احمد مشلب 09.mp3
5.22M
🎤بازخوانی کتاب📗 #ملاقات_در_ملکوت زندگی و خاطرات #شهید_احمد_مشلب با صدای نویسنده🖍 #مهدی_گودرزی
✅قسمت نهم ( #بهترین_دوست )
#مجموعه_یک_بغل_گل_سرخ
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚خاطرات شهید مدافع حرم #شهید_احمد_مشلب راوی سیده سلام بدرالدین(مادر شهید) #سازمان_پیشاهنگی( #کشافة_
📚خاطرات شهید مدافع حرم #شهیداحمدمشلب
راوی علی مرعی (دوست شهید)ا
#بهترین_دوست
قسمت اول:
من و #احمد همسایه بودیم.روز به روز با هم بیشتر آشنا میشدیم تا اینکه در یکی از مجالس عزاداری در ماه محرم کنار هم نشسته بودیم و بعد از مراسم با هم بحث های دینی داشتیم که خیلی لذت بخش بود.قدرت بیان #احمد در مسائل دینی من راجذب اوکرد و به مرور رابطه ی مابه دوستی تبدیل شد.سعی می کردم اورا زیادملاقات کنم واز بس شیفته ی او بودم،مثل سایه دنبالش می کردم.اهل محل متوجه عمق ارتباط ماشده بودند و کسی که رابطه ی مارانمیدانست گمان می کرد، برادریم.
پرازنشاط وفعالیت بود. علاوه براینکه باعث شادی دوستان می شد، موضاعاتی درجمع مطرح میکرد که باعث می شدآنها فکر کرده ونظر خود رابیان کنند.او میخواست غیر مستقیم جوانان رانسبت به مسائل مختلف آگاه کند.
وقتی با ماشین #احمد برای تفریح بیرون می رفتیم،اگر سنگ در خیابان یا جاده افتاده بود،ماشین رانگه می داشت؛پیاده می شد و سنگها را کنار می گذاشت.حتی سنگهای کوچک را هم برمی داشت.یک بار گفتم:اینها کوچک هستند وبه کسی لطمه نمی زنند!جواب داد:به دوچرخه آسیب می زنند!#احمد دلش نمی خواست هیچ وقت به کسی آسیبی برسد.
بسیار مقید بود که رازش رابرای دیگران نگوید.مرتب سفارش می کرد که حرف های خصوصی خود رانباید برای کسی گفت.چون عقیده داشت هیچ کس جز خداوند نمیتواندبه انسان کمک کند. چون خدا نسبت به مشکلات هر کس، از خودش نیز داناتر است.جز خدا کسی نمی تواند برای مشکلات ما چاره بیندیشد یاراه حلی ارائه دهد.
✍یاقتیل العبراتH
#ملاقات_در_ملکوت
#خاطرات
#شهیداحمدمشلب
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚خاطرات شهید مدافع حرم #شهیداحمدمشلب راوی علی مرعی (دوست شهید)ا #بهترین_دوست قسمت اول: من و #احمد
📚خاطرات شهید مدافع حرم #شهید_احمد_مشلب
راوی:علی مرعی(دوست شهید)
#بهترین_دوست
قسمت دوم:
#احمد خیلی دوست داشت ازدواج کند و اعتقاد داشت که مادرش باید دختر مناسبی برایش انتخاب کند، چون به انتخاب مادرش اعتماد داشت.دین، مذهب،حیا و غیرت به او اجازه نمی داد که برای ازدواج با دختری رابطه داشته باشد.
یک روز به او گفتم:صبر داشته باش راه طولانی است اما #احمد جواب داد: ازدواج برای جلب رضایت خدا و شادی دل امام زمان (عج الله) است. #احمدمنتظر،سرباز و یار امام مهدی روحی فداک بود. او می گفت: من می خواهم ذریه ی صالحی از من به جا بماند و خانواده و فامیل و همسایه ام به واسطه ی دیدن آن ها به یاد من بیفتند!
✍یا قتیل العبراتH
#ملاقات_در_ملکوت
#خاطرات
#شهیداحمدمشلب
#نویسنده_مهدی_گودرزی
#کپی_فقط_با_ذکر_لینک
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚خاطرات #شھیدمدافعحرم_احمد_مشلب راوے: #سلام_بدرالدین{مادر شھید} #سازمان_پیشاهنگے قسمت دوم: #احمد
📚خاطرات #شھیدمدافعحرم_احمد_مشلب
راوے: #علے_مرعے{دوست شھید}
#بہترین_دوست
قسمت اول:
من و #احمـد همسایہ بودیم. روز بہ روز باهم بیشتر آشنا مےشدیم تا اینڪہ در یڪے از مجالس عزادارے در ماه محرم ڪنار هم نشستہ بودیم و بعد از مراسم باهم بحث هاے دینے داشتیم ڪہ خیلے لذتبخش بود. قدرت بیان #احمـد در مسائل دینے من را جذب او ڪرد و بہ مرور رابطہے ما بہ دوستے تبدیل شد. سعے مےڪردم او را زیاد ملاقات ڪنم و از بس شیفتہے او بودم، مثل سایہ دنبالش مےڪردم. اهل محل متوجہ عمق ارتباط ما شده بودند و ڪسے ڪہ رابطہے ما را نمےدانست گمان مےڪرد برادریم.
پر از نشاط و فعالیت بود. علاوه بر اینڪہ باعث شادے دوستان مےشد، موضوعاتے در جمع مطرح مےڪرد ڪہ باعث مےشد آنہا فڪر ڪرده و نظر خود را بیان ڪنند. او مےخواست غیرمستقیم جوانان را نسبت بہ مسائل مختلف آگاه ڪند.
وقتے با ماشین #احمـد براے تفریح بیرون مےرفتیم؛ اگر سنگ در خیابان یا جاده افتاده بود ماشین را نگہ مےداشت؛ پیاده مےشد و سنگها را ڪنار مےگذاشت. حتے سنگ هاے ڪوچڪ هم بر مےداشت. یڪبار گفتم: اینہا ڪوچڪ هستند و بہ ڪسے لطمہ نمےزنند؛ جواب داد: بہ دوچرخہ آسیب مےزنند! #احمـد دلش نمےخواست هیچوقت بہ ڪسے آسیبے برسد.
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚خاطرات #شھیدمدافعحرم_احمد_مشلب راوے: #علے_مرعے{دوست شھید} #بہترین_دوست قسمت اول: من و #احمـد همس
📚خاطرات #شھیدمدافعحرم_احمد_مشلب
راوے: #علے_مرعے{دوست شھید}
#بہترین_دوست
قسمت دوم:
#احمـد خیلے دوست داشت ازدواج ڪند و اعتقاد داشت ڪہ مادرش باید دختر مناسبے برایش انتخاب ڪند چون بہ انتخاب مادرش اعتقاد داشت. دین، مذهب، حیا و غیرت بہ او اجازه نمےداد ڪہ براے ازدواج با دخترے رابطہ داشتہ باشد.
یڪ روز بہ او گفتم: صبر داشتہ باش.. راه طولانے است؛ اما #احمـد جواب داد: ازدواج براے جلب رضایت خدا و شادے دل امام زمان{عجاللّٰہ} است. #احمـد منتظر، سرباز و یار #امام_مہدے{روحےفداڪ} بود. او مےگفت: من مےخواهم ذریہے صالحے از من بہ جا بماند و خانواده و فامیل و همسایہام بہ واسطہے دیدن آن ها بہ یاد من بیفتند!
پن: تصویرے از شھیداحمـد و دوستانشون✨
✍🏻| بانوےمحجبـه
#ملاقات_در_ملکوت🕊
#خاطرات_شهیداحمد_در_کتابشون📖
نویسنده: #مهدے_گودرزے
#کپی_فقط_با_ذکر_لینک!
|ڪانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🌱|
✅ @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚خاطرات #شھیدمدافعحرم_احمد_مشلب راوے: #علے_مرعے{دوست شھید} #بہترین_دوست قسمت دوم: #احمـد خیلے دوس
📚خاطرات #شھیدمدافعحرم_احمد_مشلب
راوے: #علے_مرعے{دوست شھید}
#بہترین_دوست
قسمت سوم:
#احمـد بسیار مثبتنگر بود و بہ قول معروف همیشہ نیمہے پر لیوان را مےدید. روزے در جمع دوستان پرسید: مےتوانید لبنان را وصف کنید؟! هرڪدام از دوستان شروع بہ برشمردن نکات منفے از لبنان ڪردند. وقتے حرف هایشان تمام شد، #احمـد گفت: ما ڪشورے داریم با نعمت هاے فراوان، دریا، رود، ڪوه، دشت و ڪشورے داریم با تعداد زیادے مسجد و حسینیہ و از همہ مہمتر نعمت حزباللّٰہ ڪہ از طرف خداوند است و بہ واسطہے آن خدا بہ ما رحم مےكند و این نعمت گذرنامہے ما براے روز قیامت است.
#احمـد خود راے نبود و بہ مشورت دیگران خیلے اعتقاد داشت. متناسب با هرڪارے، فرد متخصصے را انتخاب ڪرده و مسائل مربوطہ را با او در میان مےگذاشت و از او ڪمڪ فڪرے مےگرفت.
پن: تصویرے از شھیداحمـد و دوستانشون✨
✍🏻| بانوےمحجبـه
#ملاقات_در_ملکوت🕊
#خاطرات_شهیداحمد_در_کتابشون📖
نویسنده: #مهدے_گودرزے
#کپی_فقط_با_ذکر_لینک!
|ڪانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🌱|
✅ @AHMADMASHLAB1995