eitaa logo
احمدحسین شریفی
6.6هزار دنبال‌کننده
411 عکس
420 ویدیو
29 فایل
حاوی سخنرانیها و نوشته ها و معرفی آثار و فعالیتهای استاد شریفی. عضو هیئت علمی و استاد تمام فلسفه موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم ادمین کانال: @Mahdiadmin2
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴به یاد علامه حسن‌زاده در روز بزرگداشت حافظ 🖊احمدحسین شریفی 🔷روز بیستم مهر به عنوان «روز بزرگداشت حافظ» نامگذاری شده است. به همین مناسبت خاطره‌ای از علامه حسن‌زاده آملی(ره) در باره لزوم اهتمام به حافظ و آشنایی با مضامین عرفانی و معنوی دیوان حافظ عرض می‌کنم: 🔶شبی با یکی از دوستان در محضر علامه حسن‌زاده آملی بودیم. مصرعی از یکی از غزلیات حافظ را خواند. آن مصرع را درست به خاطر ندارم گویا این بود: «عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده» سپس به آن دوست عزیزم فرمود: «مصرع بعدی آن چیست؟» دوست ما عذرخواهی کرد و گفت: «نمی‌دانم.» ایشان پرسید: «چقدر با دیوان حافظ مأنوس هستید؟» پاسخ دوست ما این بود که: «هیچ» 🔶 خیلی ناراحت شد. با اینکه دوست ما معمم بود. اما علامه حسن‌زاده با تعجب پرسید: «آقا شما مطمئن هستید که طلبه‌اید؟ مگر می‌شود یک طلبه با دیوان حافظ ارتباط نداشته باشد؟ شما باید آنقدر با اشعار حافظ مأنوس باشید که وقتی یک مصرع آن را می‌شنوید مصرع بعدی را بگویید. دیوان حافظ دریای از عرفان و اخلاق و معنویت است. دیوان حافظ تفسیری عرفانی و معنوی از قرآن است: ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد لطایف حکمی با نکات قرآنی @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴علامه حسن‌زاده آملی و تفأل به حافظ 🖊احمدحسین شریفی 🔶علاقه به ادبیات فارسی از عنفوان جوانی بوده است. شبی که تصمیم می‌گیرد فردای‌ آن برای ورود به حوزه علمیه به شهرستان آمل مسافرت کند. نیمه‌های شب تفألی به دیوان حافظ می‌زند و ... خوب است شرح ماجرا را از نوشته خود ایشان در کتاب «شرح طائفه‌ای از اشعار و غزلیات حافظ» بخوانیم: 🔷«راقم را از عنفوان جوانى، با خواجه حافظ شيرين سخن كه در ديوان غزل صدرنشين است، الفتى و ارادتى شگفت بوده است. به سبب اين معارف چنين اتفاق افتاد كه در نخستين ليله مباركه كه به مشيت حق جل و علا، همت گماشته است و عزم را جزم كرده است تا دست به كارى زند كه غصه سرآيد، يعنى فرداى آن به آمل برود و در مدرسه مسجد جامع آن تحصيل علوم دينى را پيش گيرد كه شرح ماجراى آن را طول و عرض بسيار است هنگامى كه اهل خانه همگى را خواب نوشين در ربود، به اقتضاى اوان جوانى كه نفس قريب العهد به مبدا اصفاى خاص است، برخاست و وضو ساخت و ديوان حافظ بر روى دست گرفت و به سوى قبله ايستاد و صاحب ديوان را خطاب كرد كه از ديوان تو در كارها تفأل زنند، اما در آن گاه چه مى‌گويند و چه مى‌خوانند، آگاهى ندارم كه نورسته‌ام، نه درسى آموخته‌ام و نه سرى در سينه اندوخته‌ام. من سوره مباركه فاتحه را برايت قرائت مى‌كنم و ثواب آن را به روحت نثار مى‌نمايم تو هم به كرامت مرا در اين امر، كه گويند لسان الغيبى، دلالت و هدايت بفرما. ديوان را گشودم و ديده بر اين بيت افتاد: بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گير كه وقت مدرسه و بحث كشف كشاف است و ابيات ديگر غزل نيز هر يك به زبانى به ترغيب و تشويق گويا كه: كنون كه بر كف گل جام باده صاف است به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد که می‌ حرام ولی به ز مال اوقاف است به دُرد و صاف ترا حكم نيست خوش درکش كه هرچه ساقى ما کرد عين الطاف است ببر ز خلق و چو عنقا قياس كار بگير كه صيت گوشه‌نشينان ز قاف تا قاف است حديث مدعيان و خيال همكاران همان حكايت زر دوز و بوريا باف است غزل، بى‌تاب و بى‌خوابم كرد و از راه صحراگير كه مناسب حالم بود و همچنين از صيت گوشه‌نشينان و به خصوص از حديث مدعيان و خيال همكاران، حيرت بر حيرت افزود. تا شب را به روز آورد. ... از آن شب مُهر مِهر حافظ را بر لوح دل زده‌ام و بسيارى از ابيات قصايد و ساقى‌نامه و غزليات و رباعياتش را از بر كرده‌ام كه وى حافظ قرآن به كمال بود و من حافظ ديوان به نقص. تا برخى از نسخ خطى آن را كه نه چندان عتيقند به دست آورده‌ام و يك دوره ديوانش را تخليص كرده‌ام كه هر شعرى را بيت‌الغزل بود بر گزيده‌ام. اگر چه: شعرحافظ همه بيت الغزل معرفت است آفرين بر نفس دلكش و لطف سخنش @Ahmadhoseinsharifi 🌹
ٰ🔴آفت نگاه‌های تک‌بعدی 🖊احمدحسین شریفی 🔶انگلیسی‌ها ضرب المثلی دارند با این مضمون: "کسی که فقط لندن را دیده باشد، لندن را هم نمیشناسد" باید پاریس و رم و برلین را هم ببینی تا بتوانی به گونه‌ای واقع‌بینانه درباره خوبی لندن قضاوت کنی. مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی و را با هم مقایسه کنید، تا این حقیقت را بهتر دریابید. حافظ، به دلیل آنکه غیر از شیراز شهر دیگری را ندیده بود، جز سفری کوتاه به یزد و ...، حتی فهم درستی از فرهنگ آن عصر شیراز هم به دست نمی‌دهد. اما سعدی که ده‌ها شهر بزرگ آن روزگار را از نزدیک دیده بود و در سفر و حضر با مردمان بسیاری زندگی کرده بود، نسبت به حافظ نگاه اجتماعی به مراتب دقیق‌تر و واقع‌بینانه‌تری دارد. ٰ🔶تک منبعی بودن، انسان را متعصب و خشک و غیرمنعطف بار می‌آورد. کسی که فقط منابع اصیل اسلامی (آیات و روایات) را دیده باشد، به طور قطع و یقین فهم درستی از خود آن آیات و روایات هم ندارد. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴«می ‌صبح فروغ» شب و «هنر» روز 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نظم و انضباط از مهم‌ترین مؤلفه‌های است. در سبک زندگی اسلام‌پسند، برای هر کدام از ساعات شبانه‌روز و برای تک‌تک ایام هفته و حتی ماه‌های سال حساب‌های معنوی و مادی خاصی در نظر گرفته شده است. «شب» برای آرامش و عبادت و راز و نیاز و «فردسازی» است و «روز» برای کار و تلاش و «جامعه‌پردازی». شب برای تصحیح و تعمیق روابط انسان با خود و خدای خودش است و روز برای تعاملات اجتماعی و زیستی. قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلًا. إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلًا(مزمل، ۶-۷) ساعت‌هاى شب استواردارنده‏تر مر قدم را بر قيام آوردن، و راست‏دارنده‏تر است مر زفان را در قرآن خواندن. مر ترا در روز گشتن بسيار است قضاى حاجات را. (ترجمه نسفی، م ۵۳۷ق) هویت آدمی نیز بر اساس همین روابط چهارگانه (رابطه انسان به خودش، خدا، جامعه و محیط زیست) ساخته می‌شود و شکل می‌گیرد. کسانی که از مناجات‌ها و نجواها و خلوت‌های شبانه بی‌بهره‌اند، تعاملات اجتماعی و محیطی روزانه آنان نیز انسانی نخواهد بود: به تعبیر زیبای : آن زمان وقت می صبح فروغ است که شب گرد خرگاه افق پرده‌ی شام اندازد روز برای کار و تلاش و تعاملات اجتماعی است و نه خلوت و انس و کسب فیوضات رحمانی. باز هم به تعبیر خیلی زیبای حافظ: روز در کسب هنر کوش که می خوردن روز دلِ چون آینه در زنگ ظلام اندازد eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
🔴نماز شب 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از عبادت‌هایی که نقشی بزرگ و بی‌بدیل در سامان‌دهی به زندگی انسان و موفقیت مادی و معنوی دارد، «نماز شب» است. در آیات و روایات اسلامی و همچنین در کلمات بزرگان عرفان و اخلاق اسلامی بر اقامه نماز شب، فراوان تأکید شده است. قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید، شرط لازم برای وصول به مقام محمود، تهجد و شب‌زنده‌داری است: وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُودا (اسراء، ۷۹) در آیات دیگری در توصیف پارسایان می‌فرماید: كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ‏ وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُون‏ (ذاریات، ۱۷-۱۸) (ع) می‌فرماید: اِنَّ الوُصُولَ اِلَي اللهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدرَكُ اِلّا بِامتطاءِ اللَّيلِ؛ وصال به خداوند عزوجل سفری است که جز با مرکب راهوار شب زنده‌داری به دست نمی‌آید.» شیرازی، از بزرگ‌ترین و ماندگارترین عارفان اسلامی، درباره رمز موفقیت خود می‌گوید: هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ز ورد نیمه شب و درس صحبگاه رسید https://eitaa.com/Ostad_sharifi 🌹
🔴«وحدت شهود» در شعر حافظ در خراباتِ مُغان نورِ خدا می‌بینم این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم جلوه بر من مفروش ای مَلَکُ الْحاج که تو خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم خواهم از زلفِ بُتان نافه گشایی کردن فکرِ دور است همانا که خطا می‌بینم سوزِ دل، اشکِ روان، آهِ سحر، نالهٔ شب این همه از نظرِ لطفِ شما می‌بینم هر دَم از رویِ تو نقشی زَنَدَم راهِ خیال با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم کس ندیده‌ست ز مُشکِ خُتَن و نافهٔ چین آن چه من هر سَحَر از بادِ صبا می‌بینم دوستان عیبِ نظربازیِ حافظ مکنید که من او را ز مُحِبّانِ شما می‌بینم @Ahmadhoseinsharifi 🌹
🟢دین‌ستیزان و «مصادره راهبران دینی»! 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از خیانت‌های بزرگ دین‌ستیزان از اواخر دوران قاجاریه تا زمان حاضر این بوده و هست که با سوء استفاده از جهل مردم و بی‌تفاوتی بسیاری از عالمان دینی، بزرگان عرفان و ادب و اخلاق ایرانی را که قرن‌ها به عنوان راهبران دینی و اخلاقی و الگوهای عرفان و حکمت اسلامی شناخته می‌شدند، به عنوان مدافعان «می» و «شراب» و «همجنس‌بازی» و «لاابالی‌گری جنسی» و مخالفان «فقه» و «شریعت» و «مناسک دینی» و «حکومت دینی» و اخیراً نیز‌ به عنوان «مخالفان قدیمی حجاب اجباری!» را معرفی کرده‌ و می کنند! بزرگانی چون فردوسی و سعدی و مولوی و در رأس این دستبردهای ناجوانمردانه بوده‌ و هستند. فی‌المثل مدتی است عده‌ای از دین‌ستیزان با استناد به کتاب تاریخ ادبیات ایران، نوشته ، داستان خاک‌سپاری حافظ را چنین دین‌ستیزانه بافیده‌اند: «ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا می‌رود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ می‌ریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏ‌ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ‌ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ! ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمی‌خیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮّ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ می‌دهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ ... ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ می‌دهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ‌می‌کند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ‌می‌شود: ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ می‌افکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام می‌شود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ ...» 🔻این در حالی که است که اولاً، در زمان وفات حافظ اساساً‌ هنوز کتابی با عنوان «دیوان حافظ» وجود نداشته است! حافظ در زمان خود مجموعه اشعار و غزلیاتش را گردآوری نکرده بود؛ و بعدها یکی از شاگردانش به نام محمد گلندام با سختی‌های فراوانی اقدام به این کار کرد. ثانیاً، مسأله تفأل به دیوان حافظ از مسائل متأخر است و در آن زمان اساساً چنین فرهنگی در میان عوام مردم وجود نداشته است؛ ثالثاً، هیچ مخالفتی با محل دفن حافظ وجود نداشته است؛ رابعاً، به دلیل جایگاه دینی و عرفانی و معنوی و قرآنی حافظ، جنازه او را در بهترین جای مصلای شهر دفن کردند؛ خامساً، حافظ در زمان خودش از مفسران و حافظان قرآن و حدیث شناخته می‌شده است و نه بی‌دین و شراب‌خوار! و مخالف حجاب و ضد ولایت فقیه! یکی از اساتید بزرگ حافظ متکلم و اندیشمند بزرگ اسلامی میرسید شریف گرگانی بود که «هرگاه در مجلس درسش شعر خوانده مى ‏شد مى‏ گفت به عوض اين ترّهات به فلسفه و حكمت بپردازيد. امّا چون شمس‌الدّين محمّد مى‏ رسيد، علّامه گرگانى مى‏ پرسيد: بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانيد. شاگردان علّامه به وى‏ اعتراض مى‏ كردند: اين چه رازى است كه ما را از سرودن شعر منع مى‏ كنى ولى به شنيدن شعر حافظ رغبت نشان مى‏ دهى؟ و استاد در پاسخ مى‏ گفت: شعر حافظ همه الهامات و حديث قدسى و لطايف حكمى و نكات قرآنى است.» و سادساً، اساساً‌ چنین دروغی در کتاب «تاریخ ادبیات ایران» ادوارد براون وجود ندارد! بلکه یک دروغ دیگری است که خود وی هم تصریح کرده است که از منبع نامعتبری آن را نقل می کند! 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
🟢«خرابات» در «عرفان شعری» عارفان مسلمان 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از اصطلاحات رمزی و نمادی در ادبیات فارسی، به ویژه ادبیات عرفانی، واژه «خرابات» است. عارفان شاعری همچون غزنوی، نیشابوری و شیرازی این واژه را از معنای اصلی خود تجرید کرده و مفهومی متعالی و بلند و عارفانه به آن داده‌اند. خرابات در اصل به معنای روسپی‌خانه، شراب‌خانه، عیاش‌خانه، قمارخانه و محل هرزگی بوده است. اما در ادبیات عرفانی ما از سنائی به بعد به معنای مکانی مقدس و معنوی به کار گرفته شد. در قرن پنجم، برای نخستین بار سنائی و این واژه را در معنایی عرفانی استعمال کردند. غزالی در کتاب کیمیای سعادت می‌گوید عارفان و صوفیان فهم دیگری از واژه خرابات دارند: «ایشان از این خرابات، خرابى صفات بشریت فهم کنند که اصول دین، آن است که این صفات که آبادان است خراب شود، تا آنکه ناپیداست در گوهر آدمى، پیدا آید و آبادان شود» سنايی غزنوی در غزلی چنین می‌گوید: هر که در کوی خرابات مرا بار دهد به کمال و کرمش جان من اقرار دهد بار در کوی خرابات مرا هیچ کسی ندهد ور دهد آن یار وفادار دهد در خرابات بود یار من و من شب و روز به سر کوی همی گردم تا بار دهد ای خوشا کوی خرابات که پیوسته در او مر مرا دوست همی وعده‌ی دیدار دهد عطار نیشابوری نیز در دیوان اشعار خود خرابات را بعضاً به معنای «مقام توحید» به کار برده است: عزم خرابات بی‌فنا نتوان کرد دست به یک درد بی‌صفا نتوان کرد چون نه وجودست نه عدم به خرابات لاجرم این یک از آن جدا نتوان کرد شاه مباش و گدا مباش که آنجا هیچ نشان شه و گدا نتوان کرد گم شدن و بی‌خودیست راه خرابات توشه این راه جز فنا نتوان کرد شیخ محمود شبستری نیز در در تعریف خراباتی: خراباتی شدن از خود رهایی است خودی کفر است گر خود پارسایی است نشانی داده‌اندت از خرابات که التوحید اسقاط الاضافات خرابات از جهان بی‌مثالی است مقام عاشقان لاابالی است خرابات آشیان مرغ جان است خرابات آستان لامکان است خراباتی خراب اندر خراب است که در صحرای او عالم سراب است خراباتی است بی حد و نهایت نه آغازش کسی دیده نه غایت از نگاه خواجه حافظ شیرازی نیز خرابات مقامی بس متعالی است که یکی از شرایط ورود به آن «ادب» است: قدم منه به خرابات جز به شرط ادب که سالکان درش محرمان پادشه‌اند ــــــــــــــــــ دوش رفتم به در میکده خواب آلوده خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده شستشویی کن و آن گه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده البته بعضاً با ظرافتی بی‌نظیر، واژه خرابات را همزمان در هر دو معنای لغوی و عرفانی آن به کار گرفته است! فی المثل حافظ می‌گوید: در خرابات مغان نور خدا می‌بینم وین عجب بین که چه نوری زِ کجا می‌بینم ــــــــــــــــــــــــ گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
💐یک بیتِ پرمعنا، تأمل‌برانگیز و جهت‌بخش از حضرت حافظ: وفا و عهد، نکو باشد ار بیاموزی وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
✍ احمدحسین شریفی 🔹حقیقت این است که بزرگ کردن افرادی که ظرفیت بزرگی را ندارند، صرف نظر از خسارتهایی که برای جامعه دارد، نوعی خیانت به خود آنان است. چنین افرادی بلافاصله خود را و وظیفه خود را و مخاطبان خود را گم می‌کنند. 🔻به همین دلیل، پیش از دست زدن به جایگاه آدم‌ها، شناخت دقیقی از شخصیت و ظرفیت آنها لازم است. 🔸خدا رحمت کند شیرین سخن را که چه زیبا می‌گوید: در تنگنایِ حیرتم از نخوتِ رقیب یا رب مباد آن که گدا معتبر شود بس نکته غیرِ حُسن بِباید که تا کسی مقبولِ طبعِ مردمِ صاحب‌نظر شود @Ahmadhoseinsharifi 🌹
هدایت شده از احمدحسین شریفی
🟢دین‌ستیزان و «مصادره راهبران دینی»! 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از خیانت‌های بزرگ دین‌ستیزان از اواخر دوران قاجاریه تا زمان حاضر این بوده و هست که با سوء استفاده از جهل مردم و بی‌تفاوتی بسیاری از عالمان دینی، بزرگان عرفان و ادب و اخلاق ایرانی را که قرن‌ها به عنوان راهبران دینی و اخلاقی و الگوهای عرفان و حکمت اسلامی شناخته می‌شدند، به عنوان مدافعان «می» و «شراب» و «همجنس‌بازی» و «لاابالی‌گری جنسی» و مخالفان «فقه» و «شریعت» و «مناسک دینی» و «حکومت دینی» و اخیراً نیز‌ به عنوان «مخالفان قدیمی حجاب اجباری!» را معرفی کرده‌ و می کنند! بزرگانی چون فردوسی و سعدی و مولوی و در رأس این دستبردهای ناجوانمردانه بوده‌ و هستند. فی‌المثل مدتی است عده‌ای از دین‌ستیزان با استناد به کتاب تاریخ ادبیات ایران، نوشته ، داستان خاک‌سپاری حافظ را چنین دین‌ستیزانه بافیده‌اند: «ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا می‌رود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ می‌ریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏ‌ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ‌ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ! ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمی‌خیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮّ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ می‌دهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ ... ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ می‌دهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ‌می‌کند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ‌می‌شود: ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ می‌افکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام می‌شود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ ...» 🔻این در حالی که است که اولاً، در زمان وفات حافظ اساساً‌ هنوز کتابی با عنوان «دیوان حافظ» وجود نداشته است! حافظ در زمان خود مجموعه اشعار و غزلیاتش را گردآوری نکرده بود؛ و بعدها یکی از شاگردانش به نام محمد گلندام با سختی‌های فراوانی اقدام به این کار کرد. ثانیاً، مسأله تفأل به دیوان حافظ از مسائل متأخر است و در آن زمان اساساً چنین فرهنگی در میان عوام مردم وجود نداشته است؛ ثالثاً، هیچ مخالفتی با محل دفن حافظ وجود نداشته است؛ رابعاً، به دلیل جایگاه دینی و عرفانی و معنوی و قرآنی حافظ، جنازه او را در بهترین جای مصلای شهر دفن کردند؛ خامساً، حافظ در زمان خودش از مفسران و حافظان قرآن و حدیث شناخته می‌شده است و نه بی‌دین و شراب‌خوار! و مخالف حجاب و ضد ولایت فقیه! یکی از اساتید بزرگ حافظ متکلم و اندیشمند بزرگ اسلامی میرسید شریف گرگانی بود که «هرگاه در مجلس درسش شعر خوانده مى ‏شد مى‏ گفت به عوض اين ترّهات به فلسفه و حكمت بپردازيد. امّا چون شمس‌الدّين محمّد مى‏ رسيد، علّامه گرگانى مى‏ پرسيد: بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانيد. شاگردان علّامه به وى‏ اعتراض مى‏ كردند: اين چه رازى است كه ما را از سرودن شعر منع مى‏ كنى ولى به شنيدن شعر حافظ رغبت نشان مى‏ دهى؟ و استاد در پاسخ مى‏ گفت: شعر حافظ همه الهامات و حديث قدسى و لطايف حكمى و نكات قرآنى است.» و سادساً، اساساً‌ چنین دروغی در کتاب «تاریخ ادبیات ایران» ادوارد براون وجود ندارد! بلکه یک دروغ دیگری است که خود وی هم تصریح کرده است که از منبع نامعتبری آن را نقل می کند! 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
◻️تفاوت نگاه اجتماعی حافظ و سعدی؛ و ضرورت بازگشت به سعدی 🖊احمدحسين شريفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔸حافظ و سعدی به عنوان دو انديشمند فرهنگ‌ساز، هر کدام بر بخشی از فرهنگ ما و آداب و رسوم ما و حتی داوری‌های اجتماعی و دينی ما تأثير گذاشته‌اند. به اعتقاد بنده تفاوت‌های فراوانی ميان نگاه اجتماعی سعدی و حافظ وجود دارد: نگاه اجتماعی حافظ، نگاهی بسته، تک‌بعدی، اتهام‌زنی به ديگران، خودپاک‌بينی و مبرا دانستن خود از هر عيب و نقصی و در نتيجه «غيردرس‌آموز» و نااميدکننده است؛ اما نگاه اجتماعی سعدی، نگاهی باز، چندجانبه نگر، خود‌ناقص‌بين، دائماً در انديشه اصلاح خود بودن، «درس‌آموز از بدی‌ها» و اميدبخش است. ♦️مع الاسف بايد گفت که نگاه حافظی در ميان ما غلبه پيدا کرده است تا جايی که حتی سعدی را نيز به ناحق و نادرست به سود حافظ مصادره کرده‌ايم. به عنوان مثال، سعدی می‌گويد «غلط است آن چه مدعی گويد/ خفته را خفته کی کند بيدار» اما ما ايرانيان با حافظه‌ی حافظی خود مصرع دوم آن را گرفته و به ضرب‌المثل تبديل کرده‌ايم! يعنی چيزی را به سعدی نسبت داده‌ايم که سعدی آن را سخنی غلط می‌دانست! در اينجا مناسب است برای آشنايی بيشتر با تفاوت نگاه‌های اجتماعی و سعدی نمونه‌هايی را بيان کنيم: يک. حافظ حتی با خلوت و حريم خصوصی افراد هم کار داشت و می‌گفت: واعظان کين جلوه بر محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار ديگر می‌کنند يا توبه را که امری درونی و باطنی است، از توبه‌فرمايان نمی‌پذيرفت! مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس توبه فرمايان چرا خود توبه کمتر می‌کنند يا در مقابل اين سخن سعدی که می‌گفت: گفت عالم به گوش جان بشنو ور نماند به گفتنش کردار مدعی بود که: عنان به ميکده خواهيم تافت زين مجلس که وعظ بی‌عملان واجب است نشنيدن دو. سعدی می‌گفت همانطور که خدای متعال يک کار خوب را ده‌برابر پاداش می‌دهد، تو نيز اگر يک هنر از کسی ديدی، چشم خود را بر ده عيبش بپوشان: نکوکاری از مردم نيک‌رای يکی را به ده می‌نويسد خدای تو نيز ای عجب هر که را يک هنر ببينی، ز ده عيبش اندر گذر اما حافظ حتی عيوب نداشته يا کاملاً پنهان و مخفی افراد را آفتابی می‌کرد و دائماً در پوستين ديگران بود! فراوان در نقد رياکاری ديگران سخن گفته است، در حالی که تشخيص آن در غايت دشواری است. زيرا ظاهر عمل ريايی و عمل مخلصانه هيچ تفاوتی نمی‌کند، اینها اموری کاملاً درونی و باطنی‌اند. سه. حافظ با مشاهده بی‌عملی بزرگان، ديگران را هم دعوت به بی‌عملی می‌کرد: می خور که شيخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نيک بنگری همه تزوير می‌کنند اما سعدی چنين کاری را شرط مردانگی نمی‌داند! و توصيه می‌کند که نصيحت ديگران و سخنان نيک را آويزه‌ی گوش کن و در عمل به آنها بکوش حتی اگر گوينده به آنها عمل نکند: گفت عالم بگوش جان بشنو ور نماند به گفتنش کردار باطل است آنچه مدعی گويد خفته را خفته کی کند بيدار مرد بايد که گيرد اندر گوش ور نوشته است پند بر ديوار چهار. بالاتر، آنکه سعدی می‌گفت حکمت آن است که حتی از بی‌ادبان هم ادب‌آموزی کنيم: «لقمان را گفتند: ادب از كه آموختى؟ گفت: از بى‌‏ادبان كه هرچه از ايشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهيز كردم.» اما حافظ نه تنها منتقدان بلکه حتی ناصحان خود را با بدترين الفاظ خطاب می‌کرد: ناصح به طنز گفت حرامست می مخور گفتم به چشم و گوش به هر خر نمی‌کنم 🔸نتيجه‌ی نگاه اجتماعی حافظی، ايجاد فرهنگ و جامعه‌ای بی‌انعطاف، خودبرتربين، تک‌بعدی، بدبين و نااميد است؛ اما محصول نگاه سعدی، ايجاد فرهنگ و جامعه‌ای منعطف، درس‌آموز، چندجانبه‌نگر، خوش‌بين و اميدوار به آينده است. 🔻نکته: اجمالاً اشاره می‌کنم که تحلیل اجتماعی اشعار حافظ به معنای نادیده گرفتن معانی کنایی و استعاره‌ای غزلیات وی و غفلت از ابعاد عرفانی و معنوی آنها نیست. 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹