1⃣💢5 ماه پیش رهبر انقلاب اعلام کرد که دشمن با توطئه هایی قصد دارد مدارس و دانشگاههای ایران را به تعطیلی بکشاند.
بعد از گذشت 5 ماه و شکست پروژههای مختلف برای تعطیلی مدارس و دانشگاهها، این بار پروژهی مسمومیت دانش آموزان با همکاری مجاهدین و برخی اصلاح طلبان در حال انجام است.
🔴2⃣❌سابقه منافقین برای ملتهب کردن فضای مدارس دخترانه
🔹 این روزها در ماجرای مسمومیت دانش آموزان بازهم شاهد تکرار التهاب آفرینی هایی هستیم که رسانه های منتسب به منافقین از آن برای هجمه به جمهوری اسلامی بهره میبرند.
🔹 اما این اتفاقات بیشتر از هر گروه خرابکار دیگری با سابقه منافقین همخوانی دارد.
🔹 سال 59 در چنین روزهایی مدرسۀ خوارزمی بهعلت درگیری و زدوخوردهای شدید تعطیل شد. این حادثه منجر شد تعداد زیادی از دانشآموزان به بیمارستان منتقل شوند. در این مدرسه و مدارس مشابه، مجاهدین خلق (منافقین) با مخالفانشان درگیری ایجاد میکردند.
#مسمومیت_دختران
#فتنه_منافقین
#محمدیسم
🎋〰❄️
@Alachiigh
❌🔥نعل وارونه ابتکار و دوستان
🔻دانشگاه علوم پزشکی فاطمیه #قم تنها دانشگاه اختصاصی #بانوان بود که در سال ۷۰ توسط آیت الله محمد یزدی و آیت الله شرعی و...تاسیس با ریاست خ دکتر لباف آغاز به کار کرد.
🔻اما پس از تحریکات ناپیدا، در دولت اصلاحات که همین خانم ابتکار عضو آن بود این دانشگاه منحل و بیمارستان ش بهشتی غارت شد.
✍حمیدرضا ابراهیمی
#گامی_نو
#غربگرایان_متحجر
#ابتکار
🎋〰❄️
@Alachiigh
⚜نقاب_ابلیس
#قسمت28
-باشه، اطاعت رو هستم، درست میگید، اما فدا شدن رو نه!
سیدحسین با لبخندی عمیق جواب دادن را به من واگذار میکند. کمی فکر میکنم و میگویم:
-اگه زمان امام حسین (علیه السلام) بودی چکار میکردی؟
سریع جواب میدهد:
- امام حسین رو با آقای خامنهای مقایسه نکن!
-بذار اینجوری بپرسم:
- در مواجهه با مسلم بن عقیل چکار میکردی؟ مسلم معصوم نبود؛ ولی نایب امام بود.
قدری فکر میکند:
- توی رکابش میجنگیدم. جونمم براش میدادم!
سیدحسین با نگاهش میفهماند که: «آفرین همینجوری برو جلو!»
میگویم:
- چرا؟ چون میدونی فدا شدن برای مسلم مثل فدا شدن در راه امامه. پس الانم اگه ما میگیم جانم فدای رهبر، بخاطر اینه که فداشدن در راه نایب امام زمان هم مثل جنگیدن در رکابشونه.
به زمین خیره است و درباره حرفهایم فکر میکند. ناگاه میپرسد:
-اصلا چرا میگید امام؟ مگه ما دوازده تا امام نداریم؟
سیدحسین خیلی صریح میگوید:
-نه!
مسعود با چشمان گرد شده نگاهش میکند. سیدحسین میگوید:
- توی سوره اسراء میفرماید: روز قیامت هر ملتی رو با امامش به صدا میزنیم. یعنی چی؟ مثلا امام کفار هم یکی از ائمه ماست؟ نه! امام یعنی راهبر، پیشوا، کسی که ازش اطاعت میکنی. میتونه امامت یه فوتبالیست یا هنرپیشه باشه! امام نار داریم، امام جنت هم داریم. دوازده امام معصوم داریم درسته، اما الی ماشاءالله امامهای مختلف هستن! پس اینکه میگیم امام خامنهای، اشاره به پیرویمون از ایشون داریم. اگه بگیم رهبر، بار لغایی رهبر بیشتر اشاره داره به رهبری سیاسی؛ مخصوصا توی ادبیات بین المللی. اگه بگیم آیت الله هم اشاره داریم به جایگاه صرفا دینی و معنوی. اما امام یه کلمه قرآنیه که هردوی اینا رو پوشش میده و هم به رهبری سیاسی اشاره داره هم رهبری دینی.
همراهم زنگ میخورد. سخنران رسیده؛ سیدحسین را با مسعود تنها میگذارم.
(حسن)
با دوتا شیرکاکائو و کیک سر میرسد. خدا خیرش بدهد، از صبح تا الان چیز درست و حسابی نخوردهام.
روی صندلی راننده مینشیند و درحالی که نگاهش به جمعیت است میگوید:
-شعاراشون داره میره به سمت شعارای فتنه.
کیک را با ولع گاز میزنم. شکم گرسنه ایمان ندارد! عباس اما کیک و شیرکاکائو را کناری میگذارد و خیره میشود به جمعیت. نمیدانم چطور است که کلهاش بدون خوردن هم خوب کار میکند؟!
چندنفری که میاندارند، دست میزنند. عدهای که فیلم میگیرند ماسک زدهاند یا شال گردن دور صورتشان پیچیدهاند. درحالی که کیک را میبلعم میگویم:
- ببین! اینا ماسک دارن مشکوکنا!
عباس درجه بخاری ماشین را زیاد میکند و دستانش را به هم میمالد:
-معلومه! ابدا من باور کنم اینا دانشجوئن! اما چکار میتونیم بکنیم؟ تا وقتی اقدام خشن نکنن عملا آمریکاییم!
حسن: چی؟ آمریکا؟
میخندد:
- هیچ غلطی نمیتوانیم بکنیم!
از خنده، شیرکاکائو از بینیام بیرون میریزد. عباس خندهکنان چند دستمال کاغذی از روی داشبورد دستم میدهد:
-جمع کن خودت رو!
صورتم را تمیز میکنم، عباس با بیسیم حرف میزند. صدای سیدحسین است که میگوید:
- اینجا دارن شعارای ناجور میدن... دیگه اصلا حرف اقتصاد نیست... به آقا دارن توهین میکنن...
عباس برعکس ما آرام است؛ انگار نه انگار که حرف درگیری خیابانی و اغتشاش وسط است:
-سیدجان شما کجایی؟
مصطفی: ترک موتور، با احمد، روبهروی در اصلی دانشگاه. لیدراشون دارن جمعیت رو میبرن وسط خیابون...
عباس: سید نمیخواد اقدامی کنی، فقط سعی کن لیدراشون رو شناسایی کنی. یه جوری که تابلو نشه فیلم بگیر، ولی بهت حساس نشن. نیروی انتظامی بلده چجوری برخورد کنه با اینا.
مصطفی: باشه. یا علی.
پوسته کیک و شیرکاکائو را داخل پاکت زباله میاندازم و رو به عباس میکنم:
- اینا فکرای دیگه هم دارنا!
ابرو بالا میدهد:
- نگران نباش. اینا حکم ته مونده دارن. تو فقط فیلم بگیر، مخصوصا اونا که دوربین دستشونه!
خانمی که ماسک تنفسی زده و سرتاپایش آبی است، فیلم میگیرد از وسط جمعیت. جوانی با کاپشن طوسی میانداری میکند اما ماسک ندارد. خانم دیگری با لباس بنفش و روی پوشیده، گوشی به دست فیلم میگیرد. شاید تعداد زیادی برای تماشا آمدهاند. تا چنددقیقه پیش، دانشجوهای مذهبی هم شعارهای اقتصادی میدادند اما بعد از کمی درگیری لفظی، غیبشان زد. هنوز کنترل اوضاع از دست نیروی انتظامی خارج نشده.
ناگاه چند موتور سوار سرمیرسند و پیاده میشوند و به دل جمعیت میروند؛ همه ریشو! سعی دارند جمعیت را متفرق کنند، اما اوضاع متشنج میشود. با آرنج به بازوی عباس میزنم:
-اینا از کجا پیداشون شد؟ اینجا چکار میکنن؟
🎋〰❄️
@Alachiigh
✳️چرا صبحانه پنیر را با گردو بخوریم؟
🔸تیرامین (کند کننده عملکرد مغزی) موجود در پنیر توسط آنزیمی تجزیه می شود که برای فعالیتش به مس نیاز دارد
🔸گردو منبع خوبی از مس میباشد
#صبحانه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰❄️
@Alachiigh
🌹شهید علیرضا گلمحمدی
🌹شهیدمحمودحاجی قاسمی
🖍پیت نفتی که شهدا فرستادند
روایت همرزمان شهید گلمحمدی از آخرین تفحصش
✍شهید گلمحمدی در طول ۲۵ سال کار تفحص کرامات زیادی از شهدا دیده بود. یکی از کرامات شهدا مربوط میشود به روزهایی که او به همراه گروه تفحص در سرمای ارتفاعات کانیمانگای کردستان عراق بدون نفت مانده بودند و به دلیل سرمای شدید نیروها توان کار کردن نداشتند. شهید گلمحمدی از مسؤولان محلی درخواست نفت کرد، اما به دلیل شرایط منطقه امکان دسترسی سریع به نفت وجود نداشت. آنها برای اینکه کمی گرم شوند سراغ بیل مکانیکی رفتند و مشغول کار شدند و در این حین پیکر مطهر شهیدی را پیدا کبگردی9
🔵آنها در سنگر مخروبه با بیل مکانیکی کاوش را ادامه دادند. در این میان شهید گلمحمدی در بیل مکانیکی افتادن یک شیء سنگین از دهانه بیل را احساس کرد و وقتی که سراغ آن شیء رفت، دید که پیت حلبی پر از نفت باقیمانده از زمان جنگ روی زمین افتاده است. آنها با این اتفاق منقلب شدند.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰❄️
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌❌ چقدر جای این افراد در میزگردها و بحثهای صداوسیما خالی است!
🔹محمدصادق شهبازی:چه مطالبات کارشناسانهای از مدیر #صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران دارد.
🔸به جایی رسیدیم که یک روستایی و عشایری از مسئولان دیگر آب، برق و نیازهای اولیه نمیخواهد، مطالبه سهم بیستوپنج درصدی از تولیدات #رسانه_ملی دارد.
🔹امروز جمهوری اسلامی باید به روستاها و مناطق محروم دسترسی به ابزاررسانه را برساند.
🔸آقای جبلی! مسیر تحول توجه به همین قشر مستضعف است و تلاش برای خارج کردن #مستضعفین از مارپیچ سکوت با ابزار رسانه ملی.
🔹اگر صداوسیما بتواند بیعدالتی رسانهای در کشور و ظلم رسانهای به چنین کسانی رامرتفع کند، این آدمهای با انگیزه و توانمند، توان گرفتن حق خودشان را از سایر ساختارها مییابند.
🔸بهعبارتی توجه به #عدالت_رسانهای، مقدمه تحقق #عدالت در سایر زمینههاست.
🔺عدالت رسانهای مقدمه قیام مردم به قسط است این بنده خدا چقدر نسبت رسانه و توسعه درونزا را خوب میفهمد.
#صدای_ایران
#صداوسیما
🎋〰❄️
@Alachiigh
🇮🇷
❌🔴 پشت پرده اقدام تروریستی مسموم کردن دانش آموزان همین سه توییت سرکرده منافقین است
❌ 🛑 اولین گرای ترور
⏪گرای مسمومیت دانش آموزان ۳ ماه قبل توسط یکی از اکانت های سازمان مجاهدین خلق داده شد
چندهزار برانداز پیشنهاد مسمومیت دانش آموزان در مدارس رو لایک کردند !
امروز همین بی شرف ها برای مسمومیت دختران و پسران ایرانی جیغ بنفش میکشند و میگن کار جمهوری اسلامی هست برای انتقام !
#مسمومیت_دختران
#فتنه_منافقین
🎋〰❄️
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴❌🎥 اقدام جالب توجه خواننده معروف کشور در زمان اجرا کنسرت
#فرزاد_فرزین خیلی راحت با شوخی و خنده به خانم بیحجاب هوادارش گفت اینجا آمریکا نیست اول روسری بپوش بعد عکس بگیر!
🔹اونم سریع پوشید...
🔹فرزین، کاری کرد که خیلی از ما مذهبیا، به راحتی ازش شونه خالی میکنیم؛ امر به معروف.
#حجاب
#امر_به_معروف
🎋〰❄️
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯 پشت پرده مسمومیت دختران دانش آموز چیست؟!
پروژه #مهسا همچنان ادامه دارد..
🌿🌺🌿
#جهاد_تبیین_روایت_صحیح
#امید_آفرینی
#عملیات_روانی
#پوشش_رسانه_ای
🎋〰❄️
@Alachiigh
4_6050932286621224748.mp3
13.7M
🙏صلیالله علیک یااباعبدالله♥️🤚
🙏صلیالله علیک یا علی اکبر♥️🤚
📝 ماشاءالله لاقوة الّا بالله بر این جلال زهرائی
✅پیشنهاد دانلود 👌
حاج #حنیف_طاهری🎙
🌺 ایام ولادت #حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_مبارک_باد
🎋〰❄️
@Alachiigh
⚜#نقاب_ابلیس
#قسمت29
با آرنج به بازوی عباس میزنم:
-اینا از کجا پیداشون شد؟ اینجا چکار میکنن؟
عباس کمی برافروخته میشود:
-نمیدونم! مثلا دارن نهی از منکر میکنن... وای...
با بیسیم حرف میزند:
-این حزب اللهیهایی که ریختن وسط جمعیت حرف حسابشون چیه؟
نمیشنوم چه جوابی میگیرد. فقط میبینم که صدای کف و سوت میآید. جمعیت متفرق، پراکنده شعار میدهند. نیروی انتظامی جلوی درگیری را میگیرد. شعارهای متضاد گوشم را پرکرده. عباس با صدایی نسبتا بلند میگوید:
-چی؟ انقلاب؟ فردوسی؟ باشه اومدم... یا علی!
(مصطفی)
وقتی خبر اعتراض دانشجویان را جلوی دانشگاه شنیدیم، چندان جدی نگرفتیم. با خودم گفتم مثل همیشه است که میآیند دوتا شعار میدهند و میروند و تمام میشود؛ اما وقتی به حوزه احضارمان کردند و گفتند باید حواسمان به خیابان انقلاب باشد، فهمیدم خبرهایی فراتر از یک اعتراض دانشجویی به وضعیت اقتصادی هست.
صبح که خبری نبود، اما گویا خوابهایی برای عصر دیدهاند. صدایم را بلند میکنم تا به علی که ترکم نشسته برسد:
-سال هشتاد و هشت چندسالت بود؟
علی هم بلند میگوید:
-دوازده سال! چطور؟
مصطفی: هیچی، میخواستم ببینم چیزی یادت میاد یا نه؟
علی: خیلی نه.
در دل حرص میخورم که چرا بیسیم دستمان دادهاند. داد میزنم:
-این بیسیما تابلومون میکنه، میریزن سرمون. ببین کی بهت گفتم؟
مصطفی: چارهای نبود. گفتن ممکنه موبایلا خط نده. دیدی که محاصرهمون کردن یه بیسیم انداختن توی دامنمون!
خندهام میگیرد. این محاصره را خوب آمد! باد سرد دی ماه صورتم را میسوزاند. علی میگوید:
-انگار سیدحسین و عباسم دارن میان سمت فردوسی... معلوم نیس چه خبر قراره بشه؟
مصطفی: خدا بخیر کنه!
به میدان فردوسی میرسیم. ظاهرا همه چیز عادیست؛ مردم میروند و میآیند. صدای اذان را از همراهم میشنوم. مسجد این دور و بر نیست و نمیشود هم از اینجا جم بخوریم.
نماز را کنار خیابان میخوانیم. سلام نماز را که میدهم، صدای عباس را از بیسیم میشنوم:
-کجایید مصطفی جان؟
مصطفی: میدون فردوسی، کنار ایستگاه مترو.
عباس: ما الان نزدیک پل کالجیم، خیلی آروم بیاین به سمت ما، حواستون باشه به همه چی. میدونی که؟
مصطفی: آره. سیدحسین کجاست؟
عباس: اونام دارن میان سمت شما. ما با ماشینیم اونا با موتور.
مصطفی: باشه، میبینمت. یا علی.
علی هنوز در سجده است. سر شانهاش میزنم:
-پاشو داداش... باید بریم... از معراج بیا پایین یه امشب رو!
وقتی سر از سجده برمیدارد و چشمم به چهره برافروخته و چشمان سرخش میافتد، آب میشوم. خجالت زده میگویم:
-شرمنده انگار خیلی اون بالاها سیر میکردی...!
بزرگوارانه میخندد و ترک موتور مینشیند. کم کم سروصداها شروع میشود؛ شعارهای همیشگیشان:
-نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران!
-مرگ بر دیکتاتور!
-...
بین جمعیت چشم میگردانم؛ باید لیدرها را پیدا کنیم. لحظه به لحظه صدایشان بالاتر میرود و شعارهایشان تندتر میشود. علی همراهش را گذاشته روی حالت پرواز ولی طوری وانمود میکند که درحال صحبت است. دارد از جمعیت فیلم میگیرد.
شاید پنجاه نفر هم نباشند؛ اما خیابان را بند آوردهاند. نیروی انتظامی به حالت آماده باش ایستاده. گاهی چیزی در داستانها میخوانید و در فیلمها میبینید؛ اما باید در این موقعیت باشید تا معنای دلشورهام را بفهمید. جمعیتی که شکل و شمایلشان بیشتر به اوباش میخورد تا دانشجو و اکثرا یا ماسک تنفسی زدهاند و صورتشان را با شال گردن پوشاندهاند. صدای عباس است که پشت بیسیم میگوید:
-بچهها مواظب باشین کسی کشته نشه! حتی اگه شده خودتون سپر بشید؛ کسی کشته نشه!
✨جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ.
ادامه دارد...
#داستان_شب
#نویسنده_بانوشکیبا
🎋〰❄️
@Alachiigh
🌹شهید عبدالرسول زرین🌹
تک تیرانداز
♦️قهرمان شهید عبدالرسول زرین که بین بعثیها به "صیاد خمینی" معروف بود و شهید خرازی او را "گردان تکنفره" مینامید. این شهید با ۷۰۰ شلیکِ موفق [برخی منابع تعداد ۳۰۰۰ نفر را اعلام میکنند] برترین تکتیرانداز تاریخ شناخته میشود..
.⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰❄️
@Alachiigh
🇮🇷
📝 #یادداشت_کوتاه | دختران قربانی آشوب
❄️🌹❄️
🔻مدارس باید تعطیل شوند و دختران قربانیان این ماجرا هستند. قم، بروجرد و حالا ایران؛ دل چند مادر دیگر باید بلرزد. کمی عقبتر، شورشی که قرار بود شعلهاش دامن همهی مسئولین نظام و خانوادههایشان را تا قبل از سفر به ونزوئلا بسوزاند به خاکستری سرد تبدیل شد. از انتخاب مبتذل واژگان عذر تقصیر دارم ولی چه کنم که این روزها معانی درهم شکسته شدند؛ انقلاب ۴۰۱ با خیل عظیم انقلابیانش هنوز به حکمرانی بر یک دهکده نرسیده به پایان رسید. هنوز مجمسهی پروین و فردوسی سقوط نکرده و میدان آزادی اندام انقلابیان را به خود ندیده است. سهم تجزیهطلبان از خاک وصول نگردیده و تیر برقها تغییر کاربری ندادهاند. یک ماه بیشتر در همان مجازی دوام نیاوردند که متوسل به مهره سوختههایی نظیر پرویز ثابتی شدند. کارشان به تطهیر جنایات ساواک و شاهی افتاد که پسرش هم آن را گردن نمیگیرد. تئاتر خیابانی خارج از کشورشان با دعواهای خندهدارش هم به قدر کافی خجالتآور بود. و اما سالروز انقلاب حقیقی و به خیابان آمدن براندازان واقعی، حباب هشتگها را ترکاند و نشان داد شاگردان امام گردن کلفتتر از این بازیها هستند.
🔹حالا امروز دختران باید قربانی شورش شوند. تب انقلاب خوابیده و دروغها پشت هم بر ملا میشوند. آتش باید جوری گرم بماند پس هر چه هست میسوزانند. خاک، غیرت، شرافت و حالا گلوی دختران و دل مادران را سوزاندند. تعطیلی مدارس ذغال جدیدی برای احیای آتش شلوغیها است. اما مهمتر از آن روایتهای این ماجرا است. باید به مخاطب القا کرد که جمهوری اسلامی بعد از آنکه با نهضت سوادآموزی عقب افتادگی علمی زنان کشور را پایان داد و امروز به آمار شصت درصدی دختران نسبت به پسران در دانشگاه رسیده است حالا پس از چهل سال متوجه شده که با تحصیل بانوان مخالف است. باید القا شود که مسمومیتها کار خودشان است تا دختران عقب بکشند و اصلا مهم نیست که چه کسی در موضع دفاع قرار گرفته و چه کسی از این جریان استفاده میبرد. باید القا شود که نظام خواستار تعطیلی مدارس است و مهم نیست که کمپین تحریم مدارس را چه کسانی بالا آوردند. باید القا کنید آنها خواستند تعطیل کنند که ما زودتر تحریم کردیم.
🔺دروغ پدر مهسا امینی، دروغ پاهای شکستهی حسین رونقی، دروغ دفن بیخبر مادر نیکا شاکرمی، دروغ خونریزی ناشی از تجاوز به آرمیتا عباسی و دروغ دست داشتن در مسمومیت دختران؛ این نظام پابرجا خواهد ماند و این دروغها برای همه روشن خواهند شد. اما صحبت از روان مردم است. شبهات در مغزها میپیچد و باید پاسخ داده شود. دستگاههای امنیتی باید زودتر منشأ اتفاقات اخیر را معرفی کنند. دستگاههای ناظر باید با خاطیان برخورد کنند من جمله آن بیملاحظهای که موی سر مادر داغدار را کشید و ما را در داغ دیگری کشاند. این اتفاقات میگذرد ولی روایتها باقی میمانند. اگر امروز روایت نکنیم در آینده هزینهی تعلل امروز را خواهیم داد و با خام شدگانی مواجهیم که سمت اشتباه ایستادهاند. امروز دختران قربانی میشوند تا عواطف به اسارت دربیاید.
✍محمد فخرا، فعال رسانهای
#فتنه_منافقین
#مسمومیت_دختران
🎋〰❄️
@Alachiigh
👆❌🔴اینم مثلا اون اقا امنیتی لباس شخصیه،، منتها پای میز شرابه😏
لااقل نجاساتتون را از فضا مجازی پاک کنین، چهار روز بعد لو نرین😒
💢از ساعاتی قبل برخی کانال ها این تصاویر را از فردی که به یک خانم در مقابل مدرسه 13 آبان جمله کرده منتشر کرده اند.
آنگونه که تصاویر می گوید ایشان بیشتر از برادران طیفِ "زن زندگی آزادی" بوده تا برادران حامی وطن ...
این بحث ها به کنار
برخی از دیروز گفته اند : این خانم اصلا فرزندی در آن مدرسه نداشته و هدفش آشوب آفرینی بوده است.
فیلمبردار هم عجیب است که به یکباره پیداش شده و فیلم گرفته و ...
ذکر یک نکته در این خصوص ضروری است: جایی ممکن است برخورد خشنی از پلیش ضد شورش سر میزند ، بله آن برخورد را نباید به قضاوت گذاشت تا قبل و بعدش مشخص شود. (ضمن اینکه در بسیاری از موارد که پلیس ضد شورش با چشم بستن بر جنسیت برخورد با فردی که مقابلش بوده داشته قبل و بعد ماجرا به درک دقیق تر آنچه رخ داده کمک کرده است) اما در مواردی این چنینی اصلا نیازی به چنین برخوردی نبوده است.
در واقع اگر فیلمبردار و زنی که فرزندی در مدرسه نداشته را مشکوک بدانیم ، این آقا و این رفتار به همان اندازه مشکوک و قابل تامل است...
به هر جهت او فعلا در بازداشت است تا به این مهم رسیدگی شود.
#تحلیل_سیاسی
#فتنه_منافقین
#مسمومیت_دختران
🎋〰❄️
@Alachiigh
⚜رمان#نقاب_ابلیس
#قسمت30
(حسن)
-مرگ بر...! مرگ بر...!
-سبز و بنفش بهانهست/ اصل نظام نشانه ست.
-نترسید نترسید/ ما همه باهم هستیم.
-مرگ بر دیکتاتور...
ماشین میلیمتری جلو میرود. عباس هم که تا الان آرام بود، کمی نگران است. با همان نگاه نافذش بین جمعیت میکاود؛ انگار دنبال کسی میگردد. اوباش را میبینم که در خیابان پراکنده شدهاند. میگویم:
- با این ریش و پشممون میریزن سرمونا...
عباس که حواسش به خیابان است، فقط سرتکان میدهد. صدای بوق خیابان را برداشته. عباس میگوید:
-باید بزنیم کنار، دیگه توی ماشین جواب نمیده. یهو به قول تو، میان توی ماشین قیمه قیمهمون میکنن!
با چشمان گرد شده جواب میدهم:
-پیاده که خطرناکتره!
انگار حرفم را نمیشنود؛ سعی دارد ماشین را از خیابان بیرون بکشد و گوشهای پارک کند:
- بیسیم بزن به سیدحسین، بگو بیان پیش ما.
دوبل پارک میکند. به سیدحسین موقعیت میدهم و قرار میشود بیاید همینجا. عباس با شانه چپش حرف میزند:
-من دارم میرم تو دل جمعیت! اگه زنده موندم و گرفتمش تحویل میدم به بچههای خودمون، اگرم خبرم نرسید میکرو توی دهنمه!
چشمانم شاید به اندازه یک نعلبکی گرد شده باشد:
- چرا با شونهت حرف میزنی؟ داری من رو میترسونی!
تنهاش را به سمتم میچرخاند مستقیم چشمانم را نگاه میکند. نگاهش تا مغز استخوانم نفوذ میکند. چهرهاش جدیت و مهربانی را باهم دارد:
-ببین، من باید یه آتیش بیار معرکه رو پیدا کنم و تحویل بدم. شمام باید کمکم کنین؛ اما اصل کار با خودمه!
حسن: نمیفهمم! مگه ما فقط...
عباس: بیشتر از این لازم نیست بپرسی. بعدا سیدحسین برات توضیح میده. تو فقط یه یاعلی بگو و بیا کمک.
حس میکنم هم میشناسمش هم نه. حالا شخصیتش کمی برایم مجهول شده است. صدای شکستن شیشه هردومان را از جا میپراند. یک تکه سنگ شاید اندازه یک کف دست، شیشه عقب را ترکانده! عباس بلند میگوید:
-بدو الان آتیشمون میزنن!
چندنفر فریاد میزنند:
- اونا مامورن! بگیریدشون! اونا اطلاعاتیاند!
قبل از اینکه با چماق و قمه بیفتند به جان ماشین، از ماشین بیرون میپریم. عباس دستم را میگیرد و دنبال خودش میکشد. باید خودمان را در پیاده رو گم کنیم. کرکره مغازهها پایین است. مردمی که در پیاده رو هستند، یا فیلم میگیرند یا قدم تند کردهاند که زودتر از معرکه در بروند. به سیدحسین بیسیم میزند:
-کجایی سید؟ ما پیاده شدیم، تو پیاده روییم.
هنوز جواب سیدحسین را نشنیدهایم که سرخی آتش را آن سوی خیابان میبینم.
سطلهای زباله، نفت، ماشینهای مردم...!
آتش...!
✨جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ.
ادامه دارد...
#داستان_شب
#نویسنده_بانوشکیبا
🎋〰❄️
@Alachiigh
🔴❌نعش متعفن زن زندگی آزادی را تنفس مصنوعی می دهند
🔸 با تمام قوا وارد میدان شده اند. از خط داخلی فاسد اصلاح طلب که چشم دیدن ایران را ندارد تا برانداز سلطنت طلب و منافق و مجاهد و چپ و راست مزدور دستگاه امپریالیستی و روزنامه ها و شهره های غربی
🔹دوباره بر سر این داستان ساختگی همگی جمع شده اند تا ایران را به آتش بکشند. تلگراف، رویترز، دوچه وله، ان آرکو نروژ، روزنامه های هلند، همه و همه درباره این دروغ تیتر زده اند.
🔸البته این یکی استاد علوم سیاسی بزرگترین دانشگاه ایران است و می گوید الگوی انقلاب اسلامی، ۴۴ سال بعد دختران و زنان ما را مسموم می کند.
🔹سندش کجاست؟ باد هوا. منبعش کجاست؟ دیوار حاشا...
🔸بیمارند و یک جامعه را به بیماری می کشند. چرا کسی این بیماران را درمان نمی کند و سالها به حال خود گذاشته؟ جوابش بر ما هم روشن نیست.
#عموفیدل
#زیباکلام
#فتنه_رجوی
🎋〰❄️
@Alachiigh