eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.6هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
143 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 ۵ چند وقتی مےشد که شاهرخ شده بود تو دعای کمیل و توسل ، بلند بلند گریه مےکرد😭😭 از سادات گروهش خواسته بود برای او دعا کنند که شود!!!☺️ #۱۷آذر۱۳۵۹ رفتیم برای عملیات... عملیات موفقیت آمیز بود ✌️ اما نیروهای تحت امر ، پشتیبانی نکردند و با نیروهای دشمن، مجبور به عقب نشینی شدیم!!!😥 در سنگر ماند تا نیروها بتوانند به عقب برگردند و با شلیک آر پی جی، مانع تانک ها مےشد💥 یک لحظه برگشتم عقب را ببینم، دیدم شاهرخ ایستاده آرپی جی بزند که گلوله ای به سینه اش خورد😔 و افتاد روی خاکریز نمےتوانستم به سمتش بروم و به عقب بیاوریمش😥 عراقےها به بالای پیکرش رسیدند و مےکردند .... همان شب تلویزیون عراق، شاهرخ را نشان داد و گفت: "ما شاهرخ، جلاد حکومت ایران را کشتیم"... دو روز بعد که حمله کردیم و همان خاکریز را گرفتیم از پیکر شاهرخ ندیدیم😔 او از خدا خواسته بود اش را پاک کند و خدا هم دعایش را مستجاب کرد... ⛔️ @AhmadMashlab1995
🕊✨🕊✨ ✨🕊✨ 🕊✨ ✨ #لات_های_بهشتی #حــــرانقلاب۵ چند وقتی مےشد که شاهرخ #کم_حرف شده بود تو دعای کمیل و توسل ، بلند بلند گریه مےکرد😭😭 از سادات گروهش خواسته بود برای او دعا کنند که #شهیــــد شود!!!☺️ #۱۷آذر۱۳۵۹ رفتیم برای عملیات... عملیات موفقیت آمیز بود ✌️ اما نیروهای تحت امر #بنی_صدر ، پشتیبانی نکردند و با #پاتک نیروهای دشمن، مجبور به عقب نشینی شدیم!!!😥 #شاهرخ در سنگر ماند تا نیروها بتوانند به عقب برگردند و با شلیک آر پی جی، مانع #پیشروی تانک ها مےشد💥 یک لحظه برگشتم عقب را ببینم، دیدم شاهرخ ایستاده آرپی جی بزند که گلوله ای به سینه اش خورد😔 و افتاد روی خاکریز نمےتوانستم به سمتش بروم و به عقب بیاوریمش😥 عراقےها به بالای پیکرش رسیدند و #هلهله مےکردند .... همان شب تلویزیون عراق، #پیکر_بی_سر شاهرخ را نشان داد و گفت: "ما شاهرخ، جلاد حکومت ایران را کشتیم"... دو روز بعد که حمله کردیم و همان خاکریز را گرفتیم #اثری از پیکر شاهرخ ندیدیم😔 او از خدا خواسته بود #همه_گذشته اش را پاک کند و خدا هم دعایش را مستجاب کرد... #پایان_داستان_حر_انقلاب #لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد #کپی_باذکر_لینک @AHMADMASHLAB1995
❣ ✍ اوایل جنگ بود ، در جلسه ای بدون {بسم الله} شروع ڪرد به حرف زدن ✍ نوبت ڪه به رسید به نشانه ی به بنی صدر ڪه آن زمان فرمانده ڪل قوا بود گفت : ✍ [ من در جلسه ای ڪه اولین سخنرانش بی آنڪه نامی از ببرد حرف بزند، هیچ سخنی نمی گویم .😑] 🕊 🍀 @AHMADMASHLAB1995
😂🤣 🤭 پدر و مادر می‌گفتند بچه‌ای و نمی‌گذاشتند بروم جبهه🙄 یک روز که شنیدم بسیج اعزام نیرو دارد😍 لباس‌های «صغری» خواهرم را روی لباس‌هایم پوشیدم و سطل آب را برداشتم و به بهانه‌ی آوردن آب از چشمه زدم بیرون😄 پدرم که گوسفندها🐑 را از صحرا می‌آورد داد زد: «صغرا کجا؟»🙊 برای اینکه نفهمد سیف‌الله هستم سطل آب را بلند کردم که یعنی می‌روم آب بیاورم🏃‍♂ خلاصه رفتم و از جبهه لباس‌ها را با یک نامه پست کردم💌 یک بار پدرم آمده بود و از شهر به پادگان تلفن کرد📞 از پشت تلفن به من گفت: 🎙 «بنی صدر! وای به حالت! مگه دستم بهت نرسه😂 ✅ @AhmadMashlab1995