❇️❇️❇️ #نماز_اول_ وقت
🔹️ حاج محمد سودبخش، همراه همیشگی این شهید گران قدر نیز میگوید:
🔹️ شهید بزرگوار حضرت #آیت_الله_دستغیب بسیار مقید بودند که نماز را حتی در مسافرت ها، _اول_وقت به جا آورند. در سالیان درازی که خدمت آن بزرگوار بودم، به ندرت به یاد میآورم که نماز را سر وقت نخوانده باشند یا نمازشان به تأخیر افتاده باشد.
🔹️ در یکی از مسافرتهای #عمره که خدمت ایشان بودیم، بلیت یکسره هواپیما برای جده فراهم نشد، بلکه بلیت تهران بیروت و بیروت جده تهیه شد. در فرودگاه بیروت، چند ساعت ما را برای ترانزیت نگه داشتند. نزدیک مغرب بود که هواپیما برای پرواز به سوی جده آماده شد.
🔹️ حضرت آیت الله دستغیب خیلی کوشیدند که اگر میسر باشد، هواپیما تأخیر کند تا بشود نماز را #سروقت خواند، ولی میسر نشد. وارد هواپیما شدیم. در داخل هواپیما خیلی معطل شدیم. ایشان خیلی ناراحت بودند که نماز نخوانده اند. چند مرتبه خواستند پیاده شوند، گفته شد: مسافرین همه سوارند. الان حرکت میکنیم.
🔹️ بالاخره تأخیر هواپیما به قدری طول کشید که حساب کردیم وقتی به جده میرسیم، ممکن است وقت نماز گذشته باشد و نماز قضا گردد. لذا حضرت آیت الله دستغیب با حالت پریشان و ناراحت گفتند: پیاده شویم، هرچند هواپیما برود و ما جا بمانیم، اما در هواپیما بسته بود. ایشان با حالت توجه مخصوص و سکوت، چند دقیقه ای سرپا ایستاده بودند که هواپیما برای حرکت روشن شد. به مجرد روشن شدن هواپیما، #شعلههای_آتش از موتور آن نمایان گردید! با عجله هواپیما را خاموش کردند و در آن را باز کردند و از مسافرین خواستند که هرچه زودتر پیاده شوند. آیت الله دستغیب با خوشحالی زیادی با رفقا پیاده شدند و ایشان مرتب میفرمودند: نماز، نماز...
🔹️ کارکنان هواپیما میگفتند: حداقل چهار ساعت تأخیر داریم تا هواپیما آماده حرکت شود. شهید دستغیب به محض رسیدن به سالن فرودگاه به نماز ایستادند و نماز مغرب و عشا را با توجه و #شکرگزاری خاص انجام دادند. سلام نماز را که دادند، مأموران گفتند: آقا! سوار شوید که نقص هواپیما برطرف شده است و میخواهیم حرکت کنیم.
----------
📚 عبدالحسین دستغیب، داستانهای شگفت، داستان ۱۸؛ نفس مطمئنه، ص ۹.
زندگانی عالمان | عضو شوید👇
https://eitaa.com/Alemin