فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 واکنش حسن رحیم پور ازغدی به توهیم به امام رضا علیه السلام:
◾️خفاشها با نور مشکل دارند،یک کسانی شهوت دیده شدن دارند،حتما بایدجلوی اینها ایستاد،اغلب اینها نمی دانند با چی دشمن هستند!
◾️یکی از اینها گفته بود من اگر بدانم فالوور و ببیننده پیدا می کنم حاضرم شلوارم رو روی سرم بکشم
◾️با چنین جانوارنی رو به رو هستیم که قداست زدایی از امر مقدس می کنند برای اینکه قداست تراشی کنند برای نامقدس ها
بیداری
🎋〰🍃
@Alachiigh
🔥شرم نکنندههای میلیاردی❗
🔻بسیاری در کشورهایی مثل لبنان، عراق، افغانستان، مایل به نصب #ایتا هستند اما اپراتورها برای ارسال پیامک فعالسازی کمک نمی کنند!
🔻اما همین #اپراتورها فقط روزانه میلیاردها تومان بابت پیامک فعال سازی تلگرام فیلتر شده به جیب میزنند!
🔻اما سهامداران اصلی و وزارت ارتباطات شرم نمی کنند!
✍حمیدرضا ابراهیمی
گامی نو
🎋〰🍃
@Alachiigh
🇮🇷
📝#یادداشت_کوتاه | #سوپرانقلابیها از درک صحیح آرمانهای انقلاب، عاجزند
🍃🌹🍃
🔻برخی رفتارها و اقدامات رسانهای که در ماههای گذشته رخ داد منجر به تذکر مقام معظم رهبری نسبت به رویکرد سوپرانقلابیها شد.
🔹 منتقدان یا زاویهداران با رهبر انقلاب یا کسانی هستند که تسلیم واقعیتها شده و دغدغهای نسبتبه آرمانها، اصول و اهداف انقلاب اسلامی ندارند یا «سوپرانقلابی» هایی هستند که صرفا بهدنبال آرمانها و اصول انقلاباند بدون اینکه واقعیتها و مقدورات را بسنجند و محاسبه کنند؛ البته در میان گروه اول، یعنی تسلیمشدگان در برابر واقعیتها هستند کسانی که از مشاهده واقعیتها نیز عاجزند و تنزل کرده و در برابر «واقعنمایی»ها خاضع شدهاند! چنانچه در میان گروه دوم نیز هستند افرادی که در تقدم و تأخر آرمانها و تشخیص اولویت یا حتی درک صحیح از آرمانهای انقلاب، عاجزند.
🔺 آنچه این انقلاب را به سرمنزل مقصود میرساند «واقعبینی» توأم با «آرمانگرایی» است، عقلانیت انقلابی، نقطه بهینهای بین واقعبینی و آرمانگرایی است و هر جریان یا فردی که نتواند این نقطه را بیابد و از آن فاصله بگیرد، به همان میزان از عقلانیت انقلابی فاصله گرفته و دور شده است.
✍مهدی فضائلی
#همه_خادم_الرضاییم | #روشنگری | #ثامن
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
❤️عاشقانه_ دو_ مدافع❤️ #قسمت_بیست_هشتم _بعد از یک هفتہ کلنجار رفتـݧ باخودم بالاخره جواب سجادے رو د
💞 #عاشقـــانه_دو_مدافـــع💞
📚 #قسمت_بیست_نهم
_اردلان اومد تو اتاقمو گفت...
اسماء پاشو بریم بیروݧ
با بی حوصلگے گفتم کار دارم نمیتونم بیام
روسریمو بازور سرم کرد و چادرمم گرفت دستش و با زور هلم داد بیروݧ
_صداشو کلفت کردو گفت وقتے داداش بزرگترت یہ چیزے میگہ باید بگے چشم
با دادو بیداد هام نتونستم جلوشو بگیرم
خوب حداقل وایسا آماده شم
باشہ تو ماشیـݧ منتظرم زودباش
_سرمو تکیہ داده بودم بہ پنجره و با چشم ماشیـݧ هایے رو کہ با سرعت ازموݧ رد میشدݧ و دنبال میکردم
با صداے اردلاݧ بہ خودم اومدم.
اسماء تو چتہ؟مثلا فردا بلہ برونتہ باید خوشحال باشے.چرا انقد پکرے؟
_نکنہ از تصمیمت پشیمونے؟هنوز دیر نشده ها؟
آهے کشیدم و گفتم.چیزے نیست
نمیخواے حرف بزنے؟
کجا دارے میرے اردلان؟برگرد خونہ حوصلہ ندارم.
_داشتم میرفتم کهف و الشهدا باشہ حالا کہ دوست ندارے برمیگردم الاݧ
صاف نشستم و گفتم.ݧ ݧ
_برو کهف و دوست داشتم آرامش خاصے داشت.
نیم ساعت داخل کهف بودم
خیلے آروم شدم تو ایـݧ یہ هفتہ همش استرس و نگرانے داشتم هم بخاطر جوابے کہ بہ سجادے دادم هم بے خیالے مامان
اردلاݧ اومد کنارم نشست:اسماء میدونم استرس دارے واسہ فردا
_آهے کشیدم و گفتم.نمیدونے اردلاݧ مـݧ تو وضعیت بدیم یکم میترسم بہ کمک ماماݧ احتیاج دارم اما...
اینطورے نگو اسماء باور کـݧ ماماݧ بہ فکرتہ..
بیخیال بہ هر حال ممنوݧ بابت امشب واقا احتیاج داشتم..
یک ساعت بہ اومدݧ سجادے مونده بود...
_خونہ شلوغ بود ماماݧ بزرگترهاے فامیلو دعوت کرده بود
همہ مشغول حرف زدن باهم بودݧ
ماماݧ هم اینورو و اونور میدویید کہ چیزے کم و کسر نباشہ
_از شلوغے خونہ بہ سکوت اتاقم پناه بردم
روتخت ولو شدم و چشمامو بستم
تمام اتفاقاتے کہ تو این چند سال برام افتاده بودو مرور کردم یاد اولیـݧ روزے کہ سجادے اومد تو اتاقم افتادم و لبخند بہ لبم نشست
سجادے !!!! حالا دیگہ باید بگم علے
درستہ کہ از آینده میترسم اما احساس میکنم با علے میتونم ایـݧ ترس و از بیـݧ ببرم
غرق در افکارم بودم کہ یدفعه....
✍خانم.علـــی.آبادی
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh
✳️فشار_خون_بالا←قاتل خاموش اثرات آن❌
🔸تنگی عروق
🔸بیماری قلبی
🔸بیماری مغزی
🔸سکته مغزی
🔸نارسایی کلیه
👌برای کاهش فشار خون پتاسیم بیشتر مصرف كنيد پتاسیم به وفور در موز یافت میشود
#مراقبت
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۴۲۹ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍃
@Alachiigh
🌹شهید صادق عدالت اکبری🌹
🥀همراهی یک شهید، ۲ روز قبل از شهادت ِ یک مدافع حرم
✍ آقازاده شیکپوش و بچه ی محله بالای شهر تبریز بود، با جعل عنوان و اسم مستعار پدر به سوریه رفت..
اواخر زندگیاش ارتباط خوبی با خانواده شهید حامد جوانی داشت. برای اینکه پدر و مادر شهید بر سر مزار پسرشان راحت باشند. یک صندلی برایشان درست کرده بود. این ارتباط حتی در اولین و آخرین بار اعزامش هم وجود داشت. روز پدر از سوریه با پدر شهید حامد جوانی تماس گرفت و روز پدر را از طرف شهید تبریک گفت. وقتی پدر شهید از او پرسید از کجا تماس گرفتی؟ گفت: من در دلامه و در کنار حامد هستم!
پدر شهید بعدها گفت: از این جمله آقا صادق خیلی تعجب کردم،، زیرا حامد در لاذقیه شهید شده و تا دلامه فاصله زیادی وجود دارد، در حالی که او گفت ما کنار هم هستیم! وقتی ۲ روز بعد خبر شهادت آقا صادق را شنیدم تازه متوجه منظورش شدم که چرا گفت در کنار حامد هستم.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍃
@Alachiigh
«بسمالله»
مصداق بارز تحریف و تقطیع،
موجودات غربزدهای مانند #زیباکلام هستند...
اینها برای اثبات تفکر گندیدهشان، تاریخ را که هیچ؛
اتفاقاتی که امروز جلوی چشم همه رخ داده را هم تحریف و تقطیع میکنند!
نادان نمیگوید تا پیش از توقیف دو نفتکش یونانی توسط دلاورمردان #جمهوری_اسلامی، دولت یونان قصد داشت نفت ایران را به آمریکا منتقل کند، آن وقت صحبت از دمکراسی میکند...
⚠️راستی جناب #غربگدا،
آیا در مهد دمکراسی که سالیانی است کاسه لیسیش هستید، برای شلیک ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایرانی در سال 1367 که باعث کشته شدن 290 مرد و زن و کودک شد، دادگاهی برگزار شد؟
یا اینکه در عوض این کشتار ناجوانمردانه، مدال لیاقت بر گردن ناخدای ناو انداختند؟
همینقدر وقیح هستید!
همینقدر بیانصاف هستید!
همینقدر...
✍️#محمدجوادمحمودی
تحلیل سیاسی
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭐️خلاصه ای از ویژه برنامه های #پ_زینب_کبری
در خردادماه به شرح زیر میباشد👇
⚜برگزاری جشن میلاد حضرت معصومه(س)
⚜برگزاری مسابقات ویژه روز دختر
⚜برگزاری اردوی خانه خلاقیت و رستوران
⚜کارگاه سبک زندگی
⚜برگزاری جشن کودکان امام رضایی (ع)
⚜برگزاری جشن میلاد امام رضا علیه السلام
👈و طبق روال هر هفته :
برپایی کلاسهای صالحین شامل :
〰قرائت زیارت جامعه کبیره
〰کلاسهای احکام
〰کارگاه آموزشی اخلاق در خانواده
#برنامه_های_پ_زینب_کبری
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 👆
🔷مریلا زارعی بازیگر فیلم هناس::
منصف باشیم و اگر مسئولی در کشور در تدابیر خود دچار خلل میشود و اشتباه میکند به قیمت کل سیستم نگذاریم و یادمان نرود که آدمهایی به خاطر ما رفتهاند و خون دادهاند.
#مریلا_زارعی
#هناس
#سلبریتی_واقعی
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ببینید| تفاوت جایگاه زن در مسیر رئیس جمهور در غرب و ایران
⬆️در لسآنجلس آمریکا در مسیر عبور خودروی «بایدن»
⬇️در چهارمحال و بختیاری در مسیر عبور خودروی #رئیسی
#غرب_بدون_روتوش
#گفتمان
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
💞 #عاشقـــانه_دو_مدافـــع💞 📚 #قسمت_بیست_نهم _اردلان اومد تو اتاقمو گفت... اسماء پاشو بریم بیروݧ با
💞 عاشقـــانه_دو_مدافــــع💞
#قسمت_سی_ام
_غرق در افکارم بودم که یدفعه
بابا وارد اتاق شد
بہ احترامش بلند شدم
إ اسماء بابا هنوز آماده نشدے؟
از بابا خجالت میکشیدیم سرمو انداختم پاییـݧ و گفتم_الاݧ آماده میشم
باشہ حالا بیا بشیـݧ کارت دارم
_چشم
اسماء جاݧ بابا اگہ تا الاݧ نیومدم پیشت و درمورد انتخابے کردے نظرے بدم یا باهات حرف بزنم واسہ ایـݧ بود کہ اطمیناݧ داشتم دخترے کہ مـݧ تربیت کردم عاقلانہ تصمیم میگره و خانوادشو روسفید میکنہ.
_الاݧ میخوام بهت بگم بابا مـݧ تا آخر پشتتم اصلا نگراݧ نباش
مامانتم همینطور
دستمو گرفت و گفت:
چقد زود بزرگ شدے بابا
_بغضم گرفت و بغلش کردم و زدم زیر گریہ نمیدونم اشک شوق بود یا اشک غم
اشکامو پاک کرد و گفت إ اسماء مـݧ فکر کردم بزرگ شدے دارے مث بچہ ها گریہ میکنے؟
_پاشو پاشو آماده شو الاݧ از راه میرسن..
کمدمو باز کردم یہ مانتوے سفید با روسرے گل بهے کہ مامان بزرگ از مکہ آورده بودو سر کردم
_با یہ چادر سفید با گلهاے ریز صورتے
زنگ خونہ بہ صدا در اومد از پنجره بیرونو نگاه کردم
علے با ماماݧ و باباش و خواهرش جلوے در وایساده بودݧ
یہ کت و شلوار مشکی با یہ پیرهن سفید تنش بود
_یہ دستہ گل یاس بزرگ هم دستش بود
سرشو آورد بالا و بہ سمت پنجره نگاه کرد سریع پرده رو انداختم و اومدم اینور
صداے یا اللہ هاے آقایوݧ و میشنیدم
_استرس داشتم نمیتونستم از اتاق برم بیروݧ
ماماݧ همراه با ماماݧ بزرگ اومدݧ تو اتاق
مامان:بزرگ بغلم کردو برام "لا حول ولاقوه الاباللہ" میخوند
_ماماݧ هم دستمو گرفت و فشرد و با چشماش تحسیـنم میکرد
وارد حال شدم و سلام دادم.
علے زیر زیرکے نگاهم میکرد
_از استرس عرق کرده بودو پاهاشو تکوݧ میداد
مادرش و خواهرش بلند شدند اومدند سمتم و بغلم کردند
پدرش هم با لبخند نگاهم میکرد
_بزرگتر ها مشغول تعییـݧ مهریہ و مراسم بودند
مهریہ مـݧ همونطور کہ قبلا بہ مادرم گفتہ بودم یک جلد قرآن چندشاخہ نبات و ۱۴سکہ بهار آزادے بود
سفر کربلا و مکہ هم بہ خواست خوانواده ے علے جزو مهریم شد
_همہ چے خیلے خوب پیش رفت و قرار شد فردا خطبہ ے محرمیت خونده بشہ تا اینکہ بعدا مراسم عقد رو تعییـݧ کنــن
بعد از رفتنشوݧ هر کسے مشغول نظر دادݧ راجب علے و خوانوادش شد
بے توجہ بہ حرفهاے دیگراݧ دست گل و برداشتم گذاشتم تو اتاقم
_مث همیشہ اتاق پر شد از بوے گل یاس شد
احساس آرامش خاصے داشتم .
ساعت ۸ و نیم صبح بود مامانینا آماده جلوے در منتظر مـݧ بودݧ تا بریم محضر
چادرم و سر کردم و رفتم جلوے در
اردلاݧ در حال غر زدݧ بود:
اسماء بدو دیگہ دیر شد الاݧ میوفتیم تو ترافیک
دستشو گرفتم کشوندمش سمت ماشیـݧ و گفتم:ایشالا قسمت شما
خندید و گفت :ایشالا ایشالاـ
_علے جلوے محضر منتظر وایساده بود...
✍خانم.علـــی.آبادی
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh
عمر کوتاه است …
فرصت نگاه کردن ،
از تمامی پنجره های زندگی را ندارم ،
تصمیم گرفته ام فقط از یک پنجره ،
به زندگی نگاه کنم …
و آن هم پنجره امید … !
⭐️⭐️⭐️
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۴۳۰ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍃
@Alachiigh
🌹شهید محمد بابایی🌹
"کونیکو یامامورا"مادر ژاپنی ِ شهید :
✍دو هفته بعد از تشییع و خاکسپاری پیکر محمد، ساکش را برایم آوردند. در میان وسایلش وصیتنامهاش بود. در وصیت نامهاش نوشته بود که هر نفر به دلیلی از دنیا میرود. هر نفر با دلایل مختلفی همچون تصادف، سقوط از کوه و… فوت میکند. چه بهتر است که این مرگ بر اثر شهادت باشد. پس از خواندن وصیتنامه قلبم در حال انفجار بود. مرتب با دست به سینهام میزدم. آنجا فهمیدم که فلسفه سینه زدن برای امام حسین (ع) آرامشی است که انسان پیدا میکند.
بیتابیهایم برای محمد، با دیدن یک خواب از بین رفت.
در ماه مبارک رمضان خواب دیدم که در خانه به صدا درآمد. پشت در، مردی همراه با یک دختر سه ساله ایستاده بود که خطاب به من گفت: «این دختر محمد است.» با تعجب گفتم محمد ازدواج نکرده بود. آن مرد ادامه داد: «به پشت سرت نگاه کن.» زمانی که برگشتم کوه و درختانی را پشت سرم دیدم. در میان درختان خانهای بود که محمد و همسرش در آن زندگی میکردند.» ناگهان از خواب بیدار شدم. با دیدن خانه و آرامش محمد، من نیز آرام گرفتم.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 ناجوانمردانهترین مقایسهی دنیا!
⁉️ آیا #رفاه سوئیس با ایران قابل مقایسه است؟!
🎤 حجت الاسلام راجی
پيشنهاد دانلود👌👌🙏
#منصف_باشیم
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭕️افتخار میکنیم به ایران قوی
🔻هیچ میدونستین فقط پنج تا کشور توی دنیا میتونن نفتکش اقیانوسپیما بسازن؟!
که #ایران جزء اون پنج کشور هست و اینکه تنها کشور اسلامیه که میتونه بسازه؟!
⁉️هیچ میدونستین بعضی رسانه ها از دستاورد نخبگان و کار عظیمشون براتون نمیگن تا به کشورتون افتخار نکنین؟!
صــراط
#ایران_قوی
🎋〰🍃
@Alachiigh
🔴 پشت پرده یک استعفاء/ پرچم دار بیشترین تحول مدیریتی چرا استعفا داد؟
🔹دکتر حجت عبدالملکی از جوانان گام دوم انقلابی بود که جسورانه سکان مدیریتی یک وزارت خانه مهم و راهبردی را بدست گرفت . وزارت خانه ای که در دولت روحانی سهم امنیتی های چپ و هولدینگ ها و شرکت های بزرگ اقتصادی آن پشتوانه جریانات رسانه ای اصلاحطلبان و غربگرایان بود.
🔹بدون تردید شخم زدن این وزارت خانه مهم با هزاران شرکت و کارخانه و هولدینگ اقتصادی توسط وزیر جوان هزینه سنگینی به قیمت کنار رفتن ایشان را بدنبال داشت. عبدالملکی هم کارآمد بود و هم جهادی و تحول خواه ، اما سرشاخ شدن با اختاپوس های چمبره زده بر هولدینگ های بزرگ اقتصادی کشور هزینه سنگینی داشت.
🔹نکته جالب ماجرا اینجاست مافیای پنهان مخالف دولت رئیسی با زیرکی سعی دارد فشارها برای استعفای وزیر جوان را متوجه شخص مخبر معاون رئیسجمهور کنند تا جایگاه وی را هم میان طرفداران دولت متزلزل کنند.
🔹اما یک نکته کلیدی که هوشیاری دولت را میطلبد. در میان وزرای دولت رئیسی ،دکتر عبدالملکی تنها وزیری بود که بیشترین تغییرات مدیریتی را انجام دادند و طیف وسیعی از جوانان توانمند و انقلابی را بر کرسی های راهبردی مدیریتی نشاند و بصورت انقلاب تعداد زیادی از مدیران فاسد بجای مانده از دولت قبل را برکنار کرد. اکنون که دولت نتوانست از اقدامات تحول خواهانه وزیرجوانش خوب حمایت کند ، لازم است از جوانان انقلابی گمارده شده در این وزارت خانه راهبردی حمایت بعمل بیاورد .
🔹بدون تردید اینگونه برخوردها و کنارگذاشتن جوانان انقلابی که برای اصلاح امور مملکت به میدان آمده اند اگر تداوم یابد آسیب های جدی در کاهش سرمایه انسانی موثر و توانمند انقلاب خواهد داشت.
تحلیل سیاسی
#مافیا
#عبد_المالکی
#وزارت_کار
#استعفا
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
💞 عاشقـــانه_دو_مدافــــع💞 #قسمت_سی_ام _غرق در افکارم بودم که یدفعه بابا وارد اتاق شد بہ احترامش
💞 عاشقـــانه_دو_مدافـــع💞
📚 #قسمت_سی_و_یکم
_علے جلوے محضر منتظر وایساده بود...
بابا جلوے محضر پارک کردو از موݧ خواست پیاده شیم
علے با دیدݧ ما دستشو گذاشت روسینشو همونطور کہ لبخند بہ لب داشت بہ نشونہ سلام خم شد
_اردلاݧ خندید و گفت ببیـݧ چہ پاچہ خوارے میکنہ هیچے نشده
محکم زدم بہ بازوش و بهش اخم کردم.
اردلاݧ دستم و گرفت و از ماشیـݧ پیاده شدیم
ماماݧ و بابا شونہ بہ شونہ ے هم وارد محضر شدـݧ
منو اردلاݧ هم با هم علے هم پشت ما
با ورود ما بہ داخل محضر همہ صلوات فرستادند
_فاطمہ خواهر علے اومد و دستم از دست اردلاݧ کشید و برد سمت سفره ے عقد
دختره با مزه اے بود صورت گرد و سفید با چشماے مشکے،درست مثل چشماے علے داشت.
_مادرش هم چادر مشکیمو از سرم برداشت و چادر سفید حریرے کہ بہ گفتہ ے خودش براے زݧ علے از مکہ آورده بود و سرم کرد و روصندلے نشوند
_هیچ کسي حواسش بہ علے کہ جلوے در سر بہ زیر وایساده بود نبود
عاقد علے و صدا کرد
آقا داماد بفرمایید بشینید همہ حواسشوݧ بہ عروس خانومہ یکے هم هواے دامادو داشتہ باشہ
_با خجالت رو صندلے کنارے مـݧ نشست
باورم نمیشد همہ چے خیلے زود گذشت و مـݧ الاݧ کنار علے نشستہ بودم و تا چند دیقہ ے دیگہ شرعا همسرش میشدم
استرس تموم جونم و گرفتہ بود.
_دستام میلرزید و احساس ضعف داشتم
عاقد از بزرگ تر ها اجازه گرفت کہ خطبہ عقد و جارے کنہ
علے قرآن و گرفت سمتم و در گوشم گفت:
بخونید استرستوݧ کمتر میشہ
قرآن رو باز کردم
_"بسمِ اللہ الرحمـݧ ارحیم"
یــــس_والقرآن الکریم...
آیہ هاے قرآن و تو گوشم میپیچید احساس آرامش کردم
تو حال و هواے خودم بودم کہ با صداے حاج اقا بہ خودم اومدم
_براے بار آخر میپرسم
خانم اسماء محمدے فرزند حسیـݧ آیا وکیلم شما را بہ عقد آقاے علے سجادے فرزند محمد با مهریہ معلوم در بیاورم؟
آیا وکیلم؟
همہ سکوت کرده بودند و چشمشوݧ بہ دهـݧ مـݧ بود
چشمامو بستم
خدایا بہ امید تو
_سعے کردم صدام نلرزه و خودمو کنترل کنم
با اجازه ے آقا امام زماݧ،پدر مادرم و بقیہ ے بزرگتر ها
"بلہ"
_صداے صلوات و دست باهم قاطے شد و همہ خوشحال بودݧ
علے اومد نزدیک و در گوشم گفت:مبارکہ خانوم...
از زیر چادر حریر نگاهش کردم
خوشحالے و تو چهرش میدیدم.
حالا نوبت علے بود کہ باید بلہ میگفت.
با توکل بہ خدا و اجازه ے پدر مادرم و پدر مادر عروس خانوم و بزرگتر هاے جمع
"بلہ"
_فاطمہ انگشتر نشونو داد بہ علے و اشاره کرد بہ مـݧ
دستاے علے میلرزید و عرق کرد دست منو گرفت و انگشترو دستم کرد
سرشو آورد بالا و چادرمو کشید عقب و خیره بہ صورتم نگاه کرد
حواسش بہ جمع نبود همہ شروع کردݧ بہ دست زدݧ و خندید.
دستشو فشار دادم و آروم گفتم:
زشتہ همہ دارݧ نگاهموݧ میکن
_متوجہ حالت خودش شد و سرشو انداخت پاییـݧ
مامانینا یکے یکے اومدݧ با ما روبوسے کردݧ و براموݧ آرزوے خوشبختے میکردݧ
اردلان دستم و گرفت و در گوشم گفت
دیدے ترس نداشت خواهر کوچولو
دیگہ نوبتے هم باشہ نوبت داداشہ
خندیدم و گفتم:انشا اللہ
علے و رو در آغوش کشید و چند ضربہ بہ شونش زدو گفت خوشبخت باشید
_بعد از محضر رفتم سمت ماماݧ اینا کہ برگردیم خونہ
مادر علے دستم رو گرفت و رو بہ مامان اینا گفت
خوب دیگہ با اجازتوݧ ما عروسموݧ رو میبریم...
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
✍خانم.علـــی.آبادی
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh