شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 #لات_های_بهشتی #عاقبت_بخیر۲ وقتی خانواده طردم ڪردند... به روستای پدرےام در شهریار ب
🌷🕊🌷🕊
🕊🌷🕊
🌷🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#عاقبت_بخیر۳
بعد از سفر، با پسر عمویم بیشتر رفت و آمد کردم و او به سوالاتم جواب مےداد، بعد هم پایم را به هیئت باز کرد . و بدترین اتفاق برایم، #شهادت احمد بود . ...
دوکوهه خیلی رفتار هوشنگ را زیر نظر داشتم . همیشه حتی در آن گرمای تابستان سربند را از سرش جدا نمےکرد .
مےگفت:
"نمےدانید چقدر از ذکر #یاحسین و #یازهرا که روی این پارچه نقش بسته، آرامشمےگیرم"!!!
همیشه با وضو بود.
مےگفتیم:
" الان که وقت نماز نیست، وضو مےگیری"!!!
مےگفت:
"مگر امام خمینی نفرمود”عالم محضر خداست“، اگر اینجا محضر خداست پس باید با ادب و باوضو در این محضر باشیم"...
#ادامه_دارد...
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#حدیث_معنوی🌸 🔅امام على عليه السلام: 🔺هر كس از حدّ خود درگذرد، مردم او را سبك شمارند. #Masaf @AHM
#حدیث_معنوی🌸
🔅امام على عليه السلام:
🔺در سختى ها شكيبا باش و در تكان ها با وقار و استوار.
#Masaf
@AHMADMASHLAB1995
#داستانک
◀️رنج یا موهبت▶️
آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید:تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم. سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار!🌷🌸
🍃
🍃🍃 @AHMADMASHLAB1995
#حضرت_مهدی(عج):
شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند😔😔
دعا کنیم برای ظهور حضرت مهدی(عج)❤️
⬇️دعای ظهور⬇️
💟بـــسم اللــه الــرحمن الــرحيم
💞إِلــــَهِے عـــَظُمَـ الْــــبَلاءُ وَ بــَرِحَ الْـــخَفَاءُ وَ انــــْکَشَفَ الْــــغِطَاءُ وَ انْــــقَطَعَ الـــرَّجَاءُ وَ ضــــَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُــــنِعَتِ الــــسَّمَاءُ وَ أَنْـــــتَ الْــــمُسْتَعَانُ وَ إِلَــــیْکَ الْــــمُشْتَکَے وَ عــــَلَیْکَ الْــــمُعَوَّلُ فـــِے الـــشِّدَّةِ وَ الــــرَّخَاءِ اللــــهُمَّـ صَـــلِّ عَـــلَے مُـــــحَمَّدٍ وَ آلِ مُــــحَمَّدٍ أُولِــــــے الْأَمْـــــــرِ الَّـــــذِینَ فَـــــرَضْتَ عَــــلَیْنَا طـــــَاعَتَهُمـْ وَ عـــــَرَّفْتَنَا بِـــــذَلِکَ مَــــنْزِلَتَهُمْـ فَـــــفَرِّجْ عــــَنَّا بِـــحَقِّهِمْـ فَـــرَجا عـــَاجِلا قَـــرِیبا کَـــلَمْحِ الـــْبَصَرِ أَوْ هُــــوَ أَقـــْرَبُ یَا مـــُحَمَّدُ یَا عَلِےُّ یَا عَلِےُّ یَا مُـــحَمَّدُ اکـــْفِیَانِے فـــَإِنَّکُمَا کـــَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فـــــَإِنَّکُمَا نـــَاصِرَانِ یَا مَــــــوْلانَا یَا صـــَاحِبَ الـــزَّمَانِ الـــْغَوْثَ الْـــغَوْثَ الْــغَوْثَ أَدْرِکـــْنِے أَدْرِکْنِی أَدْرِکْــنِے الــسَّاعَةَ الـــسَّاعَةَ الــسَّاعَةَ الْـــعَجَلَ الْـــعَجَلَ یَا أَرْحَـــمَ الـــرَّاحِمِینَ بِــــحَقِّ مـــُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الــــطَّاهِرِینَ💞
⬇️دعای سلامتی حضرت⬇️
💟بــسمـ الله الــرحمن الــرحیم
💓اَللّـــهُمـَّ كُــنْ لِـــوَلِيِّكَ الْـــحُجَّةِ
بْنِ الْــــحَسَنِ صــــَلَواتُكَ عـــــَلَيْهِ
وَعَــــلے آبـــائِه فـي هــــــــذِهِ
الــــسَّاعَةِ وَفـــي كُــلِّ ســــاعَة
وَلـــِيّاً وَحــافِظاً وَقــائِداً وَنــاصِراً
وَدَلــــيلاً وَعَــــيْنا حـَتّے تُـــسْكِنَهُ
اَرْضــــــَكَ طَــــوْعاً وَتُــــــمَتِّعَهُ
فــــیها طــــویلا💓
❤️اللــهمـعـجللـولیکالـفرج❤️
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
امام زماڹ علیہ السلام: فاصلہ شیعیاڹ از ما به اندازه گنـ ـاهانشاݧ است ... #حدیث #ترڪ_یڪ_گناه_نذرل
چتر خیال تو را باز میکنم
و به پهنای صورت خیس می شوم!
کجایی ای عزیز؟
بیتو از تمام ثانیهها بُغض میبارد . . .
#یاایهاالعزیز
❤️اَللّٰهُمَعَجْللوَلِیِّکَاَلفَرَج❤️
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
❤️شَــہــید مٌــحــمَــد بــروجـردے❤️ 🍂توی جوّ آن روز کردستان خنده رو بودن واقعا نوبر بود. مسئول ب
#خاطرات_شهدا🔥
#زیارت_امام_رضا(ع)
همسر مکرم شهید کیهانی نقل می کند
شهید محمد قبل از آخرین اعزام وقتی به مرخصی آمده بود به ما گفت میخواهم شما را به مشهد ببرم.
ما را به زیارت امام رضا (علیه السلام) برد
یک بار وقتی از حرم بیرون آمدیم ، نگاهش کردم همه محاسنش از شدت گریه و زاری خیس شده بود .
به محمد گفتم من را آوردی زیارت یا آمدهای کار خودت را پیش امام رضا (علیه السلام) راه بیندازی؟!
گفت: شرمندهام جبران میکنم....
انگار وعده شهادت را از امام رضا (علیه السلام) گرفته بود.
به محمد نگاهی کردم و گفتم : محمد جان کار خودت را کردی دیگر .
در نهایت هم در 8/8/95 با اصابت گلوله به پیشانیاش به آرزویش رسید
و نذرش را با ریختن خونش در راه اسلام و یاری دین پیامبر اکرم (صل الله علیه وسلم) ادا کرد.
آری مقربان درگاه خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) برای نزدیکی به آنها می کوشند و بر سرجان معامله می کنند.
#شهید_محمد_کیهانی🌸🌹
#هر_روز_با_یک_شهید🌾
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
خوشا آنان که زینب یارشان شد صداقت در عمل گفتارشان شد به عباس اقتدا کردند و رفتند علمدار حسین سردا
ای شهید
ای آن که بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشستهای
دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز ، از این منجلاب بیرون کش .
#شهید_احمد_مشلب🥀🕊
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#حدیث_معنوی🌸 🔅امام على عليه السلام: 🔺در سختى ها شكيبا باش و در تكان ها با وقار و استوار. #Masaf
#حدیث_معنوی🌸
🔅امیرالمؤمنین عليه السلام:
🔺هر كه عقل خود را كامل بداند، بلغزد
مَنِ استَغنى بِعَقلِهِ زَلَّ
#Masaf
@AHMADMASHLAB1995
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
#لات_های_بهشتی
#عاقبت_بخیر۴
ما مےنشستیم و خیر الله(هوشنگ) برایمان از دین مےگفت .
او مثل ماهی جدا شده از آب ، قدر دین را بیشتر از ما فهمیده بود ... و حالا لذت ارتباط با خدا و دین را مےچشید .
یڪ روز بچه ها از او خواستند برای رزمندگان گردان حمزه از لشڪر حضرت رسول(ص) صحبت ڪند ...
وقتی در مقابل بچه ها قرار گرفت یڪ دفعه زد زیر گریه و گفت:
«من ڪی هستم ڪه بخوام برای شما انسان های وارسته حرف بزنم؟!
من روز اول گفتم ڪه در آبادان بودم حالا از خدا و شما مےخواهم مرا عفو ڪنید من قبل از این اصلا جبهه را ندیده بودم».
همین طور مےگفت و اشڪ مےریخت .
روز بعد حین نماز در حسینیه حاج همت، بےهوش شد و افتاد!!!
وقتی به هوش آمد رفتم سراغش، حرف نمےزد اما وقتی اصرار مرا دید گفت:
"همان حالتی ڪه در حرم امام رضا ع ایجاد شد دوباره برایم پیدا شد و از حال رفتم"...
عملیات #والفجر۸، اولین و آخرین عملیات #خیرالله_افشار بود... او رفت و اولین شهید #گردان_حمزه لقب گرفت...
#پایان_داستان_عاقبت_بخیر
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
@Ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️رنج یا موهبت▶️ آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزر
#داستانک
◀️حکمت▶️
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ
ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ !
ﻣﺮﺩ گفت: ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﻣﺮﮒ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ..
ﻣﺮﺩ : ﺧﻮﺏ، ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ .!!!
ﻣﺮﮒ: "ﺣﺘﻤﺎ". ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ.
مرﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ.
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ :
ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ.
ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ .!!!
🔷ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ.
ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ تلاش ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ...!!!
کلاغ وطوطی هر دو زشت آفریده شدند.
طوطی اعتراض کرد وزیبا شد اما کلاغ راضی بود به رضای خدا،
امروز طوطی در قفس است وکلاغ آزاد...!!
پشت هر حادثه ای حکمتی است که شاید هرگز متوجه نشوی!
هرگز به خدا نگو چرااااا؟
@Ahmadmashlab1995
💕ڪويـرِ تشنہی دلم
گرفت ، جـان تازهاے ...
💐بہ لطف بارشی از آن
نگاهِ آسمـــــانےات ...
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#سـالـروز_ولادت🎂🎊
@AHMADMASHLAB1995
May 11
#حضرت_مهدی(عج):
شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند😔😔
دعا کنیم برای ظهور حضرت مهدی(عج)❤️
⬇️دعای ظهور⬇️
💟بـــسم اللــه الــرحمن الــرحيم
💞إِلــــَهِے عـــَظُمَـ الْــــبَلاءُ وَ بــَرِحَ الْـــخَفَاءُ وَ انــــْکَشَفَ الْــــغِطَاءُ وَ انْــــقَطَعَ الـــرَّجَاءُ وَ ضــــَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُــــنِعَتِ الــــسَّمَاءُ وَ أَنْـــــتَ الْــــمُسْتَعَانُ وَ إِلَــــیْکَ الْــــمُشْتَکَے وَ عــــَلَیْکَ الْــــمُعَوَّلُ فـــِے الـــشِّدَّةِ وَ الــــرَّخَاءِ اللــــهُمَّـ صَـــلِّ عَـــلَے مُـــــحَمَّدٍ وَ آلِ مُــــحَمَّدٍ أُولِــــــے الْأَمْـــــــرِ الَّـــــذِینَ فَـــــرَضْتَ عَــــلَیْنَا طـــــَاعَتَهُمـْ وَ عـــــَرَّفْتَنَا بِـــــذَلِکَ مَــــنْزِلَتَهُمْـ فَـــــفَرِّجْ عــــَنَّا بِـــحَقِّهِمْـ فَـــرَجا عـــَاجِلا قَـــرِیبا کَـــلَمْحِ الـــْبَصَرِ أَوْ هُــــوَ أَقـــْرَبُ یَا مـــُحَمَّدُ یَا عَلِےُّ یَا عَلِےُّ یَا مُـــحَمَّدُ اکـــْفِیَانِے فـــَإِنَّکُمَا کـــَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فـــــَإِنَّکُمَا نـــَاصِرَانِ یَا مَــــــوْلانَا یَا صـــَاحِبَ الـــزَّمَانِ الـــْغَوْثَ الْـــغَوْثَ الْــغَوْثَ أَدْرِکـــْنِے أَدْرِکْنِی أَدْرِکْــنِے الــسَّاعَةَ الـــسَّاعَةَ الــسَّاعَةَ الْـــعَجَلَ الْـــعَجَلَ الْـــعَجَلَ یَا أَرْحَـــمَ الـــرَّاحِمِینَ بِــــحَقِّ مـــُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الــــطَّاهِرِینَ💞
⬇️دعای سلامتی حضرت⬇️
💟بــسمـ الله الــرحمن الــرحیم
💓اَللّـــهُمـَّ كُــنْ لِـــوَلِيِّكَ الْـــحُجَّةِ
بْنِ الْــــحَسَنِ صــــَلَواتُكَ عـــــَلَيْهِ
وَعَــــلے آبـــائِه فـي هــــــــذِهِ
الــــسَّاعَةِ وَفـــي كُــلِّ ســــاعَة
وَلـــِيّاً وَحــافِظاً وَقــائِداً وَنــاصِراً
وَدَلــــيلاً وَعَــــيْنا حـَتّے تُـــسْكِنَهُ
اَرْضــــــَكَ طَــــوْعاً وَتُــــــمَتِّعَهُ
فــــیها طــــویلا💓
❤️اللــهمـعـجللـولیکالـفرج❤️
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
چتر خیال تو را باز میکنم و به پهنای صورت خیس می شوم! کجایی ای عزیز؟ بیتو از تمام ثانیهها بُغض می
[°°🦋••]
||•تو را می خواهم•||
در این جمله اندوهیست
اندوهِ نداشتنت...🌱😔
#یاایهاالعزیز
❤️اَللّٰهُمَعَجْللوَلِیِّکَاَلفَرَج❤️
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#خاطرات_شهدا🔥 #زیارت_امام_رضا(ع) همسر مکرم شهید کیهانی نقل می کند شهید محمد قبل از آخرین اعزام وقت
#خاطرات_شهدا🔥
گفتگوی اختصاصی نوید شاهد از کرج : شهید عبدالرشید رشوند در اول مهرماه سال 46 بدنیا آمد ،دوران کودکی رشید در روستای آوه از توابع الموت سپری شد ، پدرش در روستا دامداری میکرد و مادرش همانند تمام اهالی روستا خانه داری و در کارهای کشاورزی و دامداری به کمک پدر می شتافت.
بعدها جهت ادامه تحصیل به کرج نزد خواهرش آمد همزمان با رزمندگانی که جهت حفظ کیان کشورمان به جبهه می رفتند به جبهه اعزام شد و نه ماه در جبهه ها ماند در همین ایام بود که دو برادر بزرگترش به نام حاج داود رشوند و رحیم رشوند به افتخار جانبازی نایل آمدند، رشید در کمک به برادر بزرگتر خود که جانباز 70 درصد بود از هیچ کمکی دریغ نمیکرد و به همین جهت بعد از تشکیل خانواده و ازدواج در سن بیست سالگی ، ترجیح داد که در کنار خانواده برادرش در طبقه پایین منزل آنها سکنی گزیند.
#راوی:همسرشهید🌸
#شهید_عبدالرشید_رشوند🌷🌷
#هر_روز_با_یک_شهید🌾
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
ای شهید ای آن که بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشستهای دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف ر
ای عشق !
از این قفس رها ڪن ما را
بادست شهادتت سوا ڪن مارا
ای مردِ مدافـعِ
حرم هاے دمشق!
در سنگر و سجاده دعاڪن مارا
#شهید_احمد_مشلب🥀🕊
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#حدیث_معنوی🌸 🔅امیرالمؤمنین عليه السلام: 🔺هر كه عقل خود را كامل بداند، بلغزد مَنِ استَغنى بِعَقلِهِ
#حدیث_معنوی🌸
🔅پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
🔺هر كس بر دانش خويش افزود،
ولى بر هدايت اش نيفزود،
جز بر دورى اش از خدا نيفزود.
#Masaf
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 #کلام_بزرگان_درمورد_شهدا🔥 #شهید_بهشتی:💥 🕊ما #شهدا را از دست نداده ایم، بلکه آنها را ب
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊
#کلام_بزرگان_درمورد_شهدا🔥
#امامخمینی_ره:💥
🕊اين حس شهادت خواهي و فداكاري بود كه يك ملتي ،كه هيچ نداشت، بر طاغوت غلبه پيدا كرد🥀
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 #لات_های_بهشتی #عاقبت_بخیر۴ ما مےنشستیم و خیر الله(هوشنگ) برایمان از دین مےگفت .
🕊✨🕊✨🕊
✨🕊✨🕊
🕊✨🕊
✨🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#رفاقت_با_شهید_ابراهیم_هادی۱
یڪی از ڪسانی ڪه ابراهیم هادی با او رفیق شد تا او را جذب دین و خدا ڪند، خیلی خاص بود!!!
خیلی راحت از خوردن #مشروب و ڪارهای خلاف حرف مےزد و اصلا چیزی از دین نمےدانست...
خودش مےگفت ڪه تا حالا حتی یڪ بار هم مسجد و هیئت نرفته!!!
یڪ بار به ابراهیم گفتم:
"آقا ابرام! اینا ڪےان دنبال خودت راه انداختی"؟؟؟
با تعجب پرسید: چطور؟
گفتم:
"دیشب ڪه با این پسر اومدی هیئت، اومد ڪنار من نشست... وقتی حاج آقا داشت از مظلومیت امام حسین ع و ڪارهای یزید را مےگفت، این پسر هم با عصبانیت گوش مےڪرد!!!
وقتی چراغها خاموش شد، جای گریه ڪردن، فحش های ناجور به یزید مےداد"....
ابراهیم زد زیر خنده و گفت:
"عیبی نداره... این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نڪرده، مطمئن باش وقتی با امام حسین ع رفیق بشه آدم درستی میشه"...
دوستی ابراهیم با این پسر به آنجا رسید ڪه همه ڪارهای خلاف را ڪنار گذاشت و یڪی از بچه های خوب ورزشڪار شد.
اما #سیدجواد از او بدتر بود...
#ادامه_دارد
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
@Ahmadmashlab1995