eitaa logo
الف|نون
148 دنبال‌کننده
85 عکس
40 ویدیو
0 فایل
|پس اگر مقصد پرواز است، قفسِ ویران بهتر...| @N_rabbanii🧶
مشاهده در ایتا
دانلود
_____ شب‌بیداری‌هایم عذابت می‌دهند. دست خودم نیست ولی. شب‌ها خوابم نمی‌برد. هی از پهلوی راست می‌چرخم به چپ، از چپ برمی‌گردم به راست. پهلو به پهلو می‌شوم مدام. بعد نیم‌خیز می‌شوم و جفت پا می‌نشینم لای پتوی. توی تاریکی تند تند چشم می‌چرخانم روی در و دیوار اتاق. سایه‌ای از اجسام می‌بینم فقط. پنج دقیقه بعد، پتو را کنار میزنم و می‌ایستم روی جفت پاهام. کورمال کورمال سیم سیاه چراغ مطالعه را از رو زمین چنگ میزنم و دو شاخه‌ش را هُل می‌دهم توی سوراخ‌های سه راهی. بعد می‌نشینم پشت میز، کتابی از قفسه‌ی جلو روم بیرون می‌کشم و آنقدر صفحه به صفحه‌ش میکنم تا پلک‌هام داغ شوند. داغ هم می‌شوند، ولی بعد که دوباره می‌خزم زیر پتو، در دم یخ می‌زنند. تک تک مژه‌هام قندیل می‌بندند انگار و همینطور یک سره باز می‌مانند. بازِ باز. زل زل نگاهِ سقف می‌کنم و هزار و یک مدل فکر و خیال جور به جور می‌مُخد توی سرم. خوابم نمی‌برد شب‌ها. بیدارم همیشه. تو گفته بودی خوابت را تنظیم کن. گفته بودی جان من‌. و جان من را پنج بار تکرار کرده بودی. و من هربار بنا کرده بودم برای خاطر تو هم که شده تنظیمش کنم، که نشد. نکردم. جاش فکر و خیالت وقت خواب می‌‌سُرد توی سرم. فکر اینکه چقدر عزیزی برای من. عزیزی چون شکل من نیستی. یعنی منطق جلوتر از عاطفه‌ات نیست و حرف‌هات را مدام نمی‌خوری و غرور کاذب نداری. یعنی وقتی دلخوری، هزار و یک معما طرح نمی‌کنی و راست و مستقیم حرفت را میزنی. من که دلخور می‌شوم ولی، باید کارآگاه شوی و ذره‌بین دست بگیری تا از دوتا چینِ گوشه‌ی چشم چپم مثلا، پی ببری که بله! این آدم یک مرگش هست حتما که دوتا چین افتاه بیخ چشم چپش. بعد، سه ساعت، اغراق نمیکنم، میزان سه ساعت به پر و پای من می‌پیچی تا قفل دهانم را باز کنی و منقاش به دست، کلمه از ته حلقم بیرون بکشی. و بعد انگار چند شبانه‌روز مدام و بی‌وقفه، تیشه بر جان هزاران کوه زده باشی -که سر و کله زدن با من تیشه بر کوه زدن هم هست- نفست را خش دار بیرون می‌دهی و با رگ‌های ورم کرده می‌گویی: ‌"تو آخرش منو می‌کُشی." می‌کُشد. خلق و خوی عجیب غریبم هر آدمی نزدیک به من را می‌کشد. هم این است که تو برایم عزیزی. چون شکل من نیستی. با آدم‌های شکل خودم آبم تو یک جوی نمی‌رود. حوصله‌شان را ندارم هیچ. آدم‌هایی با از کوهی از بی‌اعتمادی و خروار خروار پیش فرض‌های ذهنی که توی مغزشان به جای همه‌ی آدم‌ها فکر می‌کنند و به جای همه تصمیم می‌گیرند. آدم‌هایی با انبوهی از بلاتکلیفی‌ و نمیدانم نمیدانم کردن‌های مداوم سر هرچیزی. و یک خروار ادا اطوار و باید و نباید و چارچوب‌های سفت و سخت و بی‌معنی. هیچ‌وقتِ هیچ‌وقت شکل من نشو. من عاشق خودمم و از خودم زجر می‌کشم. تو ولی شکل من نشو. شکل خودت باش همیشه. همین شکلی که هستی. همین شکلی که تمام قد،‌ نعمتی برای من. منی که شب‌بیداری‌هایم عذابت می‌دهند و هر بار، بنا می‌کنم برای خاطر تو هم که شده خوابم ببرد، که نمی‌شود. نمی‌توانم و جای خواب، فکر و خیالت می‌سُرد توی سرم. @AlefNoon59