eitaa logo
اهل کتاب
135 دنبال‌کننده
152 عکس
1 ویدیو
4 فایل
اهل کتاب صادق معرفی کتاب و ترویج فرهنگ مطالعه و تفکر «هرکس‌باکتاب‌ها‌آرام‌گیرد هیچ‌آرامشی‌راازدست‌نداده‌است....» #امام‌علی‌؏ ارتباط با مدیر @ibrahimshojaat صفحه‌ی اینستاگرام: Instagram.com/ahleketab
مشاهده در ایتا
دانلود
صاحبان و را دور هم جمع کنید هر آنچه که یک جمع متعهد صاحب اندیشه و هنر را دور هم جمع کند و بتواند مثل اینها را مجتمع نماید، یکی از بزرگترین و است. یک کار تشکیلاتی، یک کار جمعی خصوصیتش این است که فرد باید خودش را در جمع کند، کند؛ که این گم کردن، عین بازیافتن به نحو درست است. چیزی کم نمی شود از آدم ها، چیز ها افزوده می شود. من مثال می زنم به این لیوان آبی که توی آن یک را می اندازید. این یک حبه قند یک چیز مشخص است، به قدر خودش دارد، به قدر خودش همه چیزهایی که توی قند هست، در این است. وقتی در لیوان آب انداختی، تمام است؛ یعنی یک دانه از این ذرات ریزی که در زیر دندان می آمد و صدا می کرد و خودش را نشان می داد که هان! منم؛ یک دانه از اینها باقی نمی ماند، تمام حل می شود در آب. در آنجایی که قبل از آن، یا بعد از آن، ده حبه قند دیگر حل شده. اما به نظر شما از این حبه قند یک ذره اش، یک سر سوزن از بین رفت؟ هیچ چیز از آن از بین نرفت. این قند یک ذره کم شد، بلکه یک خورده به آن زیاد شد. زیرا آن مقدار شیرینی که در این قند بود آمیخته شد با شیرینی های دیگر که در قند های دیگر بود و تمام اعضای این آب حل شد، سرایت پیدا کرد، چیزی هم از آن کم نشد؛ اما آن تشخیص خودش را از دست داده؛ آن خودش را از دست داده؛ یک تشکیلات باید اینجور باشد. شکل کامل یک تشکیلات درست، این جوری است که باید فرد در جمع حل بشود. این شکل درست تشکیلات است، البته کاری است در اصل آسان، اصلا انسان اینجوری است، اما در تجربه و عمل ما که پنجاه سال در و گذراندیم و اگر خود ما همسایه پنجاه سال را با وجودمان لمس نکردیم، اما فرهنگش برای ما به ارث مانده است. ما بر اثر این تجربه طولانی حکومت مطلقه در ایران، در این پنجاه سال اخیر و البته در قبل از آن در ۲۵۰۰ سال اخیر، محکوم به نوعی شدیم؛ البته ها کلا فردگرایند، از قدیم تاریخ شرق، یک تاریخ فردگرایی است؛ شرق، شرق، شرق، آهنگ دسته جمعی آن طرف ها است؛ اینجا نیست، دسته جمعی آن جا ها هست، اینجا نیست، اینجا ورزشش کشتی است؛ مثلا آن جا ورزش والیبال است؛ فوتبال است. در هنر های گذشته، موسیقی، آن آهنگ های دسته جمعی و یک ارکستر با همه انواع و اقسام و یک آواز برآمده از چندین حجره و یا چندین دست، این در هنر شرق نیست. اینها اگر هست، خیلی کم یاب است. به هر حال شرقی ها یک نوع فردگرایی در تاریخشان است. البته درست، نقطه مقابل این عمل کرده است. اسلام همه چیز را جمعی دارد، حتی ؛ ... بمانیم
شهید چرا شد؟ وحید یامین‌پور در آخرین کتاب منتشر شده خود، تغییر حوزه داده است و از داستان و رمان، وارد یک ماجرای جدی شده است. قالب همان قالب داستانی است، با همان بیان شیوا و جذاب گذشته که در به اوج خود رسیده بود. یامین‌پور در این کتاب به داستان و ماجرایی می پردازد که شاید در ابتدا با سخنرانی‌های در ایران شروع شده است؛ داستان ! داستانی که آن را از زاویه دیده است و فرد دیگری همچون شهید از منظر . به نظر می‌رسد این کتاب به خوبی توانسته است در حد بضاعت خود به تاریخ غرب و غرب زدگی و تاریخ فلسفه آن بپردازد و برای مخاطبین هدف خود که عامه مردم بوده‌اند، این قبیل مقدمات را از دیدگاه سید شهیدان اهل قلم جا اندازد، اما آنچه بدون شک مسلم و پرواضح است این است که کتاب مقدمه است و علاقه‌مندان می توانند با کتب دیگری از شهید آوینی، مانند کتاب و همچنین انبوه کتب دیگری که در این زمینه نگارش شده است، خود را به نقطه ای مطلوب در این مسئله پر حاشیه و جنجالی رسانند. در پایان اگر دغدغه آن را دارید که سطح مسائل و نگاه خود را بالاتر از مسائل روزمره زندگی شخصی خویش و کمی فرا تر از آنچه فراتر از آنچه در ظاهر نمایان است قرار دهید و آن‌ها را کشف و تحلیل نمائید، پای در این ورطه پر از چالش بگذارید. بمانیم
سهراب شاعر نبود! سهراب یک نویسنده‌ی خلاق و بااحساس بود. سهراب یک هنرمند بزرگ تاریخ معاصر ما بود. سهراب یک فرد عاشق بود؛ اما سهراب شاعر نبود، چراکه چیزی که می‌نوشت را نباید شعر به حساب آورد. برخی از این جملات احساسی و موزون است اما شعر نیست. هشت کتاب در حقیقت هشت دفتر از مکتوباتی است که از الهامات و تفکرات خاص و عرفانی سهراب سپهری را نشات گرفته است و در دفترهایی با عنوان‌های مرگ رنگ (1330)، زندگی خواب (1332)، آواز آفتاب (1340)، شرق اندو (1340)، صدای پای آب (1344)، مسافر (1345)، حجم سبز (1346) و ما هیچ، ما نگاه آمده است. خواندن این کتاب در کل توصیه می‌شود، منتهی نباید توقع یک کتاب شعر را از آن داشت چراکه سهراب شاعر نبود. شعر روشنی، من، گل، آب از دفتر حجم سبز: ابری نیست بادی نیست می‌نشینم لب حوض: گردش ماهی‌ها، روشنی، من، گل، آب. پاکی خوشه زیست. مادرم ریحان می‌چیند. نان و ریحان و پنیر، آسمانی بی‌ابر، اطلسی‌هایی تر. رستگاری نزدیک: لای گل‌های حیاط. نور در کاسه مس، چه نوازش‌ها می‌ریزد! نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روی زمین می‌آرد. پشت لبخندی پنهان هرچیز. روزنی دارد دیوار زمان، که از آن، چهره من پیداست. چیزهایی هست، که نمی‌دانم. می‌دانم، سبزه‌ای را بکنم خواهم مرد. می‌روم بالا تا اوج، من پر از بال و پرم. راه می‌بینم در ظلمت، من پر از فانوسم. من پر از نورم و شن و پر از دار و درخت. پرم از راه، از پل، از رود، از موج. پرم از سایه برگی در آب: چه درونم تنهاست. بمانیم