☘️ادامه نقل خاطرهای توسط علامه طباطبایی(ره)☘️
#قسمت_پایانی
🔹️ فردا هنگامی که خدمت او رسیدم فوراً فرمود: «آیا حیا و شرم نکردی که این گناه کبیره موبقه را انجام دادی؟!
اشک ندامت از دیدگان من سرازیر شد و گفتم غلط کردم توبه کردم فرمود: غسل توبه کن و دیگر چنین عملی را مرتکب مشو..سپس دستوراتی دیگر فرمود.
🔹️ خلاصه به طور کلی برنامه زندگی مرا تغییر داد، چون این قضیه در #زنجان اتفاق افتاد و بعداً خواستم به #تهران حرکت کنم؛ امر کرد که بعضی از علما را در تهران زیارت کنم و سرانجام مأمور شدم که برای زیارت عتبات عالیات، مسافرت کنم. این سفر، سفری است که به امر آن سید بزرگوار انجام میدهم.
🔹️ علامه طباطبائی میافزاید: دوست ما گفت در نزدیکی عراق دوباره دیدم ناگهان صدای او به گریه بلند شد، سبب را پرسیدم گفت الآن وارد خاک #عراق شدیم چون حضرت ابا عبد الله به من خیر مقدم فرمودند؛ از این ماجرا معلوم میشود که اگر کسی واقعاً از روی صدق و صفا قدم در راه نهد، و از صمیم دل هدایت خود را از خدای خود طلب کند هدایت خواهد شد، اگر چه در #توحید نیز #شک داشته باشد.
📚 لب اللباب، ص ۹۲-۹۶.
آن سید بزرگوار که جوان مذکور را راهنمایی کرده، مرحوم آیة الله حاج #سید_محمود_زنجانی، امام جمعۀ آن زمان زنجان بوده است.
نکته: هنوز هم در زنجان وقتی گفته میشود مرحوم امام جمعه، ایشان منظور است.
🔰برای آگاهی بیشتر، ر ك: مهر تابان، ص ۱۴۱.
🔰eitaa.com/Alemin