شهید سلیمانی چهره ی بین المللی مقاومت است و همه ی دل بستگان مقاومت خونخواه اویند. همه دوستان و نیز همه دشمنان بدانند خط جهاد مقاومت با انگیزه ی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است، فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است
ولی ادامه مبارزه و دست یافتن پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ تر خواهد کرد.
#مکتب_حاج_قاسم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#مکتب_سلیمانی
#عکس_نوشته
🏴 @ahmadmashlab1995🏴
#jihad
#martyr
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚خاطرات شهید مدافع حرم #شهیداحمدمشلب راوی:علی مرعی (دوست شهید) #معراجی_به_آسمان قسمت دوم: همه ی ذکر
📚خاطرات شهید مدافع حرم #شهید_احمد_مشلب
راوی:نورهان(خواهرشهید)
#الگوی_برتر
قسمت اول:
#احمد حجاب را فقط مختص دختران نمی دانست و بر روی حجاب دخترها و پسر های نسل جدید بسیار حساس بود و آن را واجب میدانست و بر حیا و غیرت تاکید فراوان داشت. او می گفت که جوانان باید همانند حضرت زهرا(س) و حضرت عباس(ع) باشند و در همه حال به من سفارش میکرد که حجاب خود را حفظ کنم و ظاهری اسلامی و پوشیده و اخلاقی پسندیده داشته باشم که مانند حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب(س) باشم. او میگفت: «الگوی تو باید حضرت زهرا(س) باشد.» خودش هم به پیروی از رفتار الگوی مردان عالم حضرت علی (ع) زیاد به مسجد می رفت. اهل اعتکاف بود و با خدای خویش زیاد خلوت میکرد و در انجام فرائض دینی سنگ تمام میگذاشت. #احمد در همه چیز الگو بود و اگر کسی مطابق #احمد رفتار کند قطعا عاقبت به خیر خواهد شد
✍ماه علقمه
#ملاقات_در_ملکوت
#خاطرات
#شهیداحمدمشلب
#نویسنده_مهدی_گودرزی
#کپی_فقط_به_ذکر_منبع
@AhmadMashlab1995
#رمان_دلارام_من
#قسمت_سوم
بعضی به زندگی خوشرنگ و لعابم غبطه میخورند،وبعضی حسادت می ورزند ومن هم به زندگی یک رنگ آن ها حسودی ام می شود!
ناشکری گناه بزرگی است، ولی هردختری یک"پدر" به تمام معنی پدر رابه یک پدرنمای ثروتمند ترجیح می دهد، درباره"پدر"زیاد خوانده ام ولی تابحال معنایـش را نچشیده ام،
برای دختری مثل من، پدر مهربان متدین ودلسوز مثل آنچه در کتاب "دا"و "من زنده ام"آمده،درحال افسانه است، زیاد شنیده ام که اولین قهرمان زندگی ی دختر پدر اوست، امامن پدری نداشته ام که قهرمان زندگی ام باشد و قهرمانم،پدرهایی هستند که قهرمان یک ملت اند،پدرهایی مثل :همت،چمران،و آوینی و تقوی...
وقتی خیلی کوچک بودم، پدرم گویا بخاطر بیماری فوت کرد ومادرم هم کمی بعد بامردی ثروتمند ازدواج کرد ، که بیشتر به سطح اجتماعی خانواده مادر می خورد و من از آن به بعد، بامادر و ناپدری و برادری ناتنی زندگی کرده ام، به ظاهر لای پـر قو ،البته اگر پر قو را صرفا پول تعریف کنید!
مادرم انگار بعد از ازدواج مجددش ، پدرم را ازیاد برد وهیچ گاه اجازه نداد مزارش راببینم ؛حتی تاهمین سه چهارسال پیش نمیدانستم پدرم کس دیگری بوده و وقتی که فهمیدم هم،مادر گفت قبر او در روستایی کیلومترها دورتر از اصفهان است و به این بهانه مرا ازدیدن قبرش محروم کرد. هربار که از پدر می پرسیدم، به بیان خاطراتی کوتاه و ساده بسنده می کردو بهم می ریخت ، طوری که من نگران حالش شوم وبه سوالاتم خاتمه دهم ، اما همیشه در حسرت دیدن پدر یا حتی زیارت مزارش و دانستن درباره او ماندم، تنها تصورم ازپدر راعکسی قدیمی شکل می داد که به گفته مادر ،تنها عکس من بااو بود
✍نویسنده:خانم فاطمه شکیبا
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
@AhmadMashlab1995 |√←
#رمان_دلارام_من
#قسمت_چهارم
مردی چهارشانه و قدبلند با محاسن مرتب و کوتاه وچشمان درشت و مشکی که دخترکی یک ساله را روی پایش نشانده و درحیاطی به سبک خانه های قدیمی ، زیر درخت انگور نشسته ، چشمان پدر عباس نامم درعکس، همیشه بی توجه به دغدغه های پوچ مردم دنیا می خندید .
مادرم بعد از ازدواج مجدد ، درس خواند و پزشک متخصص شد وتاجایی که یاد دارم ، بیشتر اوقات حتی شب ها ، درخانه نبود، هنوز هنوز هم همینطور است و با بزرگ تر شدن من ونیما به حجم کاریش افزوده، بااینکه زن مغروری به نظر می رسد ، از لحاظ درونی بسیار عاطفی است، همسر مادرم اغلب کارخانه است یا درسفر کاری و کمتر اورامیبینم ، گرچه اوهم چندان عادت به ابراز محبت واحساس ندارد وزبان پول رابهترمی فهمد ، برایم پدری نکرد امااز امکانات مادی کم نذاشت ، با این وجود سایه منت هایش همیشه آزارم می دهد، در کل، در خانه ای بزرگ شده ام که کمتر ابراز محبت افراد را دیده ام و خودم هم چندان برونگرا نیستم..
روابط من و برادرم نیما در کل کل هایی خلاصه می شود که هیچ گاه تمامی ندارد، هیچ کدام از دیگری کم نمی اوریم و مادر را کلافه میکنیم ، نیما بااینکه ناز پرورده و خوش گذران است ، جنم خاص خودش رادارد، طوری که پدرش توانسته اورا بااین سن کم ، به عنوان دستیار خودش بشناسد و خیالش راحت باشد ، جالب اینجااست که باوجود قدرت مدیریت ، روحیات درونی اش حساس است به قول خودش :پسری از جنس گیتار قهوه کتاب!
گفتم کتاب؛!تنها اشتراک من و نیما، گرچه او رمان خارجی دوست دارد ومن مذهبی.
من هیچ وقت با زندگی اشرافی در منطقه هزار جریب (منطقه ای در جنوب اصفهان که از محله های مرفه نشین به شمار می آید ) انس نگرفتم، هیچ وقت نخواستم بادوستانم در چهار باغ قدم بزنم و بستنی بخورم، یابالای کنگره های پل خواجو بایستم وشالم را بردارم تا باد بین موهایم بپیچد، پیش نیامده که بخواهم بادوستانم سوار تله کابین صفه بشوم یا در میدان امام چرخ بزنم ودرشکه سواری کنم (این ها تفریح هایی است که یک اصفهانی به عمق آنها پی می برد و بس!)
✍نویسنده:خانم فاطمه شکیبا
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
@AhmadMashlab1995 |√←
#شهیدانه💌🕊
اگر العجل بگوئیم و برای ظهور
آماده نشویم کوفیان اخرالزمانيم...💔
#شهید_حسین_معزغلامی✨
☑️ @AhmadMashlab1995
جمعہ ها را درک کنید...
جمعہ دلگیر نیست🍃
جمعہ دلش گیر است:)!
☑️ @AhmadMashlab1995
دلتنگی یعنی #تو
و #تو یعنی تمام دنیا...🖤
#شهید_احمد_مشلب🥀✨
#مخصوص_پروفایل📲
#استفاده_بدون_لینک_حرام❌
☑️ @AhmadMashlab1995
⬆معرفی شهید⬆
😍شهید مهدی قره محمدی😍
😍جزء شهدای مدافع حرم😍
🍁ولادت:28شهریور سال1358🌷
🍁محل ولادت:مازندران🌷
🍁شهادت:21آذر سال1396🌷
🍁محل شهادت:دیرالزور_سوریه🌷
🍁نحوه شهادت:در درگیری با تروریست های داعشی به فیض عظیم شهادت نائل آمد😔😔
نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه
کپی بدون نام نویسنده ممنوع🚫
join↧ఠ_ఠ↧
♡✿ @AhmadMashlab1995✿♡
⭕️ یه برادر یمنی رو دیدم و پرسیدم از کجا سلاح و مهمات میارید؟
گفت از ارتش سعودی
بزرگترین ارتشیه که سلاحاشو میذاره و درمیره
اونوقت سلمان دنبال سلاح مقاومته
qoute 👤 أخٌفيالله
🏴 @ahmadmashlab1995🏴
قبلا حداقل یارانه به یه دردی میخورد
مثلا می نوشتیم الان ته خط فقرم اگه یارانه م قطع بشه برمیگردم صفحه قبل...
بزرگوار اووونچنان رونقی ایجاد کرد که اصلا به اون 45 هزار تومان نیازی نداشته باشیم، قطع بشه نشه قبلا همه رو برده 4 صفحه قبل
#تلخ_اما_حقیقت....
🏴 @ahmadmashlab1995🏴
💔
#اربعین
منم جزء دیوانه های حرم
فقیر گداخانه های حــــرم
الهی بمیرم بیفتد سرم
دم مرگ
برشانه های حــــرم
الهی حــــــرم🙏
#نگراݩاربعینیم
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#اللهمالرزقناحرم
#اربعین
#ما_ملت_امام_حسینیم
🏴 @ahmadmashlab1995🏴
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
حال خوب یعنے🙃 . . . کھ بہ هرحال تورا میخواهم♥️ #یاایهاالعزیز🥀 | #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ| ☑️
دم...
بازدم...
نَفَس های گرفته شهر...
دم مسیحایی میخواهد...
#یاایهاالعزیز🥀
| #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
☑️ @Ahmadmashlab1995
هدایت شده از مائده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #کلیپ/ شمر_را_نکشید
❌موضوع: حمایت و همدردی سلبریتی های مردمی کوفه با هشتک های:
#شمر_را_نکشید
#کوفه_من_تسلیت
#مختار_را_تحریم_کنید
#نشستهای_بصیرتی
#شهیدکمالی
#ثامن
🆔 https://sapp.ir/meyar.pb
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔https://rubika.ir/meyar_pb
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
✅ #کلیپ/ شمر_را_نکشید ❌موضوع: حمایت و همدردی سلبریتی های مردمی کوفه با هشتک های: #شمر_را_نکشید #کو
دوستان سلام طی رزمایشی که فردا در کانالهای بسیج هست از شما خواهشمندیم تا فرداشب عضو کانال زیر شوید و از مطالب کانال بهره مند شوید
👇👇👇
@maedah14
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
دوستان سلام طی رزمایشی که فردا در کانالهای بسیج هست از شما خواهشمندیم تا فرداشب عضو کانال زیر شوید و
تشکر از دوستانی که عضو کانال بالا شدن
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
طبقه بالای خانه ما می نشستند. آفتاب نزده از خانه می رفت بیرون یڪ روز، صدای پایین آمدنش را ڪه از پله
{🕊🥀}
#عاشقانہبہسبکشہـدا♥💍✨
وضــع غــــذاپخـتـنـم دیدنـے بود😑
بـراش فسنـــجـان درسـت کـردم چہ فسنجانے!😋🍵
گردوهــا رادرسـتہ انداختہ بودم توے خورش🙄🙈
آنقـدر رب زده بودم کہ سیاه شده بـود.🖤
بــرنـج هـم شـورشور😶
نشـست سـرسفـره دل تودلم نبـود🤯
غـــذایــش راتـاآخرخـورد😐😳
بعـــدشـروع کـردبہ شوخـے کـردن کہ
(چـون توقره قروت دوست دارے بہ جاے رب قره قروت ریختہ اے توغـذا😆)
چنـدتـااسـم هـم براے غـذایـم ساخـت:ترشـکی...فسنجون سیاه🙊😄
آخـرش گفـت:خداروشـکر✨🙂
دستت دردنکنہ
#شهید_مهدی_زینالدین🌸🌿
#هر_روز_با_یک_شهید🌸🌷
☑️ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#پای_درس_ولایت🔥 #امام_خامنهای: شهادت بدین معنا است که یک انسان برترین و محبوبترین سرمایهی دنیوی خ
#پای_درس_ولایت🔥
#امام_خامنهای:
شهادت، یعنی وارد شدن در حریم خلوت الهی و میهمان شدن بر سر سفرهی ضیافت الهی؛ این خیلی باعظمت است.
۱۳۷۰/۱۰/۱۱
☑️ @AhmadMashlab1995
#تلنگر :)
همیشه همرنگ جماعت نشو؛
عدهاۍ از همرنگِ جماعت شدݩ،
تبدیل شدند به قاتلانِ حسین«؏» !! 🙃
@AhmadMashlab1995 |√←
#رمان_دلارام_من
#قسمت_پنجم
شاید مدتی خواسته باشم برای همرنگ جماعت شدن وازیاد بردن تنهایی ام دنبال این خوشی ها بروم اما آخر کار، نتوانستم چطور بدون یک دلارام باشم؟!
وقتی درمدرسه برایمان جشن تکلیف گرفتند ، معلممان گفت نماز یعنی حرف زدن با خدایی که همیشه حرف هایمان را می شنود و تنهایمان نمی گذارد ؛ گاهی یک جمله از یک معلم ، هرچند کوچک در ذهن می ماند واین جمله ازآن معلم در ذهنم ماند همین شد که توانستم باتنهایی ام کنار بیایم و یادخدایی که از رگ گردن نزدیک تر است زندگی کنم نه باکسانی که درکشان نمی کنم...
وهمین شد که با تفریح های متفاوتم واخیرا انتخاب رشته ام شده ام وصله ناجور و سوژه خنده اقوام!....😏
-آخه مگه تو حوزه چی یاد میدن؟ تونمی دونی نماز چند رکعته وخداوپیغمبر کی اند که میخوای بری حوزه؟همیناس دیگه!چیز جدیدی نداره!
-ببین عزیزم رو میشه توی پزشکی و شمیمی وفیزیکم دید ! تازه به مردم خدمت می کنی دل خدا هم شاد میشه!😊
-ثنا و خاله مرجان در حال آخرین تلاش ها برای هدایت من هستند! سعی می کنم لبخندم را گوشه لبم نگه دارم😅
-اولا تو حوزه خیلی مسائل پیچیده تری هست که برام جذابیت داره! دوما حرفای شمادرست!
ولی علاقه خود منم مهمہ! من قبول دارم علوم وتجربی و پزشکی ام به خداشناسی مربوطه، ولی دیگه منو ارضا نمی کنه! من که کلی مطالعه کردم، تست شخصیت زدم و به این نتیجه رسیدم گروه خونم به پزشکی نمی خوره!تودبیرستان برام شیرین بود ولی الان دیگه نه!
✍نویسنده:خانم فاطمه شکیبا
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
@AhmadMashlab1995 |√←
#رمان_دلارام_من
#قسمت_ششم
نیما هم که طبق معمول عادت دارد مراتخریب کند، فنجان چای به دست به میز ناهارخوری تکیه می دهد.
-خاله چرا الکی تلاش می کنید؟بزارید بره حوزه ، ببینه تون وآب ازش درنمیاد، سرش به سنگ بخوره ، اونوقت میفهمه! الان سرش داغه
-پشت چشم نازک میکنم که:البته البته هرچی بخونم به پای بعضیا که شوق دیپلم حسابداری دارن نمیرسم! چون این بعضیا با این تحصیلات عالیه الان همه کاره کارخونه اند!😏
-دلم خنک شد ! تااوباشد حوزوی ها را دست پایین نگیرد! نیما تقریبا برادرم است ، از مادر یکی از پدر جدا ، یک سال ازمن کوچک تراست اما ده برابر من ادعا دارد و خودش را از تک و تا نمی اندازد .
-همین بعضیا که می فرمایید دارن حال زندگیشونو می برن ؛ کم کم هم مملکت رو از دست شما آخوند ها دارن میکشن بیرون!
پس من رسما از طرف دکتر نیما معمم شدم! چه تعریفی هم دارد این بچه پولدار!
مادر می پرد وسط کل کل مان :بـسه!
و رو می کند به خاله مرجان : ممنون از راهنمایی هاتون! حوراءام باید بیشتر فکر کنه، دعاکنید درست انتخاب کنه!
✍نویسنده:خانم فاطمه شکیبا
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
@AhmadMashlab1995 |√←