eitaa logo
" زندگانی عالمان "
7.1هزار دنبال‌کننده
185 عکس
65 ویدیو
8 فایل
《 ‌‌‌﷽ 》 ‌ #سیره_رفتاری و #گفتاری عالمان شیعه، در ابعاد مختلف تعاملات خود، نکات کمتر دیده شده.. ✔️ و درس زندگی.. مطالب ۴ روز اول هفته: @Movatteoon313 مدیریت و ۳ روز آخر هفته:‌ @MahdiAqayari "لطفا مطالب را با لینک منتشر کنید"
مشاهده در ایتا
دانلود
📌علامه باقر قرشی: 🔻 در تابستانی آيت الله العظمی یکی از طلاب را جهت تبلیغ به منطقه سوق الشيوخِ عراق فرستاد و وقتی آن طلبه به آن منطقه رسید مشاهده کرد که مرض طاعون منطقه را فرا گرفته است! 🔻 آنجا بود که آن طلبه بالای بام خانه رفت و به سلام الله علیه توسل گرفت. 🔻امام (ع) در جواب آن توسل در عالم خواب به آن طلبه فرمودند: آیا تو می ترسی؟ طلبه جواب داد: بله 🔻 سلام الله علیه فرمودند: این جمله را بر در خانه ات بنویس و به شیعیان بگو این مطلب را بر در خانه هایشان بنویسند: 《 إنِّی أُرِيدُ أماناً يَابْنَ فَاطِمةَ مُسْتَمْسِكاً بِيَدِی مِنْ طارقِ الزًَمَنِ مِنْ فاطِمٍ وَ بَنِيها ثُمّ والِدِها وَ المُرتَضی حَيْدَرٍ أعْنِی أباالحَسنٍ 》. زندگانی عالمان دین | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
❇️ خاطره از پیاده روی زیارت (ع) با شهید_سیدمجتبی نواب صفوی: 🔅با سید مجتبی هم درس بودیم. با پیشنهاد سید، از نجف پیاده به سمت کربلا راه افتادیم. در تاریکی هوا، مرد عرب تنومندی خنجر به دست، با نعره «پول و جواهر هر چه دارید رو کنید» زَهره ام را ترکاند. 🔺داشتم پول هایم را در می آوردم که سید با جستی و چالاکی خاصی، خنجر را از مرد عرب گرفت و آن را نزدیک گلویش گذاشت و با فریادی رعد آسا گفت: « با خدا باش و از خدا بترس ». 🔻سید رهایش کرد و گفت برویم. من هنوز در فکر او بودم که با سرافکندگی پیش آمد و ما را به خیمه اش دعوت کرد. در کمال ناباوری سید دعوتش را پذیرفت. 🔹گفتم: چگونه دعوت کسی را می پذیری که تا چند لحظه پیش، قصد غارت ما را داشت؟ 🔸سید گفت: نترس! این ها عرب هستند و میهمان را ارج می نهند. تا صبح خوابم نبرد. اما نواب و آن مرد عرب راحت خوابده بودند. 📚کتاب سید مجتبی نواب صفوی، نویسنده: ارمیا آدینه، صفحه ۱۶. زندگانی عالمان دین | عضو شوید👇 https://eitaa.com/Alemin
❇️ شخصیت والای " 🔺️ مرحوم درباره شخصیت والای میرزا تقی خان امیرکبیر فرمود: شبی امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت، پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر 🔺️ سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه مولایم حسین است! 🔺️ گفتم: چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از (ع) حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. 🔺️ آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم. 📚 کتاب آخرین گفتارها، پایگاه اطلاع رسانی حوزه 🔰eitaa.com/Alemin "عالمان دین"
📌 هشتگ‌ها (در حال تکمیل...) 🔹 (ص) 🔸 (ع) 🔹 (ع) 🔸 (عج) 🔹 (س) 🔹 خمینی (ره) 🔸 🔹 🔸 🔹 (ره) 🔸 (ره) 🔹 (ره) 🔸 (ره) 🔹 آیت الله (ره) 🔸 (ره) 🔹 (ره) 🔸 (ره) 🔹 خراسانی 🔸 شیخ 🔹 (ره) 🔸 (ره) 🔹 (ره) 🔸 شیخ (ره) 🔹 (ره) 🔸 (ره) 🔹 (ره) 🔸 (ره) 🔹 (ره) 🔸 🔹 (ره) 🔸 (ره) 🔹 (ره) 🔸 🔹 🔸 آیت الله (ه) 🔰eitaa.com/Alemin " زندگانی عالمان "
❇️ اجر زائر (علیه‌السلام)... حجت الاسلام شیخ از خطبا و اصدقا نقل کرد که یکی از مرتبطین با حضرت آیت الله به نام سید حسین موسوی گفت: هنگام رفتن برای سفر تبلیغ نزد ایشان رفتم تا کلامی برای توشه راه بفرمایند؛ ایشان فرمودند قصه‌ای برای خود من اتفاق افتاده آن را در منبر برای مردم بگویید تا بدانند برای چه کسی گریه می‌کنند. ایشان فرمودند: سفری پیاده به رفتیم و خیلی اذیت شدیم، پای ما زخم و خونی شد و تاول زد؛ وقتی به کربلا رسیدیم بعد از شستشو و غسل به حرم أبا عبد الله علیه السلام مشرف شدیم. نگاهی به ضریح انداختم و خطاب به حضرت عرض کردم برای زیارت شما ثواب و فضیلت زیادی در روایات نقل شده است، ولی من می‌خواهم یک چیزی از فضائل را به من نشان دهید که با چشم خودم ببینم؛ بعد از زیارت به استراحتگاه برگشتم‌ و بعد از غذا خوابیدم.
🍀 امام حسین علیه السلام به دادم رسید 🍀 🔹 آقای در منبر نقل کرد از مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج -فرزند مرحوم آیت الله بروجردی- که فرمود: مرحوم آقای (یکی از منبری‌های معروف و با اخلاص قم) را در دیدم. 🔸 چون می‌دانستم وفات یافته دستش را گرفته و از احوال پس از مرگ پرسیدم. گفت: کارم بودم اما علیه السلام به دادم رسید. 📚 مردان علم در میدان عمل، ج۵، ص۳۸۶ ✍️ سید نعمت الله حسینی 🔰 eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان"
🍀 حاج در مواجهه با زائر واقعی 🍀 👈 کمی طولانی است ولی جالبه... ❇️ در سال ۱۳۶۱ قمری با بعض رفقا، به معظمه مشرّف شدیم. چون تقریباً در سن بیست و پنج سالگی چشم‌های حقیر ضعف پیدا کرده بود به طوری که در خواندن محتاج بودم خم شوم و در اطاق که وارد می‌شدم، مردمان آن طرف را خوب تشخیص نمی‌دادم. ❇️ این بود که محتاج به شدم و آن زمان عینک برای جوان خیلی زشت بود و تقریباً از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۶۱ قمری (۳۴سال) که به مکه مشرف شدم، با عینک بودم. ❇️ یک روز در نظر دارم که عینکم خراب شده بود، در همان روز عینکی از رفقا گرفتم و گفتم تا عصر نمی‌توانم بدون عینک باشم. ❇️ در مراجعت از مکه از طرف کویت به مشرف شدیم و چون زمستان بود بارندگی فوق العاده‌ای شد و هوا سرد شد. ❇️ هم نزدیک بود و ما می‌خواستیم که با خط آهن به مشرف شویم، چون راه خشکی در اثر بارندگی خراب شده بود. ❇️ هرچه تلاش کردیم بلیط قطار تهیه کنیم، ممکن نشد. بالاخره یک نفر بلیط درجه چهار برای ما آورد که جای حیوانات بود. ❇️ با کمال شوق با یک نفر دیگر از رفقا داخل اطاق قطار شدیم در حالی که مبالغی سرگین و پِهِن در آنجا ریخته شده بود. دستمالی از جیب بیرون آورده و زیر خود انداخته و نشستیم. ❇️ در این حال عرب‌ها با پاهای برهنه که در آب و گل فرو رفته بود، وارد اطاق ما شدند به طوری که اطاق ما پر شد. ❇️ در این بین که قطار حرکت کرد یک حال انکساری به من دست داد، به خودم گفتم: که زوّار حقیقی علیه السلام همین عرب‌ها هستند. ❇️ شخص عربی پهلوی من نشسته بود، به همان حال نشستن عرب‌ها که زانوها بلند و پاها روی زمین است، من به‌طوری‌که آن عرب متوجه نشود، دست بردم و مقداری از گِل که در داخل انگشتان پای او بود، به عنوان گرفته و به چشم خود مالیدم. ❇️ تا آنکه وارد کربلا شدیم و شب گذشت. صبح که خواستم از منزل بیرون بیایم به عنوان معمولی عینک را زدم، دیدم چیزی عاریه‌ای نظرم می‌آید، اعتنا نکردم و عینک را زدم. ❇️ ظهر که مراجعت کردم، دیدم چشم من دیگر محتاج به عینک نیست، لذا عینک را برداشتم و از آن زمان تاکنون که تقریباً ۱۷ سال می شود، بدون عینک زندگی می‌کنم و خطوط ریز را به آسانی می‌خوانم. ❇️ بحمدلله با اینکه سن من متجاوز از هفتاد سال است، هیچ محتاج عینک نشدم و قرآن‌های ریز را به آسانی می‌خوانم. اشخاصی که سال‌های سال بنده را با عینک دیده بودند، خیلی موجب شگفت و تعجّب آنها قرار گرفت. 📚اسلام و مستمندان، ص ۴۲۲ 🔰eitaa.com/tavasolitabrizi "زندگانی عالمان" 🔰eitaa.com/Alemin
" زندگانی عالمان "
🍀 بزرگواری و سعه صدر 🍀 🔹 آقا #سیدمهدی_قوام (ره) مرد بسیار بزرگ و با #سعه_صدری بود؛ اعجوبه‌ای بود! ش
🍀 من آدم شدم! 🍀 🔹 در که فسق و فجور و فساد همه جا را فراگرفته بود، یک شب آقا ، در همان بالای شهر تهران، می‌رود. به ایشان پاکتی پُر از پول می‌دهند. 🔸 در حال رفتن به منزل در مسیر، زنی را می‌بیند که وضعیت نامناسبی داشته و معلوم بوده اهل فساد و فحشاست. 🔹 آقا سید مهدی به می‌گوید: برو آن زن را صدا کن بیاید! آن مرد تعلّل می‌کند و می‌گوید: وضعیت آن زن و بی‌حجابی‌اش مناسب نیست او را صدا بزنم! 🔸 خلاصه با اصرار سید و با کراهت می‌رود و او را صدا می‌زند که آن آقا سید با شما کار دارند! زن می‌آید، آقا سید مهدی از آن زن می‌پرسد: این موقع شب اینجا چه می‌کنی؟ زن می‌گوید: احتیاج دارم، مجبورم. 🔹 سید آن پاکت پُر از پول را از جیبش درمی‌آورد و به زن می‌دهد و می‌گوید: این پول، مال (ع) است، من هم نمی‌دانم چقدر است؛ تا این پول را داری، از خانه بیرون نیا. 🔸 مدتی از این قضیه می‌گذرد؛ سید مشرف می‌شود و در آنجا زنی بسیار را می‌بیند با شوهرش ایستاده‌اند. 🔹 شوهر جلو می‌آید و دست سید را می‌بوسد و می‌گوید: زنم می‌خواهد سلامی به شما عرض کند. 🔸 زن جلو می‌آید و سلام می‌کند و می‌گوید: آقا سید؛ من همان زنی هستم که آن پاکت پول را در آن شب به من دادید؛ ایشان هم شوهر من است که با هم مشرّف شده‌ایم زیارت؛ من شدم! 📚 نکته‌ها از گفته‌ها، دفتر اول، ص۴۱ ✍️ گزیده‌ای از گفتارهای استاد فاطمی نیا (ره) 🔰 eitaa.com/Alemin " زندگانی عالمان "
🍀 لیست روضه‌خوان‌ها 🍀 🔹 (ره) فرمودند: شخصی در خواب دید که (ع) به (ع) فرمودند: لیست ها را برای من بیاور. 🔸 آن شخص می‌گوید دیدم اسم بعضی روضه‌خوان‌ها خط خورده است و با کمال تعجب دیدم اسامی برخی از هم در لیست روضه‌خوان‌هاست، با اینکه رشته تخصصی آنها مداحی و روضه‌خوانی نبوده. 🔹 مثلا اسم آيت الله العظمی (ره) نیز در لیست روضه‌خوان‌ها بود. 🔸 وقتی که از خواب بیدار شدم، خدمت ایشان رسیدم و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان فرمودند: بله من مربوط به ثواب و برای امام حسین (ع) را برای مؤمنین می‌خواندم و همگی با هم گریه می‌کردیم. 🔹 آن شخص گفت پیش خود گفتم: چرا خودم از این ، محروم شوم؟! لذا هر هفته زن و بچه را جمع کرده و از روی مَقتل و کتاب‌هایی که مربوط به اهل بیت (ع) بود برای آنها می‌خواندم. 🔸 و بعدها دوباره خواب دیدم و متوجه شدم که اسم من هم در لیست روضه‌خوان‌ها نوشته شده است. 📚 آداب الطلاب، ص۱۹۵ ✍️ شاکر برخوردار فرید 🔰 eitaa.com/Alemin " زندگانی عالمان "
" زندگانی عالمان "
در حرم حضرت ابا الفضل العباس علیه السلام دعاگو و به یاد عزیزان هستم
در حرم علیه السلام دعاگوی اعضای کانال و کسانی که این پیام رو می‌بینند بودیم
🍀 لیست روضه‌خوان‌ها 🍀 🔹 (ره) فرمودند: شخصی در خواب دید که (ع) به (ع) فرمودند: لیست ها را برای من بیاور. 🔸 آن شخص می‌گوید دیدم اسم بعضی روضه‌خوان‌ها خط خورده است و با کمال تعجب دیدم اسامی برخی از هم در لیست روضه‌خوان‌هاست، با اینکه رشته تخصصی آنها مداحی و روضه‌خوانی نبوده. 🔹 مثلا اسم آيت الله العظمی (ره) نیز در لیست روضه‌خوان‌ها بود. 🔸 وقتی که از خواب بیدار شدم، خدمت ایشان رسیدم و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان فرمودند: بله من مربوط به ثواب و برای امام حسین (ع) را برای مؤمنین می‌خواندم و همگی با هم گریه می‌کردیم. 🔹 آن شخص گفت پیش خود گفتم: چرا خودم از این ، محروم شوم؟! لذا هر هفته زن و بچه را جمع کرده و از روی مَقتل و کتاب‌هایی که مربوط به اهل بیت (ع) بود برای آنها می‌خواندم. 🔸 و بعدها دوباره خواب دیدم و متوجه شدم که اسم من هم در لیست روضه‌خوان‌ها نوشته شده است. 📚 آداب الطلاب، ص۱۹۵ ✍️ شاکر برخوردار فرید 🔰 eitaa.com/Alemin " زندگانی عالمان "
🍀 اهمیت زیارت عاشورا 🍀 🔹 از پدر خود حاج ملا ابوالحسن نقل می‌کند: من حاج را بعد از رحلتش در دیدم و به او گفتم: «آرزویی هم در آنجا داری؟» 🔸 گفت: «هیچ آرزویی ندارم جز اینکه چرا در دنیا هر روز علیه السلام را نخواندم.» ‼️ رسم سید این بود که دهه محرم، زیارت عاشورا می‌خواند نه در تمام سال؛ از این رو افسوس می‌خورد که چرا تمام سال نمی‌خواندم. 📚 اسوه‌های دانش و دیانت، ص۱۹۶ ✍️ محمدعلی نجفی کرمانشاهی 🔰 eitaa.com/Alemin " زندگانی عالمان "