eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.1هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
در منزل بامبو نگه دارید. ساقه بامبو ؛ بنزن، مونوکسیدکربن و کلروفرم را از هوای اطراف دریافت و هوای منزل را تصفیه میکند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید_محمدرضا_خادمی 🌹 💢 چهل و دو سال پیش روز تو بشهادت رسید ، نه بچه ی بود نه اهل ...روستازاده ای بود از دل جنگل های خوش آب و هوای که با ریختن خون پاکش خاک را بوسیدنی کرد...🇮🇷 ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴👆🔹حوصله کنید و این نُه دقیقه رو ببینید و بشنوید. ❌چرا باید رأی بدیم؟ ❌ «چرا به قله نزدیکیم؟ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️تا پریروز میگفتن که انتخابات، انتصاباته و رئیس جمهور هیچ اختیاری نداره، الان خودشون رو واسه رأی آوردن کاندیدشون دارن پاره میکنن! از شدت تناقض جر نخورید بزرگوارا! پ.ن: بدن یک اصلاح طلب طوری طراحی شده که در برابر تناقض، هرگز جـِر نمی خورد!😑 @Alachiigh
🔴👆🔴به کسی رأی بدهیم که این مسیر را ادامه دهد نه اینکه به دوره سیاه روحانی برگرداند. ⭕️ثمره اقدامات شهید رئیسی:رشد اقتصادی سال۱۴۰۲ بالاترین رشد اقتصادی ۷سال اخیر بود. -رشد اقتصادی کل: ۵,۷% -رشد صنایع و معادن: ۶,۷% -رشد نفت: ۲۰% -رشد صنعت: ۲,۱% -رشد ساختمان پس از چند سال منفی بودن:۳,۴% @Alachiigh
حسین با لودگی بغلم کردو بعد از هم بردیا رو و گفت _اخ که چقد دلم واسه شما دو تا قزقلند تنگ شده بودا!! ندیدمو گفتم _کلش فقط 3 هفتس ندیدیمونا! حسین_ ای کیو ! شیراز روزی 10 بار می ببینمتون! واسه همین سه هفته دوری خیلی سخت بود! تازه سخت ترم میشه! اخه سوگی پیشم نیس! خندیدمو گفتم _اینجوری قدرشو بیشتر می دونی! تو که اینهمه احساسی نبودی!! سوگند احساساتی تو رو هم احساساتی کرده!؟ خندیدو گفت _ اره دیگه هرچقدر تو بردیا یخی هستین منو سوگند دیگ فلز مذاب ! خندیدمو گفتم _بردیا بیا بریم وگرنه حسین می خواد تا صب مخ منو تو رو بخوره! حرصی نگاه خیرمو به منشی انداختمو گفتم _خانم محترم میشه کار منو راه بندازی؟ منشی چشم غره ای بهم رفتو به شخص پشت خطی گفت _مهلا جان من باهات کال(تماس) می گیرم! یه سیریش مثل بختک چسبیده به میز کارمو نمی زاره باهات حرف بزنم! فعلا بای! پوزخند زدم! این دختر فازش چیه خدایی! فعلا بای!!!!!!!!! فعلا یه کلمه با قوائد عربی ! بای هم یه کلمه انگلیسی! پشت چشمی برام نازک کرد و گفت _امرتون؟! واااااای! خدایا بی نووبت شفاش بده بی زحمت! دو ساعت دارم باهاش حرف میزنم میگم به رئیس شرکت بگو من اومدم ! حرصی گفتم _سعادت هستم! با اقای ارجمند قرار ملاقات دارم! تلفنشو برداشت و اجازه ورودمو از اری شفتک (ارجمند) گرفت. حالا انگار رئیس جمهوره که این همه کلاس میزاره! بدون تشکر به سمت دفترش راه افتادمو همونطور که می رفتم به منشی گفتم _به مهلا جانت بگو ببرتت کاشت حلزون تا مردم رو معطل خودت نکنی! و اجازه حرف زدن بهش ندادمو با تقه ای به در وارد شدم. ارجمند تا منو دید لبخند کریهی زدو گفت _ خیلی خوش اومدین بانوی جوان! دستمو مشت کردم تا نکوبونم تو فکشو دکور صورتشو پایین بیارم! دریا_ لطف دارین قربان! خب مثل اینکه منو برای استخدام توی شرکتتون پذیرفتین! _ اختیار دارین خانم سعادت! حضورتون در شرکت باعث افتخاره! لبخند مصنوعی زدمو گفتم _ این لطف بی اندازه شما رو می رسونه اقای ارجمند... خب من از کی و کجا باید مشغول بشم؟! از جاش بلند شدو همون طور که سیبیلشو نوازش می کرد گفت _ همراهم تشریف بیارین خواهشا! ازجام بلند شدمو با چهره ای که از صد فرسخی داد میزد دلم میخواد خفش کنم پشت سرش به راه افتادم! به سمت بخش فنی شرکت رفتو گفت _ باتوجه به رشتتون و مدرکتون که فوق لیسانس ای تی هستش شمارو تو قسمت حساس شرکت ینی بخش امنیت داده ها و پروژه های اینترنتی قرار دادم! لبخند شیطانی رو لبم نشست که سریع خودمو جمع و جور کردمو با ذوق مصنوعی گفتم _ ممنونم اقای ارجمند! شما پدریو در حق من تموم کردین! خندیدو با اون لبخند چندشش نگاهم کرد که برای بار هزارم خودمو نفرین کردم که زیر نگاه کثیف این پیرمرد پیزوری نمی تونم کاری کنم و دخلشو بیارم! سریع خدافظی کردمو وارد اتاق کارم شدمو با ذوق ساختگی اطرافمو نگاه کردم تا ببینم اتاق به دوربین مدار بسته مجهزه که دیدم بله ! علاوه بر دوربین مجهز به ضبط صدا هم هست! اعتنایی به دوربین نکردمو پشت میزم نشستم و سیستممو روشن کردم! پسوورد داشت! تا خواستم برم ازش پسووردو بپرسم تلفن روی میز زنگ خورد . تا برداشتم صدای منفور ارجمند توی گوشم پیچید که گفت 👇👇👇
_اوه رمز سیستمتو فراموش کردم بهت بگم! یادداشت کن! حافظه عددیم خوب بود و می تونستم عددا رو با چند بار تکرار توی ذهنم حفظش کنم اما هنوز وقتش نرسیده بود که استعدادمو رو کنم... خودمو به کوچه علی چپ زدمو همونطور که ورقه ای ازنوت استیک ( ورقه های کوچیک که یه گوشش چسب داره برای یادداشت استفاده میشه) جدا می کردم گفتم _چه به موقع یادتون اومد چون همین الان می خواستم بیام ازتون بپرسم! ارجمند که با این حرفم بهش ثابت شد دختر تیزی نیستم گفت _ یادداشت کن "-0-7-2-8-5-9-2" تشکر کردمو تلفنو قطع کردمو پسووردو وارد کردم! اول چک کردم که سیستم زیر نظر سیستم مادر نباشه که خوشبختانه اینطور نبود! نگاهی به ورقه اچار روی میزم انداختم! لینک اتوماسیون و ای دی و پسوورد و کد ورود روی اون بود . به اینترنت وصل شدمو وارد اتوماسیون شدم و بعد از زدن پسوورد و کد ورود و کد امنیتی اتوماسیون باز شد... بلاخره بعد از دوهفته منو حسین و بردیا قرار شد با نیرو های اطلاعاتی همکاری کنیم و هفته پیش به کمک سردار تونستنیم رد ارجمندو بزنیم و اطلاعات جمع کنیم! خسرو ارجمند که از فعالای گروهک های سیاسی بود که توی فتنه 88 دستگیر و بعد از مدتی ازاد شد و الان هم کثافط کاری هاشو پشت شرکت تولید قطعات سخت افزاری رایانه پنهون کرده! دست راستش یاور احمدی که لیسانس ای تی داره و مغز متفکر ارجمند محسوب میشه! دست چپش هم مازیار یاری هست که رابط بین اون و سمیر اوانسیان و مهین اسکندریه و هر از گاهی از بین مخالفین نظام که داخل کشور هست برای موصاد (سازمان جاسوسی اسرائیل) پنهانی نیرو میگیره! حالا من با هزار جور بدبختی تونستم توی شرکت ارجمند ، با هویت ستایش سعادت دختر باقر سعادت که توی کودتای 88 به دست خود اغتشاشگرا کشته شد و خودش هم سال گذشته عضو باند قاچاق اسلحه شد توی در گیری بین قاچاق چیا کشته شد ولی شناسنامش باطل نشد ،استخدام شم و بردیا و حسین و بقیه فعلا توی تیم پشتیبانی بمونن و وارد ماموریت نشن ! با صدای گوشيم که زنگ می خورد از فکر بيرون اومدم. نگامو از مانيتور نگرفتم و همونطوری گوشيمو برداشتمو جواب دادم. _الو صدای حسين پيچيد تو گوشم _اگه اتاق مجهز به دوربين مدار بستس تعجب کن! سری از جام بلند شدمو با تعجب ساختگی گفتم _چی شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حسين_ افرین دریا! حالا خودتو نگران نشون بده و حرفی که از قبل اماده کردیمو بگو با نگرانی طول اتاقو متر کردمو گفتم _ اقای فروردین خواهش می کنم دو روز به من فرصت بدین پولتونو ميدم! حسين _ بزن زیر گریه! سعی خودتو بکن دریا! با فکر کردن به اتفاقات بد زندگيم دو سه تا قطره از چشمام سرازیر شد! با بغض مصنوعی گفتم _اقای فروردین خواهش می کنم ازتون! حسين_ ایول دریا ! عالی بودی !! خب حالا گوشيو حرصی قطع کن ولی واقعا قطع نکن تا وقتی اومد اتاقتبتونيم حرفاتونو بشنویم و شنود کنيم! موفق باشی یاعلی! نمایشی گوشيمو حرصی قطع کردمو پشت ميزم نشستمو سرمو روی ميز گذاشتم و مصنوعی هق هق کردم! ارجمند درو باز کردو با نگرانی گفت _ستایش خانم؟! مشکلی واستون پيش اومده خانم سعادت؟ سرمو از روی ميز بلند کردمو با گریه و بغض گفتم _ صاحب خونم ميگه تا عصر باید تخليه کنم! روی ميزم خم شد که نامحسوس خودمو عقب کشيدم. دارد... @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ🖤🤚 🏴صلی الله علیک یا محمدبن علی ایها الباقر🖤🤚 أبَاعَبْدِاللهِ... عزیزم عزیزم.... ببین آشفته ام... من از آقاییت خیلی جاها گفتم ببین غم دارم... تو قاب چشمام یه حرم کم دارم...😭😭 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا