیرین؛ اما شهد شهادت، حلاوت دیگری دارد . شهدی که شیرین تر از هر متاعی در این عالم است.
#عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رخت دید ملک #عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
#شاهرخ
#زندگینامه
#حُر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#اهل_کتاب بمانیم