eitaa logo
احمدحسین شریفی
6.6هزار دنبال‌کننده
411 عکس
422 ویدیو
29 فایل
حاوی سخنرانیها و نوشته ها و معرفی آثار و فعالیتهای استاد شریفی. عضو هیئت علمی و استاد تمام فلسفه موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم ادمین کانال: @Mahdiadmin2
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢«دین‌داری» و «انسانیت» 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیدگاه‌های مختلفی درباره هویت انسانی و انسانیت انسان بیان شده است. (م۵۰۲ق)، قرآن‌پژوه بزرگ قرن پنجم هجری با استناد به قرآن، برای نخستین بار معیار انسانیت را «دین‌داری» دانستند. وی در کتاب ارزشمند تفصيل النشأتين و تحصيل السعادتين، در فصلي با عنوان «انّ مَن لم يتخصص بالشرع و عبادة الله فليس بانسان» آشکارا مدعای خود را بیان می‌کند.* راغب در تبیین مدعای خود می‌گوید: درست است که انسانیت انسان به «عقل» است اما مهم‌ترین نشانه برخورداری از عقل، «دینداری و ایمان» است. به همین دلیل قرآن کریم، کافران و دین‌ستیزان را «بی‌عقل» و حتی «فاقد ابزارهای حسی درک و شعور» می‌داند و می‌گوید: «وَ مَثَلُ الَّذينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُون‏» (بقره، ۱۷۱) و در آیات دیگری، کافران و بی‌خردان را به عنوان بدترین جنبندگان معرفی می‌کند می‌فرماید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُون‏» (انفال، ۲۲) و «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُون‏» (انفال، ۵۵) راغب پس از بيان اين نکات، مي‌گويد: هر چيزی که برای کاری آفريده شده باشد، تا زمانی که آن کار از او صادر نشود، در حکم معدوم است؛ به همين دليل، فراوان می‌‌بينيم که اگر چيزی، کارش را ناقص انجام دهد، نام آن چيز از او سلب می‌‌شود، فی‌المثل، به اسبی که انتظار لازم را برآورده نکند، می‌گويند «اين اسب نيست» يا به کسی که از چشم و گوش خود به درستی استفاده نکند، می‌گويند «چشم و گوش ندارد». بر اين اساس، انسان در حقيقت کسی است که در راستای هدف اصلی آفرينش يعنی عبادت خداوند، حرکت کند: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛ يا در آيه‌ای ديگر می‌‌فرمايد: «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ». بنابراين، انسان به ميزانی که در مسیر رضایت الهی و عبودیت باشد، از انسانيت برخوردار می‌‌شود. کسی که حق عبادت را به جای آورد، در انسانيت خود به کمال رسيده است و کسی که عبادت را رها کند، از انسانيت منسلخ شده و به حيوان يا بدتر از حيوان تبديل شده است. همانطور که خدای متعال در وصف کافران می‌‌فرمايد «إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلا» (فرقان، ۴۴) ـــــــــــــــــــــ *البته عين سخنان راغب را (م۷۸۷ق) نيز در کتاب جامع الاسرار و منبع الانوار نقل کرده (هر چند بدون ذکر منبع) و پذيرفته است. در دوران معاصر نیز حضرت آیت‌الله نیز دقیقاً همین دیدگاه راغب را پذیرفته و فصل ممیز انسان را «تأله» می‌داند. 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹
◻️انسان: «جاندار ناطق» یا «حیوان ناطق»؟ 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔸«حیوان ناطق»، یکی از دیدگاه‌های شایع و رایج فیلسوفان در «تعریف انسان» است. این دیدگاه از سوی برخی از معاصران و برخی از اخلاقیون و عرفان‌مسلکان مورد طعنه و بعضاً تمسخر نیز قرار گرفته است که آری فیلسوفان، آدمیان را در زمره «حیوانات» به شمار آورده و تنها تمایز او با گاو و الاغ و گوسفند و امثال آن را «ناطقیت» یا «قدرت درک کلیات» دانسته‌اند! در حالی که عارفان، انسان را از ملائکه نیز بالاتر دانسته و معتقدند «من ملک بودم و فردوس برین جایم بود»! 🔹در حالی که اگر اندکی دقت می‌شد، می‌دانستیم که فیلسوفان به دنبال بیان تمایز با انعام و دوابّ و چارپایان و خزندگان و چرندگان و درندگان نبوده‌اند. اساساً فیلسوفان اولیه، یعنی اندیشمندانی مثل کِنْدی (م250ق)، فارابی (م339ق)، ابن‌حزم (م456ق) و راغب اصفهانی (م502ق)، به هنگام تعريف انسان، برای بیان جنس او از کلمه «حيوان» (که در ادبیات متأخرین به معنای «چارپایان یا چرندگان و درندگان و خزندگان و ...» است) استفاده نمی‌کردند؛ بلکه انسان را نوعی از انواع جنس «حیّ» (یعنی موجود زنده یا جاندار) می‌دانستند. [هر چند منظور کسانی که از کلمه «حیوان» هم استفاده کرده‌اند، هرگز حیوان به معنای چارپایان و چرندگان و ... نبوده است؛ بلکه حیوان به معنای «موجود دارای حیات» بوده است. اما برخی از متأخرین بدون دقت کافی، گمان کرده‌اند که فیلسوفان، انسان را در زمره حیوانات و چارپایان و ... طبقه‌بندی کرده‌اند!] توضيح آنکه در تعریف انسان از عبارت «حی ناطق ميت» استفاده می‌کند. يعني با دو فصل «ناطق» و «ميت» نوع انسان را از ساير انواع «حيّ» متمايز مي‌کند. نيز در تعريف انسان مي‌گفت: «الحي الناطق الميت»؛ يعني زندة ناطق ميرا. اندلسي هم به هنگام بحث دربارة فصل، همين تعريف از انسان را ذکر مي‌کند. البته توضيح مي‌دهد که منظور از «نطق» در اينجا «کلام و سخن» نيست؛ بلکه قدرت تمييز و تفکر در علوم و صناعات و تجارات و توانايی تدبير امور است. اين معنای از نطق اختصاص به انسان دارد و در ساير حيوانات نيست؛ جز ملائکه و جنيان. در ادامه نيز همين جنس و فصل‌ها را براي انسان بيان مي‌کند با اين توضيح که مي‌گويد معناي اين جنس و فصل‌ها آني نيست که بسياري از مردم تصور مي‌کنند. يعني منظور از «حيً» به عنوان جنس انسان «حيات حيواني» نيست و منظور از «ميت» هم «موت حيواني» نيست و منظور از «نطق» هم «کلام و سخن» نيست. بلکه منظور از «حي» آن حياتي است که در قرآن گفته مي‌شود «لينذر من کان حيا» و منظور از «نطق» هم آن بيان و سخني است که در قرآن گفته شده است «علمه البيان» و منظور از «ميت» هم يعني کسي که شهوت و غضب خود را مقهور مقتضاي شريعت و دين مي‌کند. يعني موت و مرگ ارادي منظور است و نه مرگ طبيعي و بدني. @Ahmadhoseinsharifi 🌹