هدایت شده از بصیـــــــــرت
#غواصی که برای آب نامه مینوشت
چنددقیقه قبل ازعملیات یکی ازخبرنگارها ازاو پرسید:
آقا یوسف غواص یعنی چی و یوسف جواب داد:"غواص یعنی مرغابـی #امام_زمان
#شهیدیوسف_قربانی
#شبتون_شهدایی
🍃💟 @khamenei_shohada
هدایت شده از جنگ فرهنگی
هیچکس به اندازه رهبر مظلوم نیست
چون معمولا مردم محدودیت های رهبر را درک نمیکنند ولی دشمنانش محدودیت های او را خوب میفهمند و تحت فشار قرار میدهند و...
════🇮🇷════
@JANGEFARHANG
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
بزرگوارانی که حزب قرآن گرفتند
👆👆👆👆
120 حزب قرآن
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
هیچکس به اندازه رهبر مظلوم نیست چون معمولا مردم محدودیت های رهبر را درک نمیکنند ولی دشمنانش محدودیت
🔴 روضهی روز
🔹🔸دلت آرام باشد یا روحالله! یک علی مظلوم داری که حتی عوض نوادگان لاکچریات هم فحش بخورد و شعار دشت کند! شعارهای آشنا! شعارهایی که فلان نامزد و بهمان کاندیدا هم در ایام انتخابات مکرر سردادند لیکن زیرکانهتر! والله این همه ناسزا اگر نثار سیدعلی نمیشد، سنت تاریخ تکرار نمیشد! و فحشخور علی همیشه ملس است!
♦️چه روزگاری که «علی» بابت ثروت ناکثین و خباثت قاسطین و بلاهت مارقین و ایضا قصور و تقصیر یاران، فحشباران میشد؛ چه امروز که «سیدعلی» بابت ثروت ناکثین و خباثت قاسطین و بلاهت مارقین و ایضا قصور و تقصیر یاران، فحشباران میشود! خدایا! شکایت این همه مظلومیت مولای خود را نزد تو میآوریم!
و در یکی از غریبانهترین جمعههای تاریخ، از تو سئوال میپرسیم؛ آیا هنوز هم وقت آن نرسیده که به منجی آدم و آدمیزاد، اذن ظهور دهی؟!
خدایا! به ما صبر ایوب دادهای یا عمر نوح، که این همه با طولانی کردن زمان غیبت، امتحانمان میکنی؟! همهی این خون دلها، فدای سر «مهدی فاطمه» اما نمیبینی مگر بر و بحر را فساد گرفته و شدت فتنهها علیه ما زیادتر از زیاد است؟! خدایا! جز تو مگر کس دیگری را هم میپرستیم که گله نزد او ببریم؟! و جز تو مگر کس دیگری را هم داریم که نیمهشبها التماسش کنیم؟! خدایا! این نجوای عبد با معبودی است که دلش به حال دیدهی بارانی یعقوب سوخت! و دلش به حال نوح و ابراهیم و موسی و عیسی سوخت!
♦️خدایا! ما را ذرهای به لطف و یاری تو تردید نیست ولی راستش دیگر تاب دوری بیش از این آفتاب را نداریم! اگر بهترین جای «احسنالقصص» آنجا بود که چشم پیر کنعان به جمال یوسف روشن شد، کاش هر چه زودتر روشن کنی چشم حضرت ماه را به جمال حضرت خورشید! نه اینگونه پنهانی که الان هست! آنگونه آشکار که وعده دادهای! و تو وعده دادهای؛ «الا ان حزبالله هم الغالبون»! وقت رسیدن آن روز را و آن غلبه را تو میدانی و ما نمیدانیم! ما فقط یک چیز میدانیم! مرتب بیاییم درگاه تو و منظم فریاد بزنیم؛ «العجل»! خدایا! ما گناه داریم! بار گناه آدم، روی دوش ما افتاده! از بهشت، دورترین فرزندان آدمیم! ساکن قعر آخرالزمان! همعصر با ولیعصر و دور از حضرت! پر از امید و سرشار از حسرت!
♦️خدایا! محرم نزدیک است و نانجیبان، باز هم خواب تنهایی مسلم را دیدهاند! سوگند به تو، میمانیم پای شمع، چون پروانهها! و میایستیم پای ماه، چون ستارهها! دیروزمان محسن وزوایی داشت و امروزمان محسن حججی! روزگار جنگ، محمد بروجردی را داشتیم و در این جنگ روزگار، محمد بلباسی! به حق خون مطهر شهیدان راهت، رحمی کن به ما خدایا!
✍ #حسین_قدیانے
سلام علیکم
اعمال امروزمان را از طرف
دومین شهید ارامنه🌷
شهید سورن خانلریان🌷
تقدیم می کنیم به محضر پیامبر خاتم اسلام و ائمه ی معصومین علیهم السلام
وحضرت مسیح پیامبر آیین خودش
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شهید سورن خانلریان در سال 1959 به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ارامنه «کوشش داویدیان» تهران گذراند و دوره متوسطه را در دبیرستان «کوشش مریم» به پایان رسانید.
به گفته والدین و بستگانش سورن قصد داشت که پس از گذراندن دوره خدمت سربازی در دانشگاه در رشته پزشکی تحصیل کند. پیش از آن بنا به شرایط پیش برادرش زاون که مهندس و استادکار یخچال سازی و سردخانه بود و برای خود کارگاهی داشت به کار پرداخت.
هنگام شهادت سورن پدرش به نام یرواند که راننده کامیون های سنگین است، برای حمل و نقل به جبهه به ماموریت رفته بود، لذا پیکر سورن به برادرش زاون تحویل شد و او با دیدن جسد برادر کوچک تر چندین بار از حال رفت و بی هوش شد و بر اثر این شوک وارده بیمار شد و پس از چند ماه او نیز درگذشت.
سه برادر دیگرش در قید حیات هستند و ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده اند.
سورن پس از شهید زوریک که پیشتر زندگینامه وی منتشر شده است ، دومین شهید جنگ تحمیلی از میان دانش آموزان دبیرستان «کوشش مریم» بود.
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
وی در سال 1980 برای خدمت سربازی ثبت نام کرد و گویا به تقدیر سرنوشت یا بر حسب اتفاق بود که در طول خدمت از منطقه ای به منطقه دیگر منتقل شده و سرانجام در شهادتگاه خود در شهر خرمشهر آرام گرفت.
سورن پس از احضار به خدمت، دوره آموزشی سربازی را در یکی از پادگان های تهران گذراند، سپس به شیراز، و پس از آن به گیلان غرب و سرانجام به آبادان منتقل شد و در پادگان جبهه دارخوین به خدمت مشغول شد.
او مسوول انبار سلاح های سنگین و تنظیم آنها بود و همزمان با آن فرمانده گروه موشک انداز بود. گفتنی است که سورن علاوه بر این مسوول تقسیم خوراکی دوستان سربازش در سنگرها بود و از این رو دوستانش به شوخی او را «مامان» صدا می زدند.
برخی از دوستان وی می گویند که هنگام تقسیم غذا گاه به او سهمی نمی رسید و خود را تنها با مقداری نان خشک سیر می کرد. او چنین بود که ناگاه گلوله پلید دشمن خرمن زندگی جوان و پرطراوت او را نیز درو کرد و او در 2 مه 1982 (12 اردیبهشت 1361) به افتخار شهادت نایل گشت.
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
تشییع پیکر سورن در آرامگاه ارامنه «نور بوراستان» تهران با همراهی دسته موزیک نظامی و با حضور گسترده مردم برگزار و پس از انجام مراسم مذهبی پیکر او به خاک سپرده شد.
در هفتمین روز شهادت او اسقف اعظم آرداک مانوکیان خلیفه ارامنه تهران، هرایر خالاتیان نماینده ارامنه تهران و شمال ایران در مجلس شورای اسلامی، لئون آهارونیان رییس شورای خلیفه گری ارامنه تهران، نمایندگانی از شورای خلیفه گری و غیره و همچنین هموطنان مسلمان و دیگر اقلیت های مذهبی برای عرض تسلیت و دلداری خانواده اش به دیدن آنان رفتند
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شادی روح مطهر همه ی شهدا💐
وعلو درجاتشان
ویژه
شهید سورن خانلریان🌷
سه صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم