eitaa logo
اخبار ویژه
2.5هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
17.8هزار ویدیو
29 فایل
h ‌✍️⁩ کانال خبری تحلیلی #اخـبار_ویژه را دنبال کنید، https://eitaa.com/Akhbarvijehh
مشاهده در ایتا
دانلود
شناخت هویت نژادی صهیونیست ها و ریشه های آن واقعیتِ اسرائیل و مظلوم نمایی صهیونیست‌ها برای نگارنده که متولد ایران است و سالهاست که در کالیفرنیا زندگی میکند مواجهه با واقعیات دنیای صهیون و قبول کردن این واقعیات اندکی دشوار می‌نمود، اما بیش از ده سال زندگی در خارج و دیدن تمام اقوام ایرانی با ادیان مختلف در غربت به من کمک کرد که تا با بطنِ واقعیات موجود بیشتر آشنا شوم سعی خواهم کرد نکاتی را فهرست‌وار و در حد امکان با ذکر منابع با شما در میان بگذارم تا بدانید که ایران و ایرانی با تمام خوش‌قلبی و گشاده دستی نسبت به یهودیان، همیشه مورد حسد و کینهٔ صهیونیست‌ها بوده است فارق از جناح‌بندی‌های سیاسیِ پادشاهی‌خواه، جمهوری‌خواه و جمهوری اسلامی امیدوارم دوست و دشمنِ این آب و خاک را بشناسیم و برای سربلندی کشورمان ایران تلاش کنیم، و اما اصل مطلب: ۱-گوی گوی ( عبری :גוי) لفظی است که در تورات برای اطلاق به یک ملت یا قوم برای تحقیر آنها استفاده می‌شود، در بسیاری موارد نظر تورات نسبت به این ملتها بسیار منفی است. به‌طور مثال: با هفت ملت «گوی» ( تثنیه ۷:۱، ۱۲:۲) باید بدون رحم برخورد می‌شد و ازدواج با آنان کاملاً ممنوع بود (تثنیه ۷، خروج ۳۴) لاویان باب ۲۵ آیه ۴۴،۴۵،۴۶ «و اما درمورد برده ها و کنیزهایی که مال شما خواهد بود، از ملت های اطراف برده و کنیز خواهید خرید، کودکان غریبه ها و بیگانگانی که در میان شما زندگی می کنند، خواهید خرید، و آنها را به عنوان ملک طلق خود بعد از خود میراث باقی خواهید گذاشت. فقط به برادرانتان به بنی اسرائیل با خشونت و تحکم سروری نخواهید کرد». در نگاه یک اسرائیلی، یهودی فردی زیرک و باهوش است و باید «گوی» را به بردگی و اسارت خود دربیاورد، اصولا «گوی» حق زندگی به عنوان انسان را ندارد و باید در خدمت یهودیان باشد، تورات دستور خشونت نسبت به «گوی» می‌دهد و از ازدواج با آنان به‌شدت جلوگیری می‌کند، در همین کالیفرنیا بالاترین آمار بدرفتاری با کارگران از طرف کارفرماهای یهودی مشاهده می‌شود، خشونت پنهان کلامی، نگاه‌های تحقیر‌آمیز، تحمیل کار زیاد به کارگر غیریهودی و تبعیض میان کارمند یهودی و «گوی» در هنگام ترفیع شغلی از هزاران مواردی‌ست که روزانه در کالیفرنیا شاهد آن خواهید بود ۲-نجس یهودیان از دست مسلمانان لبنیات و حبوبات و گوشت نمیگیرند، آنها سالها آجیل را در خانه می‌شویند و دوباره به اصطلاح «بو» میدهند، همیشه با ژستی مظلومانه از واژه «نجس» استفاده کرده و مظلوم نمایی میکنند اما خود به غیر یهود «گوی» اطلاق میکنند که اصولا نگاه کاملأ برده‌داری و نژاد‌پرستانه‌ایست، باید تجربه کنید تا به عمق نفرت آنها نسبت به خودتان پی ببرید ۳-هولوکاست نگارنده معتقد است که کشتار به هر نوعی زننده و مذموم است اما زننده‌تر از آن استفاده ابزاری از کشته‌شدگان برای ابزار سیاسی و کشتارِ بیشتر است فراموش نکنیم که هیتلر به تنهایی دست به کشتارِ یهودیان نزد، واقعیت اینست که حمایت مردمی در ایتالیا، هلند، آلمان، اطریش و دیگر کشورها نسبت به این قضیه وجود داشته ‌است، به دلیل رفتار نامناسب و خودخواهانه یهودیان نسبت به پیروان دیگر ادیان الهی، و خشم عامه مردم نسبت به یهودیان، این کشتار نه‌تنها با مخالفت عامه مردم مواجه نشد بلکه بسیار مورد تائید نیز قرار گرفت یادمان باشد که بیشتر از چهل میلیون نفر در جنگ جهانی دوم کشته‌شدند اما فقط از «شش میلیون یهودی» صحبت می‌شود یهودیان دارای یکی از بزرگترین آرشیوها در مورد مکاتباتِ دولت عثمانی میباشند، اسنادی که نسل کشی ارامنه را مشخص میکند، اما از انتشار آن جلوگیری میکنند تا تنها وامدار نسل‌کشی باشند و به عنوان تنها قومِ مظلومی که قتل‌عام شده شناخته شوند! باور می‌کنید؟ اسرائیلی که ادعا میکند مظلوم است و شش میلیون یهودی را در جنگ از دست داده از شناسایی نسل‌کشی ارامنه خودداری می‌کند! تنها به دلیل اینکه خود را تنها مظلومِ تاریخ نشان دهد! اگر فکر می‌کنید که مشکل آنها تنها با مسجد‌الاقصی‌ یا مسلمانان است سخت در اشتباهید، در دوربینهای مداربسته کلیساهای ارمنیِ شهر بیت‌المقدس(اورشلیم) هر روز یهودیانی را می‌بینید در حال ادرار بر دیوار کلیسا یا پرتاب آب‌دهان بر در کلیسا هستند. به همه اینها بایکوت خرید و فروش با ارامنه را اضافه کنید که اگر مسلمانانِ فلسطینی نبودند تابه‌حال صدها بار ارامنه آن منطقه ورشکست شده بودند ما همه در نگاه آنها «گوی» هستیم ۴-نزول و بهره‌کشی اقتصادی در ابتدای رواج سیستم بانکداری نوین، دستورات واتیکان نسبت به گرفتن سود در ازای قرض دادن پول بسیار سختگیرانه بوده و هنوز هم همین‌گونه است، همه شما هم‌وطنان مسلمانم نیز با واژه «ربا» و نگاه سختگیرانه اسلام نسبت به بهره در ازای قرض دادن آگاه هستید خب این مسؤولیت به دوش چه کسی می‌افتد؟ درست فهمیدید، «یهودی» (بخش ١_٣)
پیچ زمانی کوتاه اما بسیار خطرناک برای ایران، قسمت اول (1/1) ‌ جنس حوادث کنونی اطراف ایران منطقه به شکل بی سابقه ای در حال تغییر است. در حالت عادی این تغییر را می‌توان به عنوان یک فال نیک بگیریم که از معرفی قدرت ایران در جهان سرچشمه می‌گیرد. اما همزمان در لایه های دیگر می‌توانیم رگه های جدی از احتمال ایجاد خطر برای ایران عزیزمان را مشاهده کنیم. بیایید به موضوعات غیر اوکراینی عنوان شده در قطعنامه اجلاس سران ناتو نگاه کنیم. در این قطعنامه آمده است که افزایش همکاری استراتژیک بین روسیه و چین مغایر با منافع و ارزش های ناتو تلقی می شود. روند ادغام ارتش روسیه و بلاروس به عنوان یک خطر بزرگ برای ناتو تلقی می شود. ناتو مجددا اعلام کرد که چین تلاش هایی برای مخالفت با منافع و ارزش های ناتو انجام می‌دهد و اوج این روند در تلاش های چین در همکاری امنیتی با شرکای خود در آسیا اتفاق افتاده است.(اصلی ترین شرکای امنیتی چین روسیه و ایران و کره شمالی است) پیش از آنکه به ادامه قطعنامه بپردازیم باید به نکات خاصی توجه کنیم. در بندهای بالا، یک عامل مشترک نامرئی وجود دارد که کاملا مشخص است ناتو با یک خباثت پنهان نخواسته با آوردن آن نام وزنی به موضوع بدهد. بله ایران، نامی است که ناتو و کشورهای دیگر غرب و (حتی خیلی وقت ها سایر قدرت های دنیا) سعی می‌کنند در مباحث قدرت های جهانی و اختلافات و درگیری های تاثیر گذار ،با وسواس خاصی آن را به زبان نیاورند. همانطور که می‌بینید نقطه مشترک تمام تهدیدات اصلی ناتو ایران است. ما هیچ وقت دشمنان را دست کم نمیگیریم و در مبارزه‌ تاریخی خود با ناتو و ابرقدرت های دیگر همیشه حرف آخر را در منطقه ایران زده است ولی با این اوصاف اینجا کمی مسئله جدی تر می‌شود. در ادامه مطالعه قطعنامه میبنیم که ناتو مجددا اعلام کرده که هرگز اجازه نمی‌دهد،ایران سلاح هسته ای داشته باشد. همانطور که می‌بینید رسما عنوان کردند که ایران به عنوان نقطه مشترک بحران‌ و‌ عامل اصلی تمام مشکلات‌ ناتو نباید به بازدارندگی نهایی برسد. اینجاست که پالس های پنهانی هشدارآمیزی را دریافت می‌کنیم. هشدار برای این نیست که آیا ممکن است ما به سمت یک ایران هسته ای برویم بلکه جنس هشدار متفاوت است و موجودیت تمدنی ایران مستقل را هدف قرار گرفته است. درواقع هر سال ناتو اصلی ترین سیاست های اجرایی سال آینده را در قطعنامه هایش بیان می‌کند. 3 دشمن مشترک ناتو معرفی شدند که هرکدام عامل اصلی تهدید موجودیتی ناتو هستند. چین، روسیه، متحدان اتمی آنها مانند بلاروس. به علتی که آنها دارای بازدارندگی نهایی هستند ناتو هرگز نمی‌تواند آنها را بدون دادن هزینه یک جنگ گسترده هسته ای و نابودی بخش بزرگی از زیرساخت های حیاتی کشورهای عضو،با آنها روبرو شود و ادعای غلبه نهایی بر آنها را داشته باشد. اما یک نقطه اتصال بین کانون های بحران ناتو است که اگر خنثی شود، به طور کامل چین و روسیه دیگر نمی‌توانند بازی شرقی انجام بدهند و قطب شرق که امروز دست برتر را در دنیا پیدا کرده و بر محوریت اتحاد استراتژیک ایران چین و روسیه شکل گرفته است، نابود خواهد شد. این نقطه اتصالی ایران است. ایران هسته ای نیست و بازدارندگی نهایی ندارد پس اگر با ایران وارد جنگ شوند می‌توانند امید داشته باشند که در صورت پیروزی بر ایران، بتوانند هژمونی تازه احیا شده ما را دچار تسلیم تمدنی کنند، قبلا طعم تسلیم ایران را چشیده اند. اما خب هزینه حمله به ایران و منطقه به قدری زیاد است که ممکن است به تنهایی باعث فروپاشی ناتو شود. اما اگر واقعیت ماجرا همین باشد چطور؟ یعنی اگر ناتو احساس کند که سرنوشت این پیمان جهانی در آینده مثلا 10 سال دیگر چیزی جز فروپاشی قدرت و هژمون غرب نباشد چطور؟ قبلا بارها و بارها در تحلیل ها اشاره کردم که یکی از مهمترین اهداف آمریکا از جنگ اوکراین این است که اقتصاد، صنعت و تجارت اروپا را نابود کرده و سرمایه های کشورهای اروپایی از جمله ذخایر طلا بانک های مرکزی و... در اروپا به سمت آمریکا رهسپار شود. پس هزینه این جنگ که قبلا می‌توانستیم آن را به عنوان یک آیتم بازدارنده بدانیم، دیگر یک نکته منفی برای آمریکا محسوب نمی شود زیرا در بدترین حالت برای آمریکا تلفات نیروی انسانی به وجود می آید و در عوض به هدف اصلی خود یعنی شکست اتحاد شرق یا یک مرحله پایین تر، تخلیه اروپا می‌رسد زیرا اگر در پاسخ ایران حتی کشورهای اروپایی هم با موشک های ایران مورد هدف قرار بگیرند. باز هم آمریکا است که می‌تواند اروپا را دچار بحرانی فراتر از روسیه بکند. یک نکته مهم دیگر که باید به آن توجه کنیم این است که کل دنیا برای یک جنگ جهانی آماده می‌شوند.
آمریکای جنوبی، حیاط خلوت آینده ایران برای اولین بار در طول تاریخ ، ایران می‌تواند به تنهایی در یک قاره بزرگ غیر از آسیا نفوذ و تسلط تمدنی انحصاری داشته باشد. حتما اخبار این روزهای دنیا را دنبال می‌کنید. یک رقابت جهانی بین دو بلوک شرق و غرب برای تسلط بر کشورهای دنیا و حذف رقیب مقابل در حال انجام است. در 80 سال گذشته، آمریکا به عنوان یک ابرقدرت بزرگ در جهان معرفی شده و حتی توانسته بود با حذف شوروی، 3 دهه حکمرانی بر جهان تک قطبی را نیز تجربه کند. اما با تغییر نظم دنیا و شرایط کنونی آن به جایی رسیده ایم که آمریکا مجبور است متحدان اروپایی خود را قربانی کند تا بتواند در نظم آتی دنیا در مقابل محور شرق حرفی برای گفتن داشته باشد و به سرنوشت شوروی دچار نشود. در این میان هرچه می‌گذرد رقابت ها تشدید می‌شود و فضای حرکتی خلاقانه برای رقبا به شدت محدود می‌شود. در این میان قدرت های برتر تنها می‌توانند از داشته های گذشته خود به عنوان یک امتیاز و اهرم تاثیر گذاری تمدنی بهره مند شوند. بهترین مثال برای این گفته قاره آفریقا است. پیش از شروع جنگ اوکراین و شروع رسمی جبهه بندی بین دو بلوک شرق و غرب، کشورهای ایران، روسیه، چین در آفریقا حضور پیدا کرده و توانسته بودند به کمک مردم آفریقا آمده و استعمار گران غربی را از بسیاری از کشورهای آفریقایی بیرون کنند.(یا حداقل زمینه این اتفاق را مهیا کنند) امروزه آمریکا و متحدانش با هر روشی که بتوانند سعی خواهند کرد جلوی این اتفاق را بگیرند. به همین دلیل آمریکا به شدت سعی کرده چین را از سمت دریا محاصره کند و سعی می‌کند روسیه را نیز در اوکراین مهار کند و با افزایش تحرک و جابجایی ادوات و تجهیزات جنگی و حضور گسترده نظامی در منطقه خلیج فارس سعی می‌کند برای ایران یک سد رفتاری ایجاد کند تا با مشغول کردن ایران جهت پاسخ به این اقدامات و امنیتی کردن منطقه، ایران را تا حد ممکن مهار کند تا شاید با این کارها دیگر تجربه شکست عظیم آفریقا در سایر نقاط دنیا تکرار نشود. زیرا با مهار قدرت های بلوک شرق دیگر فرصت لازم جهت شکل گیری جبهه های جدید نیابتی در سایر کشورها، کمتر پیدا می‌شود. امروزه به دلیل همین اقدامات و تمرکز آمریکا و متحدانش بر محاصره شدید چین و روسیه، دیگر برای چین و روسیه بسیار مشکل است که بتوانند آنطور که در آفریقا حضور دارند در سرزمين جدیدی مانند حیاط خلوت آمریکا یعنی آمریکای جنوبی نیز حضور یابند. اما برای ایران همه چیز فرق می‌کند. ایران با توجه به یک نقشه راه قدیمی بسیار هوشمندانه جهت حضور در حیاط خلوت آمریکا، امروز جایگاه و فرصت ویژه ای برای افزایش گستره نفوذ تمدنی خود در آمریکای جنوبی را دارد در 15 سال گذشته چین و روسیه از ترس تحریم ها و دشمنی آمریکا و ناتو جرات نداشتند در آمریکای جنوبی حضور موثری غیر از ورود اقتصادی پیدا کنند اما در این دوران ایران با حمایت کامل از ونزوئلا در مقابل آمریکا، یک شروع طوفانی در این قاره بزرگ را کلید زد. هرچند در دولت گذشته به دلیل سیاست های ذلیلانه لیبرالی کلیدساز، تا حد امکان سعی شد این روابط تعطیل شود اما بازوی نظامی حاکمیت ایران در خارج از کشور یعنی سپاه قدس( و سایر ارگان های حاکمیتی فعال در بخش تمدنی) به فرماندهی سردار بزرگ در کشورهای مختلف آمریکای جنوبی حضور پیدا کرد. در تمام این سالها یک جنگ قدرت بین ایران و آمریکا در این کشورها وجود داشت و هیچ کدام از طرفین هم،مایل به رسانه ای کردن نتایج آن نبودند. آمریکا برای حفظ آبرو و حریم خصوصی خود و ایران برای جلوگیری از سو استفاده رسانه ای دشمنان خود و ایجاد فشار بیشتر رسانه ای بر ملت ها در رابطه با این هماورد سکوت کرد. حتی خبر حضور گسترده ایران در این قاره می‌توانست به نوعی حساسیت چین و روسیه را نیز در بر داشته باشد و در جای دیگر از آن ها نیز واکنش منفی داشته باشیم . به هرحال تعارف نداریم هیچ کشوری(بجز یاران محور مقاومت) مایل نیست ایران تا به این اندازه قدرت پیدا کند. اما امروز دیگر شرایط فرق می‌کند. به علت خیمه سنگينی که بلوک غرب بر روی چینی ها زده اند و جنگ روسیه و محاصره این دو،ایران به تنهایی با خیال راحت می‌تواند حضور تمدنی خود را در این قاره علنی کند. بعد از آنکه عملیات تاریخی و فوق استراتژیک نیروی دریایی ارتش ایران در سفر به دور دنیا رقم خورد و نیروی دریایی ایران به عنوان پنجمین کشور بزرگ دنیا که توانسته این سفرهای فرا قاره ای انجام دهد. دیگر با خیال راحت حضور و اتحاد خود با کشورهای آمریکای جنوبی را علنی تر کرد. (ادامه مطلب در پست بعدی.. 👇 )
احیا داعش در آفریقا فرضیه تشکیل یک دولت تکفیری_تروریستی به مشابه داعش در شمال آفریقا که از اتحاد گروه های تروریستی_تکفیری به واسطه اخوانی ها شکل گرفته است، لحظه به لحظه به واقعیت تبدیل می‌شود. پالس هایی از این دست،هر روز قوی تر میشود و سرعت وقوع وقایع به حدی زیاد است که شاید نتوانیم از یک جایی به بعد حتی برای مقابله با آن آماده شویم. مدتی است که اخبار درگیری های ارتش مالی با گروه های تروریستی را در خبرها می‌بینیم. در طی چند روز گذشته این اتفاق به صورت مستمر تکرار شده است. از آنجایی که تاکنون این گروه های تروریستی با یکدیگر اختلافات جدی ایدئولوژیک داشته اند، ارتباط آنها زیاد خطرناک به نظر نمی آمد. اما ‌دیروز یک اتفاق تازه افتاد. در منطقه درگیری مالی - منکا، گروه تروریستی نصرت الاسلام والمجاهدین وابسته به سازمان تروریستی القاعده و سازمان تروریستی داعش با یکدیگر پیمان آتش بس برقرار کردند. هر دو سازمان تروریستی بعد از آتش بس اعلام کردند که باید تمرکز کامل خود را بر دولت های کشورهای منطقه قرار بدهند. درواقع نکته عجیب این ماجرا این جا است که وسط درگیری های خونین با یکدیگر،گروهی پیدا می‌شود که گفته شده متشکل از اعضای سابق القاعده بودند. چندین سال از آنها خبری نبوده است و ناگهان پیدا شده و اعلام کردند دیگر عضو القاعده نیستند و یک سازمان جدیدی را تأسیس کردند و بعد از آن خواستار آتش بس و جهاد مشترک بین احزاب اسلام (گروه های تروریستی و تکفیری ) شدند. وجود و تشکیل چنین آتش بسی نشان می دهد که یک بحران بزرگ در شرف وقوع است. این اتحاد شوم به هیچ وجه یک اتحاد عادی بین گروه های تروریستی نیست. درحال حاضر، اتحاد تروریستی شامل داعش و القاعده به سمت پایتخت کشور مالی ، باماکو نزدیک می‌شوند. فرودگاه گائو و چند پایگاه نظامی ارتش مالی امروز توسط القاعده با حملات انتحاری و موشکی مورد هدف قرار گرفته است و خسارات زیادی به فرودگاه وارد شده است. شهر بزرگ تیمبوکتو 3 هفته است که در محاصره کامل داعش است. بجز آن داعش به شهر مناکا در استان مناکا مالی نزدیک می شود و در یک هماهنگی کامل القاعده به شهر گائو نزدیک می شود. توجه داشته باشید که این حرکت‌ های دو گروه مختلف نیست بلکه کاملا مشهود است که یک مرکز فرماندهی کار را بین آنها تقسیم کرده است که خیلی بچگانه است اگر فکر کنیم این مرکز فرماندهی امروز پس از رسانه ای شدن اتحاد گروه های تروریستی شکل گرفته باشد. بعد از آغاز بحران سودان بارها در تحلیل ها به این خطر اشاره کردم. دوستان یکبار روند شکل گیری داعش را باید در ذهن خود مرور کنند داعش وقتی خودش را حاکم شام و عراق نامید که توانسته بود شهرهای بزرگی در سوریه و بعد عراق را تصرف کند. فراموش نکنید همان سازمان سیا و آمریکایی که داعش را به وجود آورد، امروز هم پشت این ماجرا است. دقیقا طرحی که اجرا می‌شود مو به مو به مانند طرح و برنامه شکل گیری داعش در سوریه تحت نظر آمریکا است. فقط تصور کنید که این گروه تروریستی بتواند شهرهای بزرگ مالی خصوصا پایتخت را تصرف کند و جنگ افزار های ارتش را بدست بگیرد بعد از آن چه می‌شود؟ اتحاد تروریستی جدید تحت حمایت آمریکا و البته ترکیه می‌باشد. در روزهای آتی هسته های تروریستی در شهرهای مالی فعال خواهند شد و از سوی دیگر ارتش مالی هم به اندازه ای ضعیف شده که دیگر اراده مقابله مستقیم با این گروه ها را به طور جدی ندارند (به احتمال زیاد مانند بحران سوریه، برخی از فرمانده‌َُهان آنان توسط سازمان سیا آمریکا خریداری شده اند) به همین دلیل است که اتحاد تروریست ها می توانند یک حمله هماهنگ و ویرانگر را در کشور مالی انجام دهند. به فرض اینکه حتی ارتش مالی بتواند این موج خطرناک را ساقط کند بازهم کل ساحل و آفریقا با موج عظیمی از مهاجرت و حملات جهادی روبرو خواهد شد. که این مژده را به تروریست ها می‌دهد که بزودی در یک کشور دیگر سر بلند کنند. یکبار دیگر مرور می‌کنیم. گروه های تروریستی که بایکدیگر دشمن خونین بودند به ناگاه با وساطت اخوانی ها و البته مدیریت سازمان سیا، با یکدیگر متحد شده و به سراغ کشور ضعیف مالی در منطقه آفریقایی که قبلا توسط آمریکا بحران های مختلفی در آن براه افتاده است و تمرکز ارتش های کشورهای آفریقایی برهم خورده و حتی ممکن است به بهای تامین منافع فرانسه و سایر کشورهای استعمار گر به جان به جان هم بیافتند. تصور کنید بعد از فتح مالی توسط یک گروه تکفیری بزرگ چه اتفاقاتی در این منطقه می‌افتاد؟ هیچ بعید نیست که دوباره داعش احیا شود. (ادامه مطلب در پست بعدی👇)
قدرت نمایی و بازیگری یاران منطقه ای ایران در جهان روزگاری نه چندان دور بلکه همین 10 سال قبل، چین امیدوار بود که با از بین رفتن دولت قانونی سوریه و سقوط شخص بشار اسد، یک دولت همفکر اتحاد عربی غربی عربستان سعودی روی کار بیاید و اینگونه می‌توانست مسیر های کریدوری جدید را در کنار از بین بردن انحصار کریدوری ایران تعریف کند. توجه بفرمایید در حال حاضر ایران، نقطه ضعف چین است زیرا که کریدور شرق به غرب و در واقع چیزی بالای 80 درصد از کل تجارت زمینی آینده چین از کریدور شرق به غرب و یا از خاک ایران عبور می‌کند،برای چین این یک کابوس است. نه تنها ایران بلکه هر کشور دیگری نیز که چنین امتیازاتی را داشته باشد علنا می‌تواند اقتصاد چین را به گروگان بگیرد. فراموش نکنید که در گذشته چین می‌توانست یک مسیر کریدوری از روسیه به اروپا تعریف کند ولی چرا هرگز این کار را نکرد؟ و بجای یک مسیر آماده که همیشه وجود داشته به سمت ایجاد سلسله راه ها و شبکه های ریلی در کل آسیا، رفته است تا بتواند طرح کریدور احیای راه ابریشم جدید را اجرا کند و اقتصاد خود را از محاصره دریایی آمریکا نجات دهد وگرنه هرگز دارای یک استقلال اقتصادی نخواهد بود و مانند گذشته در چنگال آمریکا و غرب گیر می افتد و بازیگر اقتصادی آنها می‌شود و مردم چین باید برده های کارخانجات تولیدی غرب باشند. اما چرا چنین کریدوری را از روسیه به اروپا نکشید؟ دليل آن واضح است، با این کار چین کلید تمام تجارت زمینی خود به اروپا و حتی آفریقا را به دستان روسیه می‌دهد و روسیه هر گاه صلاح می‌دانست، با یک تحریم می‌توانست کل این اقتصاد چین را تعطیل کند. همین شرایط برای ایران مطرح است اما چین چه کند که چاره ای ندارد. (تا زمانیکه سطوح تکنولوژی تغییر کند و جابجایی بار به وسیله تکنولوژی جدیدی از مسیر دیگری سریعتر انجام شود که این حداقل یک قرن زمان می برد) در گذشته در تحلیل ها بارها اثبات کردم که چین راهی برای دور زدن کریدور عبوری از ایران ندارد و هر رقیب دیگر که بجای ایران معرفی کند باید بتواند چند شرط اصلی و حیاتی ابر کریدور شرق به غرب را تامین کند تا در ادامه استقلال اقتصادی چین از آمریکا و غرب کلید بخورد. 1-سرزمین جایگزین ایران که کریدور اصلی چین از آن عبور می‌کند نباید تحت تسلط غرب و ناتو یا رقبای اقتصادی آتی چین نباشد ٢_کم هزینه ترین مسیر عبوری باشد تا قیمت نهایی کالا کاهش یابد و چین در بازار رقابتی توان رقابت را داشته باشد ٣_دسترسی کامل به محور های مهم و اصلی و فرعی دیگر و... البته از همه مهمتر امنیت این مسیر باید تامین شود همانطور که می‌بینید کشور یا حتی اتحادیه از کشورها که تمامی شروط فوق را همزمان داشته باشند و ایران در میان آنها تعریف نشده باشد، قابل تعریف نیست. به علت موقعیت ژئوپلیتیکی ایران در بین دو دریا تنها مسیر زمینی عبوری از چین به اروپا مجبور است که یا از روسیه و یا از ایران عبور کند. این خط خطی هایی که عده ای بی سواد به اسم کریدور اصلی شرق به غرب روی نقشه می‌کشند و می‌گویند ایران دور زده شده است، به هیچ وجه این شرایط را ندارد و در بهترین حالت یک کریدور جانبی و فرعی در دسته سلسله راهای فرعی که به کریدور اصلی مرتبط می‌شوند، جای می‌گیرند. در واقع این کریدور های فرعی به مانند مویرگ هایی هستند که باید خون را از سرخ رگ اصلی (که کریدور اصلی شرق به غرب و شمال به جنوب ایران است) گرفته و به نوعی تجارت های منطقه ای را براه می اندازند که باز همگی آنها در تحت تسلط ایران است. مخاطبان گرامی باید به 2 نکته بسیار مهم دیگر نیز توجه داشته باشند. نکته ١:ایران با معرفی محور مقاومت (اتحاد کشورهای عضو حوزه تمدنی گذشته ایران) توانسته است که محدودیت های سرزمینی و ژئوپلیتیکی تعریف شده برای چین با سایر کشورهای دیگر را بیشترکند و آنها مجبور شوند سایر مبادلات و کریدور های مهم تجاری خود را نیز از حوزه ژئوپلیتیکی محور مقاومت و یا ایران عبور دهند که سود آن در آینده نزدیک به جیب همه کشورهای عضو محور مقاومت می‌رود. درواقع شاهکاری که ایران کرده این است که مجموعه ای از کشورهای بدون استقلال واقعی، تحت استعمار غرب و شرق،که مجری منازعات نیابتی ابرقدرت ها بوده است را ظرف 2 دهه به سمت یک اتحاد و استقلال سوق داده و سپس با اجرا کردن برنامه اخراج قدرت های بزرگ از این کشورها و یا منطقه توانسته یک محور ژئوپلیتیکی یا محور تمدنی را به نام محور مقاومت ایجاد کند. این روند با مخالفت تمامی کشورهای قدرتمند روبرو است اما شاهکار اینجاست که شرایطی را به وجود آوردیم که چین مجبور به تسلیم شود، روسیه مجبور شود جلوی ما دست اتحاد ژئوپلیتیکی دراز کند. کشورهای عربی مجبور شده اند برای حفظ استقلال و تامین امنیت آینده اقتصادی و اجتماعی خود به سمت ایران کرنش کرده و در مقابل محور مقاومت تسلیم تمدنی شوند.
عربستان بدنبال شراکت هسته‌ای با ایران / قسمت اول محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان به فاکس_نیوز گفت: اگر ایران به سلاح هسته ای دست پیدا کند، ما نیز باید آن را در اختیار داشته باشیم. شاید در نگاه اول یک بیانیه نابجا به نظر برسد که به دنبال رقابت های روتین گذشته با ایران بیان شده باشد اما امروز این بیانیه واقعیت نگاه عربستان بابت بدست آوردن یک صنعت هسته ای شراکتی به تهران را نشان می دهد. توجه داشته باشید، بن سلمان اشاره ای به برنامه هسته ای اسرائیل یا کشور دیگری نکرده است،بلکه حتی درخواست ها و مذاکرات گذشته خود با آمریکا یا اسرائیل را که به عربستان تضمین میداد اگر ایران هسته ای شود به عربستان نیز سلاح هسته ای می‌دهیم را نیز کنار گذاشته است بن سلمان در جایگاه کنونی خود به عنوان پادشاه آینده عربستان قطعا می‌داند مهمتر از سلاح هسته ،دستیابی به دانش هسته ای و چرخه کامل آن است که در اختیار کشورهای محدودی از جمله ایران قرار دارد. چرخه ای که از فرآوری و تولید سوخت هسته ای آغاز شده و به دانش ساخت و نگهداری انواع مختلف رآکتورهای هسته ای می‌رسد که در انتها یکی از خروجی های این علم سلاح و بازدارندگی هسته ای است. اینجاست که می‌توانیم به نگاه و هدف اصلی مورد نظر بن سلمان پی ببریم. اگر فقط بحث سلاح هسته ای بود، قطعا عربستان می‌توانست با خرج پول زیاد و توافقات مختلف و دادن امتیاز های زیاد خصوصا با اسرائیل حداقل یک کلاهک هسته ای بدست بیاورد ولی سران عربستان می‌دانند که چنین چیزهایی برای عربستان به هیچ عنوان نه بازدارندگی نهایی به همراه دارد و نه قدرتی که یک کشور هسته ای که دارای علم کامل آن است، را به ارمغان می آورد و از همه مهمتر می‌دادند هیچ کشوری همزمان 2 گزینه سلاح هسته ای و استقلال تصمیم گیری بابت حق استفاده از آن را به کشور دیگر نمی‌دهد. این بیانیه در کنار سایر رفتارهای امسال عربستان سعودی خصوصا اعلام تصمیم اخیر عربستان در قطع ناگهانی و یکجانبه کلیه مذاکرات عادی سازی روابط خود با اسرائیل، حرکت به سمت شرق و همراهی بیش از حد انتظار با بلوک شرق در بخش نفتی و کاهش تولید، تغییرات شدید ایدئولوژیک در ساختار ارشد حاکمیتی، نزدیکی به هم‌پیمانان ایران، توافق جدید با انصار الله یمن و.... همگی نشان دهنده آن است که عربستان به این درک رسیده است که برای آنکه در دنیای آینده بتواند قدرت کافی را داشته باشد و اجازه ندهد کشورش زمین بازی قدرت های غرب و شرق شود (علی الخصوص دچار عقوبت نافرمانی از آمریکا نشود) باید به سمت ایران حرکت کرده و از فرصتی که ایران در آن می‌خواهد هسته ای شود بیشترین استفاده را ببرد و عربستان را هسته ای کند.(نکته بسیار مهمی را فراموش نکنید شرط اصلی این خواسته عربستان حفظ استقلال این کشور است وگرنه اگر استقلال واقعی نداشته باشد حتی نمی تواند در ادامه راه هسته ای شدن را دنبال کند و نهایتا در 50 سال آینده نقش یک گاو شیرده را بازی خواهد کرد) در ادامه جهت روشن شدن بیشتر ماجرا به چند نکته اشاره می‌کنم. 1-آنچه مشخص است این است که عربستان می‌خواهد هسته ای شود، ولی نه به عنوان کشوری که فقط دارنده سلاح هسته ای است ولی در واقعیت استقلال تصمیم گیری یا سیاست گذاری و حتی استفاده از سلاح هسته ای را نداشته باشد ، به عنوان مثال مانند ترکیه که خاک خود را در اختیار کلاهک های هسته ای آمریکا قرار داده است عربستان به نوعی به دنبال شراکت هسته ای با ایران است. 2-عربستان به این درک رسیده است که ابرقدرت های دیگر دنیا که امروز هسته‌ای هستند هرگز با اهدا چرخه کامل هسته ای به عربستان موافقت نمی‌کنند و حتی به شدت سعی می‌کنند جلوی آن را بگیرند، آنها نهایتا در بهترین حالت با دادن بخشی از صنعت هسته ای، مانند برق هسته به عربستان موافقت کرده و عربستان را به خود وابسته کنند. به همین دلیل است که عربستان می‌خواهد در آینده نزدیک و در زمانی که ایران خود را به عنوان یک کشور هسته ای معرفی می‌کند، سعی می‌کند در این راه همراه ایران شود و بابت پاداش تسلیم تمدنی خود به ایران و کمک به ایران و... به عنوان شریک استراتژیک ایران در بخش هسته ای معرفی شود و از این طریق بتواند با دادن باج های بسیار زیاد از جمله سرمایه گذاری 130 میلیارد دلاری در بخش صنعت هسته ای ایران بخشی از راه کسب علم و بدست آوردن صنعت هسته ای را در کنار ایران طی کند. بازهم تاکید می‌کنم هدف اصلی داشتن بمب اتمی صرف نیست بلکه با این روش می‌خواهد بخشی از چرخه هسته ای را به عنوان شراکت بدست بیاورد و بدون آنکه خطر اقدامات کشورهای دیگر جهت جلوگیری از دسترسی عربستان به سلاح هسته ای را تجربه کند. می‌خواهد این مرحله را در سایه حمایت امنیتی و هژمونیک ایران بدست بیاورد. (ادامه مطلب در پست بعدی.. )
شروع فروپاشی پروژه سوریه سازی ایران با بازداشت جاسوسه پیر و شاه مهره سازمان سیا اگر نام پیرزن حاضر در عکس مبادله جاسوسان آمریکای را در اینترنت سرچ کنید به عبارت زیر می‌رسید... (از نحوه فعالیت‌ها و سوابق فخرالسادات معینی اطلاعات بیشتری در دست نیست.) گویا این شهروند آمریکایی 70 ساله ایرانی الاصل در زمان بحبوحه انقلاب به آمریکا سفر کرده و تابعیت آنجا را می‌گیرد. اطلاعات دقیقی از نحوه ارتباط این فرد با سازمان سیا منتشر نشده است ولی آن چیزی که عیان است این جاسوسه پیر از دو سال پیش از یکی از کشور های همسایه به صورت قانونی وارد ایران شده و به عنوان یک پیرزن ایرانی دور از وطن که به عشق سابق خود یعنی ایران رسیده شروع به فعالیت های جاسوسی در این پوشش می‌کند. از وی هیچ گونه سابقه یا ارتباطی با سازمان های اطلاعاتی غربی وجود نداشته و استخدام او سالها پیش در سطوح بسیار بالا سازمان سیا انجام شده بود، به همین دلیل آمریکایی ها به شدت سعی کرده بودند که به هیچ وجه در تور جاسوسان و نفوذی های ایران در سازمان سیا نیفتد و تعداد بسیار کمی از حضور چنین جاسوسی خبر داشتند چه برسد به دانستن کد عملیاتی یا اسم رمز این فرد. به همین دلیل نیز ماموریت بسیار بزرگ و مهمی در نهایت پیچیدگی و مخفی‌کاری برای او تعریف شد. براساس اطلاعات افشا شده در یک قلم او مسؤل ارتباط با چند صد تروریست یا اراذل و اوباش دوره دیده بود که وظیفه تامین و انتقال سلاح برای آنان را بر عهده داشته است. بدون شک اگر لطف خدا نبود و این ابرجاسوس به صورت اتفاقی بازداشت نشده بود سال گذشته حداقل شاهد چند صد عملیات ترور و کشتار مردم بیگناه ایران توسط تروریست‌ ها بودیم که همین پیرزن برنامه ریزی کرده بود که برخی از این عملیات ها را با لباس بسیج و سپاه و تیپ های معروف شده به لباس شخصی انجام گیرد و بعد از آن تصاویر آنها در تمام رسانه های دنیا به صورت مستمر منتشر شده و فشار رسانه ای بسیار شدید علیه کشور ایجاد شود که نتیجه آن ریزش بخشی از مردم جامعه ایران بود. قرار بود این عملیات های ترور، بمب گذاری و کشتار از سطوح پایین و تعداد کم شروع شود و پیش از آنکه دستگاه های اطلاعاتی کشور به خودش بیاید و بخواهد بیانیه ای منتشر کند ، جنایت بعدی در یک شهر دیگر رقم بخورد. سلسله جنایت ها و کشتارهایی که بعد از آنکه در کل ایران گسترش یافت، به صورت ناگهانی بر روی دو یا سه قوم ایرانی به صورت ویژه آغاز شود و اینگونه بیان شود که حاکمیت دارد از این اقوام انتقام می‌گیرد. در مرحله بعدی عملیات اصلی سوریه سازی ایران آغاز می شود (ماموریت رسمی این جاسوسه پیر) و هسته های تروریستی تربیت یافته توسط تیم اطلاعاتی پنهان سیا و این فرد به همراه ورود سایر گروه های تروریستی و تجزیه طلب ها از نقاط مختلف به یکی از شهر های مرزی ایران وارد و اعلام آغاز قیام سراسری انجام شود. نتيجه زحمات یک دهه سیا به این خانم سپرده و در اینجا سناریو به اوج خودش می‌رسد. وی مامور تدارکات این قیام در این شهر بود که بعد از آن قرار بود در شهرهای دیگر نیز این اتفاق بیفتد و سپس به مرور این فشارها به همراه کشته سازی افزایش بیابد که یا به یک جنگ داخلی ختم شده و یا جمهوری اسلامی تسلیم شده و تغییر رفتار دهد. برنامه بر این بود که غرب برای راستی سنجی تغییر رفتار حاکمیت ایران از مهره های غربگدا و جاسوس های سیاسی مشهور خود در قامت سیاسیون دولت قبلی به عنوان رهبر قیام زن زندگی آزادی استفاده کنند. متاسفانه با زیرکی فردی که قرار بود به عنوان سید محرومان جدید و رهبر انقلاب زن زندگی آزادی معرفی شود، او در موعد مقرر به خاطر هشدار هایی که به وی داده شد وارد صحنه نمی‌شود(اینبار جستی ملخک) به گفته خودش وقتی پیرزن اعتراف می‌کند صدها تیم عملیاتی تروریستی در داخل ایران شناسایی و رهبران آنان در تور اطلاعاتی سازمان های اطلاعاتی ایران می افتند. در تمام این مراحل این فرد با پوشش های عجیب و غریب به صورت غیر مستقیم با رهبر هسته های گروه های تروریستی در ارتباط بوده بدون آنکه آنها حتی بدانند با یک پیرزن در ارتباط هستند. درواقع لطفی که خدا به ایران و ایرانیان داشت این بود که این پیرزن به ظاهر ساده بیگناه به طور کاملا اتفاقی در خودرویی که در حال جابجایی سلاح بود بازداشت می‌شود. نکته بسیار مهم دیگر که درواقع لطف دیگر خدا بود، این بود که این فرد توسط یکی از ارگان های کمتر شناخته شده و دارای رتبه اطلاعات _عملیاتی بسیار پایین تر از وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه بازداشت می‌شود. (ادامه در پست بعدی 1/3)
آغاز راند دوم از پروژه ایجاد درگیری بین شهروندان ایران با مهاجران پس از شکست پروژه احیای آشوب‌های سال گذشته و لو رفتن تیم های تروریستی و تکفیری که از کردستان عراق،باکو و شرق کشور وارد شده بودند که حداقل جلوی بیش از 200 انفجار در طی دو ماه اخیر گرفته شده،دشمن به سراغ آخرین راه حل ایجاد بحران حرکت کرده و آن پروژه درگیری با مهاجران افغانستانی است. دقیقا زمانی که رژیم علیف و ترکیه و البته پاشینیان طرح ایجاد کریدور جعلی زنگزور را به علت مخالفت ایران و عدم بهم ریختن داخل کشور نتوانستند اجرا کنند،پروژه بحران سازی از مهاجران اوج گرفته است همه کشورهای دنیا از جمله ابرقدرت دنیا آمریکا طی قرن گذشته با مشکلات ناشی از مهاجرت مواجه بودند و هر کاری برای رفع بحران انجام دادند به جایی نرسیدند. دیگر سیاست دیوار بتنی ترامپ در مرز آمریکا با مکزیک و یا جداکردن کودکان از والدین مهاجران جهت درس عبرت برای مهاجران آینده در آمریکا را همه می‌دانند که شکست هم خورده و سرعت ورود مهاجران کم نشد هیچ، بلکه افزایش یافت. بحران مهاجرت یک بحران تمدنی و فرا منطقه ای است و در هیچ کجای دنیا هیچ حاکمیتی اجازه نمی‌دهد که مردم عادی جامعه وارد فاز برخورد با مهاجران شوند زیرا امنیت ملی کشور به خطر می افتد. اما از بهار امسال در ایران همه چیز عوض شد. آنزمان که حتی هنوز خبری از این حملات رسانه ای نبود در توییتی اخطار دادم که دشمن برای زنده کردن بحران آشوب های داخلی در ایران به سراغ مهاجران رفته و می‌خواهد به نوعی با تحریک ایرانیان و ایجاد درگیری با مهاجران افغانستانی، جامعه ناامن شده و آنان دوباره از آن استفاده تبلیغاتی کنند. این پروژه تا به دو روز پیش به آرامی درحال گسترش بود اما از دیروز به ناگهان موج های بزرگی از خبرسازی و جعل فیلم و کلیپ و حتی ساخت کلیپ هایی با همکاری عوامل منافقین و سلطنت طلب ها اوج گرفته است. کانال های تلگرامی و ادمین های رسانه ای دارای منبر به ناگاه با هم شروع به طرح بحران سازی کرده و به نوعی موج های رسانه ای غیرطبیعی براه انداختند. کار آنجا مشکوک می شود که پای مدیران و برخی از مسوولانی که در آشوب های سال گذشته دست به تحریک مردم و حمایت از شعار تجزیه طلبان زن زندگی آزادی می‌کردند دوباره به موضوع باز شده است در این مواقع طبق معمول عده ای هم خر سواری رایگان به دشمن می‌دهند و البته عده ای برای جذب مخاطب سعی می‌کنند تا به این موج بدمند. باز اگر همه چیز همین بود هیچ مشکلی نبود. مشکل آنجاست که تحرکات اصلی قرار است بزودی با اوج گیری این بحران آغاز شود. بگذارید برایتان آینده ای را که اگر این طرح موفق شود، اتفاق می افتد را پیش بینی کنم. بعد از آن که این بحران اوج بگیرد و چندکلیپ از زد و خورد با مهاجران افغانستانی منتشر شود دشمن برگ برنده اصلی را رو می‌کند و آنجا تیم های تروریستی که برای این کار آموزش دیده اند از دو طرف به سمت طرف مقابل حمله کرده و دست به کشتار می‌زنند همچنان با افزایش کشتار، تحریک رسانه ای مردم نیز افزایش می یابد تا افراد عادی وارد این بازی شوند. همزمان گروه های تروریستی تجزیه طلب که از آن سوی مرزها برای احیای آشوب های مهسا امینی آماده بودند ورود کرده و شروع به بمب‌گذاری و ترور مسولان خواهند کرد. همزمان گروه های تجزیه طلب و رهبران داخلی آنان به بهانه دفاع از مظلوم سعی می‌کنند کاری کنند که مثلا فلان قوم بامهاجران همراه هستند و از مهاجران می‌خواهند که از هرجایی که در ایران هستند خود را به شهرهای مرزی خاص در شرق و غرب ایران برسانند بعد از آن بحران را به سمت یک فاجعه بین المللی هل می‌دهند و همزمان با تحریک داخل ایران در افغانستان نیز تحریک مردم آغاز می‌شود و سعی می‌کنند درگیری های مرزی آغاز شود و پای ایران به جنگ با طالبان باز شود مرحله بعدی تازه وقت میوه چینی سازمان های اطلاعاتی از این ماجراست. همزمان باکو با هدف ایجاد کریدور جعلی زنگزور به ارمنستان حمله می‌کند. احتمالا طبق گفته اخیر اسرائیلی ها حملاتی به زیرساخت های هسته ای و حتی در مرحله بعد سایر زیرساخت های حیاتی کشور انجام شده و برای آنکه جلوی تقابل ایران را بگیرند سعی می‌کنند بحران های امنیتی داخل را به سمت یک جنگ داخلی و سوریه سازی ایران پیش ببرند. اگر کمی تاریخ را خوانده باشید می دانید که این بحران اگر هم اکنون جلویش گرفته نشود، به کجا ختم می‌شود. قطعا پدیده مهاجرت معضلات و مشکلات خودش را دارد اما در 20 سال گذشته ایران مانند سایر کشورهای دنیا این موضوع را مهار کرده بود. (ادامه مطلب در پست بعدی.... )
آغاز بازی بزرگان در قفقاز جنوبی/مقدمه سامانتا پاور، رئیس آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا،از جمله کسانی است که با یوری کیم به ایروان سفر کرده است. کسانی که او را می‌شناسند می‌دانند حضور وی به معنی آغاز روند استعمار سریع و آشکار ارمنستان توسط آمریکا است. اما ورود و تثبیت حضور آمریکا در ارمنستان‌ چه تبعاتی برای کل منطقه قفقاز جنوبی در پی دارد؟ ورود آمریکا و سپس سایر کشورهای اروپایی به منطقه قفقاز و خصوصا کشور ارمنستان یک معنا دارد و آن اتمام بازی یا نقش آفرینی کشورهای منطقه‌ است. این حضور در یک جهت به معنای پایان نقش‌آفرینی ترکیه مستقل در منطقه قفقاز جنوبی و پایان داستان های خیالی کریدور تورانی ترکیه،یا تشکیل ترکستان بزرگ است. درواقع حضور آمریکا در ارمنستان به معنای آغاز یک سری تحولات مرتبط مابین کشورهای منطقه قفقاز است. این حضور باعث می‌شود آمریکا و ناتو اهدافی مانند آغاز جنگ طولانی مدت در منطقه قفقاز و تجزیه داغستان از روسیه و یا جداشدن استان آذربایجان ایران را در سر بپرورانند. در ابتدا آنها تمایل دارند که این تحولات منجر به تشکیل یک جبهه متحد (کشورهای‌قفقاز) علیه روسیه و ایران شود. در گذشته ترکیه با اهرم یا ابزارهای بازی سیاسی قفقاز از بلوک غرب باج گرفته و همزمان سعی می‌کرد سیاست تبدیل ترکیه به یک قدرت بزرگ فرامنطقه ای را با تشکیل ترکستان بزرگ پیگیری کند. به عنوان مثال یکی از این ابزار های ترکیه بازیگری علیه روسیه و ایران با کارت بازی باکو در منطقه قفقاز جنوبی بود. ترکیه به عنوان یکی از اعضای ناتو برای برهم زدن امنیت منطقه قفقاز جنوبی و ایجاد کریدور زنگزور و یا سیونیک و قطع ارتباط ایران با روسیه (محور شمال به جنوب در منطقه قفقاز) تمام وقت از حمایت های آمریکا برخوردار بود. یکی از این حمایت ها،اعطای چند وام به این کشور جهت نجات ترکیه از فروپاشی اقتصادی است. اما زمانیکه آمریکا در ارمنستان حضور پیدا کرده باشد دیگر بازی ترکیه معنایی ندارد. زیرا از یک سو ترکیه توان رویارویی با آمریکا را در ارمنستان ندارد که بتواند به این بهانه باز از آمریکا باج بگیرد و از طرف دیگر چیزی به اسم کریدور های خیالی و ترکستان بزرگ شکل نمی‌گیرد و بعد اینکه آمریکا مستقیما وارد تحولات منطقه شده و دیگر نیازی به واسطه ای مانند ترکیه نیست. با تثبیت حضور آمریکا در ارمنستان درواقع، ارمنستان به عضو جدید غيررسمی(در آینده نزدیک عضو رسمی) ناتو تبدیل شده و اکثر امتیازات وضعی گذشته ترکیه به ارمنستان منتقل میشود و کابوس بدتر برای ترکیه آن است که بعد از ارمنستان باکو هم به بغل آمریکا برود. در این حالت دیگر ترکیه کلا از تصمیم سازی و تاثیرگذاری در قفقاز حذف می‌شود و باید در بهترین حالت نوچه آمریکا در منطقه شود. در حال حاضر بعد از ورود و تثبیت ناتو در ارمنستان توپ به زمین علیف افتاده است و به نظر می آید او باید تصمیم بگیرد که به سمت شرق حرکت کند یا به آغوش غرب برود. کشوری کوچکی مانند باکو توانایی بازی مستقل را ندارد و همانطور که بالاتر عرض شد دیگر ترکیه هم نقشی در منطقه نداشته و در پشت پرده دیگر علیف برای اردوغان پشیزی ارزش قائل نمی‌شود زیرا علیف به خوبی می‌داند که قصد اردوغان در نهایت هضم باکو در ترکیه بوده و هم‌اکنون نیز شخصیت اردوغان از علیف در باکو محبوب تر است و امروز زمان آن است که از زیر بلیط ترکیه و اردوغان بیرون بیاید. اگر علیف به گذشته خود خیانت کند و به خیال اینکه آینده به یک بازیگر اصلی منطقه قفقاز تبدیل می‌شود و یا به دلایل دیگر مانند رقابت با ارمنستان برای نزدیک شدن به آمریکا و ناتو و... به سراغ غرب برود آنگاه باکو به سرزمین سوخته جدید آمریکا تبدیل می شود. در گذشته هم بارها گفتم که روسیه و ایران به ناچار در دو دهه آینده روز به روز به یکدیگر نزدیک تر شده و به متحدین اصلی یکدیگر تبدیل خواهند شد.(البته روسیه با ایران در نقاط خاص تضاد منافع جدی دارد و هرگز به جایگاهی مانند جایگاه یمن یا سایر اعضای محور مقاومت نمی‌رسد) صرف ورود آمریکا به ارمنستان، باعث می‌شود منطقه قفقاز جنوبی به عنوان جبهه جدید غرب علیه بلوک شرق تعریف شده و یا حتی فعال شود و این خود باعث نزدیکی و تقویت مستمر رابطه ایران و روسیه می‌شود حال چه علیف به سمت شرق بیاید یا به سمت غرب چرخش کند تفاوتی در اصل شکل گیری رابطه قوی و تقویت روزافزون آن ندارد. لحظه ای که علی اف قمارباز رسما کنترل کشورش را به دست آمریکا و اسرائیل بدهد،ابعاد این اتحاد جدید افشا خواهد شد. (ادامه مطلب در پست بعدی 👇) (1/3)
چرخه خلع سلاح اروپا توسط آمریکا با شروع جنگ اوکراین سیستم رسانه ای غرب با تمام قدرت به سمت ایجاد یک اتحاد بین المللی علیه روسیه حرکت کرد و توانست بزرگترین اتحاد ممکن را برای کمک به اوکراین علیه روسیه ایجاد کند. در ماه های اول به ظاهر همه چیز خوب پیش می رفت و همه منتظر شروع پیروزی های پی در پی اوکراین و دادگاه پوتین بودند. اما هرچه از زمان ابتدای درگیری می‌گذشت کشورهای حامی اوکراین متوجه نوعی پارادوکس پنهان در بدنه ایدئولوژی های این جنگ شدند. یکی آن تضادها این بود که آمریکا کشورهای دیگر را تشویق می‌کرد، تا حد توان در هر مرحله بخشی از ذخایر استراتژیک نظامی خود را به عنوان کمک نظامی به اوکراین منتقل کنند (در مواردی آمریکا متعهد شده که هزینه آنها را در آینده پرداخت خواهد کرد) اما از طرف خود آمریکا یک مشکل خاص وجود داشت. بایدن بهانه گیر و پیر، تنها دستور ارسال کمک هایی را امضا می‌کرد که به ندرت جزو جنگ افزارهای استراتژیک آمریکا بوده و همچنین قابلیت تولید و جایگزینی سریع در انبار های نظامی آمریکا را داشتند. ارسال سایر جنگ افزارهای حساس فقط در حد وعده دعای بایدن مانده بود و یا بابت خالی نبودن عریضه بخش اندکی از آنها به اوکراین فرستاده شد که بیشتر آنها هم در کشورهای همسایه اوکراین که عضو ناتو بودند دپو شدند(به بهانه آموزش نیروی انسانی یا عدم تحریک روسیه یا آماده نبودن زیرساخت های انتقال). کشورهای اروپایی وقتی به خود آمدن که انبارهای تسلیحات آنان به میزان خطرناکی خالی شده و وعده های ارسال سلاح جایگزین توسط آمریکا هم به این زودی ها عملی نخواهد شد. آمریکا شروط جدیدی برای تحویل تسلیحات جدید خود دارد. از اینجا به بعد کم کم میتوانید خطوط قرمز و قوانین نانوشته یک بازی را ببینید. (قوانین چرخه استعمار اروپا توسط آمریکا) . ١_بخش اول این طرح با آغاز جنگ روسیه با موفقیت انجام شد و به دستور آمریکا،از تمامی کشورهای اروپایی موجهای عظیم سلاح به اوکراین سرازیر شد. بعد از آنکه آمریکا به این یقین رسید که انبار های اروپایی ها خالی شده است به سراغ بخش دوم طرح رفت. ٢_در مرحله دوم طرح، به ناگاه دستگاه رسانه ای آمریکا چرخش کامل داده و از عدم توانایی اوکراین برای پیروزی علیه روسیه صحبت می‌کند. آنها به ملت ها القا می‌کنند که آمریکا بیش از 100 میلیارد دلار به اوکراین کمک کرده است و مشکل اوکراین در عدم حمایت کشورهای هم‌پیمان آمریکا است و آمریکا دیگر نباید (دقت کنید نمی‌گویند نمی‌تواند) هزینه این متحدان بی ملاحظه را بدهد. خبر اعلام خروج آمریکا از اوکراین برای همه کشورهای دیگر یک معنی دارد و آن این است که هر کشوری باید هرچه سریعتر خود را از باتلاق اوکراین نجات دهد و اوکراین در نهایت طعمه روسیه می‌شود. ۴_پس از نیاز است که این بحران ادامه دار باشد، به ناگاه اندیشکده ها و رسانه ها مقالات متعددی را منتشر می‌کنند که بزودی روسیه به سراغ طعمه بعدی خود خواهد رفت. این مرحله بزرگنمایی خطر حمله روسیه به سایر کشورهای اروپایی است که آنها ناچار شوند به سرعت فکری بابت تامین جنگ افزار خود انجام دهند. کارخانجات تولیدی غربی بعد از جنگ سرد به سمت تولید محصولات پیشرفته با تکنولوژی های گران و پر زرق و برق رفتند. این بدان معنی است که به هیچ وجه تامین جنگ افزار ارزان آن هم در تعداد و سرعت زیاد امکان پذیر نیست. در اینجا مرحله نهایی این طرح یا چرخه آغاز می‌شود. ۵_در این زمان به علت وابستگی شدید این کشورها به آمریکا و به علت کمبود وقت و هزینه ساخت سلاح، همگی آنان مجبور هستند برای تامین جنگ افزار نظامی خود به سراغ آمریکا بروند که به معنی وابستگی شدید این کشورها به آمریکا در حوزه تامین امنیت آنها‌ست. ۶_ در انتها به مرحله فروش تجهیزات و جنگ افزارهای قدیمی آمریکایی و جایگزین شدن آنها با جنگ افزارهای اروپایی می‌رسیم. آمریکا حتی در زمانیکه به اوج پیروزی خود رسیده است باز هم به دنبال هدف دیگری است. این فروش به شرطی انجام می‌شود که آمریکا اطمینان یابد، کشورهای اروپایی دیگر امکان تولید جنگ افزار بومی را بدون اذن آمریکا ندارند(بالا بردن قیمت انرژی، تحریم های مختلف که زیرساخت تولید مشترک را هدف قرار می‌دهد و...) بله همانطور که می‌بینید چرخه کامل شده است. حال به عنوان مثال به این خبر توجه بفرمایید: (آمریکا تصمیم به فروش باتری های دفاع هوایی متشکل از 24 سامانه پرتابگر، 51 موشک و 4 رادار AN/MPQ-65، به مبلغ 2.8 میلیارد دلار به اسپانیا دارد. در ازای این اسپانیا متعهد می شود باتری های دفاع هوایی هاوک خود را به اوکراین بدهد.) همانطور که می‌بینید آمریکا شرط فروش سلاح به اسپانیا را تخلیه انبارهای خود از باقی مانده جنگ افزار های گذشته قرار داده است. (ادامه تحلیل در پست بعدی 👇)
آغاز شکل گیری ایالات متحده مقاومت /حکومت سازی برای ملت های محور مقاومت در دوره کنونی اثرگذاری هژمونیک محور مقاومت به میزان زیادی افزایش یافته است به گونه ای که ابعاد هر کنش مربوط به یکی از بخش های محور مقاومت می‌تواند در تمام پیکر واحد آن خود را نشان داده و آثار آن در سراسر منطقه بروز یابد. دوره‌ای که مشکلات هر منطقه یا کشوری در داخل مرزهای آن تعریف و تاثیرگذار می شود. امروز اگر سوزنی به مرزهای شرقی محور مقاومت وارد شود آثار آن در منتهی الیه شمال غربی پیکر واحد آن نمایان می‌ گردد. از طرف دیگر در دوره تغییر نظم جهانی در دنیا قرار داریم و محور یا بلوک غرب با تمام توان سعی می‌کند تا در نظم آینده همچنان دست برتر را داشته باشد ولی از سوی دیگر بلوک شرق با قدرت تمام بیدار شده و خواهان بازتعریف حوزه های تسلط قدرت هاست. پیش از ادامه چند نکته مهم را بخاطر بسپاریم. ۱_دوره ابرقدرتی و تسلط و آقایی یک کشور در دنیا تمام شده است(تا بعد از دوره تثبیت ثانویه نظم آتی که امکان شکل گیری ابرقدرت تک هژمون وجود دارد) و در نظام آتی دنیا، شاهد شکل گیری بلوک های متعدد قدرت هستیم که هر بلوک به بدنبال سهم گیری بیشتر است. ٢_این بلوک های قدرت بعد از آنکه قطب برنده دنیا مشخص شود، شکل می‌گیرند به این معنا که ابتدا باید با ابزار زور و جنگ، محور شرق یا غرب برنده نهایی جنگ های کنونی باشد سپس در رقابت های داخلی محور برنده (محور شرق یا غرب) مشخص شود آنگاه براساس نظم برنده دنیا (نظم شرقی یا غربی) بلوک های قدرت شکل می‌گیرد و هر بلوک شامل اتحاد دو یا چند کشور خواهد بود. گرچه پایه های شکل گیری این بلوک های قدرت براساس اتحاد کشورها در دوران عبور از نظم قبلی به نظم جدید دنیا است. بعد از این مقدمه نسبتا طولانی به سراغ اصل بحث می‌رویم. از دو سال پیش رویارویی مستقیم نمایندگان دو محور شرق و غرب آغاز شده است. آمریکا به عنوان رهبر اصلی محور غرب برای جلوگیری از سقوط نظم قدیم و احیای مجدد نظم آمریکایی در جهان به مبارزه با محور شرق آمده است . از ابتدا استراتژی اصلی آمریکا براساس نابودی 3 راس اصلی محور شرق خلاصه شده بود: چین، روسیه و ایران غربی ها فکر می‌کردند راحت ترین کار برای مبارزه با این 3 کشور مقابله با ایران است زیرا در منطقه خاورمیانه حضور جدی داشته و ابزارهای اساسی منطقه را از دهه های قبل بدست گرفته بود. به همین دلیل به سراغ روسیه رفت و بعد از آنکه چین را محاصره کرد به دنبال ادامه طرح خود یعنی فروپاشی قدرت ایران آمدند. از سال گذشته به صورت گسترده ای علیه ایران یک مبارزه ترکیبی چند وجهی آغاز شد. اما از سوی دیگر ایران با زیرکی تمام در این سال‌ها به دنبال شکل گیری بلوک قدرت خودش حتی پیش از زمان آغاز رقابت های تغییر نظم دنیا برآمد. محور مقاومت ایده اصلی بلوک تعریفی ایران است که باید شکل بگیرد. اما این محور نقطه ضعف هایی هم دارد که مهمترین آنها بحث امنیت و عدم همراهی حاکمیت های کشورهایی که متحدان ایران در آن ملت ها شکل گرفته هست. به همین دلیل ایران نیاز دارد که طرح کشور سازی از ملت های متحد را کلید بزند. این طرح به این معنا است که ملت ها یا گروه های متحد ایران در محور مقاومت باید در مرحله اول به دنبال بدست گرفتن حاکمیت سیاسی کشور خود باشند. نمونه موفق آن انصار الله یمن است که ایران توانست انصار الله را به عنوان نماینده اصلی مردم یمن در بخش حاکمیت یمن معرفی کند. این شیوه باید برای سایر گروه های مردمی متحد ایران نیز شکل بگیرد. این اتفاق باعث می‌شود در بازه کوتاه مدت تغییر نظم آتی دنیا، ایران بتواند سلسله اتحاد هایی را بین کشورهای هم‌پیمان اصلی خود ایجاد کند که به عنوان یک پیکر واحد یا ایالات متحده مقاومت عمل کرده و در آینده، محور مقاومت تنها اتحاد اصلی در منطقه غرب آسیا باشد.(این بحث تمدنی بسیار سنگین است و باید ساعت ها روی آن بحث کرد و اینجا به اجبار به آن اشاره کردیم تا حوادث فلسطین درک شود.) برگردیم به بحث اصلی خودمان، درگیری دو محور شرق و غرب هر روز وارد فاز جدیدی می‌شود. از طرفی نقشه آمریکا برای شکستن اتحاد محور شرق آنهم براساس آغاز یک جنگ علیه روسیه و نابودی هژمون روسیه به عنوان یک ضلع اصلی محور شرق تاکنون شکست خورده است. هماهنگی و حمایت ویژه کشورهای محور شرق باعث شده آمریکا و محور غرب مستاصل شده و مجبور شوند به سراغ آغاز درگیری در دو ضلع دیگر یعنی ایران و چین حرکت کنند. چین از چند ماه پیش با جنگ های نرم در حوزه تکنولوژی روبرو شده و آمریکا درصدد آن است که با این نوع از نبرد های نرم برای تشکیل ارتش هم‌پیمانان آمریکا علیه چین زمان بخرد. (ادامه تحلیل در مطلب بعدی 1/3)
شرایط اسرائیلی بعد از عملیات حماس در این چند سال اخیر بعد از تصفیه حاکمیت غزه از نیروهای ضد ایرانی شاهد تحولات شگرفی در غزه و به تبع آن در کرانه باختری بودیم. در این سال‌ها همه دیدیم که غزه خوب حمله می کند و بعد از آن خوب هم مقاومت می کند. اما غزه مانند هر جبهه دیگر، به میزان خاصی پتانسیل دارد. بیایید یک نگاه واقع‌گرایانه به شرایط غزه داشته باشیم. بیش از 2 میلیون نفر در سرزمینی به وسعت 370 کیلومتر مربع به ابعاد 40 در 8 کیلومتر در یک تراکم اجباری از جمعیت و ساختمان زندگی می کنند که به مدت 56 سال در محاصره کامل دشمن بوده است. در این مدت برای غزه هیچ منبعی واقعی تامین تدارکات از خارج وجود نداشته است بجز تونل هایی که از این شهر به صحرای سینا و برخی نقاط داخل فلسطین اشغالی راه دارد. همانطور که در این چند روزه طی بمباران وحشیانه صهاینه دیدیم، غزه تا رسیدن به عصر حجر هم می تواند بمباران شود،مقاومت کند و باز هم به دشمن ضربه بزند. این اراده در غزه کاملا وجود دارد زیرا آنها این موضوع را می‌دانستند و برای آن آماده بودند. زیرا خبر رسیده بود که اسرائیل میخواهد از دست غزه راحت شود. امروز هم ممکن است این اتفاق بیفتد مگر اینکه کمک های خارجی به داد غزه برسد. غزه خط مقدم تمام اسرائیل است و اسرائیل بخش قابل توجهی از نیروی نظامی خود را صرف در اشغال نگه داشتن و کنترل غزه می کند. آنها باور دارند که این منطقه باید از جمعیت فلسطینی خالی شود زیرا وقتی این جبهه از بین برود،بعد از آن اسرائیل با خیال راحت تمام توجهات خود را به سمت شمال، لبنان معطوف می‌کند. مرزهای شمال فلسطین اشغالی برای اسرائیل یک معمای ترسناک است. مکانی که حزب الله لبنان از جنگ سال 2006 تاکنون به صورت مستمر در حال تقویت خود بوده است و اسرائیل در این مدت کمترین شناخت ممکن را از داخل ساختار حزب الله لبنان بدست آورده است. 15 سال به هیچ وجه زمان کمی نیست ، مدت زمان لازم برای تغییر یک نسل است چه برسد که هدف اصلی حزب الله ارتقا توان نظامی خود باشد. ترس اسرائیل از آنجا بیشتر شد که رویکرد حزب الله لبنان درست به مانند ایران از سال 2018 به بعد تهاجمی شده و دکترین دفاع در خانه دشمن را به عنوان، دکترین دفاع اصلی خود برگزیده است. مصر و اردن همسایه های اسرائیل هستند که سالهاست با رهبران و سیاستمداران ضعیف و وابسته و همراه با اسرائیل، به آرمان های عربی فلسطین خیانت کرده و در برابر مردم غزه مسولیت خود را کنار گذاشتند. از سوی دیگر اسرائیل با سوریه مرز مشترک و دنیایی از تخاصم را دارد. درباره سوریه ای صحبت میکنیم که اسرائیلی ها 12 سال پیش مطمئن بودند کار آن تمام است زیرا همه دنیا علیه دولت بشار اسد به خط شده بودند، همه به جز دوستان ایرانی و برادران سوریه در محور مقاومت. فتنه و جنگ داخلی سوریه 12 سال به طول انجامید و در آن کشور انواع و اقسام سازمان های تروریستی بر سر آن کار آمدند که باعث شد ساختار مورد نظر ایران در سوریه تشکیل شود و امروز سوریه از هر زمان دیگر بیشتر به داشتن یک ارتش قدرتمند که ایدئولوژی های ضد اسرائیلی دارد، نزدیک است. این سوریه امروز به بلندی های اشغالی خود چشم دارد. زیرا بلندی های جولان به سوریه این امکان را می‌دهد که یک بازدارندگی کامل علیه اسرائیل را بدست بیاورد و از سوی دیگر یک زنجیر بسیار قوی برای زندانی کردن اسرائیل به رهبر محور مقاومت بدهد. همانطور که می‌بینید پس از نابودی غزه و سپس حزب الله لبنان، هیچ قدرت واقعی و جدی همسایه در مقابل اسرائیل وجود ندارد و اسرائیل می‌تواند با خیال راحت به فکر فعالیت های فرامنطقه ای خود جهت الحاق سایر مناطق دیگر غرب آسیا باشد. در دنیایی هستیم که به غیر از ایران و متحدانش، اراده واقعی برای مقابله با اسرائیل وجود ندارد که در این زمینه حتی اسرائیل را قلقلک بدهد،بجز ایران و محور مقاومت آیا ملت یا کشوری را می‌شناسید که خود را برای یک جنگ بزرگ با اسرائیل آماده کرده و فعالانه بجنگد و حاضر باشد تمام هزینه های آن را هم بپردازد. در حالتی که ایران و محور مقاومت نباشند، جنگ در داخل غزه برای مدت طولانی (در یک منطقه باریک و بدون عمق استراتژیک) یک خودکشی محسوب می‌شود و به هیچ وجه نیازی به توضیح بیشتری در این مورد نیست. اما اینجا یک استثنا وجود دارد. آنهم ایران است که سالیان سال غزه را برای چنین روزی آماده کرده است. نکته اصلی اینجاست که ساختار های جنگی غزه کاملاً توسط ایران بازطراحی شده و برای چنین‌ شرایط سختی در جنگ آمادگی بقا و دفاع و حمله را دارد، گواه آن، عملیات های مستمر فلسطینی ها حتی در اوج حملات هوایی اسرائیل به غزه است که در این مدت خسارات دردناکی به اسرائیل متحمل و آنها را غافلگیر کرده است. (ادامه مطلب در پست بعدی👇 (1/3))
اینک آخرالزمان...جنگ سرنوشت ساز غزه شروع عملیات زمینی اسرائیل در غزه نقطه شکست و شروع دومینوی فروپاشی دیوار های قلعه خیبر اسرائیل خواهد بود. اگر به هر نحوی اسرائیل به غزه ورود کند آنگاه شمال اسرائیل یا جنوب لبنان و جنوب سوریه به چند میدان نبرد متحرک بزرگ تبدیل خواهند شد و اگر با سماجت طرفین روبرو شود، آمریکا و اروپا از یک سو و ایران، محور مقاومت، چین و روسیه (اتحاد بلوک شرق ) نیز به این جنگ ورود کنند خواهیم دید که این جنگ به یک جنگ یا جامع جهاد مانند جنگ های صلیبی معروف شکل می‌گیرد با این تفاوت که دیگر فقط اورشلیم یا بیت المقدس کانون این درگیری ها نخواهد بود. از دست دادن غزه برای روسیه، ایران و چین به نوعی خودکشی محسوب می‌شود. غزه ممکن است قطعه کوچکی از زمین به مساحت 370 کیلومتر مربع به نظر برسد، اما این اولین گام در برقراری سلسله پیروزی های مجدد محور غرب علیه بلوک شرق خواهد بود که اینبار با یک جاه طلبی نژادی نیز همراه شده است. این پیروزی ممکن است که قدرت ارتش اسرائیل را ترمیم کند و جامعه اسرائیل را به‌سمت یکپارچگی سابق سوق دهد این همان پیروزی است که غربی ها برای بدست آوردن آن در اوکراین هرکاری توانستند انجام دادند ولی شکست خوردند. اینجاست که مسائل کاملا تغییر می‌کند. اگر اسرائیل بتواند در حوزه رسانه های غرب به این پیروزی دست یابد که جنگ کنونی را به نوعی به جنگ اوکراین دوم تبدیل کند، آنگاه می‌تواند یک حمایت 2 ساله کامل را بدست بیاورد. و مشکل آنجاست که پیروزی اسرائیل در غزه باعث می‌شود که بلوک غرب خشم سرکوب شده خود در اوکراین را اینجا خالی کنند و اعتماد به نفس خود را مجددا به دست آورند. این اعتماد به نفس جدید غرب باعث می‌شود که آمریکا و اروپا به فکر ترسیم یک نقشه جدید جهت مبارزه با بلوک شرق بیافتد و آن این است که ضعیف ترین محور بلوک شرق را مورد ضربه قرار دهد و پیروزی اسرائیل علیه غزه به معنای القای این پیام است که در بین 3 جبهه درگیری مستقیم بین بلوک شرق و غرب دنیا یعنی جبهه‌های روسیه_اوکراین، چین_تایوان (اتحاد آمریکا استرالیا ژاپن) و ایران_اسراییل(محور مقاومت با ناتو)، جبهه کنونی ایران و اسرائیل بهترین شانس برای کسب پیروزی های بیشتر را دارد و این یعنی تغییر وزنه کانون‌های بحران جهانی از سمت اوکراین یا چین به سمت منطقه غرب آسیا خواهد بود. این مبارزه باعث می‌شود که غربی ها بر بن بستی که در اروپای شرقی تجربه می کنند، غلبه یابند. اگر غزه سقوط کند آنگاه، ایران و متحدان ایران یکی یکی به اهداف حتمی ناتو تبدیل خواهند شد، بنابراین آمریکا و ناتو برای حمله به متحدان استراتژیک روسیه و چین در منطقه بهشت ​​انرژی خاورمیانه درنگ نخواهند کرد زیرا بحران انرژی آنان را برای صد سال آینده از بین می‌برد و سقوط فرضی ایران می‌تواند کاری کند چین و روسیه سریعا تسلیم شده و جنگ جهانی سوم پیش از آنکه به خاک اروپا یا آمریکا برسد در منطقه ما آغاز و پایان یابد. اینجا دیگر آمریکا یا اروپایی ها به فکر قیمت نفت نخواهند بود زیرا می‌دانند اگر مقاومت فلسطین پیروز شود یعنی تسلط ایران در ساحل شرقی مدیترانه روز به روز افزایش یافته و ایران به منابع نفتی شمال آفریقا نیز مسلط می‌شود و این به معنای کابوس فروپاشی اتحادیه اروپا خواهد بود. در حال حاضر اسرائیل می‌خواهد این سطح از وابستگی این کشور به ناتو را به صورت رسمی مورد تایید غرب قرار دهد و آنان از اسرائیل به مانند کلید پایان جنگ جهانی سوم یاد کنند. اما تاکنون طرفین یکدیگر را به یک نقطه اجتناب ناپذیر همه یا هیچ سوق می دهند. هم اسرائیل سعی می‌کند آمریکا را به درک کلیدی واجب بودن اَبَراتحاد اسرائیل با ناتو در این زمان قانع کند و هم ایران بدون کوتاه آمدن از اصول خود به اسرائیل هشدار داده است که در صورت ورود به غزه ما دخالت میکنیم. اگر به زودی آتش بس برقرار نشود، از یک نقطه جنگ به بعد جنگ بزرگ بین محور مقاومت و متحدانش با اسرائیل و متحدانش اجتناب ناپذیر خواهد بود و در انتها یکی دیگری را می بلعد. به همین دلیل تمامی آنالیزهای من نشان می‌دهد که باید به طور جدی منتظر یک جنگ بزرگ در خط سوریه-لبنان-اسرائیل باشیم. مگر اینکه در این لحظات ایران و یا آمریکا طرح جدیدی را روی میز بگذارند و با یک معجزه همه چیز تمام شود ولی مطمئن باشید حتی اگر به هر نحوی امروز آتش بس شود قطعا در یکی از فرداها دوباره جنگ بزرگتری شعله ور می شود و اینبار اسرائیل غافلگیر نخواهد شد. چه آمریکا و متحدانش، و چه ایران و متحدانش با گامی مانند گامی که روسیه باید در سال 2022 برمی‌داشت ، (یعنی وارد شدن به جنگ مستقیم) مواجه هستند ، زیرا پرداختن به موضوع در یک چارچوب محدودتر از جنگ به معنای روزشمار آغاز یک جنگ یا فاجعه بدتری نسبت به جنگ کنونی میباشد. (ادامه در پست بعدی 1/3)
آغاز سلسله جنگ های صلیبی نوین /بخش اول: شکل گیری جبهه های نبرد. ارتش اسرائیل به شدت مرکز و شمال غزه را با بمب های جدید سنگر شکن با بالاترین کالیبر ممکنه که از آمریکا ارسال شده ، بمباران می کند. اما چرا اسرائیل چنین خوی وحشی‌گری را از خود نشان می‌دهد و چرا آمریکا و کشورهای غربی بدون هیچ پوشش ظاهری از اسرائیل حمایت می‌کنند؟ دليل آن فقط یک چیز است و آن آغاز جنگ جدیدی است که برای غرب به نوعی تداعی کننده های_صلیبی است. گرچه در ظاهر شروع این جنگ با عملیات حماس آغاز شده است اما در اصل ماجرا فرماندهی محور مقاومت از مدت ها قبل متوجه نقشه سراسری ناتو جهت آغاز یک جنگ سراسری در منطقه غرب آسیا شده بود. مشکل اصلی اینجا بود که نوک پیکان آغاز این طرح بر اساس نابودی بافت جمعیتی مسلمان در غزه تعیین شده بود. برخلاف کارشناسانی که دلایل اقتصادی و عبور کریدور عرب_مد از غزه را به عنوان دلیل جابجایی مردم غزه و حمله برنامه ریزی شده اسرائیل عنوان می‌کنند من عقیده دارم که دلیل اصلی فراتر از این حرف ها است در پلن کلی غرب به رهبری آمریکا این طرح برای تغییر بُردار قدرت، تغییر دین مردم منطقه و نابودی ساختاری محور مقاومت و تغییر بافت جمعیتی_مذهبی در منطقه غرب آسیا آماده شده بود. در مرحله نهایی قرار بود که بعد از تثبیت جنگ های داخلی و احیای دوباره گروه داعش و سایر گروه های تروریستی و تکفیری ایران محاصره شده و جنگ به داخل خاک ایران کشیده شود و آنگاه غرب با خیال راحت به سراغ تثبیت نظم خود در منطقه برود. اما مشکل اینجا بود که غربی ها فرصت کمی برای آغاز طرح خود داشتند. پیش از این ایران و متحدانش با موفقیت در دو جنگ یمن و سوریه نشان داده بودند که ایران به مرحله نهایی و حیاتی احیای هژمون خود رسیده است. پس از آنکه ایران توانست به یک قدرت برتر منطقه ای تبدیل شود و بعد از آن با بدست آوردن تسلط در کل منطقه غرب آسیا با معرفی طرح تشکیل ایالات متحده مقاومت و ارائه یک پکیج حمایتی نظامی _امنیتی قابل توجه،کشورهای منطقه را مجبور به پیوستن به خود کرده و سپس به سراغ تشکیل اتحاد های ثانوی و یک پارچه سازی حاکمیت سیاسی منطقه خلیج فارس و سپس غرب آسیا برود. این بزرگ ترین خطر برای آمریکا و ناتو به شمار می‌رود زیرا در زمانیکه توجه ناتو و آمریکا به سمت اوکراین و چین جلب شده است، ایران بدنبال کنترل ذخایر اصلی انرژی آینده دنیا و ذخایر زیرزمینی هیدروکربنی که پایه اصلی اولیه تولیدات صنایع قدرت های دنیا است،خواهد بود. به همین دلیل امپراطوری غرب تمام سعی خود را کرد تا از نزدیک شدن کشورهای منطقه به ایران جلوگیری کنند آنها به این نتیجه رسیده بودن که 2 عامل اصلی برای نزدیکی کشورهای عربی منطقه به ایران وجود دارد‌: ١_عامل اقتصادی ٢_عامل امنیتی_دفاعی آمریکا به این یقین رسیده که پیش از این نهایت فشار خود را بر اساس عامل اقتصادی وارد کرده و در طی 2 دهه گذشته ایران با اینکه هزینه گزافی بابت مقابله با آن پرداخت کرده بود ولی از آن بحران ها اقتصادی عبور کرده است. تنها چاره آمریکا حذف عامل امنیتی بود که ستون اصلی قدرت محور مقاومت را تشکیل می‌دهد. در طی دو دهه گذشته بارها کشورهای عضو محور مقاومت از داخل بهم ریخته شدن و حتی دو جنگ و آشوب داخلی 8 ساله توسط ناتو به سوریه و یمن وارد شده اما همه آنها با حمایت مستقیم ایران نجات پیدا کردند که هیچ؛بلکه به طرز جالبی معماری حاکمیتی مورد نظر ایران در ساختار های این کشورها پیاده شده و همانطور که در تحلیل های قبل عرض کردم، ایران و یارانش تلاش می‌کنند از سطح محور مقاومت عبور کرده و به سمت تاسیس ایالات متحده مقاومت حرکت کنند. این آخرین فرصت آمریکا برای مهار ایران است. در گذشته کارها آسان تر بود زیرا آمریکا با فشار بر چین و روسیه سریعا یک اجماع جهانی علیه ایران تشکیل می‌داد و حتی 2 بار تا مرز حمله سراسری به ایران پیش رفتند ولی با مدیریت عالی ایران آن نقشه ها شکست خورد و امروز بجز اتحاد محور مقاومت، ایران وارد یک اتحاد بزرگ دیگر به عنوان محور شرق شده است. نکته بسیار مهم اینجاست که کشورهای عضو محور مقاومت به عنوان بخشی از پیکره ایران در اتحاد محور شرق حضور دارند و ایران به نوعی از روز اول تکلیف خود را برای محور شرق تعیین کرده که این ایالات متحد مقاومت باید تشکیل شود و قابل مذاکره نیست.... اینجا بود که قرار بود در طی 3 ماه آینده مجموعه ای از حملات منطقه ای به کشورهای عضو محور مقاومت انجام شود. اینجا بود که ایران برای تشکیل ایالات متحده مقاومت به یک کاتالیزور جهت حفظ انسجام بین ملت های منطقه نیاز دارد و آن کاتالیزور، آرمان اصلی مسلمان یعنی آزادی قدس شریف است. (ادامه تحلیل در پست بعدی... 👇)
آغاز آمریکا از منطقه/قسمت اول:فراهم شدن مقدمات اجرای طرح در روزهای گذشته و حتی پس از آغاز درگیری ها در فلسطین اشغالی، ایران و محور مقاومت بدون آنکه اتفاقات و وقایع ‌منطقه و رفتار اسرائیل روی فعالیت هایشان اثر خاصی بگذارد و حواس محور مقاومت را پرت کند، بر روی یک هدف کلیدی تاکید و تمرکز کامل را قرار داده و تمامی فعالیت های خود را برای رسیدن به این هدف انجام داده و می‌دهند. از زمانی که رهبری خون بهای شهید گرانقدر ما سردار حاج قاسم سلیمانی را اخراج آمریکا از منطقه، قرار داده است، ایران شب و روز تلاش کرد تا برای چنین روزی آماده شود. پس از آنکه تمامی طرح های آمریکا و ناتو برای درگیر کردن منطقه غرب آسیا و علی الخصوص ایران در یک جنگ نیابتی مانند جنگ اوکراین عملی شود، حماس با یک حمله پیش‌دستانه تمامی طرح های آمریکا را برای درگیر کردن ضلع دوم از اتحاد 3 ضلعی بلوک شرق (ایران، چین، روسیه ) خراب کرد و با یک حمله جنگ را به درون پایگاه اصلی هژمون غرب، در منطقه غرب آسیا کشاند و آنها آنجا باید هزینه جنگ نیابتی طراحی شده بین دو بلوک را در بغل اسرائیل بدهند و نه در اطراف مرزهای ایران (خصوصا قفقاز جنوبی و جنوب شرقی ایران!) در این مدت ایران و تمامی ساختارهای نظامی محور مقاومت نشان داده اند که برای اخراج آمریکا حاضر به پرداخت هر هزینه ای هستند. شلیک مستقیم به آمریکایی ها آن هم در یک گستره بزرگ منطقه ای، حاکی از جدی بود این رویداد دارد. البته آمریکایی ها مدت هاست که برای این موضوع آماده شده اند حتی در سال آخر ریاست جمهوری ترامپ مقدمات لازم برای فرار از یک شرایط بحرانی در زمان انتقام ایران توسط آمریکا طراحی شده بود. امروز ما به آن زمان موعود نزدیک می‌شویم و به نظر می آید آمریکایی ها چاره ای جز اجرای طرح ندارند. این طرح شامل تخلیه صدها هزار غیرنظامی (ربطی به یهودی های ساکن فلسطین اشغالی ندارد) از غرب آسیا می‌شود. مخاطبان گرامی دقت داشته باشید که تنها در اسرائیل و لبنان 600 هزار شهروند آمریکایی وجود دارد و هر کدام ازسفارتخانه های آمریکا یک شهر کوچک محسوب می‌شود. حجم این تخلیه و فرار خیلی بیشتر از آن چیزی هست که فکرش را می‌کنید. صحنه های خفت بار تخلیه آمریکایی ها از ویتنام و افغانستان را فراموش کنید آنها در مقابل این طرح یک بازی کودکانه محسوب می‌شوند. امروز همه دنیا به این یقین رسیده است که اسرائیل بدون حمایت مستقیم آمریکا توان مقابله با یک گروه کوچک تحت حمایت محور مقاومت مانند حماس را ندارد و برخلاف سال های گذشته، بجای مبارزه و رودررویی با مبارزان حماس به سراغ بچه‌کشی از راه دور رفته است. همه کارشناسان صهیونیستی و رهبران اسرائیل باور دارند اگر چنین طرحی اجرا شود به معنای مرگ قطعی اسرائیل می‌باشد. قطعا آمریکا برای حمایت از اسرائیل باید در نزدیکی این رژیم باشد و فرار آمریکایی ها از منطقه ما به معنای پایان حمایت های بدون قید و شرط آمریکا از اسرائیل است... به عنوان مثال اگر یک درگیری بین اسرائیل و مبارزان کوچه های جنوبی غزه رخ دهد،وقتی آمریکا پایگاه های خود را در منطقه ترک کرده باشد، نهایتا می‌تواند چند ناو هواپیمابر به دریای مدیترانه بفرستد تا بدون آنکه مستقیم درگیر شود به اسرائیل کمک کند آن هم در شرایطی که آمریکا در دو محور دیگر روسیه_اوکراین و چین_تایوان درگیر خواهد بود گرچه در این دو هفته همه دیدیم بدون آنان درگیری ها هم، قدرت ناوهای هواپیمابر آمریکا بیشتر برای ترساندن بچه ها است و اگر اراده ای قوی برای مقابله با آمریکا وجود داشته باشد از ایجاد درگیری و دادن هزینه آن فرار می‌کنند. ازطرف دیگر خود اسرائیل وضعیت بسیار بدتری دارد و عملیات تهاجمی اخیر حماس نشان داد که چقدر امنیت و قدرت تبلیغاتی این رژیم متزلل است. همه متوجه این موضوع شده اند که ساختار امنیتی اسرائیل بر حمله هوایی و از راه دور و دفاع هوایی استوار شده است و بخش زمینی این رژیم بحران اساسی دارد. (دیگر لازم نیست حتی یک گروه کامل مانند حماس یا مقاومت فلسطین وارد درگیری با اسرائیل شود، مبارزان چند محله کوچک جنوب غزه با یک خودرو برای زنده‌گیری وحوش اسرائیلی کافی است، دیدیم حتی با تراکتور هم کار راه می‌افتد😄) از طرف دیگر اسرائیلی ها نیز از این طرح خبر دارند و می‌دانند که آمریکا چاره ای جز فرار بزرگ ندارد و به همین دلیل و دلایل دیگر اسرائیل هر کاری می‌کند تا به آمریکا هزینه بسیار زیادی وارد کند تا حداقل در میان اجرای این طرح و در روند تخلیه شهروندان آمریکا ،هزینه های درگیری نظامی به ارتش و مردم آمریکا وارد شود و فعالیت نظامی بی‌سابقه‌ای علیه آمریکا رخ دهد (اسرائیلی ها در طول تاریخ نشان دادن برای حمله نظامی ناگهانی به اماکن و متعلقات آمریکایی و انداختن تقصیر به گردن رقبا یک لحظه هم شک نمی‌کنند ، ادامه⁦👇🏻⁩⁦👇🏻⁩
چرایی حضور ناوگان گسترده دریایی آمریکا در منطقه غرب آسیا تقریبا 3 روز از عملیات تاریخ ساز و بسیار مهم حماس به عنوان بخشی از عملیات منطقه ای محور مقاومت، نگذشته بود که زمزمه های حمایت گسترده آمریکا به صورت حضور نظامی در منطقه به گوش رسید،اما دیری نگذشت که از حمایت های لجستیکی و نظامی کار به جایی رسید که ناوگروه های آمریکا و چندین کشور اروپایی یا همان اعضای ناتو در شرق دریای مدیترانه و خلیج فارس تجمع بی سابقه ای را انجام دادند. حتی آمریکا بخاطر اسرائیل بیخیال سیاست های تشدید محاصره چین شده تا بتواند در منطقه ما حضور پر رنگی داشته باشد. اما دلیل این رفتار آمریکا و جابجایی ناوگان دریایی خود که متشکل از 17 ناوگروه میباشد چیست؟ این حضور گسترده نظامی آمریکا باعث شده اکثر قریب به اتفاق تحلیلگران داخلی سراغ تحلیل های اشتباه تک بعدی بروند و از آنجایی که با یک چشم به این قضیه می نگرند معمولا خروجی اشتباه دریافت می‌کنند. درواقع دلیل این رفتار آمریکا را نمی‌توان فقط به جنگ اسرائیل یا به تخریب موقعیت و تزلزل ثبات حضور منطقه ای آمریکا مربوط کرد بلکه این اقدام آمریکا معلول چندین علت مختلف است که در این تحلیل به بررسی اجمالی آنها می‌پردازیم. اولین دلیل آن درگیری و جنگ غزه است. بعد از حمله تهاجمی حماس به سرزمین های اشغالی از روز دوم کاملا مشخص شد که اسرائیل بازدارندگی موجودیتی خود را در بخش سلاح های متعارف کاملا از دست داده است و از آنجایی که دشمن اسرائیل در چند کیلومتری شهرهای اسرائیل حضور دارد چیزی به اسم بازدارندگی هسته ای برای اسرائیل در مورد حماس یا حزب الله لبنان به شوخی می ماند. برای درک بهتر موضوع تصور بفرمایید مثلا گروه های تروریستی تجزیه طلب اطراف ایران سالها با موشک و پهپاد به شهرهای ایران حمله می‌کردند و شهروندان در دوره حملات هر روز مجبور بودن به پناهگاه بروند اما همیشه از وجود امنیت فیزیکی برای آنها و خانواده هایشان احساس اطمینان می‌کردند اما اینبار برای اولین بار گروه های تروریستی به داخل شهر های ایران رفته و به تعداد زیادی از پادگان ها و مراکز نظامی ما حمله کرده و در انتها هنگام برگشت 2000 نفر از شهروندان ایرانی را به گروگان برده اند. حتی ایران اگر هسته ای هم باشد دیگر به این ارتش یا نیروی نظامی که اینگونه بی حیثیت شده باشد اعتباری نیست خصوصا اگر در زمانی که به سراغ مقابله با این گروه های تروریستی رفتیم اینبار ارتش باکو هم به مرز های شمالی ما وارد شده و تلفات زیادی از ما بگیرد و فقط در یک نمونه 30 درصد از بهترین تانک های فعال ایران نابود شده باشد. همین مقایسه به شما نشان می‌دهد که وضعیت ارتش اسرائیل و بازدارندگی آن چقدر متزلزل شده است. حال این ارتش اسرائیل با این همه شکست های متعدد در حمله زمینی به غزه دچار فرو پاشیدگی ساختاری شده که نیازمند ترمیمی ساختاری دارد و از ترس تلفات بالا حتی هنوز عملیات اصلی زمینی را آغاز نکرده و تنها برگ برنده اسرائیل در مقابل گروه های مقاومت فقط در نیروی هوایی این رژیم خلاصه می شود. اما این برتری هوایی اسرائیل به شدت به وجود پشتیبانی کامل آمریکا محتاج است و بجز همه این مسائل کافی است محور مقاومت در یک حمله هماهنگ پایگاه های هوایی و فرودگاه های اسرائیل را بمباران کنند تا این برتری هوایی برای مدت زمان طولانی غیر فعال شود و در این زمان حملات زمینی تهاجمی محور مقاومت از شمال و جنوب سرزمین های اشغالی آغاز شود آیا در آن شرایط اسرائیل شانسی برای بدست آوردن یک آتش بس هم خواهد داشت؟ اینجاست که حضور گسترده نظامی آمریکا با ناوگروه های کشورهای عضو ناتو معنا پیدا می‌کند تا در صورت ایجاد مشکل برای تنها بخش موفق ارتش اسرائیل هواپیماهای موجود در این ناوهای هواپیمابر جایگزین نیروی هوایی اسرائیل شود و بتواند برتری هوایی در سرزمین های اشغالی را حفظ کند دلیل دوم حضور این ناوگان دریایی آمریکا در منطقه برای حفاظت از حضور فیزیکی غیرقانونی ارتش آمریکا در سوریه است تا اگر محور مقاومت یا گروه های دیگر به صورت گسترده به سمت پایگاه های آمریکا در سوریه حمله کنند، این جنگنده ها و بمب افکن های ناوگان آمریکایی به همراه توان موشکی آنها بتواند خلا کمبود شدید نیروی زمینی آمریکا در این پایگاه ها را جبران کند. آمریکا به خوبی می‌داند اخراج از سوریه یعنی آغاز دومینوی طرح فرار بزرگ آمریکایی ها که در گذشته درباره آن یک تحلیل کامل ارائه شده و دیگر توضیح بیشتر لازم نیست. دلیل سوم حضور ناوگان عظیم دریایی آمریکا و ناتو در منطقه ما برای فشار آوردن به متحدان عربی آمریکا است که در طی 7 ماه گذشته به سوی ایران چرخش کرده اند و همچنین حمایت از کشورهای غربی دیگر که این روزها به شدت تحت فشار هستند که آنها نیز تسلیم سیاست های منطقه ای محور مقاومت جهت مبارزه علیه اسرائیل شوند. (ادامه در پست بعدی 👇)
تثبیت هژمون میانی /اخطار نهایی ایران به آمریکا هفته گذشته نیروی دریایی یمن به رهبری انصار الله توانست با موفقیت یک کشتی تجاری را با سرعت تقریبی 50 کیلومتر در ساعت را با شلیک یک موشک بالستیک ضد کشتی که با سرعت تقریبی 10 هزار کیلومتر در ساعت به سمت هدف خود شیرجه می‌زند را با موفقیت منهدم کند. یمنی ها دارای موشک های کروز ضد کشتی تا برد تا 1000 کیلومتر هستند ( به صورت رسمی رونمایی شده) و از موشک های کروز تا برد 2500 کیلومتر هم به‌صورت غیر رسمی استفاده می‌کنند. همچنین برادران ایرانی انصار الله دارای تکنولوژی بسیار دقیق پهپادهای انتحاری هستند که براحتی بنادر و اهداف اسرائیلی را تا برد 2500 کیلومتر با موفقیت هدف قرار می‌دهد و از طرف دیگر موشک های بالستیک زمین به زمین بچه های انصار الله با برد 3000 کیلومتر آماده عملیات هستند. درواقع منظور این است که انصار الله یمن ابزار هایی در بخش پهپادی و موشک کروز دارد که بابت مزایایی که دارند از جمله قیمت کم و دقت بالا، حتی روسیه و چین هم آرزوی داشتن آنها را دارند ولی چرا از موشک بالستیک ضد کشتی استفاده کردند؟ اصابت یک موشک بالستیک با سرعت حدود 8 ماخ ان هم به کشتی متحرک با چنین از فاصله 300 کیلومتری نشان دهنده توانایی شناسایی و تکنولوژی بسیار بالای موشکی (نقطه زنی اثبات شده حداقل تا برد 500 ) سیستم شناسایی، مراقبت و نظارت هدف بسیار پیچیده و موفقیت سامانه های هدایت موشکی است. فراموش نکنید اگرچه ایران از یمنی ها پشتیبانی فنی می کند، اما تقریبا از ابتدای دهه 1390 شمسی سیاست ایران بر این اصل قرار گرفت که همه زیرساخت های لازم برای ساخت موشک ها در تاسیسات مخفی زیرزمینی در یمن آماده شود آنهم مانند ایران در عمق کوه های یمن و صرفا بعد از آن بود که یمنی ها با چنان محاصره شدید نظامی هر روز در بخش های مختلف موشکی و پهپادی رشد قابل توجهی داشتند. این هوشمندی بخش رهبری ایران و پیش‌بینی صحیح جنگ احتمالی علیه یمن کاری کرد که امروز بعد از 8 سال جنگ و تهاجم ائتلاف عربی_عبری_غربی به رهبری آمریکا و عربستان شکست خورده و امروز عربستان حتی بخشی از حقوق سربازان یمنی را پرداخت می‌کند صرفا اگر تمام قدرت موشکی و پهپادی یمن را به همین محصولات رونمایی شده هم محدود کنیم که در واقعیت این ها نسل قبلی داشته های یمن است، بازهم چنین ظرفیت تولید و استفاده موثر با منابع محدود در یمن در جهان بی سابقه است و این شاهکار مدیریت ایران را در کنترل و مدیریت منطقه به خوبی نشان می‌دهد. فراموش نکنید که امروز در خود یمن مهندسان انصار الله برخی از موشک های بالستیک را اصلاح کرده و به موشک های نقطه زن ضد کشتی با برد 1000 تا 1500 کیلومتر تبدیل کردند، آنها را به رادارهای خاص و جدید مجهز کرده،اسکنرها، تصاویر کشتی ها را با پشتیبانی زیرساخت های نظامی مبتنی بر هوش مصنوعی شناسایی اهدایی ایران شناسایی می‌کنند و به شکار کشتی ها می‌روند. درواقع سایر امکانات، ابزارها و روش های قدیمی هدایت موشک در موشک های نسل جدید یمن ناپدید شدند و حتی به گزارش منابع غربی به نقطه ای رسیده اند که موشک می تواند در آن سرعت بالای شیرجه بالستیک خود مستقیماً هدف متحرک را در بین چندین هدف در کنار هم شناسایی کرده و منهدم نماید. اما آیا یمن برای هدف قرار دادن کشتی های تجاری نیازی به استفاده از این سطح از تکنولوژی بالای موشک های بالستیک داشته و نمی‌توانست با موشک های کروز یا پهپاد به کشتی حمله کند؟ پاسخ اینجاست که این اقدام تنها یک آزمایش برای یمن و البته بقیه محور مقاومت محسوب می‌شود. زیرا یا همین الان سایر اعضای محور مقاومت اگر نیاز بوده باشد با این سطح از تکنولوژی تجهیز شده اند و یا حداکثر در آینده نزدیک با توجه به تغییر شرایط وضعی آنها به آنها تحویل داده می شود. اما آزمایش برای چه هدفی؟ قطع یقین بدانید که این اقدام صرفا یک آزمایش و یا شاید حتی یک قدرت‌نمایی برای ناوگان نظامی آمریکا و متحدانش است. این عملیات دقیقا بعد از اعلام آمادگی ائتلاف آمریکایی انجام شده و شامل پیام های بسیار مهم و حساسی به دشمن است. تصور بفرمایید بجای کشتی تجاری یک ناو هواپیمابر با آن اندازه و ضعف مانور پذیری انتخاب شده باشد. آیا خارج از فیلم های هالیوودی این ناو شانسی برای نجات از چنین موشکی با چنین سرعتی دارد؟ اگر امریکا به خریت خود ادامه دهد بزودی به پاسخ این سوال خواهیم رسید. در حال حاضر ناوگان هواپیمابر USS Dwight D. Eisenhower تنها 280 کیلومتر از قلمرو ‌مشخص شده انصار الله فاصله دارد و با یک حمله چند وجهی همه جانبه موشکی آنهم در حد شلیک چند ده موشک به طور همزمان، فاصله چندانی ندارد. (ادامه تحلیل در پست بعدی👇1/2)
تثبیت هژمون میانی دنیا (هژمون ایران و محور مقاومت )قسمت اول: تغییر سیاست ایران به اگر پاسخ داده شود، پاسخ بیشتری خواهد داشت. دوران صبر استراتژیک برای مقابله با تاثیرات داخلی و ارعاب مردم رو به پایان است. پیشرو دیزویی که در حمله موشکی بالستیک ایران جان باخت، کسی بود که وظیفه مدیریت و فروش نفت سوریه که توسط آمریکا و سازمان تروریستی پ‌ک‌ک به سرقت رفته را به همراه نفت های دزدی شمال عراق که توسط خاندان کثیف بارزانی صورت می‌گرفت را بر عهده داشت. وی یک شخصیت کلیدی برای انتقال بخش زیادی از این نفت ها به همراه نفت باکو به اسرائیل بود. به این ترتیب نفت سوریه از طریق خط لوله کرکوک یومورتالیک توسط نفتکش ها به اسرائیل فروخته می شد. از سوی دیگر، فروش نفت به منطقه مخالف پ.ک.ک نیز از طریق ارتباطات دیزویی در ترکیه هماهنگ شده و پول ها جابجا میشد. نکته مهم و نقش منحصر به فرد پیشرو دیزویی از این جا شروع می‌شود. وی با بخشی از پول حاصل از فروش نفت وظیفه داشت تا شبکه تدارکاتی عظیمی را مهیا کند که وظیفه حمایت کامل از عملیات ها و فعالیت های سازمان های اطلاعاتی و تروریستی غربی از جمله سازمان سیا و سازمان تروریستی موساد را بر عهده داشت. شبکه تدارکاتی وی در طی چند سال اخیر حتی پا را فراتر گذاشته و وظیفه پولشویی و تامین تدارکات سازمان های اطلاعاتی اسرائیل و سیا در جمهوری جعلی باکو را نیز به عهده گرفته بود. مشاوران اصلی این فرد تبعه آمریکا و کشورهای غربی بودند که در واقع خود مامور سازمان های تروریستی اطلاعاتی محسوب می‌شدند که تاکنون حداقل 12 نفر آنها در این عملیات به هلاکت رسیده است. پنهان کاری شدید دیشب برای جابجایی جنازه ها و زخمی ها از محل مقر این فرد در اربیل از اهمیت ماجرا خبر می‌دهد و باید منتظر فیلم های پهپادی ایران باشیم تا بشود آمار دقیق تری از هلاکت این جانوران موذی تروریست را برآورد کنیم. اما این بخش درواقع ضربه اصلی داخلی ایران به پیکر این سازمان عظیم وطویل تدارکاتی تروریست های منطقه بود. حمله گسترده دیشب ایران یک ضربه به بخش خارج این تشکیلات را هم داشت. با ضربه به گروه های اصلی تروریستی سوریه خصوصا داعش و حزب ترکستان در مرز ترکیه پیام واضحی به دو کشور ترکیه و کشورهای ناتو که مسئول تربیت و به کارگیری این تروریست ها است فرستاده شده است. پیش از این بارها عرض کردم در زمانی که نظم دنیا در حال تغییر است و یک نظم مستحکم بر دنیا حاکم نیست، سازمان های تروریستی به عنوان بازوی عملیاتی کشورهای تربیت کننده محسوب می‌شوند تا جاییکه در زمان شروع جنگ های گسترده و یا جنگ جهانی تغییر هژمون ها، دیگر مانند نظامیان آن کشورها فعالیت می‌کنند. در این دوره زمانی آیتم های بازدارندگی سابق برای طرفین دیگر بی معنا می‌شود و شاید تنها آیتم های بازدارنده واقعی توانایی هدف قرار دادن افراد موثر در این جبهه ها برای حذف آنان است. این زمان دیگر بحث حب جان این افراد یک بازدارندگی بسیار بالایی به کشور می‌دهد. نکته بسیار مهم این است توجه داشته باشید که ایران به عنوان هژمون جایگزین آمریکا در منطقه با این حملات فقط به آمریکا، برخی از اعضای ناتو و اسرائیل پیام نداد بلکه این حمله یک اعلامیه صریح به ترکیه نیز بود. خود ترکیه در طی 48 ساعت گذشته یکی دو حمله به زیرساخت های نفتی پ.ک.ک در شمال سوریه انجام داده بود. درواقع ایران به ترکیه یادآوری کرد که در شمال سوریه و عراق چه می کند؟ سیاست ترکیه با اسرائیل چه عواقبی برایش دارد و چگونه هژمون میانی جدید دنیا یا همان هژمون ایران(و محور مقاومت) در موضوع مبارزه با تروریسم و ​​حذف تامین مالی تروریسم در منطقه تحت حوزه خودش جدی عمل خواهد کرد. از سوی دیگر با هدف قرار دادن مرز ترکیه در ادلب در فاصله 1200 کیلومتری جنوب غربی ایران نشان داد که ایران به راحتی می تواند اسرائیل را که در فاصله مشابهی قرار دارد هدف قرار دهد و برد موشکی و موجودی آن ها فقط عدد روی کاغذ یا فوتوشاپ نیست. ایران همچنین به وضوح به همه کسانی که سعی می‌کنند به نوعی در منطقه وارد درگیری های نیابتی آتی آمریکا شوند، نشان دادند که اکنون شروع به به تبدیل شده است. اگر پاسخ داده شود، پاسخ بیشتری خواهد داشت. دوران صبر استراتژیک برای مقابله با تاثیرات داخلی و ارعاب مردم رو به پایان است. اگرچه صبر ایرانیان که بخشی از هوش و ذکاوت آنان است همیشه وجود خواهد داشت، زیرا قرار نیست ایران و محور مقاومت در زمین بازی که دشمن طراحی کرده است وارد شوند بلکه امروز دیگر خود ایران به عنوان یک هژمون مستقل ابتدا زمین بازی خود را طراحی می‌کند و دشمن را وادار به بازی در این زمین می‌کند. ادامه ⁦👇🏻⁩⁦👇🏻⁩
یکی دیگر از پیش بینی های تحلیل چهار روز پیش وقوع پیوست. در تحلیل عرض کرده بودم که بعد از عبور دنیا از خط قرمزی بدون بازگشت، جبهه های هژمون های هم سنگر جمع می‌شود و روسیه همانقدر که برای جبهه اوکراین نگران است برای جبهه جنگ ایران و اسرائیل نیز باید نگران باشد و در این بخش هم به طور جدی وارد عمل می‌شود ملاحظه بفرمایید... لاوروف: "برخلاف ایران، اسرائیل است که علاقه مند به تشدید درگیری است. من نمی توانستم این را واضح تر بیان کنم. روسیه نمی تواند برای همیشه ناظر باقی بماند و مسئولیت را بر عهده خواهد گرفت. به عنوان نمونه به سوریه نگاه کنید." خب دیگه روسیه رسما از حضور خودش در منطقه غرب آسیا و نقش آفرینی در جنگ ایران با دشمنان خبر داده است. هرکس هر فکری می‌تواند بکند اما خدایی هرکس از این رفقای خلف و ناخلف ما ده درصد تحلیل هاش اینگونه خط به خط به واقعیت تبدیل میشد، الان بقیه رو رسوا می‌کرد. البته برخی از حضرات همچنان مدعی هستند که همه چیز را می‌دانند فقط عنوان نمی‌کنند. همین هایی که تا دیروز مسخره می‌کردند و می‌گفتند روسیه سر ایران کلاه می‌گذارد و هرگز با اسرائیل درگیر نمی‌شود. ‌✍️⁩ کانال خبری تحلیلی را دنبال کنید. @Akhbarvijehh
فرمان جدید جهت آغاز رسمی منطقه پردازی ایران از افغانستان تا یمن و لبنان(MP3_160K).mp3
19.17M
فایل صوتی تحلیل میلاد رضایی با عنوان "فرمان جدید جهت آغاز رسمی منطقه پردازی ایران، از افغانستان تا یمن و لبنان" ‌✍️⁩ کانال خبری تحلیلی را دنبال کنید. @Akhbarvijehh
امروز وقت تصمیم گیری است. تصمیم شما چیست؟ در پست قبلی این داداشمون میگه چرا اینقدر یک دفعه همه چیز ظرف چند سال گرون شده است. خودش میگه 3 سال دقیقا از زمانی که جنگ روسیه با اوکراین شروع شد و ما به صورت رسمی وارد فاز تغییر قطب قدرت دنیا شدیم و نظم دنیا داره از هم می‌پاشد. ببینید دوستان بارها در این مورد صحبت کردیم که رفاه و آسایش نسبی در کشورهای غربی حاصل چپاول کل دنیا بوده است که دولت های غربی انجام دادند. یک زمانی اینها مستقیم می آیند چپاول می‌کنند و میروند. مثل همین جنگ خلیج فارس 2 یا جنگ آمریکا با عراق و امثالهم. یک زمانی نه، هژمون برتر دنیا یعنی آمریکا میاد با کمک سیستم های مختلف کنترلی و اجرایی اقتصادی در دنیا این چپاول رو به صورت خاموش انجام میده. دقیقا پترودلار همین کار را انجام می‌دهد .(سعی میکنم به ساده ترین حالت ممکن صحبت کنم بحث تخصصی نشه) حالا این سیستم ها 70 یا 80 سال دنیا رو چپاول کردن و برای این که سیستم پایدار بمونه چیزهایی مثل بدهی های پنهان و... به وجود آمده است. الان که نظم دنیا داره تغییر میکنه تمامی اون بدهی ها و فشار هایی که سیستم قبلا روی کشورهای دیگر آورده برمی‌گردد به سمت سازنده این سیستم یعنی آمریکا و پیش از آن اتحادیه اروپا... اینجاست که نیاز دارند یک جنگ گسترده راه بندازند که بزنند زیر میز و همه اون بدهی هایی که دارند رو یا گردن نگیرند و یا بعد از پیروزی در جنگ به عنوان‌ هزینه های جنگی صفر کنند و دوباره سیستم از صفر شروع به کار کند. اما یادتون باشه این ها وقتی رخ میده که طرف پیروز جنگ ها باشد و از همه مهمتر رقیب یا دشمنی مثل ایران رو برای خودش نتراشیده باشد. چون ظرفیت های کشورهایی مثل ایران که تعداد آنها در دنیا از انگشت های یک دست کمتر است می‌توانند کاری کنند که هژمون های برتر پیش از ورود به مرحله جنگ های جهانی و امتحان کردن شانس خود برای پیروزی، تمامی بازی را خراب کنند مثل همون کاری که ما در باب المندب انجام دادیم. و اینجاست که فشار های اقتصادی تا سر حد جنون به مردم آمریکا یا هژمون قبلی دنیا وارد می‌شود و امکان دارد اینقدر زیاد شود که حتی اجازه ندهد کار به جنگ جهانی کشیده شود و قبل از آن، این کشور دچار فروپاشی شود. برای همین است که با تمام توان بدون رعایت هیچ خط قرمزی با ما وارد جنگ شده اند. اگر هنوز فکر می‌کنید اسرائیلی این وسط وجود مستقل داره کاملا اشتباه میکنید. امروز ایران و یارانش در محور مقاومت که ما اون رو هژمون میانی نامیدیم در برابر کل ساختار هژمونیک غرب قرار دارد و آنها با تمام توان و بدون هیچ گونه خط قرمزی به ما حمله می‌کنند و تا حالا هم انجام دادند. اگر می‌بینید در ایران نشستید و هنوز حسی از این جنگ ندارید بخاطر هنرنمایی رهبر ایران و فرماندهان و سربازانش و بعد جوانان وفادار ایرانی بوده که در سکوت کامل و در مظلوم‌ترین حالت ممکن در خط مقدم در حال نبرد هستند. اینکه می‌بینید هربار یکی از سرداران ایرانی در سوریه یا لبنان شهید می‌شود به این خاطر هست که این بزرگواران نمی خواهند شما آب در دلتان تکان بخورد وگرنه آنها هم انسان هستند خانواده دارند و حتی بیشتر از من و شما می‌توانند به دنیا علاقمند باشند چون قدرت و نفوذ زیادی دارند. ولی یک ایرانی اصیل همه این چیزها رو فدا می‌کند تا حتی یک قطره اشک چشم هموطن هایش را نبیند. حالا دو ملت یا بهتر است بگوییم دو تمدن در مقابل یکدیگر صف بندی کرده اند. اولی تمدن غرب با تمام قدرت خود در مقابل تمدن ایرانی اسلامی حوزه تمدنی ایران بزرگ ایستاده است. اینجاست که باید حواسمون جمع باشد. از نظر قدرت نظامی هیچ مشکلی نداریم و در بیشتر موارد در لبه تکنولوژی های روز دنیا هستیم. اما مشکل اصلی در بخش جنگ نرم و رسانه است. اینجا دیگه اون سردار هایی که در خط مقدم هستند هم نمی‌توانند کاری کنند چون نوع این جنگ فرق می‌کند. این جنگ به سرباز و سردار خودش نیاز دارد و به همین دلیل امام خامنه ای فرمان آتش به اختیار رو صادر کردند. ورای اون فضاسازی هایی که نسبت به این کلمه ایجاد شده است باید حواسمون باشه که امروز تک تک ایرانی ها می‌توانند در این عرصه یک قهرمان ملی باشند. البته خصوصیت این جنگ این است که بی ریا و بی نفاق است و در 90 درصد موارد حتی کسی شاید متوجه نشود چه کاری توسط چه کسی انجام شده و آن کار چه اتفاقات بزرگی را در آینده رقم می‌زند. اگر مذهبی هستید امروز بهترین زمان در کل دوره تاریخی جهان محسوب می‌شود زیرا شما با کمترین امکانات با یک گوشی ساده میتوانی کارهایی رو انجام بدهی یا حرکت های تمدنی را آغاز کرده یا تقویت کنی که در آینده، دهه ها و یا حتی قرن ها ادامه یابد و به صورت یک زیرمجموعه مانند تمام ثواب آن حتی پس از مرگ برای شما فرستاده می‌شود.