eitaa logo
آلاچیق 🏡
1هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۳۲۲ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌹شهید عباس رمضانی قرا🌹 ✅✍«با نذر و نیاز به دنیا اومد و بزرگش کردم. هفت بار واسش قربونی کردم تو این سالها تا ۱۹ ساله شد. رفت ،شلمچه روز عید قربان در راه خدا قربانی شد..» ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا میز بزرگ بود؟ چرا فاصله زیاد بود؟ چرا زیر پای فرش نیانداختند نماز بخواند؟ چرا قبله کج بود؟ چرا پوتین شهادتین را نگفت و به رئیسی اقتدا نکرد؟ چرا پله های ورودی کاخ کرملین یخ زده بود؟ و همه اینها یعنی ایران فروخته شد! 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 وضعیت اسفناک مردم تهران در زمان شاه، به روایت یک مستند اسرائیلی. 📚 منبع: فیلم مستند «پیش از انقلاب» به کارگردانی «دن شادور» /ساخته شده توسط اسرائیل bidariymelat 🍁〰🍂 @Alachiigh
🔺اگر چوب حراج به تمام داشته‌های کشور (آنهم در اِزای ) بزنید، از دولتِ خود یک بدهکار ورشکسته را در ذهن طرف مقابل بسازید، دلخوش به لبخند و وعده ها بمانید و کشور را هشت سال معطل نگه دارید هیچ اشکالی ندارد اما اگر برای خنثی سازی تحریم‌ها و در راستای عمل کنید، کشور را مستعمره دیگران کرده‌اید؛ جالب تر اینجاست که همچنان قصد دارند از ترامپ یک هیولا بزنند تا هم "بایدن" را مودب جلوه دهند (زمینه را برای مقصر نمایی کشورمان و یک توافق نزد افکار عمومی فراهم آورند) و هم از دولت متبوع شان بابت ناکارآمدیها و بی تدبیریهایش رفع اتهام کنند (زمینه را برای بازگشت مجدد خودشان به عرصه سیاسی فراهم آورند)! 🍁〰🍂 @Alachiigh
⭕️ پروفسور علی هاشمی دانشمند گمنام و ممتاز هسته ای درگذشت. او در تاریخ ۲۸ دی بر اثر خونریزی داخلی ریه درگذشت. علت اصلی این اتفاق هنوز مشخص نیست و تحت بررسی است. وی از نخبگان علمی و جز دانشمندان برتر هسته ای کشور، متولد ۱۳۶۵ بود. آیا باز هم پای یک نفوذی خیانتکار در میان است؟!!!! amoofidel 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 قابل توجه بزرگواران 📣 همراهان عزیزی که قصد شرکت در مسابقه فرهنگی را دارند براحتی می‌توانند علاوه بر پیام سنجاق شده 👆 در قسمت سرچِ کانال نیز کلمه ریحانه النبی را جستجو کنند هم فایل pdf و هم سوالات رو ببینند موفق باشید و پاینده 💐🙏 در خدمت عزیزان هستیم با سوال یا پیشنهاد 👇👇👇👇👇 @nilofarane56 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بغض رهبر انقلاب در دیدار با مداحان🙏 هنگام خواندن یک روایت از امام صادق علیه السلام 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌺 بی_تو_هرگز 🌺 ⃣1⃣ با عجله رفتم سمتش ... خیلی بی حال شده بود ... یه نفر، عمامه علی رو بسته بود دور شکمش ... تا دست به عمامه اش زدم، دستم پر خون شد ... عمامه سیاهش اصلا نشون نمی داد ... اما فقط خون بود… چشم های بی رمقش رو باز کرد ... تا نگاهش بهم افتاد ... دستم رو پس زد ... زبانش به سختی کار می کرد ... - برو بگو یکی دیگه بیاد ... بی توجه به حرفش ... دوباره دستم رو جلو بردم که بازش کنم ... دوباره پسش زد ... قدرت حرف زدن نداشت ... سرش داد زدم ... - میزاری کارم رو بکنم یا نه؟ ... مجروحی که کمی با فاصله از علی روی زمین خوابیده بود ... سرش رو بلند کرد و گفت ... - خواهر ... مراعات برادر ما رو بکن ... روحانیه ... شاید با شما معذبه ... با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ... - برادرتون غلط کرده ... من زنشم ... دردش اینجاست که نمی خواد من زخمش رو ببینم ... محکم دست علی رو پس زدم و عمامه اش رو با قیچی پاره کردم ... تازه فهمیدم چرا نمی خواست زخمش رو ببینم ... علی رو بردن اتاق عمل ... و من هزار نماز شب نذر موندنش کردم ... مجروح هایی با وضع بهتر از اون، شهید شدن ... اما علی با اولین هلی کوپتر انتقال مجروح، برگشت عقب ... دلم با اون بود اما توی بیمارستان موندم ... از نظر من، همه اونها برای یه پدر و مادر ... یا همسر و فرزندشون بودن ... یه علی بودن ... جبهه پر از علی بود بیست و شش روز بعد از مجروحیت علی، بالاخره تونستم برگردم ... دل توی دلم نبود ... توی این مدت، تلفنی احوالش رو می پرسیدم ... اما تماس ها به سختی برقرار می شد ... کیفیت صدای بد ... و کوتاه برگشتم ... از بیمارستان مستقیم به بیمارستان ... علی حالش خیلی بهتر شده بود ... اما خشم نگاه زینب رو نمی شد کنترل کرد ... به شدت از نبود من کنار پدرش ناراحت بود ... - فقط وقتی می خوای بابا رو سوراخ سوراخ کنی و روش تمرین کنی، میای ... اما وقتی باید ازش مراقبت کنی نیستی ... خودش شده بود پرستار علی ... نمی گذاشت حتی به علی نزدیک بشم ... چند روز طول کشید تا باهام حرف بزنه ... تازه اونم از این مدل جملات ... همونم با وساطت علی بود ... خیلی لجم گرفت ... آخر به روی علی آوردم ... - تو چطور این بچه رو طلسم کردی؟ ... من نگهش داشتم... تنهایی بزرگش کردم ... ناله های بابا، باباش رو تحمل کردم ... باز به خاطر تو هم داره باهام دعوا می کنه ... و علی باز هم خندید ... اعتراض احمقانه ای بود ... وقتی خودم هم، طلسم همین اخلاق با محبت و آرامش علی شده بودم ... به روایت همسر و دختر شهید 🍁〰🍂 @Alachiigh
✳️گوجه فرنگی از مرگ سلول‌های مغزی جلوگیری می‌کند!👇 🔸همچنین با جلوگیری از مرگ سلولهای مغزی توجه و تمرکز شما بیشتر شده و ذهنتان متمرکز تر می‌شود 🍁〰🍂 @Alachiigh
⭐️〰〰〰〰✨ حافظه ی خوب حافظه ای است که بداند چگونه، امور بی اهمیت را فراموش کند ! ⭐️〰〰〰〰✨ 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۳۲۳ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌹شهید_امیر_حاج_امینی🌹 ✍اگـر به واسطه خونم حقی برگردن دیگران داشته باشم به خدای کعبه قسم‌ از مـــردان بی‌غیرت و زنان بی‌حیا نمیگذرم. ⭐️شادی روح پاک‌ همه شهدا صلوات 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 | حکم جهاد‼️ 🔻 وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد... یکی از شعارهای اصلی و همیشگی نیروهای حزب اللهی و انقلابی است، بویژه در دیدارهای مردم با فرمانده معظم کل قوا؛ امروز جنگ رودروی نظامی نداریم، چه بسا اگر جنگ نظامی بود و رهبر معظم انقلاب فرمان جهاد صادر می کردند میلیونها نفر آماده جانفشانی می شدند، اما در جهاد کبیر که رهبر معظم انقلاب این عرصه‌ی کار اقتصادی، علمی و تحقیقی و حرف زدن و تبیین کردن را جهاد معرفی مي کنند و بارها بر آن تاکید می کنند، تکرار مکرر جهاد تبیین بویژه در این مقطع، یعنی اهمیت بالای این موضوع و کم توجهی، بی برنامگی و نداشتن گفتمانی منسجم و هدفمند در این زمینه است. 🔹 رهبر معظم انقلاب در دیدار مداحان با ایشان ابعاد و ویژگی‌های این جنگ تمام عیار را اینگونه بیان کردند: "جهاد یعنی تلاش در مقابله‌ی با دشمن؛ هر تلاشی جهاد نیست. منطق اسلامی جهاد آن [کاری] است که در مقابل دشمن انجام میگیرد. شما [اگر] کار اقتصادی بکنید برای مقابله‌ی با دشمن، میشود جهاد؛ کار علمی و تحقیقی بکنید برای مقابله‌ی با دشمن، میشود جهاد؛ حرف بزنید، تبیین کنید برای خنثی‌کردن وسوسه‌ی دشمن، میشود جهاد..." ✅ راهکارهای اقدام عملی چیست؟ ۱) تشکیل اتاق های فکر و اندیشکده های راهبردی برای رصد و تشخیص برنامه‌های رسانه‌ای دشمن و مقابله با آنها ۲) تشکیل شبکه منسجم سازمانی مجاهدین تحلیلگر سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای برای معرفی و اعزا‌م به تمامی نهادها، سازمانها، دانشگاه‌ها، مدارس، مساجد و ... ۳) ورود دولت به عرصه جهاد تببین و حمایت از جهادگران این عرصه. ✍️محمد حسن فشی | | 🍁〰🍂 @Alachiigh
♦️کاربران ترکیه‌ای با ترکیب این عکس مقایسه جالبی کردند. ▪️بعضی‌ها منتظر پوتین می‌مانند! ▪️بعضی‌ها پوتین رو منتظر خود نگه می‌دارند! ✍️فربُد ابراهیمی 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تغییر تاکتیکی رسانه های سعودی_لندنی برای اثرگذاری شناختی بر مخاطبین؛ اجرای پروژه تجزیه طلبان ایران در قالب برنامه های غیر سیاسی! 💢 اظهارات وقیحانه و توهین آمیز شبکه من و تو: شهرهای ایران باید مثل اسکاتلند از کشور جدا و مستقل شوند؛ ایرانی ها خودشان را تافته جدا بافته می دانند و فکر می کنند که باید کشورشان دست نخورده باقی بماند، برید بشینید بابا سرجاتون!! 📛 سیاست جدید شبکه‌ منوتو؛ لعنت بر مخالفان تجزیه طلبی! بدون شک کشور ایران اگر در اختیار این جماعت باشد، آخر سر از ایران قریه‌ای بیش به جا نمی‌ماند. 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣📣📣📣📣📣📣📣📣 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴 👇 همراهان عزیز توجه کنید لطفا👇 پاسخها به آیدی @nilofarane56 ارسال شود ➖➖لطفا به پیام سنجاق شده توجه کنید 👆👆👆👆👆👆👆👆 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
🌺 بی_تو_هرگز 🌺 ⃣1⃣ بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ... علی هم تازه راه افتاده بود و دیگه می تونست بدون کمک دیگران راه بره ... اما نمی تونست بیکار توی خونه بشینه ... منم برای اینکه مجبورش کنم استراحت کنه ... نه می گذاشتم دست به چیزی بزنه و نه جایی بره ... بالاخره با هزار بهانه زد بیرون و رفت سپاه دیدن دوستاش ... قول داد تا پدر و مادرم نیومدن برگرده ... همه چیز تا این بخشش خوب بود ... اما هم پدر و مادرم زودتر اومدن ... هم ناغافلی سر و کله چند تا از رفقای جبهه اش پیدا شد ... پدرم که دل چندان خوشی از علی و اون بچه ها نداشت ... زینب و مریم هم که دو تا دختر بچه شیطون و بازیگوش ... دیگه نمی دونستم باید حواسم به کی و کجا باشه ... مراقب پدرم و دوست های علی باشم ... یا مراقب بچه ها که مشکلی پیش نیاد ... یه لحظه، دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ... و زینب و مریم رو دعوا کردم .... و یکی محکم زدم پشت دست مریم... نازدونه های علی، بار اولشون بود دعوا می شدن ... قهر کردن و رفتن توی اتاق ... و دیگه نیومدن بیرون توی همین حال و هوا ... و عذاب وجدان بودم ... هنوز نیم ساعت نگذشته بود که علی اومد ... قولش قول بود ... راس ساعت زنگ خونه رو زد ... بچه ها با هم دویدن دم در ... و هنوز سلام نکرده ... - بابا ... بابا ... مامان، مریم رو زد… علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ... اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم... به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم ... علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ... - جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ... بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ...و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ... غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ... داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ... - خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ... و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ... خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ... و لبخند ملیحی زد ... - خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ... و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ... هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ... بچه ها دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ... منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ... اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ... این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ... و اولین و آخرین بار من... به روایت همسر و دختر شهید 🍁〰🍂 @Alachiigh