eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
درد عشقی کشیده‌ام که مپرس زهر هجری چشیده‌ام که مپرس گشته‌ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده‌ام که مپرس... #صبحتون متبرک به لبخند #شهیداحمدمشلب #دوست_شهید تو کیه؟ @ahmadmashlab1995
🌸🍃 هر دم از روی تو نقشی زَندَم راه خیال #صبحتون_شهدایی #دوست_شهید بر مزار #شهیداحمدمشلب 🌸🍃 @ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#خاطرات_شهیداحمدمشلب #عکس_شهیداحمدمشلب_و_دوستش_حسین_یاسین 👇👇👇
. ✍دلنوشته حسن یاسین ابو هادی دوست و چگونگی خبر شهادت🌸 .❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ انگار خبر همچین روزی(اسفند/29فوریه) به من رسید... روحم از غم و درد خالی نمیشه... قلبم بخاطر فقدان اون چهره خندان غمگینه...و عقلم میخواد در مقابل چشمهام مقاومت کنه که اشکهام جاری نشه...💔 در بهشت ابدی جاودانه هست🍃 و انگار این چند سال همین دوساعت پیش بود که گوشیم زنگ خورد و ای کاش زنگ نمیخورد..📞📱 _اسم پدر احمد مشلب چیه؟ قلبم شروع به تپیدن کرد..و چشمهام لرزید..آیا به آسمان ملحق شد؟؟🌠 ای خدا....ای خدا....ازت خواهش میکنم که این احمد، احمدِ ما نباشه😔 +اسم پدرش محمده _یعنی مصطفی نیست؟ +نه داداش، محمده _ولی اون(احمد) نمیتونه(شهید) باشه یکم خیالم راحت شد...ولی به سرعت قلبم شروع به تپیدن کرد...انگار یه اتفاقی افتاده بود...🍁 یادم میاد که دیروز احمد باهام صحبتی نکرد... باسرعت بهش پیام دادم💌 ولی زنگ نزد..☎ تو سرم احساس سنگینی می کردم و انگار رگهام منجمد شده بود❗️ بعد با خودم گفتم: احمد...! ...احمد تنها شخص تو منطقه ماست که از این خانوادست(مشلب)‼️ اشکهامو حبس کردم...قطعا اون لحظات جزء سخت ترین لحظه ها بود...💔 تلفنم دوباره زنگ خورد📲 _حسن...احمد شهید شد..💔🍃 +نه نه نه داری بهم دروغ میگی؟! داری باهام شوخی میکنی،درسته؟!😔 _نه،راست میگم داداش به خدا احمد شهید شد...😔🌸🍃 خاطراتی که باهم داشتیم مثل یه فیلم از جلوی چشمام رد شد...🎥🎞 کلماتی که قبل از آخرین باری که میخواست بره،یادم اومد...📝 ◀برام دعا کنین برنگردم▶ و چطور جواب داد.... جواب نداد جز با دريايي از اشک💧 و قلبم از همون موقع تا الان داره میسوزه..💔🌹 نویسنده نیستم و در کل شخص بااستعدادی هم نیستم..ولی این کمترین چیزیه که از اون لحظه کشنده میتونم بنویسم...و بیشترازین از عهده من خارجه..❣ 📝حسن إ.یاسین سالگرد شهادت برادرم احمدمشلب .❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❄️🌟کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب در ایتا❄️🌟 @ahmadmashlab1995
•| که داشته باشی نیازی به عشق‌های دیگه نداری🕊 میدونی یکی حواسش بهت هست... یکی که اومده تا وصلت کنه ✨به |•🍃 @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
نه از شهامت او😍 عاشقانه تر شعری است...🌱 نه از شهادت او💔 دلبرانه تر هنری...🌸 #شهید_احمد_مشلب🌸🌹 #هر_ر
#دوست_شهید میدونی یعنی چی؟! یعنی...↓ •|وقتی گناه در قلبت را میزند •|یاد نگاهش بی افتی... •|و درو باز نکنی...🍃 •|یعنی محرم اسرار قلبت •|آن اسراری که هیچکس نمی داند... •|بین خـــ♡ــودت و... •|خــــ♡ـــدا و... •|دوست‌شهیـــ♡ــت •|باشد...❣ #امتحان_کن...🌹🌿 #شهید_احمد_مشلب🌸🌹 @AHMADMASHLAB1995
‍ ‍ ‍ . ✍دلنوشته حسن یاسین ابو هادی دوست و چگونگی خبر شهادت🌸 انگار خبر همچین روزی(اسفند/29فوریه) به من رسید... روحم از غم و درد خالی نمیشه... قلبم بخاطر فقدان اون چهره خندان غمگینه...و عقلم میخواد در مقابل چشمهام مقاومت کنه که اشکهام جاری نشه...💔 در بهشت ابدی جاودانه هست🍃 و انگار این چند سال همین دوساعت پیش بود که گوشیم زنگ خورد و ای کاش زنگ نمیخورد..📞📱 _اسم پدر احمد مشلب چیه؟ قلبم شروع به تپیدن کرد..و چشمهام لرزید..آیا به آسمان ملحق شد؟؟🌠 ای خدا....ای خدا....ازت خواهش میکنم که این احمد، احمدِ ما نباشه😔 +اسم پدرش محمده _یعنی مصطفی نیست؟ +نه داداش، محمده _ولی اون(احمد) نمیتونه(شهید) باشه یکم خیالم راحت شد...ولی به سرعت قلبم شروع به تپیدن کرد...انگار یه اتفاقی افتاده بود...🍁 یادم میاد که دیروز احمد باهام صحبتی نکرد... باسرعت بهش پیام دادم💌 ولی زنگ نزد..☎ تو سرم احساس سنگینی می کردم و انگار رگهام منجمد شده بود❗️ بعد با خودم گفتم: احمد...! ...احمد تنها شخص تو منطقه ماست که از این خانوادست(مشلب)‼️ اشکهامو حبس کردم...قطعا اون لحظات جزء سخت ترین لحظه ها بود...💔 تلفنم دوباره زنگ خورد📲 _حسن...احمد شهید شد..💔🍃 +نه نه نه داری بهم دروغ میگی؟! داری باهام شوخی میکنی،درسته؟!😔 _نه،راست میگم داداش به خدا احمد شهید شد...😔🌸🍃 خاطراتی که باهم داشتیم مثل یه فیلم از جلوی چشمام رد شد...🎥🎞 کلماتی که قبل از آخرین باری که میخواست بره،یادم اومد...📝 ◀برام دعا کنین برنگردم▶ و چطور جواب داد.... جواب نداد جز با دريايي از اشک💧 و قلبم از همون موقع تا الان داره میسوزه..💔🌹 نویسنده نیستم و در کل شخص بااستعدادی هم نیستم..ولی این کمترین چیزیه که از اون لحظه کشنده میتونم بنویسم...و بیشترازین از عهده من خارجه..❣ 📝حسن إ.یاسین سالگرد شهادت برادرم احمدمشلب . 🌐کانال رسمی شهید احمد مشلب🌐 @AHMADMASHLAB1995
🌵🍃🌵🍃🌵🍃 فرمانده شهید: حسن جمالزاده تاریخ شهادت: 1364/11/21  فاو این شهید والامقام در شب اول عملیات والفجر 8 زخمی و توسط دشمن به سنگر کشیده شد و پس از شکنجه های فراوان توسط مزدوران بعثی عراقی به شهادت رسیده است. ❤️@AhmadMashlab1995❤️
سعادت نداشتم خیلی درمعیت، علی هادی باشم، اما همان روزها که برای اعزام تلاش می‌کرد، چند باری که او را دیدم .. یکبار قامت به نماز بست ،خوب نگاهش کردم انگار فرشته ای نماز می خواند🌸 نمی‌دانم این نوجوان کم سن و سال این طرز نماز خواندن را از کجا یاد گرفته بود! به هر بندگی خدا در ذاتش بود او در همان چند برخورد دلم را هم مثل خیلی‌های دیگر ربود... بعدها از آن شنیدم که علی بین خیلی از بچه های حزب الله لبنان محبوبیت دارد کار خاصی هم نمی کرد که محبوب جلوه کند یک جذبه ای در ذاتش داشت که آدم را جذب خود می کرد در رفتارش ریانبود اخلاص داشت.. اخلاص او را آسمانی کرد🥀 کپی بدون نام نویسنده 🚫 ✍نویسنده:بِنتُ الزهــرا ♡ @AhmadMashlab1995∞♡
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
با یه عده طلبه آمدندقم. همه شهید شدند الامحسن.❗️ خواب امام حسین(ع)رودیده بود. آقابهش گفته بود: (ک
من با احمد ، هم دوره و هم پرواز بودم . از سال ۱۳۵۳ در مرڪز پياده شيراز . دوره هاى مقدماتى و عالى را طى مےڪرديم و در همان روز ها ڪه در خدمت ايشان بودم ، مسائل عقيدتى را رعايت مےڪرد. از نماز و روزه و فلسفہ دين ، خيلى حرف مےزديم. در همان مرڪز ، گرو هان ديگرى متشڪل از خانم ها ، آموزش نظامى مےديدند . احمد توصيه مےڪرد بہ آنها نزديڪ نشويم . آن موقع ، حجاب خانم ها رعايت نمےشد و يگان ها هم در ڪنار هم خدمت مےڪردند و آموزش مى ديدند . احمد به ما مى گفت : «ممڪن است در اين دنيا ، جواب ڪار ثوابى را ڪه مےڪنيد ، عايدتان نشود ولى بالاخره روزى بايد جواب ڪارش را پس بدهيد و يا پاداش ڪار خيرتان را بگيريد . آن روز ، جواب دادن خيلى سخت است . 🍀 ♡:) @AhmadMashlab1995∞♡ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#خاطرات_شهدا من به صورتش نگاه نمی کردم چون خیلی دوستش داشتم و اگر نگاه میکردم، دلم به حالش می سوخت
🍃🌸 می‌گفت بعد از وقتی سرتون رو به سجده می‌گذارید و بدنتون آروم میشه✨.اونجا با خودتون خلوت کنید.چون بهترین وقت همون موقع‌ست که چیزی حواستون رو پرت نمی‌کنه👌.یه مرور داشته باشید روی همه کارهایی که از صبح تا شب کردید.ببینید کارهاتون برای رضای بوده یا نه.😇☝️ خیلی‌ها این توصیه را شنیده بودند.عمل کرده و نتیجه‌اش را هم دیده بودند.🌹 ☘ ♡:) @AhmadMashlab1995∞♡
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#خاطرات_شهدا 🔅دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) بودیم. دفعه آخر که برای #خداحافظی رف
﴾﷽﴿ ••|یڪی مثل شهدا♥ یڪبار با "روح الله" رفته بودیم بهشت (س) وقتی وارد گلزار شهدا شدیم بهش گفتم: روح الله قیافه هاشون رو نگاه ڪن ، همه نور بالا می زنن ، چقدر چهره های و آسمونی دارن...، روح الله با تعجب نگاهم ڪرد و گفت: نه بابا اینجوریا هم نیست. سال ۶۰ ڪه در باز نشد اینا بیان بجنگن و شهید بشن و دوباره برگردن به آسمون... این ها هم مثل ما بودن ، 💕 درست زندگی ڪردند و به این درجه ی والا رسیدند... خوش به حال روح الله ڪه یڪی بود مثل ، درست زندگی ڪرد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد...💕 •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
ساعت ده یازده شبـ🌙 با سر و صورت خاڪے اومد خونہ...! +تا شما شامـ رو شروع ڪنے میرم لیلا رو بخوابونمـ😴
اوایل بهمن سال ۱۳۹۲ بود و آن سال همدان بسیار سرد شده بود.❄️ سردار اباذری و عباس آمده بودند خانه ما. همه دور کرسی نشسته بودیم پدرم و مجتبی و حمید هم بودند.🌱 عباس لباس زیبایی به تن داشت. از او سوال کردم: «لباستو از کجا خریدی؟ جنسش باید ترکیه‌ای باشه»🤔 گفت: «جنسش ایرانیه و از سمنان خریدمش. من تا مطمئن نشم که جنس ایرانیه، نمی‌خرمش. حضرت آقا گفته باید کالای ایرانی بخریم باید تابع امر ولی باشیم.»✌️🏻🇮🇷 🌸🌹 راوی:🗣 (محمد درسی) 🌼☘ ✅ @AhmadMashlab1995
خاطرات 🥀✨ راوے: 🌸🌿 ماشینش رو برده بود کارواش که ماشینش رو بده بشورن...بعد یه سلفی از خودش و ماشینش گرفت و گذاشت تو پیجش... زیر پستش نوشته بود: °°°«حمامة السیاره»°°° °°°شست و شوی ماشین°°° (همون،همین الان یهویی خودمونه) @AHMADMASHLAB1995
خاطرات 🥀✨ راوے:علی‌مرعی 🌸🌿 قضیه حجاب برایش مسئله ی مهمی بود و همیشه نگران بود حرمت حجاب از بین برود و زمانی که دختری را می دید که حجاب نداشت یا حجاب آخرالزمان داشت میگفت: ✍ماه علقمه @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
•🌿. هر انسانے اگر‌ بپرسد‌ کہ من‌ براے چہ بہ دنیا‌ آمده‌ام‌ مےگویم: براے تلاش‌ پر نبرد‌ و‌ پر رنج در
•🌿. : یکے از ویژگے‌ هاے بارز جہاد این بود که اگر به علمی احتیاج نداشت، هیچگاه سراغ یادگیرے آن نمے رفت. بارها من به او پیشنهاد خواندن کتاب‌ هاے مختلف را دادم اما جهاد در پاسخ مے ‌گفت: در صورت خواندن این کتاب‌ها و فراگیرے آنچه که در آن‌ها آمده، مسئولیت بزرگے بر دوشم گذاشته خواهد شد و باید به آنچه که یاد گرفته‌ام عمل کنم. جهاد تلاش مےکرد تا آنچه را که شک نداشت مےتواند و مےخواهد که به آن عمل کند، فرا بگیرد. 🕊 💫 🌸 کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
: همـہ فکـر و ذکـر احمـد جہاد و شہادت بـود و همیشـہ تکـرار میکـرد: دنیا زنـدان مومن است⛓ با آن رفاھ و ثروت، بـہ دنیا بـہ گونہ‌اے دیگر نگاھ میکـرد. دنیا براے احمـد در حد مردار سگ بےارزش بود…🌾 🕊 🎙 🪐 کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
دوست : حاج قاسم سلیمانے فرمانده‌ے سرافراز سپاه قدس در جایے گفتہ است: سوریہ براے ما خط قرمز است، سرزمین شام معراج ما بہ سوے آسمان است و یقیناً گورستان آمریکایےها خواهد شد. هرچند درمورد سوریہ و اتفاقات آنجا حرف نمیزد ولے این جملہ را دائم بیان مےگرد و عاشق این گفتہ‌ے سردار بود. 🕊 🥀 📲 کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
دوست : در یک مجلس عزادارے، سخنران در رابطہ با قمہ‌زنے صحبت کرد. من از او خواستم تا مجلس را ترک ڪنیم، اما قبول نکرد و گفت: مےخواهم نظرش را گوش کنم تا بدانم سند کلامش چیست؟ آخر مجلس بہ سراغ سخنران رفت و گلے با او بحث کرد. بعد از آن بحث طولانے‌، برایم نظر امام خامنہ‌اے{مدظلہ‌العالے} در رابطہ با حرام بودن قمہ‌زنے را بیان کرد. 🎙 کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
دوست : در زندگے طبیعےاش همہ چیز برایش فراهم بود و هرچیزے کہ اراده میکرد بہ آن مےرسید. زیباترین زندگے را داشت اما موضوع جہاد کہ مطرح شد براے مجاهدت سر از پاے نمےشناخت و بہ میدان کہ مےرفت همہ داراییش را فراموش میکرد و فقط آرزوے شہادت میکرد. گویے کہ در زندگے دیگرے قرار مےگرفت و آدم دیگرے میشد. میدان جہاد، دنیا و تعلقاتش را از خاطر پاک میکرد! 🎙 کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
دوست : مےگفت: ما اگر بمیریم باید با مرگمان اثرے در قلب دشمن بگذاریم!⚔ نہ در قلب کسانے کہ دوستشان داریم…🌿 🎙 کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995