"زمانی که در باکو بودیم شنیدیم که یکی از مسلمانان را محاکمه کردهاند. فردی متدین بود که کمی گرایشهای سیاسی داشت و دولت با او مشکل پیدا کرده بود. در فروشگاهی فروشنده بود. به جرم ارزان فروشی به نه سال زندان محکوم شده بود. ارزان فروشی چنین محکومیت سنگینی نداشت اما میگفتند چون به خزانه دولت زیان وارد شده مستحق چنین مجازاتی است. لزومی نداشت پیگیر باشند تا برای او پرونده سیاسی درست کنند. همه به نحوی پرونده دزدی داشتند و اگر سیاسی میشدند، با پرونده دزدیشان محاکمه میشدند. آن زمان معروف بود که در بیشتر مناطق شوروی زیر همه ترازوها آهنربایی هست که از آنها برای کمفروشی استفاده میکنند. جالب بود که همه از آن مطلع بودند و کسی اعتراض نمیکرد. چون همه کم و بیش دزدی میکردند، لذا اعتراضی نبود و همه از هم راضی بودند. دولت باید به افراد شغل میداد و اگر فردی به سن اشتغال میرسید باید به دنبال کار و به مراکز کاریابی میرفت و منتظر میماند تا شغلی برایش پیدا شود. آن زمان شغلهایی که دزدی در آنها راحت بود درآمد بیشتری داشت. طبعا چنین مشاغلی بسیار گرانقیمت بود، چراکه مثلا اگر فردی میخواست در فروشگاهی فروشنده شود ممکن بود پانزده هزار روبل رشوه دهد تا در آن شغل مشغول به کار شود. این رشوه را مدیر فروشگاه میگرفت. وقتی کسی به این رشوه اعتراض میکرد مدیر در پاسخ میگفت خودم صد و پنجاه هزار روبل رشوه دادهام تا توانستهام این شغل را بهدست آورم. بنابراین این رشوه ادامهدار بود و روشن بود که پشت آن اقتصادی در سایه وجود دارد که نمیخواهد علنی شود."
#ماموریت_در_مسکو
#نعمتاله_ایزدی
#اهل_کتاب بمانیم