eitaa logo
زندگانی عالمان
5.8هزار دنبال‌کننده
143 عکس
47 ویدیو
3 فایل
《 ‌‌‌﷽ 》 ‌ #سیره_رفتاری و #گفتاری عالمان شیعه، در ابعاد مختلف زندگی ایشان، نکات کمتر دیده شده.. 📌 و درس زندگی.. "لطفا مطالب را با لینک منتشر کنید" راه‌ ارتباطی: @MahdiAqayari
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدمحمدباقر شفتی ❇️ علامه در می‌گوید: 🔹️ سید محمدباقر شفتی رشتی گیلانی‌، فقیه و پیشوا و رئیس مسلمانان در اصفهان بود و از رشت برای تحصیل علوم دینی به مسافرت کرد و در حوزه علمیه در درس علامه بحرالعلوم طباطبایی و در حوزه علمیه در درس صاحب ریاض و در در حوزه صاحب محصول حضور یافت و از این درس‌ها استفاده‌های شایانی برد. 🔹️ در مراجعت به از محضر میرزای قمی نیز استفاده کرد و تصمیم به رفتن به درحالی‌که چیزی از به‌همراه نداشت گرفت، ولی عاقبت آن‌قدر و مال و املاک برای او فراهم شد که برای هیچ‌یک از علما فراهم نشده است، و ریاست و مرجعیت قدرت و عظمتی پیدا کرد که درضمن را نیز اجرا می‌کرد. 🔹️ او آثار بزرگی از خود به‌جا یادگار گذاشت، و در او خصلت‌ها و مزایای پسندیده‌ای از قبیل علم و فضل و تقوا و سخاوت و اهتمام به امور مسلمانان و موقعیت عظیم و سعی در اسلام و تعظیم شعائر و عظمت و هیبت در نظر سلاطین فراهم گردید، که در هیچ‌ یک از اقران او چنین موقعیتی فراهم نشده بود. 📘اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۸۸. زندگانی عالمان | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2211447209Cc704661bd7
🔰 مطلبی دربارۀ در کتاب «الکلام یجرّ الکلام» 🔹 حکایت شاگرد علامه سیّدمحسن امین(ره): 🔹️ مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج سید احمد زنجانی در کتاب «الکلام یجرّ الکلام» می‌نویسد: باری، آقا را در دمشق، مدرسه ای است که محصّلین شیعه در آنجا تحت نظر آن جناب تحصیل میکنند. از جملۀ شاگردان مدرسه، صاحب همین قصّه است؛ و آن، این است که حاج سیّداحمد مصطفوی -از تجّار قم، پسر مرحوم حاج سیّدعلی- نقل کرد از خود آقا سیّدمحسن که: یکی از تربیت یافتگان مدرسۀ ما، برای تحصیل علم طبّ به مسافرت نموده بود؛ از آنجا کاغذی به من نوشته بود.. 🔹️ نوشته بود چند روز قبل، شاگردان مدرسۀ ما را امتحان میکردند؛ من نیز، رفتم امتحان بدهم. مدّتی نشستم که نوبت به من برسد؛ نرسید تا اینکه وقت، دیر شد؛ دیدم اگر بنشینم، نمازم فوت میشود. من پا شدم که بیایم بخوانم، حضّار که در آنجا بودند، گفتند: «کجا میروی؟ اکنون نوبۀ تو میرسد» گفتم: «من یک تکلیف دینی دارم؛ وقتش میگذرد.» گفتند: «امتحان هم وقتش میگذرد و اگر این مجلس برگزار شد، دیگر مجلس امتحان تشکیل نخواهد شد و برای خاطر تو، مجلس مخصوصی هم تشکیل نمیدهند؛ آنگاه مجبوری که تا امتحان دورۀ دیگر، معطّل بمانی»! گفتم: «هر چه بادا باد! من از تکلیف دینی خود، صرفنظر نمیکنم» خلاصه، رفتم. از قضا، هیئت ممتحنه ملتفت شده بودند که من به قدر ادای وظیفۀ دینی، غیبت اختیار کرده ام؛ انصاف داده، اظهار کرده بودند که این شخص در خود جدّی است؛ روا نیست که او را معطّل بگذاریم. برای قدردانی از آنکه عمل به وظیفه نموده، باید مجلسی بالخصوص برای امتحان او تشکیل بدهیم... از غرب زدگان 🔰eitaa.com/Alemin "زندگانی عالمان "