#ماه_رمضان_در_جبهه_ها
بعداز ۴۸ ساعت درگیری با دشمن
نیمه شب به اردوگاه رسیدیم...
مقداری آب و یک جعبه خرما باقی مانده بود، فرمانده بچه های #گردان را به خط کرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می توانند، تا فردا صبح تحمل کنند.
جعبه خرما بیـن بچه ها دست به دست چرخیددتا به #فرمانده رسید...
فرمانده به جعبه خرما نگاه کرد، خرماها دست نخورده بود ، بچهها تنها با آب قمقمههایشان افطار کرده بودند.
#ماه_رمضان
#تیرماه_شصت_و_یک
#عملیات_رمضان
#بفدای_لب_تشنه_ات_یا_حسین
🍃🌸 @AhmadMashlab1995🌸🍃
💢شهید خرازی به #روایت_شهید_آوینی
وقتی از این کانال که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند می داده اند بگذری ، به « فرمانده » خواهی رسید ، به #علمدار .
او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت .
چه می گویم؟؟؟ چهره ریز نقش و خنده های دلنشینش نشانه ی بهتری است.
#مواظب_باش‼️
آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم می کنی . اگر کسی او را نمی شناخت ، هرگز باور نمی کرد که با #فرمانده لشکر مقدس امام حسین (ع) رو به رو است .
ما اهل دنیا ، از فرمانده لشکر ، همان تصویری را داریم که در فیلم های سینمایی دیده ایم اما ...
فرمانده های سپاه اسلام ، امروز همه آن #معیار ها را در هم ریخته اند.
#حاج_حسین را ببین ، او را از آستین خالی دست راستش بشناس .
جوانی خوشرو ، #مهربان و #صمیمی ، با اندامی نسبتا لاغر و سخت... متواضع.
آنان که درباره او سخن گفته اند بر دو خصلت بیش از خصائل وی تاکید کرده اند: #شجاعت و #تدبیر .
حضور حاج #حسین در نزدیکی خط مقدم درگیری، بسیار شگفت انگیز بود . اما می دانستیم او کسی نیست که بیهوده دل به دریا بزند.
عالم محضر خداست و #حاج_حسین کسی نبود که لحظه ای از این حضور ، غفلت داشته باشد . اخذ تدبیر درست ، مستلزم دسترسی به اطلاعات درست است.
وقتی خبردار شدیم که دشمن با تمام نیرو ، اقدام به پاتک کرده ، سرّ وجود او را در خط مقدم دریافتیم.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
گنجینه آسمانی ، ص 165
🍃🌸🍃
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔰جنگ تمام شد.من خوشحال شدم از اینکه #منصور من دیگر به جبهه نخواهد رفت❌ اما بعد از جنگ بلافاصله دوره #بازسازی شروع شد و این خوشحالی من زیاد ادامه پیدا نکرد🙁 چون دو سه شب بعد تصویر منصور را از تلویزیون📺 دیدیم که گوینده اخبار🎙 اعلام کرد: #منصور_ستاری با حکم امام خمینی (ره) به عنوان فرمانده نیروی هوایی🛩 منصوب شدند.
🔰خلاصه از این موضوع زیاد خوشحال نشدم😔 چرا که دوست داشتم شهید ستاری در #خفا برای این مملکت خدمت کنند. منصور 8 سال🗓 #فرمانده نیروی هوایی بود، طولانی ترین دوره ای که سابقه داشت کسی در #نیروی_هوایی در این سمت باقی بماند.
🔰هر وقت #تیمسار ماموریت می رفت من از زیر قرآن📖 ردش می کردم؛ آن روز به قدری عجله داشت که حتی صبر نکرد🚫 که از زیر قرآن ردش کنم. سورنا خواب بود. او را بوسید و رفت👤 ساعت 8 و نیم شب🌒 قرار بود منصور برگردد. من برای شام سوپ🍲 و کتلت درست کرده بودم. هر چقدر منتظر ماندم نیامد❌ ساعت 2و نیم⏰ بود که با دفتر فرماندهی تماس گرفتم📞 پرسیدم تیمسار کی می آیند⁉️ گفتند یک مقدار #تاخیر دارند.
🔰ساعت 11 و نیم صبح بود که به طور رسمی از رادیو📻 اعلام کردند تیسمار «منصور ستاری» فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران🇮🇷 به #شهادت رسید🌷. پیکر منصور من کاملا سوخته بود. مدتی قرقی به حیاطمان می آمد و منصور هر شب برای او تکه گوشتی میگذاشت. روزی که خبر شهادت🕊 منصور را دادند بچه ها در حوض حیاط خانه مان پیکر #بی_جان_قرقی را پیدا کردند.
#شهید_منصور_ستاری
@AhmadMashlab1995
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
💠فرمانده زبده محور مقاومت
🔰محمد معافى؛ متولد شهرستان #نکا در استان مازندران، فرمانده زبده نظامی و مستشار ایرانى🇮🇷 با نام جهادى "صابر" که در #سوریه به شهادت رسید🌷
🔰این شهید مدافع حرم در 30 دى ماه 96 در شهر #البوکمال واقع در استان دیرالزور سوریه در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به دوستان شهیدش👥 پیوست. شهید معافی متولد سال 61 بود که در 35سالگی به #شهادت رسید. یک پسر 10ساله و یک دختر 3ساله از او بهیادگار مانده است.
🔰محمد در #عملیاتها در عراق، سوریه و لبنان حرف برای گفتن داشت👌 یکی از نیروهایی بود که میتوانست آنچنان پیشرفتی کند که مسئولیت مهمی در #سپاه یا در اداره نظام داشته باشد 💥ولی رفت و یک نفر از یاران رهبری کم شد😔
🔰امیدوارم ما بتوانیم #راهش را ادامه دهیم. او #فرمانده بود. مربی سلاح، تخریب، تاکتیک، کاملاً مسلط به زبان انگلیسی🔠 و عربی و فرمانده میدانی قوی بود💪
🔰در این مدت تخصصهای زیادی کسب کرد. با گروه مقاومت اسلامی رزمندگان عراقی در #نجباء هم کار کرده بود. از وقتی بچههای نجبا شنیدند او شهید شده🕊 است، بیتاب هستند💗
🔰محمد با همه محور #مقاومت کار کرده بود. اخلاق محمد آنها را شیفته خودش کرده بود. ما همرزمان شهید👥 هم پشت #رهبر ایستادهایم و بهاشاره رهبر ادامه خواهیم داد👊
#شهید_مدافع_حرم_محمد_معافی
#راوی_همرزم_شهید
@AhmadMashlab1995
#دلنوشته
🌸خواهرم
#چــادر_لبـاس_رزم_استــ
👈 رزم با نَفْسْ...
👈 رزم با بے حیایے...
👈 رزم با بــے حجابے...
لباس رزم ڪه عاشقانه ندارد
میشود عاشقانه دوستش داشتــ.❤️
👌اما ڪسی براے لباس رزم عاشقانه نمیگوید!
لباس رزم نشانه استــ ، رجز دارد و جهاد ! ✌️
مثل #چفیهے آقــ😍ــا
🌸آن وقتــ اگر تابــ آوردے و #فاطمے ماندی
شیرینی اش را با هیچ مدل و برند و #مارڪی عوض نخواهی کرد .
📌لشگرے ڪه #لباس_دشمن را تنش ڪند
هرقدر هم پاڪ و وفادار و صادق باشد
#فرمانده را #دلسرد میڪند😓
🌹راستے شهـ💔ـدا ، #سنگینے_چادر مشکے از #ڪوله هاے شما ڪه بیشتر نیستــ !
#چادر_آدابــ_دارد
@AHMADMASHLAB1995
" #خاطراتطنزجبهه "
دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت، حق نداره رانندگے کنه😓!
یه شب داشتم می اومدم كه یکی کنار جاده، دست تکان داد
نگه داشتم سوار كه شد،
گاز دادم و راه افتادم من با
سرعت می روندم و با هم حرف میزديم!
گفت: میگن #فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید!
راست میگن؟!🤔
گفتم: #فرمانده گفته!
زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی #فرمانده باحالمون...😄
مسیرمون تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛
پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرن!
پرسيدم: کی هستی تو مگه؟!🤔
گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...😐😂
#فرمانده_مهدیباکری🥀
@AhmadMashlab1995
•••••••••••••••••••••••••••••••
.
"خاطراتطنزجبهہ"🙊😂
یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...
#فرمانده دستہ بود
شب برایش جشن پتو گرفتند...
حسابے کتکش زدند😂
من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!
سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے
آن جشن پتو ، نیمساعت قبل از وقت #نماز صبح، #اذان گفت...😱
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟
گفتند : ما #نماز خواندیم..!✋🏻
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟
گفتند : سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من برایِ #نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح..!😂
#شهیدسعیدشاهدی
#شادیروحشانصلوات🍃
•| #خنده_حلال😂
@AhmadMashlab1995
.
#طنز_جبهہ "🙊😂
یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...
#فرمانده دستہ بود
شب برایش جشن پتو گرفتند...
حسابے کتکش زدند😂
من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!
سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے
آن جشن پتو ، نیمساعت قبل از وقت #نماز صبح، #اذان گفت...😱
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟
گفتند : ما #نماز خواندیم..!✋🏻
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟
گفتند : سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من برایِ #نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح..!😂
#شهیدسعیدشاهدی
#شادیروحشانصلوات🍃
@AhmadMashlab1995