eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_دلارام_من #قسمت_پنجاه_هشتم عمه با عجله وارد می شود ، صدای قربان صدقه رفتنش را می شنوم ، پشت
نا خود آگاه سربه زیر می اندازم و فقط یک کلمه ، به سختی از دهانم خارج می شود: *-نه!* عمه اصرار نمی کند : دوباره بر می گردد کنار تخت حامـد : گفتم که نمیاد ! ... صدای نفس های حامد می اید ، اما نفس من درسینه حبس شده، بعد از چند ، حامد با ارامش و ملایمت خاصی می گوید : -حوراء خانم....میشه تشریف بیارید تو؟ چند ثانیه ای مکث می کند ، جواب نمی دهم ، دوباره تلاش می کند : - خواهش می کنم ....چرا غریبی می کنی؟ اتفاقی خاصی نیافتده که ! بیاتو خواهرجون..... لحنش احساسم را قلقلک می دهد ، به دیوار تکیه می دهم ، بازهم اصرار : -حوراء خانم.. به خاطر من نه ، به خاطر بابابیا! از کجا می داند حساسم ؟ در دل نیت می کنم : -فقط به خاطر پدر .... با تردید در چهار چوب در می ایستم ، سرم را پایین می اندازم و قدم کوتاهی داخل می گذارم ، ساکت و سربه زیر ، منتظر عکس العملش می شوم... خوشحالی از صدایش پیداست و بغض خفیفی کلامش را لرزان می کند : - سلام حوراء خانوم ! وقتی سکوت طولانی ام را می بیند می گوید : - جواب سلام واجبه ها ! .... بی آنکه نگاهش کنم زیر لب سلامی می پرانم ، هنوز غریبه ام ، عمه تشویقم می کند جلو بروم: -بیا جلو عزیزم ، بیا داداشتو ببین ! چقدر روابط خانوادگی از دید انها مهم وصمیمی است ، اگر برای نیما چنین اتفاقی می افتاد نه کسی ترغیبم می کرد عیادتش بروم و نه خودم می خواستم... اما این یعنی (خانواده واقعی من) جاذبه خاصی دارند که مرا به طرف تخت حامد می کشد ، چند قدم دیگر هم بر می دارم تا برسم به تخت ، متوقف می شوم ، شاید بخاطر نفس گیری که در گلویم گیر کرده است .... کسی حرفی نمیزند ...انگار حامد نمی داند از کجا شروع کند ، برای شکستن سکوت ، حامد صدا صاف می کند : -حالت خوبه؟ اما نمی خواهم مهر سکوتم را بشکنم ، حامد روی تخت جابجا می شود ، ابروهایش را بخاطر درد کمی درهم می کشد و می گوید : -انقدر برات غریبه ام ؟ نویسنده : خانم فاطمه شکیبا.... ♥️ @AhmadMashlab1995 |√←
⊰|•🌼•| ⊱ . تو‌ ‌نکن‌؛در عوض‌خدآ زندگیت‌رو‌پر‌از‌وجود‌خودش‌میکنه..🥰🌿 . عصبی شدی؟ نفس بکش‌بگو‌: بیخیال،چیزی‌بگم، اما‌م‌زمان‌‌ناراحت‌میشه..❤️🌙 . دلخورت‌کردن؟ بگو‌:خدا‌میبخشه‌منم‌میبخشم‌🌊💕 . تهمت‌زدن؟ آروم‌باش‌و‌‌توضیح‌بده〰🌌 بگو‌: به ائمه‌هم‌خیلی‌تهمتا زدن.. . کلیپ‌و‌عکس‌نامربوط‌خواستی‌ببینے؟ بزن‌بیرون‌از‌صفحه‌بگو:مولا‌مهم‌تره..🌱 . نامحرم‌نزدیکت‌بود؟ بگو‌‌:مهدۍزهرا(عج)‌خیلی‌خوشکلتره بیخیال‌بقیه👌🏻✨ ❲ ☔️ @AhmadMashlab1995
کاش تا دل می‌گرفت و می‌شکست...💔 می‌آمد کنارش می نشست💕 🥀✨ 📲 ❌ ✅ @AhmadMashlab1995
شهادت یازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت امام حسن عسکری(ع) خدمت امام زمان(عج) و شما عزیزان تسلیت می‌گوییم🏴 ☑️ @AhmadMashlab1995
▪️ لحظه‌های آخر است، حال امام خوش نیست، دل نگران فرزند است. امشب رسالتِ تمامِ انبیا و اولیا به آخرین وارثِ زمین سپرده می‌شود. از امشب او باید بارِ تمام عالَم را به تنهایی به دوش بکشد. 🔘 شهادت را به فرزند گرامیشان و شما بزرگواران تسلیت عرض می‌کنیم. ☑️ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆معرفی شهید⬆ 😍شهید محمد مسرور😍 😍جزء شهدای مدافع حرم😍 🍁ولادت:سال1366🌷 🍁محل ولادت:کازرون_فارس🌷 🍁شهادت:
⬆معرفی شهید⬆ 😍شهید محمد معافی😍 😍جزء شهدای مدافع حرم😍 🍁ولادت:13آذر سال1363🌷 🍁محل ولادت:ساری_مازندران🌷 🍁شهادت:30دی سال1396🌷 🍁محل شهادت:بوکمال_سوریه🌷 🍁نحوه شهادت:در درگیری با تروریست های داعشی به فیض عظیم شهادت نائل آمد😔😔 "برگرفته از سایت حریم حرم" نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه کپی بدون نام نویسنده🚫 join↧ఠ_ఠ↧ ♡✿ @AhmadMashlab1995✿♡
💔 به خلوتی که سُخن می‌شود حجاب آنجا، حدیثِ دل به زبانِ نگاه می‌گویم.... 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
سه‌ سال‌ پس‌ از شكست‌ 1948م اعراب‌ در برابر رژيم‌ صهيونيستي،در سال‌ 1951 م‌، در اردوگاه‌ رفح‌ واقع‌ در نوار غزه‌، «فتحي‌ ابراهيم‌» چشم به جهان گشود. خانواده‌اش‌ در سال‌ 1948 آواره‌ شد و به‌ نوار غزه‌ مهاجرت‌ نمود. ابراهيم‌، ايام‌ نوجواني‌ را در اردوگاه‌ سپري‌ كرد وي فعاليت‌هاي‌ سياسي‌ خود را پس‌ از شكست‌ اعراب‌ در جنگ‌ ژوئن‌ 1967 شدت‌ بخشيد و با شور ايام‌ جواني‌، در آن‌ مقطع‌ زماني‌ با توجه‌ به‌ اوج‌گيري‌ گرايش‌هاي‌ ناصريسم‌، به‌ شدت‌ تحت‌ تأثير اين‌ گرايش‌ها قرار گرفت‌ و به‌ جمال‌ عبدالناصر به‌ عنوان‌ يك‌ شخصيت‌ و يك‌ رهبر عرب‌ علاقه‌مند شد. در سال‌ 1966 با همكاري‌ چند تن‌ از دوستانش‌ يك‌ تشكل‌ سياسي‌ را در چارچوب‌ انديشه‌هاي‌ ناصريسم‌ به‌ وجود آورد تا بتواند «فتحي‌» را شاهد باشد و «شقاقي‌» در دل‌ دشمن‌ اندازداما ديري‌ نپاييد كه‌ اين‌ تشكل‌ در اثر مشكلات‌ و موانع‌ موجود بر سر راه‌ فعاليت‌ آن‌ منحل‌ گرديد. وي‌ در هجدهمين‌ سال‌ بهار عمرش‌، در سال‌ 1968 م‌ در دانشگاه‌ «بير زيت‌» در كرانه‌ باختري‌ پذيرفته‌ شد و پس‌ از طي‌ دو سال‌ تحصيل‌ به‌ عنوان‌ معلم‌ رياضيات‌ عازم‌ مدرسه‌ «النظامية» در بيت‌المقدس‌ شد. فتحي‌ در سال‌ 1974 براي‌ ادامه‌ تحصيل‌ در رشته‌ پزشكي‌ وارد دانشگاه‌ «الزقازيق‌» مصر شد و موفق‌ گرديد دكتراي‌ طب‌ اطفال‌ را از اين‌ دانشگاه‌ دريافت‌ كند. حضور فتحي‌ شقاقي‌ در مصر را مي‌توان‌ از پربارترين‌ و مهم‌ترين‌ مراحل‌ سياسي‌ و فكري‌ زندگي‌ وي‌ به‌ شمار آورد navideshahed.com:منبع /08/04 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
تعجیل کن... بخاطر صدها هزارچشم! اےپاسخ گرامیِ أمن يجيب٘ ها:) #یاایهاالعزیز🥀 | #اللهـم‌عجـل‌لولیـڪ‌ا
❤️ این همه لاف زدن و مدعی اهل ظهور پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم سالها منتظر سیصد و اندی مرد است آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم اگر آمد خبــــر رفتن ما را بدهید به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم... 🥀 | | ✅ @Ahmadmashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا