هدایت شده از شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
دعـاے فـرج بہ عشـق آقـا صاحبالزمان :)🌸..
#امام_زمان{عجاللّٰہ} :
بہ شیعیـان و دوستـان ما بگوییـد کہ خـدا را بہ حـق عمـہام حضـرت زینب{سلاماللّٰہعليها} قسـم دهنـد کہ فـرج مـرا نزدیک گردانـد.
|📚 شیفتگان حضرت مهدے، جلد۱، صفحہ۲۵۱|
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
توطبیـبِدلِغمدیدهیمایـی،آقا... تاکههستیمبیـا،پستوکجاییآقا؟! مابرایِدلِخود،اینهمهگفتیمبی
با ما
چه میکند
دلِ از ما جدای ما...
#یاایهاالعزیز🌸
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد✨
تعجیل در فرج مولایمان #صلوات🖐🏻
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
قدس - ترس - اسرائیل.mp3
1M
سربازان امام زمان از هیچ چیز جز گناهان خویش نمی ترسند(:
🎼سید شهیدان اهل قلم
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
و گاهی گمان می کنی که پایان است،
سپس خداوند همه چیز را
درست می کند...
#وعده_صادق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خـوشبختے یعنے
کہ یہ شھیـد تو زنـدگیت باشہ!
#شهید_احمد_مشلب🌷
#رفیقانہ🕊
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
امیرعبداللهیان:🎙🌏
🔹آنچه بامداد جمعه رخ داد، یک حمله نبود.
آنها به مثابه اسباب بازیهایی بودند که کودکان ما با آنها بازی میکنند نه پهپاد.
🔹ایران برنامهای برای پاسخ ندارد مگر اینکه رژیم صهیونیستی یک حمله بزرگ و چشمگیر انجام دهد.👊🏻🇮🇷🕶...
ماشالله داریم بخدا جداً این جمله آخریه خیییییلی حرف توش بود😎بهبه💣
یعنی تو هر یه جملش یه دونه ازینا😎مستتر بود😁..
#وعده_صادق
هدایت شده از مهدیاران | mahdiaran
🏠 صاحبخانه خانهاش را رها نمیکند
ولی غاصب با کوچکترین خطر فرار میکند...
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
سلام👋
انشاالله قراره از امشب ساعت ۲۲ رمان داشته باشیم😉
تازه نویسندشم شهید مدافع حرمه
#غریب_طوس
#رمان
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
#رمان_واقعی_سرزمین_زیبای_من
مقدمه نویسنده:
این داستان و رخدادهای آن براساس حقیقت و واقعیت می باشند ... و بنده هیچ گونه مسئولیت و تاثیری در این وقایع نداشته ... و نقشی جز روایتگری آنها ندارم ...با تشکر و احترام
سید طاها ایمانی
#قسمت_اول
#رمان_سرزمین_زیبای_من
استرالیا ... ششمین کشور بزرگ جهان ... با طبیعتی وسیع... از بیابان های خشک گرفته تا کوهستان های پوشیده از برف ...
یکی از غول های اقتصادی جهان ... که رویای بسیاری از مهاجران به شمار می رود ... از همه رنگ ... از چینی گرفته تا عرب زبان ... مسیحی، یهودی، مسلمان، بودایی و ...
در سرزمین زیبای من ... فقط کافی است ... با پشتکار و سخت کوشی فراوان ... تاس شانس خود را به زمین بیاندازی...
عدد شانست، 4 یا بالاتر باشد ... سخت کوش و پر تلاش هم که باشی ... همه چیز به وفق مرادت سپری خواهد شد...
آن وقت است که می توانی در کنار همه مردم ... شعار زنده باد ملکه، سر دهی ... هم نوا با سرود ملی بخوانی ... باشد تا استرالیای زیبا پیشرفت کند ... .
این تصویر دنیا ... از سرزمین زیبای من است ... اما حقیقت به این زیبایی نیست😔 ...
حقیقت یعنی ... تو باید یک سفید پوست ثروتمند باشی ...
یا یک سفید پوست تحصیل کرده که سیستم به تو نیاز داشته باشد ...
یا سفید پوستی که در خدمت سیستم قرار بگیری ...
هر چه هستی ... از هر جنس و نژادی ... فقط نباید سیاه باشی🌚 ... فقط نباید در یک خانواده بومی متولد شده باشی ...
بومی سیاه استرالیا ...
موجودی که ارزش آن از مدفوع سگ کمتر است😔 ... موجودی که تا پنجاه سال پیش ... در قانون استرالیا ... انسان محسوب نمی شد ... .
در هیچ سرشماری، نامی از او نمی بردند ... مهم نبود که هستی ... نام و سن تو چیست ... نامت فقط برای این بود که اربابت بتواند تو را با آن صدا کند ...
شاید هم روزی ... ارباب سفیدت خواست تو را بکشد ... نامت را جایی ثبت نمی کردند ... مبادا حتی برای خط زدنش ... زحمت بلند کردن یک قلم را تحمل کنند ...
#ادامه_دارد...
نویسنده: به قلم #شهید_سید_طه_ایمانی
فدایی عمه جان #امام_زمان
هدایت شده از شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
دعـاے فـرج بہ عشـق آقـا صاحبالزمان :)🌸..
#امام_زمان{عجاللّٰہ} :
بہ شیعیـان و دوستـان ما بگوییـد کہ خـدا را بہ حـق عمـہام حضـرت زینب{سلاماللّٰہعليها} قسـم دهنـد کہ فـرج مـرا نزدیک گردانـد.
|📚 شیفتگان حضرت مهدے، جلد۱، صفحہ۲۵۱|
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
با ما چه میکند دلِ از ما جدای ما... #یاایهاالعزیز🌸 #السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد✨ تعجیل در فرج مول
"🔗🕊"
تاریخانقضایِتمامغمهایِعالم
لحـظهی ظھـور توســت ...
#یاایهاالعزیز💫
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🕊
تعجیل در فرج مولایمان #صلوات🖐🏻
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹📹🌿›
هرچه پل پشت سرم هست خرابش بنما
تا به فکرم نزند از ره تو برگردم🖐🏻!
#شهید_احمد_مشلب✨
#رفیقانہ🔗
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اثبات ظهور قدرت اراده ملت ایران و نیروهای مسلح
🔸رهبر انقلاب: موضوع اصلی در قضایای اخیر اثبات ظهور قدرت اراده ملت ایران و نیروهای مسلح در عرصه بینالمللی است نه تعداد موشکهای شلیک شده و یا به هدف اصابت کرده
#سپاه_مردم
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
•🌿.
اے کسانے کہ این نوشتہ را مےخوانید
اگر من بہ آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم،
بدانید کہ نالایقترین بندهها هم میتوانند بہ
خواستِ او بہ بالاترین درجات دست یابند!
#شهید_امیر_حاجامینے✨
#شهیدانہ🌱
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
#رمان_واقعی_سرزمین_زیبای_من
#قسمت_دوم
✨ سال 1990
سال 1967 ... پس از برگزاری یک رفراندوم بزرگ ... قانون ... بومی ها را به عنوان یک انسان پذیرفت 😏...
ده سال طول کشید تا علیه تبعیض نژادی قانون تصویب شد ... و سال 1990 ... قانون اجازه استفاده از خدمات بهداشتی - پزشکی و تحصیل را به بومی ها داده شد 😒... هر چند ... تمام این قوانین فقط در کتاب قانون ثبت گردید😏 ... .
برابری و عدالت و حق انسان بودن ... رویایی بیشتر باقی نماند ... اما جرقه های معجزه، در زندگی سیاه من زده شد😬...
زندگی یک بومی سیاه استرالیایی 😢...
سال 1990 ...
من یه بچه شش ساله بودم ... و مثل تمام اعضای خانواده ... توی مزرعه کار می کردم😕 ...
با اینکه سنی نداشتم ... اما دست ها و زانوهای من همیشه از کار زیاد و زمین خوردن، زخم بود😖 ...
آب و غذای چندانی به ما نمی دادند ... توی اون هوای گرم... گاهی از پوست های سیاه ما بخار بلند می شد♨️ ...
از شدت گرما، خشک می شد و می سوخت ... و من پا به پای خانواده و سایر کارگرها کار می کردم😢 ...
اگر چه طبق قانون، باید حقوق ما با سفید پوست ها برابر داده می شد ... اما حقوق همه ما روی هم، کفاف زندگی ساده بردگی ما رو نمی داد😑...
اون شب، مادرم کمی سیب زمینی با گیاه هایی که از کنار جاده کنده بود پخت ... برای خوردن شام آماده می شدیم که پدرم از در وارد شد😃... برق خاصی توی چشم هاش می درخشید ... برقی که هنوز اون رو به خاطر دارم ... با شادی و وجد تمام به ما نگاه کرد ...
- بث ... باورت نمیشه الان چی شنیدم ... طبق قانون، بچه ها از این به بعد می تونن درس بخونن😄 ... .
مادرم با بی حوصلگی و خستگی ... و در حالی که زیر لب غرغر می کرد به کارش ادامه داد😒 ... .
- فکر کردم چه اتفاقی افتاده ... حالا نه که توی این بیست و چند سال ... چیزی عوض شده ...
من و تو، هنوز مثل مدفوع سگ، سیاهیم ... هزار قانون دیگه هم بزارن هرگز شرایط عوض نمیشه 😏...
چشم های پدرم هنوز می درخشید ... با اون چشم ها به ما خیره شده بود ...
"نه بث ... این بار دیگه نه ... این بار دیگه نه"😊... .
#ادامه_دارد...
@ahmadmashlab1995
#رمان_واقعی_سرزمین_زیبای_من
#قسمت_سوم
✨ آرزوی بزرگ
پدرم همیشه آرزو داشت درس بخونه ... دلش می خواست رشد کنه و روزی بتونه از اون زندگی بردگی نجات پیدا کنه😇 ...
با تصویب قانون جدید، انگار روح تازه ای توی پدرم دمیده شده بود ... نه مادرم و نه هیچ کدام از همسایه ها ... امیدی به تغییر شرایط نداشتن ...
اما پدرم تصمیمش رو گرفته بود ... می خواست به هر قیمتی شده ... حداقل یکی از بچه هاش درس بخونه ...و اولین قدم رو برداشت💪 ... .
اون شب وقتی به خونه برگشت غرق خون بود😳 ...
صورت سیاهش ورم کرده بود و پاره شده بود ...
بدنش هم اوضاع خوبی نداشت😣 ...
اومد داخل و کنار خونه افتاد ... مادرم به ترس دوید بالای سرش😰 ...
در حالی که زیر بغل پدرم رو گرفته بود ... اشک بی امان از چشم هاش پایین می اومد ...
- مگه نگفتی این بار دیگه درست میشه؟پس چرا به جای بیمارستان اومدی خونه؟ ... چرا با این وضع نرفتی پیش دکتر؟😢😭... بهت گفتم دست بردار ... بهت گفتم نرو ... بهت گفتم هیچی عوض نمیشه ... گریه می کرد و این جملات رو تکرار می کرد😭😭 ... .
من و سیندی هم گریه مون گرفته بود و بقیه به مادرکمک می کردن ...
صبح، علی رغم اصرارهای زیاد مادرم ... پدرم با اون حالش راهی مزرعه شد ... نمی خواست صاحب مزرعه بیشتر از این، عصبانی بشه ... اما دست از آرزوش نکشید ...
تا اینکه بعد از یکسال و نیم تلاش بی وقفه و کتک خوردن های زیاد ... اجازه درس خوندن یکی از بچه ها رو گرفت 😔... .
خواهرها و برادرهای بزرگ ترم حاضر به درس خوندن نشدن ...
گفتن سن شون برای شروع درس زیاده و بهتر کمک حال خانواده باشن تا سربارش ... و عرصه رو برای من و سیندی خالی کردن ...
پدرم اون شب، با شوق تمام ... دست ما دو تا رو توی دست هاش گرفت... چند دقیقه فقط بهمون نگاه کرد🙂 ... .
- کوین ... بهتره تو بری مدرسه ... تو پسری ... اولین بچه بومی توی این منطقه هستی که قراره بره مدرسه ... پس شرایط سختی رو پیش رو داری ... مطمئنم تحملش برای خواهرت سخت تره ....
ولی پدرم اشتباه می کرد☝️ ...
شرایط سختی نبود ...
من رو داشت مستقیم می فرستاد وسط جهنم🔥😰 ... .
#ادامه_دارد...
@AhmadMashlab1995
سلام
کانالی معرفی میکنم که مطالبش رو کم شنیدین‼️
یا اصلا نشنیدین😳
👈اسم شهیدی که سلطان تک چرخ بود رو میدونین؟🏍
👈از ننه علی چیزی شنیدین؟
👈از شهیدی که بعثی ها زنده زنده سرش رو بریدند🥀
👈شما شهیدی که در قبر چشمانش را باز کرد ، میشناسید⁉️😳
👈شهیدی که عراقی ها براش ختم گرفتن رو چی⁉️ 😇
http://eitaa.com/joinchat/1335885836Cf6915e67a8
کلیک رنجه کن و بیا اینجا
سنجاق شده بخون
سلام رفیق :)😀
بزن رو اسم همون شهیدی که
خیلی دوستش داری و بهش ارادت داری🌸🌱
ببین به کجا دعوتت کرده ^^🦋
✿شهید حـاج قاسم سلیمانی✿شهید ابـراهیم هادی
✿شهیدحمیدسیاهکالی✿شهیده زینب کمایی
✿شهیدجوادمحمدی ✿شهیدجهادمغنیه
✿شــهید مصطفـی صدرزاده✿شهید روح الله عجمیان
✿شهید نوید صفری✿شهیدمحمدرضادهقان
✿شهید محسن حججی ✿شهید آرمان علی وردی
✿شهید رسول خلیلی✿شهید علی خلیلی
🦋✿سایر شهدا..
دعوت شهدارو رد نکن :)⭐️🌙
هدایت شده از شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
دعـاے فـرج بہ عشـق آقـا صاحبالزمان :)🌸..
#امام_زمان{عجاللّٰہ} :
بہ شیعیـان و دوستـان ما بگوییـد کہ خـدا را بہ حـق عمـہام حضـرت زینب{سلاماللّٰہعليها} قسـم دهنـد کہ فـرج مـرا نزدیک گردانـد.
|📚 شیفتگان حضرت مهدے، جلد۱، صفحہ۲۵۱|
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
"🔗🕊" تاریخانقضایِتمامغمهایِعالم لحـظهی ظھـور توســت ... #یاایهاالعزیز💫 #السلام_علیک_یا_قائم
🥀
عمری است که از حضور او جاماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم
#امام_زمان
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』