eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#فرازی_از_وصیتنامه_شهید غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب(س)باید باشد اشڪ وآه و ناله اگر هست برای
#خاطرات_شهدا 🔴 گلزار شهدا ◽️خطبه عقد را که خواندند، برای اولین‌بار می‌خواست همسرش را از تهران به اصفهان ببرد. به جای بردن او به جاهای دیدنی، یک‌راست رفتند به گلزار شهدا، سر مزار دوستان شهیدش، و وقتی با اعتراض خواهرش روبه‌رو شد که «این کار تو بر روحیه‌اش اثر منفی دارد.» ◽️گفت: «اشتباه تو همین جاست، من از بردنش به گلزار شهدا هدفی داشتم. او یک رزمنده است و باید بداند راهی که من انتخاب کرده‌ام به کجا می‌رسد. ◽️راه من راه شهادت است. گلزار شهدا را به او نشان دادم که به او بگویم خود را برای چنین لحظه‌ای آماده کند. اگر مرا انتخاب کرده است، باید در این راه مرا یاری کند. #امیر_سرلشکر #شهید_محمدجعفر_نصر_اصفهانی #سالروز_شهادت #هر_روز_با_یک_شهید @AHMADMASHLAB1995
#خاطرات_شهدا🔥 🔰 شهید مدافع حرمی که ۸ یتیم را سرپرستی می‌کرد ... کارمند کمیته امداد توضیح داده بود که ۲ خانواده و ۳ یتیم تحت پوشش و حمایت مالی علی آقا بودند. یعنی علی مجموعا" ۸ یتیم را سرپرستی می‌کرده. تازه بعد از یک عمر زندگی با علی فهمیدم که درآمدهایش را کجا خرج می کرده و من که مادرش بودم نفهمیدم علی چه کار می‌کرد! 🔹یک خیّر به تمام معنا پدر شهید مدافع حرم علی امرایی می‌گوید پس از شهادت فرزندم کم‌کم متوجه کارهای خیر او شدیم و حتی فهمیدم سرپرستی چند کودک را برعهده داشته و از او به عنوان «کم‌سن‌ترین خیّر» تقدیر شده‌بود. #شهید_علی_امرایی(حسین ذاکر) ولادت: ۱۳۶۴/۱۰/۱۲ شهادت: ۱۳۹۴/۴/۱درعا،سوریه شادی روح پر فتوح شهدا #صلوات🌸 @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا هـر صبح زنـده مے‌شـ‌ومـ از خنـده‌هاے دوسٺـــــ لبخند دوسٺـــــ نابـــــ ٺرین
•••🌴••• فقط دم زدن از شهـدا افتخار نیست.... باید زندگیمان حرفمان نگاهمان لقمه هایمان رفاقتمان بــوی شهـدا را بدهد. #شهید_احمد_مشلب🥀🕊 #هر_روز_با_یک_عکس @AHMADMASHLAB1995
🌸 🔅امام باقر عليه السلام: 🔺مؤمنان، داراى درجات اند. بعضى از آنان ، يك درجه دارند ؛ بعضى دو درجه ، بعضى سه درجه، بعضى چهار درجه ، بعضى پنج درجه، بعضى شش درجه ، و بعضى هفت درجه... @AHMADMASHLAB1995
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی از #شهید_احمد_مشلب😍❤ #پیشنهاد_دانلود😉😉 @AHMADMASHLAB1995
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 #کلام_بزرگان_درمورد_شهدا🔥 امروز، به فضل همین #شهادتها و به برکت #خون_شهدا، ملت ما، ملت سربلند و آبرومندی است و ملتها آبرو و عزت را این گونه باید پیدا کنند🥀 ✨ #مقام_معظم_رهبری✨ @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🕊🌸🕊🌸 🌸🕊🌸 🕊🌸 🌸 #لات_های_بهشتی #محسن۱ #رفتارش با محیط معنوی جبهه سازگاری نداشت...😕 پیشانی بند را
🕊🌸🕊🌸 🌸🕊🌸 🕊🌸 🌸 ۲ ....عکس هایش را که گرفت از محیط جبهه خسته شد و گفت : «میخوام برگردم»!☺️🙃 گفتیم : «مگه خونه خاله است؟باید حداقل سه ماه اینجا باشی.»😌😏 گفت: «برو بابا کی حالش رو داره سه ماه تو این بمونه»!😕😒 یه روز دیدم نامه به دست اومد و گفت : «اینم نامه تسویه ما 😜. حاجی از تو خوشم اومده! من ندیده بودم که با بچه ها بگه و بخنده . دلم برات تنگ میشه.»😚 گفتم: «چطوری نامه تسویه گرفتی؟»🙄😳 گفت: «دستم رو کردم و بردم حسابی پانسمان کردم و ...»😄😅 بعد هم خداحافظی کرد و رفت... فردای رفتن محسن اعلام کردن که کل نیروهای گردان مسلم و نیروهای مستقر در اردوگاه کوزران به مرخصی میروند. ماهم وسائل را جمع کردیم و راهی تهران شدیم ... . .... چند روز بعد که برگشتیم به منطقه دیدیم دم در اردوگاه، منتظر ایستاده.😳😳 گفتم : «محسن!! تو اینجا چکار میکنی؟»😳🤔 گفت: «بابا شما کجائین؟سه روزه منتظر شمام.😫😩 گفتم: «مگه دلت برای رفقای خلاف کارت تنگ نشده بود؟مگه نرفتی تهران...؟🤔 چیزی نگفت .😶 کاملا مشخص بود رفتارش تغییر کرده... دیگه فحش نمی داد... ... @AHMADMASHLAB1995
این قسمت: اعتقاد به حجاب♡ 🗣راوی:علی مرعی (دوست شهید) ●●● با در مورد مسائل مختلفی حرف می زدیم.ولی تمرکزش روی جنگ نرم🎧📱💻🖥⌨🌐 و خطرات آن بر جامعه بود.معتقد بود که دشمنان اسلام نمی توانند در جنگ سخت اسلام را شکست دهند و به همین دلیل رو به جنگ وایرانگر نرم آورده اند.یکی از بزرگترین حربه ها و ابزارهای دشمن بی حجابی و بی بندباری است و بی اهمیتی به مسئله ی در عصر حاضر خیانت به اسلام و خون پاک شهیدان🌹 است. 🌐کانال رسمی شهید احمد مَشلَب 🌐 🌸 @AhmadMashlab1995🌸
حسـیـــن جان بہ اَبے انٺ و اُمّے نہ بہ والله ڪم اسٺ همہ ے طایفہ ی من بہ فدایٺ آقا @AHMADMASHLAB1995
شهید آوینی‌: خون شهید جاذبه‌ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز #شهادت وجود ندارد. #شبتون_شهدایی😍😍 #شهید_احمد_مشلب😍😍 @AHMADMASHLAB1995
🍃برخیزید که خورشیــ☀️ــد شمایید 🍁درعالم ، امید♥️ شمایید 🍃در جشن طلوع در باغ وجود 🍁آن گل🌷که بروی صبح خندید 😍😍 😍😍 @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ تخم مرغ ▶️ زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود. ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپ
◀️ گنجشک و آتش ▶️ گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت! پرسیدند : چه می کنی ؟ پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و... آن را روی آتش می ریزم ! گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد! گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟ پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد! @AHMADMASHLAB1995
‍ اے برادرم. #عهدے بر گردن ماست ڪہ ما ادامہ دهندہ ے راہ #جهادے ڪہ تو رفتے باشیم. راہ #مقاومت و #پیروزے تا #ظهور #حضرت_حجہ (عج) اے ڪسے ڪہ امانت دار خون و ارواح شهدایے اے سرور من ،اے امین العام تجدید عهد و وفا میڪنیم #احمد #شهید_آخر نخواهد بود و هرگز تورا در میان #میدان_رزم تنها نخواهیم گذاشت... . سخنران: #علی_الهادی_محمد_مشلب #برادر_شهید_احمد_مشلب زمان: #یوم_الشهید 2016 #کپی_باذکر_منبع @ahmadmashlab1995 🥀
#زندگی_به_سبک_شهدا🔥 #زندگی_شهیدانه🌸 ✍چنان با شهدا عجین بود ڪہ در سخنرانے هایش مے گفت: من با شهدا راه مےروم . غذا مےخورم و مےخوابم و این آسایشے ڪه برای من شهیدان بوجود آورده اند هرگز نخواهم گذاشت پرچـم یامهــدی ادرکنے، آن ناله های رزمندگان در نمازهای شب و هنگام شب عملیات زمین بماند. حاج عباس همــواره در سخنرانے هایش میگفت: جسمم را به خاڪ و روحم را به خـدا و راهم را به آیندگان مے سپارم. جزو بهترین تڪ تیراندازهای ایران بود او همواره سخت ترین راه را انتخاب مےکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشڪر عاشــورا بود و چه زمانے که بعد از بازنشستگے نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت. #شهید_عباس_عبداللهی🌹 @AHMADMASHLAB1995
با چشم های خیس هرآنچه هست را دو تا میبینم تو را که نیستی هر پلک و هر نظر، هزار بار ..! ‌ #یاایهاالعزیز ❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️ @AHMADMASHLAB1995
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 #کلام_بزرگان_درمورد_شهدا 💥‌آیت الله جوادی آملی 💥 🕊 #شهدا قبل از اين كه ميهمان خدا شوند، #ميزبان_خدا بودند، يعنی آن چنان قدر و مرتبه خود را بالا بردند كه ميزبان وجه الهی شدند و خدا ميهمان دل هر كسی نمی‌شود، مگر اين كه #طيب_و_طاهر شود و يا دلی شكسته شود🥀 @AHMADMASHLAB1995
⭕️دعای غریق که سفارش شده در آخرالزمان بسیار خوانده شود: يا اَللّهُ يا رَحمنُ يا رَحيمُ، يا مُقَلِّبَ القُلوبِ ثَبِّت قَلبی عَلى دينِكَ ترجمه: خدايا، بخشايشگرا، مهربانا، اى دگرگونساز دل ها، دل مرا بر دينت استوار گردان🤲🏻/سورنا @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🕊🌸🕊🌸 🌸🕊🌸 🕊🌸 🌸 #لات_های_بهشتی #محسن۲ ....عکس هایش را که گرفت از محیط جبهه خسته شد و گفت : «میخوام
🌸🕊🌸🕊 🕊🌸🕊 🌸🕊 🕊 ۳ دیگه وقتی کسی سر به سرش مےذاشت فحش نمےداد!!!😶 و مےگفت: « ولم کنین! بزارید این دهن بی صاحاب شده بسته بمونه!!»🤐😐 یک روز که دیدم تنهاست رفتم سراغش و گفتم: «چه خبر آقا محسن؟»🤗 نفس عمیقی کشید و گفت: «وقتی از پیش شما رفتم فکر مےکردم دوباره می تونم با همون رفقام خوش باشم اما نشد !!!😕🙄 یکی دو روز با رفقام رفتیم گردش و تفریح اما باهاشون حال نمی کردم ...😟 رفتم خونه و خیلی با خودم فکر کردم و گفتم : «اگه میخوای باید برگردی جبه‍ه...🙃 هرچی هست همون جاست.🤗 برای همین تصمیم گرفتم دور گذشتم رو خط بکشم و برگردم جبهه».☺️ گفتم: «تو که هنوز ۲۰سالت نشده مگه چیکار مےکردی تو گذشته؟»😳🤔 گفت: «نپرس !!😞 من با این سن، ده تا پرونده تو دارم ...😥 بابام خیلی از دستم اذیت مےشد ! یکبار خودش منو لو داد. 😰😱 یک بار هم گفت :«تو برا من آرزو نذاشتی !خبر مرگت بیاد از دستت راحت شم .» 😞☹️ من اولش برای اومدم جبهه💪 اما اینجا دیدم بچه ها چقدر با مرام هستن!😥🙃 همدیگه رو دوست دارن و برای پول کاری نمی کنن".. ... @AHMADMASHLAB1995
در سرمـ نیست🍁 بجز حال و هواے تـــــو و عشـق✨ شادمـ از اینکہ همہ حال و هوایمـ🕊 تـــــو شدے🌱 #شهید_احمد_مشلب🥀🕊 #هر_روز_با_یک_عکس @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ گنجشک و آتش ▶️ گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت! پرسیدند : چ
◀️ صدف های بدبو ▶️ شغل مردی تمیز کردن ساحل بود. او هر روز مقدار زیادی از صدف‌های شکسته و بدبو را از کنار دریا جمع‌آوری می‌کرد. و مدام به صدف‌ها لعنت می‌فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می‌کردند. او باید هر روز آنها را روی هم انباشته می‌کرد و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام می‌داد. روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدف‌های بدبو درست کرده بود،‌ خلاص کند. او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت. یک سال بعد، آن دو مرد، در جایی یکدیگر را دیدند. آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود. وقتی به آنجا رسیدند مرد نظافتچی نمی‌توانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید چطور توانسته چنین ثروتی را بدست بیاورد. مرد ثروتمند پاسخ داد: "من هدیه‌ای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو می‌داد و تو قبول نمی‌کردی! در تمام صدف‌های نفرت‌انگیز تو، مرواریدی نهفته بود" اکثر مواقع هدایا و موهبت‌های الهی در بطن خستگی‌ها و رنج‌ها نهفته‌اند، این ما هستیم که موهبت‌هایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار می‌دهد، ندانسته رد می‌کنیم! @AHMADMASHLAB1995