eitaa logo
شهید احمد مشلب
118 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
465 ویدیو
10 فایل
#کپےباذکـرصلوات تأسیس:6شہـریور 1400 ★هم زیبـا بود★هم پولــدار★نفر۷ تکنولوژےاطلاعات😍 تولد: ۹شهـریور ۱۳۷۴ شہادت:۱۰اسفنـد۱۳۹۴ Гاهل کشور لبنان معروف به شہید BMW سوار|لقب جهادے( غـ❤ـریب طوس) حذف لوگو از عکس ها،ادیت و...❌ آیدی کانال شهید احمد مشلب در روبیکا👇
مشاهده در ایتا
دانلود
فقط پدر و مادرش آمده بودند.هول شده بودم. نمی‌دانستم باید چیکار کنم.هنوز از شوک شنیدن این خبر بیرون نیامده بودم که پدرم وارد اتاقم شد و بی مقدمه پرسید:《فرزانه جان!تو قصد ازدواج داری؟!》باخجالت سرم را پایین انداختم و با تته پته گفتم:《نه،کی گفته؟بابا من کنکور دارم.اصلاً به ازدواج فکر نمی‌کنم.شما که خودتون بهتر میدونین.》 بابا که رفت،پشت بندش مادرم داخل اتاق آمد وگفت:《دخترم،آبجی آمنه از ما جواب میخواد.خودت که میدونی از چند سال پیش این بحث مطرح شده.نظرت چیه؟بهشون چی بگیم؟》جوابم همان بود.به مادرم گفتم:《طوری که عمه ناراحت نشه بهش بگین میخواد درس بخونه.》 عمه یازده سال از پدرم بزرگ تر بود.قدیم تر ها خانهٔ پدری مادرم با خانهٔ آن ها در یک محله بود.عمه واسطه‌ی ازدواج پدر و مادرم شده بود. برای همین مادرم همیشه عمه را آبجی صدا می‌کرد.روابطشان شبیه زن داداش و خواهر شوهر نبود.بیشتر باهم دوست بودندو خیلی با احترام باهم رفتار می‌کردند. اولین باری که موضوع خواستگاری مطرح شد.سال هشتاد و هفت بود. آن موقع دوم دبیرستان بودم.بعد از عروسی حسن آقا،برادر بزرگ تر حمید،عمه به مادرم گفته بود:《زن داداش، الوعده وفا! خودت وقتی این ها بچه بودن گفتی حمید باید داماد من بشه.منیره خانم،ما فرزانه رو می‌خوایم !》حالا از آن روز چهار سال گذشته بود.این بار عقد آقا سعید،برادر دوقلوی حمید بهانه شده بود که عمه بحث خواستگاری را دوباره پیش بکشد. حمید شش برادر و خواهر دارد. فاصلهٔ سنی ما چهار سال است. ادامه دارد... (کتاب یادت باشد ) •|صلوات بفرست رفیق|• ╔ ✾" 🍁 "✾ ════╗   @AhmadMashlab2020 https://eitaa.com/joinchat/2373058695C93f4727287 ╚════ ✾" 🍁 " ✾ ✦نام ادمین: