eitaa logo
احمدحسین شریفی
6.6هزار دنبال‌کننده
411 عکس
420 ویدیو
29 فایل
حاوی سخنرانیها و نوشته ها و معرفی آثار و فعالیتهای استاد شریفی. عضو هیئت علمی و استاد تمام فلسفه موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم ادمین کانال: @Mahdiadmin2
مشاهده در ایتا
دانلود
🟡نقد علامه طباطبائی به برنامه درسی حوزه‌های علمیه 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔹چند دهه است که بسیاری از عالمان و بزرگان حوزه‌های علمیه هر کدام از منظری، نقدهایی را نسبت به نظام درسی حوزه‌های علمیه مطرح کرده‌اند. شهید مطهری، علامه طباطبائی، امام خمینی(ره) و بیشتر و مفصل‌تر و دقیق‌تر از همه رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی، علامه مصباح، آیت‌الله جوادی آملی و .... 🔸به عنوان نمونه، سخنی از علامه طباطبائی را به مناسبت ایام رحلت‌شان نقل می‌کنم: علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به مناسبتی، نقدی جدی بر نظام آموزشی حوزه‌های علمیه شیعه و سنی وارد می‌کند، ضعفی که هر چند در چهار دهه پس از رحلت به برکت انقلاب اسلامی و به برکت روشنگری‌های خود علامه و شاگردان او، تا قدری کمتر شده است، اما هنوز هم از مهم‌ترین ضعف‌های نظام آموزشی حوزه‌های علمیه است: «أنك إن تبصرت في أمر هذه العلوم وجدت أنها نظمت تنظيما لا حاجة لها إلى القرآن أصلا حتى أنه يمكن لمتعلم أن يتعلمها جميعا: الصرف و النحو و البيان و اللغة و الحديث و الرجال و الدراية و الفقه و الأصول فيأتي آخرها، ثم يتضلع بها ثم يجتهد و يتمهر فيها و هو لم يقرأ القرآن، و لم يمس مصحفا قط. (المیزان، ج 5، ص 276) اگر دربارۀ این علوم (علوم حوزوی) دقت کنی، می‌بینی طورى تنظیم شده‌اند که گویا هیچ نیازی به قرآن ندارند؛ تا جایی که یک طلبه می‌تواند همه علومی مثل صرف و نحو و بیان و لغت و حدیث و رجال و درایه و فقه و اصول را فراگیرد، و متخصص و متضلع و مجهد و ماهر در آنها شود، در حالی که حتی قرآن را نخوانده باشد! و بلکه قرآنی را به دست نگرفته باشد.» ♦️البته انصاف آن است که این نقدها نیز موجب تغییراتی بنیادین و جدی در برنامه درسی حوزه‌های علمیه (به ویژه در یک دهه اخیر) شده است. اما به نظر می‌رسد هنوز هم جا برای ایجاد تغییرات کلیدی در برنامه درسی حوزه‌های علمیه وجود دارد و اساساً‌ نظام آموزشی حوزه‌های علمیه باید به گونه‌ای باشد که نه منفعلانه بلکه فعالانه به استقبال تحول و تغییر برود و ساختار آن به گونه‌ای طراحی شود که خود پیشرو و پیشگام تغییر و تحول باشد. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
◻️«بازی»، «تربیت» و «فرهنگ» 🔸بحثی درباره اهمیت توصیه رهبر فرزانه انقلاب به طراحی و تولید بازی‌های رایانه‌ای برای انتقال پیام‌های انقلابی و اسلامی 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گرچه راه تربیت و اصلاح نفس هیچ‌گاه بسته نیست؛ اما هرقدر سن انسان افزایش می‌‌یابد، تغییر اخلاق و رفتار دشوارتر می‌‌شود. اما چه ویژگی یا ویژگی‌هایی در دوران کودکی و نوجوانی و جوانی وجود دارد که تربیت و ادب‌آموزی در این سنین را راحت‌تر و مهم‌تر و ماندگارتر می‌کند؟ به نظر می‌‌رسد شدت اثرپذیری انسان از مشاهدات و محسوسات و تجربیات حسی در این سنین از هر زمان دیگری بیشتر باشد. در کنار تجربیات علمی، شاید بتوان در این باره به برخی از آیات شریف نیز استناد کرد. خدای متعال مي‌فرمايد: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ و خدا شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد، در حالى كه چيزى نمى‏دانستيد و به شما گوش و ديدگان و دل‌ها داد شايد سپاس گزاريد». کودک وقتی به دنیا می‌‌آید همچون لوح نانوشته‌ای است که هر چیزی را می‌‌توان در آن نگاشت یا همچون مومی است که به هر شکل و قالبی در می‌‌آید. خالق هستی گوش را ابزار شنيدن، چشم را برای ديدن و قلب را براي درک احساسات و عواطف قرار داده است. از طريق بينايي، شنوايي و گرايش‌هاي اوست که شخصيتش شکل مي‌گيرد. بنابراین اگر در کودکي و نوجوانی و نهایتاً جوانی، به درستی تربیت شد، در آينده هم خود سعادتمند خواهد شد و هم در خدمت سعادت و تعالی جامعه خواهد بود. مي‌گويد: پیشه اول کجا از دل رود مهر اول کی ز دل بیرون رود در سفر گر روم بینی یا خُتَن از دل تو کی رود حب الوطن شاید بتوان این جمله در نامه مشهور و نورانی به علیهما السلام را مؤیدی برای برداشت فوق‌الذکر از آیه قرآن نیز دانست: «وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْ‏ءٍ قَبِلَتْه‏؛ به درستى كه دل نوجوان مانند زمين خالى است كه هرگاه چیزی در آن انداخته شود قبول می‌‌کند.» این آمادگی برای پذیرش از دو جهت است؛ هم از جهت علمي و هم عملي. زيرا از جهت علمي افکار پراکنده و متناقض ذهن او را به خود مشغول نکرده‌اند و از جهت عملي نيز هنوز دل او در اثر گناه، قساوت و سختي پيدا نکرده است. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
◻️در محضر قرآن 🔸وظیفه مؤمنان به هنگام پیروزی و شکست 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔹امام خامنه‌ای: «در پیشرفت‌ها و موفقیت‌ها، «غرور» سم است. در ناکامی‌ها و مشکلات، «انفعال» زهر است.» (۲۱/ ۹/ ۱۴۰۳) 🔸پیام اصلی سوره نصر این است که به هنگام پیروزی‌ها و فتوحات بزرگ (اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا)، دو کار باید انجام گیرد: نخست، شکرگزاری به درگاه الهی؛ فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّک. اصولاً بر اساس منطق اهل ایمان و منطق تفکر توحیدی هر گونه پیروزی و نصرتی از خدای متعال و نتیجه عنایت و خواست اوست: وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ (آل‌عمران، ۱۲۸) و دوم: استغفار و طلب بخشش برای کوتاهی‌ها و ضعف‌ها و سستی‌های احتمالی: وَاستَغفِره 🔻براساس منطق قرآن کریم: وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ (شوری، ۳۰) بنابراین بعد از هر ناکامی یا شکستی باید با دقت، جوانب کار را سنجید و نقاط ضربه‌خور را فهمید و رخنه‌ها را بست و خود را برای حرکتی کامل‌تر و جدی‌تر آماده کرد. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
◻️اعجاز سکوت 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در بسیاری از موارد سکوت، بهترین واکنش دربرابر افراد تندخو، بداخلاق، خشن، بی‌منطق و بی‌ادب است! 🔻قرآن می‌فرماید یکی از ویژگی‌های مهم «عباد الرحمن» این است که: إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (فرقان، ۶۳) و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می‌گویند (و با بی‌اعتنایی و بزرگواری می‌گذرند) 🔸 در گلستان(باب چهارم، در فواید خاموشی) می‌گوید: «جالینوس ابلهی را دید؛ دست در گریبان دانشمندی زده و بی‌حرمتی همی‌ کرد. گفت: اگر این [دانشمند] نادان نبودی، کارِ وی با نادانان بدینجا نرسیدی. یکی را زشت‌خویی داد دشنام تحمّل کرد و گفت: ای خوب فرجام بتر زآنم که خواهی گفتن، آنی که دانم، عیب من چون من ندانی» @Ahmadhoseinsharifi 🌹
◻️«یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش» 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از شرایط داشتن یک زندگی درست آن است که فقط در مورد مسائلی سخن بگوییم که از آنها «آگاهی» داریم. آن هم «آگاهی کافی و مطمئن»؛ و هرگز درباره اشخاص، افعال، تصمیمات یا مسائلی که از آنها آگاهی درستی نداریم، داوری نکنیم. به ما دستور می‌دهد که هرگز با اطلاعات و داده‌های ناقص یا بر اساس سوء‌ظن، به داوری دیگران نپردازیم؛ حتی اگر بالمآل معلوم شود که داوری ما بر اساس داده‌های نامطمئن، درست از آب درآمده باشد. وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا (اسراء، ۳۶) از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند. رهبر فرزانه انقلاب ذیل همین آیه می‌فرماید: «اگر چنانچه ما چیزی را به کسی نسبت بدهیم که در او نیست، خب این می‌شود تهمت. اگر چنانچه چیزی را بگوئیم که به آن علم نداریم؛ مثلاً یک شایعه است - یک نفری یک حرفی را از قول یکی نقل می‌کند، ما هم همان را دوباره تکرار می‌کنیم - خب، این کمک کردن به شایعه است، این شایعه‌پردازی است؛ قول به غیر علم است. قول به غیر علم، خود قولش هم اشکال دارد، عمل کردن به آن امر غیرمعلوم و بدون علم هم اشکال دارد؛ «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ». «لا تَقْفُ»، یعنی چیزی را که علم به آن نداری، دنبال نکن، دنبال نرو. دنبال کردن، هم در زمینه‌ی عمل هست، هم در زمینه‌ی گفتار هست.(۱۶ مرداد، ۱۳۹۱) از نظر فقهی هم کسانی که قول غیرعلم می‌گویند یا شایعه‌سازی می‌کنند و یا با پخش شایعه‌ها به شایعه‌سازان کمک می‌کنند، از عدالت ساقط‌اند؛ نه شهادت آنان پذیرفته است و نه می‌توان نماز را به امامت آنان اقامه کرد. علیه السلام می‌فرماید: لَيْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّن؛ داوری، با تکیه بر گمان، عادلانه نیست. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
♦️قرآن در حوزه‌های علمیه 🖊 احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می‌گفت: «قرآن در دروس اصلی حوزه جایگاهی ندارد!» گفتم: «در کدام درس‌ها؟» گفت: «فلسفه و فقه و اصول!» گفتم: اولاً، خود «تفسیر» هم در دهه‌های اخیر از دروس اصلی حوزه شده است؛ وجود مدارس علمیه قرآنی و مؤسسات و مراکز قرآنی در حوزه علمیه قم و برقراری ۲۶۶ درس تفسیر در سطوح عالی (در سال جاری) از نشانه‌های این مدعا است. ثانیاً، «فلسفه» اساساً علمی عقلی است و نه نقلی. لذا جای استناد به قرآن و روایت ندارد. در سراسر کتابهای بدایه الحکمه و نهایه الحکمه علامه طباطبایی، حتی یک آیه قرآن وجود ندارد، با اینکه او بزرگترین مفسر دوران معاصر بود. ثالثا، فلسفه اسلامی بنیان‌های هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی آموزه‌ها و ارزش‌های قرآنی را با بیانی برهانی اثبات می‌کند. بنابراین به یک معنی در خدمت قرآن است. و بدون آن نمی‌توان دفاعی معقول و برهانی از ارزش‌های قرآنی کرد. رابعاً، «اصول فقه»، روش فهم متون قرآنی و حدیثی را تبیین می‌کند؛ لذا جزو قرآنی‌ترین دانش‌های حوزوی است. 🔸نکته: البته این به معنای دفاع از وضعیت موجود نیست. این بنده همواره جزو منتقدان برنامه‌های آموزشی حوزه و دانشگاه و معتقدان به تحول مستمر در برنامه‌های درسی بوده‌ و هستم. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
◻️در محضر قرآن: 🔸الگوی ابراهیمی مواجهه با دشمنان 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قرآن کریم در آیه چهارم سوره ممتحنه خطاب به مسلمانان می‌فرماید ابراهیم و پیروان ابراهیم الگوی خوبی برای شما در نوع مواجهه با دشمنان دین هستند: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ» قرآن کریم از مسلمانان می‌خواهد که در مسائل سیاسی و روابط با جوامع و ملت‌های دیگر به ابراهیم و یاران او اقتدا کنند. در ادامه همین آیه روش و سبک مواجهه ابراهیم و پیروان او با دشمنان دین اینگونه بود که: اولاً، از دشمنان دین «برائت» می‌جستند. یعنی هیچ علقه و رابطه قلبی و دلی و عاطفی با آنها نداشتند. آنان به صراحت و بدون هیچ لکنت زبانی به دشمنان مکتب و مرام خود می‌گفتند ما از شما و از بت‌های که می‌پرستید، برائت می‌جوییم. ما هیچ محبتی به شما نداریم. هیچ احساس و عاطفه مثبتی نسبت به شما نداریم: «إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» می‌دانیم که گرایش محصول و مولود بینش است. بنابراین وقتی هیچ اعتقادی به شرک و بت‌پرستی ندارند، معنا ندارد که مشرکان و بت‌پرستان را دوست داشته باشند. بلکه برعکس از آنها برائت می‌جویند و این برائت قلبی را هم ابراز می‌کنند. ثانیاً، از نظر فکری و اندیشه‌ای نیز با آنها مقابله داشتند. همانطور که گفتیم، فی الواقع آن برائت قلبی محصول همین دشمنی فکری و اندیشه‌ای بود. «كَفَرْنَا بِكُمْ» یعنی ما به شما کفر می‌ورزیم. افکار و اندیشه‌ها و باورهای شما را قبول نداریم. بنیان‌های فکری شما را نمی‌پذیریم. نوع نگاه شما به عالم و آدم را قبول نداریم. و ثالثاً، در مقام عمل نیز با آنها مخالفت می‌کردند. بیزاری و بینونت عملی و سبک زندگی خود را با اعمال و سبک زندگی مشرکان بیان می‌کردند. ابراهیم و ابراهیمیان هرگز عملی را که موجب خشنودی دشمنان دین بشود انجام نمی‌دادند: «وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ» توصیه: برای فهم دقیق‌تر و زیباتر تفسیر این آیه توصیه می‌کنم کتاب «تفسیر سوره ممتحنه» از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را مطالعه کنید. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
◻️در محضر قرآن: مراتب چهارگانه هدایت الهی 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هدایت به معنای راهنمایی کردن و دلالت کردن است. در اصطلاح قرآنی هدایت یعنی «تعیین کمال مناسب یک شیء و راه رسیدن به آن». هر موجودی که کمال او عین ذاتش نیست؛ برای دستیابی به کمال مناسبش نیازمند هدایت است. ، اعم از تکوینی و تشریعی، و صرف نظر از دایره و گستره آن، در مقایسه با مقصد و مقصود، دو گونه یا دو نوع است: هدایت به معنای «راهنمایی» یا «ارائه طریق» و هدایت به معنای «راهبری» یا «ایصال الی المطلوب» (رساندن به مقصد) بر اساس آیات می‌توان چهار مرحله و مرتبه برای «هدایت» ذکر کرد: یک. هدایت همگانی یا هدایت تکوینی که برای همه موجودات و مخلوقات خداوند هست، اعم از جاندار و بی‌جان و اعم از موجودات مختار و بی‌اختیار: «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏» (طه، ۵۰) ««وَ اَلَّذِي قَدَّرَ فَهَدی» دو. هدایت خاص انسان: که خود این به دو صورت انجام می‌گیرد: یکی از طریق پیامبر درونی یعنی فطرت و عقل و سایر قوای ادراکی و دیگری از طریق وحی که از نوع هدایت تشریعی است: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (شمس، ۸) إِنَّا هَدَيْناهُ‏ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (انسان، ۳) وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْن‏ (بلد، ۱۰) سه. هدایت ویژه مؤمنان: نوعی از هدایت الهی هست که ویژه مؤمنان و پارسایان است. قرآن کریم عهده‌دار این نوع از هدایت است. هدایت مسلمین «هُدی وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ»، مؤمنین «هُدی وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ» و متقین «هُدی لِلْمُتَّقِینَ» به بهترین و استوارترین راه‌ها و روش‌ها: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً (اسراء، ۹) چهار. هدایت ویژه خواص مؤمنان: اینکه قرآن کریم می‌فرماید: خدای متعال مؤمنان و نیکوکاران را هدایت می‌کند و غیرمؤمنان را هدایت نمی‌کند، به نظر می‌رسد که ناظر به این سطح از هدایت باشد: إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِإيمانِهِمْ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ في‏ جَنَّاتِ النَّعيم‏ (یونس، ۹) إِنَّ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ لا يَهْديهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم‏ (نحل، ۱۰۴) در سوره انعام بعد از آنکه نام پیامبرانی همچون ابراهیم، اسحاق، یعقوب، نوح، داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسی، هارون، زکریا، یحیی، عیسی، الیاس، اسماعیل، یسع، یونس و لوط را بیان می‌کند، می‌فرماید اینها کسانی‌اند که ما آنها را «برگزیدیم» و به «صراط مستقیم» هدایت کردیم و بالاخره می‌فرماید: «أُولئِكَ الَّذينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ (انعام، ۹۰) به نظر می‌رسد مراد از «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم‏»، که هر انسان مسلمان و مؤمنی روزانه دست کم ده بار این دعا را در نمازهای واجب خود می‌خواند، چنین سطح و لایه‌ای از هدایت باشد. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
◻️در محضر قرآن: 🔸مدیریت گرایش‌ها و نقش‌ آنها در هدایت و شقاوت 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هویت انسانی ترکیبی از «بینش‌ها»، «گرایش‌ها»، «انگیزش‌ها» و «کنش‌ها»ست. این چهار لایه یا چهار بعد وجودی انسان در همدیگر تأثیر و تأثر دارند. یعنی بینش‌ها در گرایش‌ها و انگیزش‌ها و کنش‌ها اثر می‌گذارد و در عین حال، از آنها هم اثر می‌پذیرد. همانطور که گرایش‌ها در بینش‌ها و انگیزش‌ها و کنش‌ها اثر می‌گذارد و در عین حال از آنها هم اثر می‌پذیرد. تربیت دینیِ درست و اثرگذار، تربیتی‌ است که به صورت همزمان و هماهنگ همه این چهار بُعد را مورد توجه قرار دهد. سهم هر کدام را در نظام تربیتی خود و در مسیر حرکت به سعادت و کمال نهایی ادا کند. مع الاسف اغلب مربیان، فقط به دو بخش بینش‌ها و کنش‌ها توجه دارند؛ بلکه معمولاً بر تربیت کنشی متمرکز‌ می‌شوند! در حالی که گرایش‌ها و انگیزش‌ها نقش‌هایی بی‌جایگزین‌ در تربیت فردی و اجتماعی دارند. به همین دلیل، معتقدم یکی از مهم‌ترین وظایف تربیتی و تهذیبی، تربیت تمایلات و مدیریت خواسته‌های نفسانی است. ️این تمایلات و غرایز نفسانی همانطور که می‌توانند وسیله‌ای برای کمال و تعالی باشند، می‌توانند موجبات انحطاط و سقوط آدمی را هم فراهم کنند! و همانطور که این تمایلات را می‌توان در مسیری به کار گرفت که مایه عزت و سربلندی فردی و اجتماعی شوند؛ می‌توان با آنها به گونه‌ای معامله کرد که مایه خواری و ذلت فردی و اجتماعی شوند. قرآن کریم می‌فرماید علت بازگشت پاره‌ای از مؤمنان از راه ایمان و پشیمان شدن آنان از راه حق، «گرایش» آنها به دنیا و امور دنیوی بوده و هست: «مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ» (نحل، ۱۰۶-۱۰۷) آنها كه سينه خود را براى پذيرش كفر گشوده‏اند غضب خدا بر آنها است و عذابی بزرگ در انتظارشان! اين بخاطر آنست كه زندگى دنيا (و پست) را بر آخرت ترجيح دادند.» یعنی علیرغم آنکه مسلمان بودند و در ذهن و زبان ایمان آورده بودند، اما ترجیحات و اولویت‌های آنها ترجیحات و اولویت‌های الهی و دینی نشده بود؛ اموری را دوست داشتند که در تقابل با خواست خدای متعال بود و نتیجه آنکه این شد که مورد غضب الهی قرار گرفتند و مشمول عذاب سخت و بزرگ خدا. در آیات دیگری می‌خوانیم علت کفرورزی قوم ثمود و دلیل آنکه آگاهانه خشم و غضب الهی را به جان خریدند این بود که «میل» به بدی داشتند. امیال و گرایش‌های خود را در مسیر درست هدایت نکرده بودند. این در حالی بود که خدای متعال پیامبر خود را برای آنان مبعوث کرده بود و راه هدایت را به آنان نمایانده بود: «فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى‏ عَلَى الْهُدى‏» (فصلت، ۱۷)؛ علیرغم فهم حقیقت، اما گرایش‌ و میل آنان به باطل بود. علیرغم آگاهی از هدایت، تمایلات درونی آنان، تمایلات هدایت‌ستیز بود. به همین دلیل مشمول عذاب الهی شدند و صاعقه‌ای خوارکننده بر آنان زده شد و همه آنان را از صفحه روزگار محو کرد. در آیات ابتدایی سوره ابراهیم نیز در وصف کافران چنین گفته می‌شود که اینان کسانی‌اند که میل و تمایل شدید به دنیا داشته و دارند: وَيْلٌ لِلْكافِرِينَ مِنْ عَذابٍ شَدِيدٍ الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِكَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ؛ (ابراهیم،‌۲-۳) میل به دنیا و ترجیح دنیا بر آخرت موجب می‌شود که نه تنها حقیقت را فدای شهوت می‌کنند و خود را جهنمی می‌کنند؛ بلکه عملاً تلاش می‌کنند دیگران را نیز جهنمی کنند. اجازه نمی‌دهند دیگران هم در مسیر فضیلت و حقیقت و توحید قرار گیرند: «وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ‏» حتی به این اندازه نیز بسنده نمی‌کنند؛ بلکه سعی می‌کنند راه حقیقت و فطرت را دگرگون کنند. آن را از سرچشمه بخشکانند: «وَ يَبْغُونَها عِوَجاً» @Ahmadhoseinsharifi 🌹
◻️در محضر قرآن: 🔸سزای مخالفان اجرای احکام الهی 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔹احکام و ارزش‌های دینی «حدود» الهی‌اند. «مرزهای» خدایند. «ناموس» خدایند. خداوند نسبت به آنها بسیار حساس است. از مهمترین توقعات خدای متعال از دینداران این است که در همه ابعاد فکری، ارزشی و رفتاری خود حدود الهی را مراعات کنند. حتی خیال نادیده گرفتن آنها و مخالفت با آنها را در سر نپرورانند: تِلْكَ حُدُودُاللَّـهِ فَلَاتَقْرَبُوهَا (بقره، ۱۸۷) تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا (بقره، ۲۲۹) و کسانی را که حدود و مرزهای الهی را نادیده بگیرند، به عنوان «ظالم» توصیف شده‌اند: وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (بقره، ۲۲۹) و سزای متجاوزان به حدود و مرزهای الهی را «خلود در آتش جهنم» و «چشیدن عذاب خوارکننده» تعیین کرده است: وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَاراً خَالِداً فِيهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ (نساء، ۱۴) ♦️نکته بسیار مهم و تکان‌دهنده برای مدعیان دین و دینداری این است که با توجه به آیات دیگری از قرآن معلوم می‌شود که نوعی از دشمنی با خدا و پیامبر هست که حتی ممکن است از سوی دین‌باوران و خداباوران و معتقدان به نبوت صورت گیرد! و آن این است که افرادی مسلمان و مؤمن علیرغم باور به خدا و پیامبر، اما با خدا و پیامبر دشمنی کنند! به این صورت که با اجرای حدود الهی و تحقق ارزش‌های اجتماعی دین مخالف باشند! این نوع دشمنی در ادبیات قرآنی «محادّه» نامیده می‌شود. محادّه از ریشه «حدّ» است به معنای مرز، مانع و مایز میان دو چیز. یعنی دیواری که دو چیز را از هم جدا می‌کند و مانع اختلاط آنها می‌شود. «محادّه» یعنی ممانعت و جلوگیری از اجرا و تحقق یک کار یا خواسته. در ادبیات قرآنی یعنی دشمنی با حدود الهی. مخالفت با اجرا و تحقق احکام و ارزش‌های دینی. محادّین، یعنی مخالفینی که حتی اگر دشمن خدا و پیامبر هم نباشد؛ اما با خدا و پیامبر دشمنی می‌کنند! به این صورت که اجازه نمی‌دهند انسان‌ها در محدوده الهی وارد شوند یا اجازه نمی‌دهند که معارف الهی و نبوی به قلمرو زیست اجتماعی انسان‌ها وارد شود. مرز و حائلی میان معارف و ارزش‌ها و احکام دینی از یک طرف و ساحت‌های زیست انسانی از طرف دیگر می‌شوند. به عنوان مثال، کسانی که می‌گویند اسلام نباید در سبک زندگی مردم دخالت کند یا طرفداران «اسلام سکولار»، از کسانی‌اند که این نوع دشمنی را با خدا و پیامبر دارند. به تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای اینان «کسانی هستند که در حکومت اسلامی قرار دارند اما احکام الهی را عمل نمی‌کنند و محدوده الهی را مراعات نمی‌کنند». 🔸قرآن کریم در چهار مورد درباره این نوع از دشمنی به شدت اخطار داده و سرنوشت و کیفر شدیدی برای آن بیان کرده است: یک. در سوره توبه می‌فرماید: أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِداً فِيهَا ذلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ (توبه، ۶۳) کسی که به هر دلیلی، اجازه تحقق احکام و ارزش‌های الهی و دینی در جامعه را ندهد دچار یک خفت و خواری بزرگ خواهد شد و آن این است که خلود در آتش جهنم خواهد داشت. دو. در آیه ۵ سوره مجادله: إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ (مجادله، ۵) كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مى‏‌كنند خوار و ذليل شدند؛ آن گونه كه پيشينيان خوار و ذليل شدند؛ سه. آیه ۲۰ سوره مجادله: إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ (مجادله، ۲۰) کسانى که با خدا و رسولش دشمنى می‌کنند، در زمره ذلیل‌ترین و خوارترین و پست‌ترین افرادند. چهار. آیه ۲۲ سوره مجادله: لاَ تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ (مجادله، ۲۲) 🔻به نظر می‌رسد تکان‌دهنده‌ترین آیه در این موضوع، همین آیه است. می‌فرماید اصلاً ایمان راستین به خدا و روز قیامت حتی اجازه دوستی با مانعان از اقامه حدود الهی را نمی‌دهد (حتی اگر والدین، فرزندان،‌ برادران یا خویشان او باشند)؛ چه رسد به اینکه یک فرد مؤمن و مسلمان، خودش مانع اجرای احکام و ارزش‌های اجتماعی اسلام شود! به تعبیر دیگر، یک مؤمن نمی‌تواند با اجرای احکام الهی مخالفت ورزد. و اگر کسی به هر دلیلی چنین کند،‌ معلوم می‌شود که اساساً ایمان به خدا و روز قیامت ندارد. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
◻️در محضر قرآن: 🔸شیاطین همزاد! 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قرآن کریم می‌فرماید برخی از افراد به گونه‌ای مطیع و فرمانبردار شیاطین می‌شوند و در نتیجه غوطه‌ور در گناه و معصیت می‌شوند که رفیقان و دمسازان ثابتی از شیاطین پیدا می‌کنند! گویا شیطان دمساز و همزاد آنان می‌شود؛ در خواب و بیداری همراه با شیطان‌اند: «وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ». کار این دمسازان و همنشینان شیطانی چیست؟ کارشان این است که «هر کاری» را که آن فرد انجام می‌دهد یا می‌خواهد انجام دهد، در نظرش زیبا جلوه می‌دهند! پروای درستی یا نادرستی آن را ندارد. دنبال لذت‌های دنیوی و مادی خود و تأمین خواسته‌ها و امیال نفسانی خود هست و به هیچ چیز دیگری نمی‌اندیشد: «فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ؛ (فصلت،‌۲۵) و آنچه در دسترس ايشان و آنچه در پى آنان بود در نظرشان زيبا جلوه دادند.» اما چطور می‌شود که کار انسان به اینجا برسد؟ یعنی چه زمانی شیطان، همزاد و دمساز آدمی می‌شود؟ قرآن می‌فرماید: غفلت از یاد خدا موجب می‌شود که شیاطین همنشین انسان شوند: «وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» کسانی که از یاد خدا اعراض کنند، به یاد خدا بی‌اعتنایی کنند، وقتی اسم خدا برده می‌شود خیلی توجه نمی‌کنند،‌ شیطان همزادی برای آنها تعیین می‌کنیم. بنابراین راه نجات از همزادان و همنشینیان شیطانی هم در همین آیه بیان شده است: «یاد خدا». إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ (اعراف، ۲۰۱) @Ahmadhoseinsharifi 🌹
◻️از «علم اخلاق» تا «اراده اخلاقی» 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هر چند از ضروری‌ترین دانش‌ها برای فرد و جامعه، دانش اخلاق است؛ اما دانش اخلاق به خودی خود نمی‌تواند انسان را در زمره صالحان و خوبان قرار دهد. علم اخلاق و عالم اخلاق همچون طب و طبیب‌اند. کار آنها آگاهی‌بخشی نسبت به رذایل و فضایل است. نشان می‌دهند که چه آفات و مفاسدی در غیبت و دروغ و تهمت و عجب و غرور و حسادت هست و البته راه رهایی از آنها و راه درمان را هم بیان می‌کنند، اما کسی که باید پا پیش نهد و عملاً در این مسیر حرکت کند، متربیان اخلاقی‌اند. خود افرادند. عالم اخلاق نمی‌تواند متربی را وادار به عمل به نسخه تجویزی خود کند. علم اخلاق چشم‌ها را به روی «راه» و «چاه» می‌گشاید. اما «حرکت در راه» و «پرهیز از چاه» کار خود متربی است. در سوره شمس، خدای متعال پس از ۱۱ سوگند، چنین می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها». از این دو آیه می‌توان فهمید که بار اصلی «تزکیه» و مسؤولیت اصلی «تدسیه» نفس بر دوش خود آدمی است. آدمی است که با تخلق به فضایل و تجنب از رذایل می‌تواند نفس خود را تزکیه و پالوده یا تدیسه و‌ آلوده کند. @Ahmadhoseinsharifi 🌹