❇️ خاطره آیت الله بهاءالدینی(ره):
🔹️ در #چهارده_سالگی مبتلا به بیماری سختی شدم که مرتب خونریزی داشتم حالم سخت بود. از خدا خواستم که با لطف و عنایتش مرا شفا دهد بحمدالله شفا یافتم.
🔹️ از همین سال بود که توجه و اعتماد بسیاری به دستگاه خداوند پیدا کردم به طور جدی، اما #معقول و #منطقی شروع به #تهذیب کردم، در کنار درس و بحث که تمام ساعات روزانهام را فرامیگرفت لحظهای از خدا #غافل نمیشدم، خود را در برابر خداوند هیچ میدانستم از آن روز تحت تأثیر تشویق تعریف و یا #شهرت قرار نمیگرفتم.
🔹️ روزها به درس و روزه و شبها به #مطالعه، #تفکر و #تهجد اشتغال داشتم، در خود امید عجیبی به خدا و قطع امید از غیر خدا احساس میکردم ازاین رو سعی فراوانی در راز و نیاز در شبها و یاد خدا در روزها داشتم.
اوضاع حوزههای علمی در آن روز نیز چنین بود، به یاد دارم بیشاز شانزده سال نداشتم که یک ساعت قبلاز اذان صبح در فیضیه قدم میزدم و گاهی که نگاهم به حجرهها میافتاد تمام چراغهای آنها روشن میدیدم بهطوریکه بجز یک حجره همه #طلاب_مشغول_تهجد و شبزندهداری بودند آنچنان با نشاط بودند که گویی اصلاً فشار فقر را متوجه نمیشوند.
🔹️ در آن روز بیشترین وقت طلاب صرف مسئله تهذیب نفس میشد برای آنان ملاک خوبی و بدی علم قدرت خدمت سخنوری و دم از ولایت زدن و اینگونه چیزها نبود بلکه تمامی همت و هدف آنان #تهذیب_نفس بود و بس با تهذیب نفس علم به بار مینشیند و ثمر میدهد.
📚 آیت بصیرت، ص۷۳
زندگانی عالمان | عضو شوید👇
https://eitaa.com/Alemin