فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رحیم پور ازغدی: نماز جمعه تریبون پاسخگو کردن روئسای سه قوه، معاونانشان و دولتی ها و غیر دولتی هاست
🔹نماز جمعه تریبون پاسخگو کردن دانشگاهها، حوزه هاست
🔸امام جمعه سلاح روز را بدست میگیرد
🔹نماز جمعه بدون نهی از منکر نماز شب با جنابت است
🔸نمار جمعه جای لالایی خواندن و تکرار کلیات بی اثر نیست محل پاسخگویی به ابهامات و سوالات جدید است نه تکرار مکررات
🔹مسئولان نیازی به صف اول نشینی محافظ ندارند پاویون و vip نشسیتی ها مضر است
🔸چند مسئول دزد را شلاق بزنید و مسئولان صالح و خدمت گذار را تشویق کنید
#نماز_جمعه
🇮🇷voifarsi
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔷🔹در آستانه هفته مبارک بسیج وبه مناسبت افتتاح جشنواره پایگاههای اسوه استان اصفهان🔹🔷
🔶🔸گفتگوی زنده تصویری سردار مقواساز جانشین سپاه صاحب الزمان (عج) با بسیجیان عزیز استان🔶🔸
👈کانال یاوران رسانه بسیج مساجد ومحلات در روبیکا👉
✴️
https://rubika.ir/isfmasajed
☑️چهارشنبه۱۴۰۰٫۸٫۲۶-ساعت۱۶:۳۰
#جشنواره پایگاههای بسیج استان اصفهان
#هفته بسیج۱۴۰۰
#بسیج،پاره تن ملت
📣اطلاع رسانی نمایید.
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 16 ببین آقا نیما! ببین برادر محترم! الان اینجا خونۀمنه، کسیام نمیتونه منو برگرد
🌺دلارام من🌺
قسمت 17
برای همین است که دائم برای حامد جانش دعا میخواند و صدقه میدهد، زنگ تلفن از جا میپراندش و روزشماری میکند تا حامد برسد.
تلفن زنگ میخورد، عمه سریع گوشی را برمیدارد؛ متوجه مکالمهاش نیستم؛ تا وقتی صدای «یا زهرا (س)» گفتنش را بشنوم و حدس بزنم اتفاق ناگواری افتاده، یک لحظه تمام احتمالات از ذهنم میگذرد تا میرسد به یک کلمه: حامد!
دوباره همان حس غریب به سراغم میآید، دلشوره؛ بیآنکه بخواهم نگران میشوم و میروم به پذیرایی تا عمه را ببینم؛ عمه روی مبل نشسته و گریه میکند. روبرویش مینشینم: چیشده عمه؟
چروکهای پیشانی و پای چشمش بیشتر میشود: حامد... دوست حامد بود... گفت حامد زخمی شده.
سعی میکنم خودم و عمه را آرام کنم: خوب گریه نکنین ان شالله که چیزی نیست.
- نه... من میدونم وقتی بگن زخمی شده، حتما شهید شده... این بچه آخر خودشو به کشتن داد! وای خدا بچم.
گویا واقعا حالش خوب نیست، نمیدانم بروم آب قند بیاورم یا با حرف زدن آرامش کنم.
- از کجا معلوم؟ شاید واقعا هم زخمی شده باشه! اصلا گفتن الان کجاست؟
- گفت اصفهانه... بیمارستانه...
- خب دیگه خودتونم که میگید بیمارستانه! چیزی نیست نترسید!
- باید بریم بیمارستان... تا با چشمای خودم نبینم آروم نمیشم!
تنها راه آرام شدنش همین است؛ تسلیم میشوم: چشم، شما آماده شین میریم بیمارستان.
راهروها را یک به یک میگذرانیم و عمه با هر قدم، یک صلوات میفرستد یا ذکری میگوید؛ بوی تند مواد ضدعفونی اعصابم را خرد میکند، نمیدانم در اولین مواجهه، باید چه رفتاری داشته باشم؛ دلهره چند لحظه بعد، نمیگذارد به راحتی نفس بکشم؛ هرچه به اتاقش نزدیکتر میشویم، قدمهای من هم کندتر میشود؛ اتاقی را با دست نشان عمه میدهم: اونجاست.
عمه ناگهان میپرسد: خودت نمیای تو؟
سوالش خون را در رگهایم منجمد میکند؛ سر تکان میدهم: فعلا نه، حالا شما برین، منم میام.
عمه با عجله وارد میشود؛ صدای قربان صدقه رفتنش را میشنوم؛ پشت در میایستم و دزدکی نگاه میکنم؛ صدایشان را بهتر میشنوم:
- الهی دورت بگردم... چیشدی پسرم؟ آخه من از دست تو چکار کنم بچه؟
- وا مادر چیزی نیس که! اینا لوس بازی درمیارن میگن برو بیمارستان! ببین! یه خراش کوچولوئه.
از دفعه قبل که دیدمش، پوستش کمی آفتاب سوخته شده و محاسنش بلندتر؛ چهرهاش هربار از درد درهم میرود اما میخندد؛ موهایش کمی بهم ریخته است؛ نمیتوانم بفهمم چطور مجروح شده، با خودم کلنجار میروم که وارد بشوم یا نه؟ اصلا بروم چه بگویم؟ مثلا بگویم سلام برادر عزیزم! شاید لازم باشد کمی دعوایش کنم، یا بیمحلی کنم که بفهمد نباید میرفتۀ شاید هم باید مثل عمه گریه و زاری راه بیندازم و مانند خواهری مهربان و دلسوز رفتار کنم؛ اعتراف میکنم از همان اول، بخاطر شباهتش به پدر حس خوبی به او داشتم اما حالا نمیدانم باید چه حسی داشته باشم.
انگار که چیزی به یاد آورده باشد، میپرسد: پس حوراء با شما نیومد؟
قلبم میایستد؛ اگر الان اصرار کند که بروم داخل، چکار کنم؟ گوش تیز میکنم که ببینم عمه چه جوابی میدهد.
- اومد، دم در وایساده؛ بهش حق بده غریبی کنه، الهی بمیرم این مدت خیلی ساکت بود، تو خودش بود.
- میشه صداش کنین بیاد؟
- ممکنه قبول نکنهها!
- حالا شما صداش کن، قبول نکرد با من!
ادامه دارد...
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
✳️خوراکیهای مضر برای کودکان👇
🔸طبع کودکان گرم و تر است و خوراکیهایی با طبع سرد و خشک مانعی برای رشد هوش و وزن گرفتن آنها است.
🔸این خوراکیها شامل فست فود، چیپس، پفک و نوشابه است.
🔸تا جایی که میتوانید از این مواد غذایی برای کودکان خود دوری کنید.
#تغذیه_کودکان
#سلامت
#سلامت_بمانید
🍁〰🍂
@Alachiigh
💫💫💫💫💫💫
پشتِ تمام آرزوهایت خدا ایستادہ
کافیست بـه حکمتش ایمان داشتـه باشی
تا قسمتت سر راهت قرار گیرد.
او را بخوانید تا شما را اجابت کند
💫💫💫💫💫💫
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
#کلام_نور
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۲۵۷ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹شهید سید جواد موسوی 🌹
✍داشتیم خانهمان را میساختیم
بنّای کار، خودمان بودیم.
عصر بود خسته از کار نشستیم به استراحت.
آنقدر کار کرده بود که دستهایش تاول زده بود. گفت: کار ساختمان دیگر تمام است، اگر اجازه بدهید بروم جبهه.
گفتم : تو که زیاد رفتی، این بار جبههنرفتهها بروند.
ساکت شد. چیزی نگفت.
جانمازم را که باز کردم، آمد جمعش کرد. گفت این همه نماز خواندهای، اجازه بده کمی هم بی نمازها نماز بخوانند.
جوابی نداشتم. رفت.
راوی پدر شهید
⭐️شادی روح پاک همه شهدا فاتحه و صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️کوتاه و مهم
🎥 مطالبی از آبان ۹۸ که از رسانههای داخلی و خارجی نشنیده اید!!
🔺 چرایی شلیک مستقیم #نیروی_انتظامی ؟!!
🔺 چه میزان #خسارت به کشور و به مردم وارد شد؟
🔺 چه تعداد از نیروهای #امنیتی کشته شدند؟
⁉️ تعداد دقیق کشتهها چند نفر است؟
✅رادار انقلاب
🍁〰🍂
@Alachiigh
▪️سایت انتخاب به نقل از عضو هیات نمایندگان اتاق تهران ادعا کرده "کشور سوریه واردات خودرو ایرانی را ممنوع کرده است"
🔴ممنوعیت واردات خودروهای ایرانی به سوریه دروغ است/ ما از اول هم به سوریه خودروی ساخته شده صادر نمیکردیم
مجید مهتدی، عضو هیات مدیره اتاق بازرگانی مشترک ایران و سوریه :
🔹 سوریه هم مانند ایران محدودیت ارزی دارد و واردات برخی از کالاها که مشابه داخلی دارد را ممنوع کرده است.
🔹این که در رسانهها عنوان شده واردات خودروی ایرانی به کشور ممنوع شده، درست نیست، زیرا واردات خودرو مدتهاست که برای این کشور ممنوع است.
🔹شرکتهای ایران خودرو و سایپا هم که در این کشورها نمایندگی دارند قطعات را به صورت CKD وارد کرده و مونتاژ میکنند که این وضعیت همچنان ادامه دارد و تغییری در آن ایجاد نشده است.
🔹واردات برخی قطعات مانند لنت ترمز و یا روغن موتور که در سوریه امکان تولید آنها وجود ندارد، همچنان ادامه دارد و ایران هم از مهمترین صادرکنندگان این کالاها به سوریه است.
✍️نود اقتصادی
🍁〰🍂
@Alachiigh
☘
✅ #یک_خبر_یک_تحلیل (۱۰۴)
🌀 خبر: در روزهایی که شاهد افزایش خدمات دولت هستیم، برخی عامدانه و برخی از روی سادگی فعالیتهایی مرتکب میشوند که باعث ناامیدی مردم و افزایش عملیات روانی دشمنان میشوند.
🍃🌹🍃
🔹 گزاره خبری:
1⃣ گروهی عامدانه به دنبال این هستند که ذرهبین به دست، برخی از اقدامات دولت را با برچسبزنی در میان مردم، تنفرآمیز جلوه دهند و تمام اقدامات دولت را بدون استثنا تخریب کنند؛ آنها ارتباط سریع و ساده با مردم در استانها، شنیدن حرف معترضان، حضور در میان کارگران و معدنکاران را در شأن ریاست جمهوری نمیدانند و به آن انتقاد دارند، این گروه گویا فراموش کردهاند که رئیسجمهور موردحمایتشان از داخل خودرو نظرسنجی میکرد و در دو سال پایانی حتی از کاخ خود بیرون نیامد، اگر نظرات دولت روحانی کارشناسانه بود چگونه ارز از ۳۵۰۰ تومان تا مرز ۳۵ هزارتومان بالا رفت، چگونه ۶۰ تن طلا بدون حسابوکتاب در کشور توزیع شد، چگونه به گرگ غرب اعتماد شد و میلیاردها دلار سرمایه کشور تعطیل شد و صدها مهندس هستهای بیکار شدند؟!
2⃣ برخی نیز با سادهانگاری امر حکمرانی اقدامات خلاف شأن دولتمردی در جمهوری اسلامی انجام میدهند که همه دوستداران انقلاب اسلامی هم تعجب میکنند. همه خدمات شایسته دولت، همهشب و روز دویدنها، همه نخوابیدنها، همه تلاشهای و مجاهدتهای علمی و عملی را با یک حرکت -که مذموم جبهه انقلاب است- تخریب میکنند. برخی از نیروهای دولتی که افراد دوست، فامیل و حتی داماد خود بر سر کار آوردهاند، بدانند که اقدام شما در بهکارگیری یک فرد غیرشایسته، یک فعالیت غیرانقلابی و یک اقدام در جهت منافع شخصی از فعالیتهای براندازان در جهت تخریب دولت کمتر نیست و بلکه بیشتر است.
🔺 نکته پایانی: هرچند که در بیان خبرهای انتصابات فامیلی غلو شده است؛ اما همین تعداد محدود و انگشتشمار نیز دردآور است؛ زیرا در کشور جوانان شایسته و لایق فراوانی وجود دارند که میتوانند نظام را در عبور از پیچهای خطرناک کمک کنند، جریان خروشان انقلاب با سنگریزههای بدخواهان و دوستداران کمحوصله و کمظرفیت متوقف نمیشود و این مردم خود میدانند که به هنگام سیل حوادث چه کسانی خود را فدای ملت میکنند. روی کار آمدن جریان انقلابی و بهکارگیری نیروهای متخصص و درعینحال تعامل با همه جریانهای سیاسی کشور نشان میدهد که دولت دنبال حزب گرایی و حرفهای دهانپرکن نیست و میخواهد از تمام ظرفیتهای داخلی برای عبور از بحرانهایی که با سوء تدبیر و تحریم ایجاد شده است، غلبه کند. دوستداران ایران عزیز فارغ از جناحگرایی و جنگهای فامیلی در تودیع یا معارفه، این دولت را دریابید و از روبرو و پشت سر به او خنجر نزنید. مردم در شرایط فعلی، با اقدامات مثبتی آغاز شده است، به این دولت امید بستهاند؛ امیدشان را به آمریکا که به کمتر از تجزیه ایران راضی نیست گره نزنید!
✍فرهاد مهدوی
#روشنگری
#ثامن
#جهاد_تبیین
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چهل درصد ذخایر هلیوم دنیا را داریم اما...
حتی واسه بادکنک....😕😕
آیا مسئولان مربوطه از این موضوع خجالت می کشند؟!
✍️بیداری ملت
🍁〰🍂
@Alachiigh
رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان :
تشویق به خروج نخبگان از کشور خیانت است
🔹در بعضی از دانشگاهها عناصری هستند که جوان نخبه را تشویق میکنند به ترک کشور، من صریح میگویم این خیانت است، این خیانت است، این دشمنی با کشور است، دوستی با آن جوان هم نیست.
Farsna
🍁〰🍂
@Alachiigh
قالیباف با اشاره به مصوبه مجلس درباره آزادسازی واردات خودرو:
🔹 از شورای نگهبان و مجمع تشخیص تقاضامندیم تا با موافقت خود اجازه دهند صنعت خودرو نفس راحتی بکشد
🇮🇷voifarsi
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 17 برای همین است که دائم برای حامد جانش دعا میخواند و صدقه میدهد، زنگ تلفن از جا
🌺دلارام من🌺
قسمت18
اگر برای نیما چنین اتفاقی میافتاد نه کسی ترغیبم میکرد عیادتش بروم و نه خودم میخواستم؛ اما این خانواده «یعنی خانواده واقعی من» جاذبه خاصی دارند که مرا به طرف تخت حامد میکشد؛ چند قدم دیگر هم برمیدارم تا برسم به تخت؛ متوقف میشوم، شاید بخاطر بغض نفس گیری که در گلویم گیر کرده.
کسی حرفی نمیزند؛ انگار حامد نمیداند از کجا شروع کند، برای شکستن سکوت، حامد صدا صاف میکند: حالت خوبه؟
اما نمیخواهم مهر سکوتم را بشکنم، حامد روی تخت جابجا میشود، ابروهایش را بخاطر درد کمی درهم میکشد و میگوید: انقدر برات غریبهام؟
با این حرفش، بیآنکه بخواهم، اشکی از گوشه چشمم میجوشد و تا بخواهم پاکش کنم، فرو میچکد؛ همین میشود پاسخ سوالش، شاید هم میخواهم بپرسم: اینهمه سال کجا بودی..
بعد از چند روز با وجود تلاش حامد برای شکستن جو سنگین بینمان، هنوز هم نتوانستهام با او صمیمی شوم؛ گرچه با عمه راحتم؛ باید به من حق بدهند، تا همین دو هفته پیش نامحرم میدیدمش و محرم از آب درآمد!
مثل قبل سنگین نیستم اما کم حرف میزنم و نگاهش نمیکنم. امروز قرار است مرخص شود؛ خودش کارهای ترخیص را انجام داده و حالا، عمه رفته خانه که ناهار را آماده کند و من و حامد سر سفره برسیم؛ برای همین، من مجبورم کمکش کنم لباس بپوشد.
یک دستش در آتل است و نمیتواند خیلی تکانش دهد، مثل این که مچ و کتفش در رفته بوده؛ خودش هم با دست سالمش همکاری میکند که لباس آبی بیمارستان را دربیاورم. دورتادور شانه و سینهاش باندپیچی شده؛ درد را به روی خودش نمیآورد و فقط از گزیدن گاه و بیگاه لب پایینش میتوانم بفهمم باید حرکاتم را آرامتر کنم.
پیداست میانه خوبی با تخت و بیمارستان ندارد که به محض خروج از بیمارستان، نفس راحتی میکشد: آخیش! راحت شدیم! داشتم میپوسیدم اون تو!
با تاکسی تا خانه میرویم؛ عمه در خانه را آب و جارو کرده، بوی قرمه سبزی مستمان میکند؛ حامد قبل از نشستن سر سفره، چرخی در خانه میزند و احوال فامیل و همسایهها را میپرسد؛ انگار انرژیاش تمامی ندارد. مشغول چیدن بشقابها هستم و حامد با یک دست، ظرف سالاد را سر سفره میگذارد. برای سرحال آوردن من، سربه سر عمه میگذارد؛ عمه خنده کنان ظرف ماست را به دست من میدهد: کاش یه تیری ترکشی چیزی خورده بود به زبونت بچه!
حامد میخندد: چشم حتما میذارم تو اولویتام، اصلا دفعه بعد میرم رو خاکریز، دهنمو باز میکنم که امر شما اجرا بشه!
از تصور حامد با دهان باز روی خاکریز خندهام میگیرد، حامد متوجه خنده ریزم میشود: خندید! بالاخره خندید!
خندهام شدیدتر میشود؛ حامد بلند صلوات میفرستد؛ اما به محض اینکه عمه، با ظرف خورشت سر سفره مینشیند، دستش را به علامت ایست بالا میاورد: با عرض پوزش، به علت بوی قورمه سبزی مامان جان، بنده تا اطلاع ثانوی مدهوش میباشم!
بعد از مدتها، از ته دل میخندم؛ حالا من هم خانوادهای از جنس خانوادههای ایرانی دارم؛ صمیمی، دلسوز و مهربان.
با تردید روسری مشکی را برمیدارم، اما منصرف میشوم؛ دوست ندارم پدر فکر کند دخترش افسرده است، روسری کرم رنگم را دور صورتم تنظیم میکنم که گرد بایستد و با یک گیره بلند پروانهای میبندمش؛ چادر را طوری روی سرم قرار میدهم که حدود یک سانت از روسریام پیدا باشد. صدای حامد در میآید: شما خانوما چی میخواید از جون اون آینه؟ بیا دیگه!
دوباره نگاهی به خودم میاندازم تا مطمئن شوم مشکلی نیست و هروله کنان، کیفم را از روی تخت برمیدارم و خودم را به حیاط میرسانم؛ عمه گفته همراهمان نمیآید تا من راحت تر باشم. با التماس دعایی بدرقهام میکند؛ حامد ماشین را از حیاط بیرون آورده و دست به سینه به ماشین تکیه زده، با دیدن من که خرامان خرامان به طرفش میروم میگوید: اصلا عجلهای نیستا، مهم نیست منو یه ربعه اینجا کاشتید!
خنده به لبم میآید؛ در جلو را برایم باز میکند، از این کارش خجالت میکشم؛ دلیل اینهمه محبت چیست؟
طرف راننده مینشیند؛ یک پلاک و عکس کوچکی از پدر به آینه جلو آویزان است؛ بازهم همان بغض لعنتی، راه گلویم را میبندد. بعد هجده سال، باید مزار پدرم را ببینم؛ انگار کوه کنده باشم، همه بدنم ضعف میرود.
حامد با مهارت خاصی با یک دست سالم و یک دست آتل بندی شده رانندگی میکند؛ باید یکبار سر فرصت جریان مجروحیتش را بپرسم. حال او هم چندان خوش نیست، دو سه باری که دیدمش فکر نمیکردم انقدر شوخ و بامزه باشد
اما حالا او هم گرفته، صدایش را صاف میکند و آرام میپرسد: حال مامان خوبه؟
درحالی که سرم را به شیشه چسباندهام میگویم: آره، خوبه.
- چکارا میکرد تو این مدت؟ با شوهرش خوبه؟
- مگه خبر نداشتی ازش؟
- بابا بیشتر خبر میگرفت، همه چیزم به من نمیگفت، من بیشتر درجریان کارای تو بودم؛ فقط میدونم خانم دکتر شده، تو بیمارستان بروبیایی داره... یه برادرم داریم، نه؟
ادامه دارد...
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
پخت غذای سنتی کله جوش🍵👆👆👆
👇👇👇
این غذا ملین و خونساز بوده و برای دستگاه گوارش و جلوگیری از پوکی استخوان بسیار مفید است...
📝نسخه_های_شفابخش
📚حکیم خیراندیش (طب سنتی )
#سلامت_بمانید
🍁〰🍂
@Alachiigh
جاده های زندگی را خدا هموار می کند،
کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست…
پس اینقدر آه و ناله چرا ؟
💫⭐️✨💫⭐️✨💫
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
#کلام_نور
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۲۵۸ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥غواصان خط شکن والفجر هشت را تماشا کن..!
ببین چه تیپی داشتن بچه ها...!.!
..تیپ خاکی!
تیپ غیرت..
تیپ مردونگی!
تیپ ایمان ...!
سالی یکبار هلاک شما شدن که چیزی نیست.....
داداشی چه لباس خوشگلی تنته!
بوی عشق میده...بوی تن غواص!
سرت رو بالا بگیر مرد...!
نگاه به صورت ماهت ثوابه!!!
پ.ن: حتی از نگاه کردن به دوربین حیا داشتند و خجالت میکشیدند، یکی که تا دوربین اومد سمتشون بلند شد و رفت ....اما این روزها ما همه کار میکنیم تا دیده بشیم، اما به چه قیمتی...!!!یه سری ها هم که چشم تو چشم به دوربین نگاه میکنند و به مردم یه مشت وعده و وعید و دروغ تحویل میدن!!!
چه جوونایی رو فراموش کردیم، چه رشادت هایی رو نادیده گرفتیم، جای ارزش و بی ارزشی عوض شده، سلبریتی ها شدند الگو و ارزش جامعه مون، رنگ مو و مدل لباس و حاشیه ها و ازدواج ها و طلاق هاشون شده تیتر یک خبرها و سرچ هامون، این در حالیه که این قهرمان این غواص یا سالهاست به شهادت رسیده و فراموش شده یا اگر هم زنده ست یه جانباز مو سفیده الان که کسی حتی حال این روزاشم نمیپرسه .........!
⭐️شادی روح پاک همه شهدا فاتحه و صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh