با هم قرار گذاشته بودیم، هر کس شهید
شد، از آن طرف خبر بیاورد. خوابش را دیدم
با التماس و قسم حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
نگهش داشتم.
گفتم: جعفر! مگر قرارمان یادت رفته؟
گفت: مهدی اینجا قیامتی است.
خبرهایی است که شما ظرفیتش را ندارید.
گفتم: به اندازه ظرفیت پائینم بگو.
گفت: امام حسین (علیهالسلام) وسط مینشیند
و ما دورش حلقه زده و خاطره تعریف
میکنیم.
گفتم: چه کار کنیم که حضرت ما را هم
در جمع #شهدا راه دهد؟
گفت:
«همه چیز دست امام حسین (علیهالسلام) است.
بروید دامن او را بچسبید.
وقتی پروندهای میآید،
اگر امام حسین (علیهالسلام) آن را بپسندد،
امضائی سبز پای آن زده،
آنگاه او #شهید میشود.»
برگرفته از کتاب: خط عاشقی جلد یک
✍ راوی:مداح اهل بیت حاج مهدی سلحشور
1.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خواب عجیب مادربزرگ #شهید جهاد مغنیه!!
#بازرسی_نماز !!
با ام عماد (مادر شهیدان مغنیه) در یک محله زندگی میکردیم
روزهای اول بعد از شهادت جهاد بود
یک روز صبح تماس گرفت
گفت دیشب خواب جهاد رو دیدم
خیلی خواب قشنگی بود
بگو ابوعباس بیاد دوربین اش هم بیاره میخوام این خواب رو تعریف کنم تا همه بشنون و باقیات الصالحاتی هم برای من هم جهاد و هم ابوعباس باشه
خوابش در باب اهمیت نماز صبح بود
ابوعباس هم بدون فوت وقت دوربینش رو برداشت و رفت
این فیلم اون موقع خیلی در فضای مجازی دست به دست شد
گفتم حیفه شاید هنوز کسی باشه که ندیده باشه
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسر شهید مدافع حرم فاطمیون «احمد حسین بخشی» دلتنگیهای دخترش را چنین روایت میکند:
خیلی وقتها دلتنگ پدرش میشود و میگوید: «مامان! بابایم کجاست؟» من میگویم: «بابا رفته پیش خدا» میپرسد: «کی برمیگردد؟» و من میگویم: «بابا دیگر برنمیگردد»
سؤال زیاد دارد و خیلی دلتنگ او میشود. یک شب یادم هست از خانه یکی از بستگان به منزل آمدیم و محمد حسین در بغل من بود که باز سمیرا شروع کرد به بهانه گرفتن. میگفت:
«مامان! کسی نیست من را بغل کند.» من او را هم در بغل گرفتم تا هر دو را نوازش کنم اما سمیرا آرام نشد، سراغ پدرش را میگرفت. عکس پدرش را بهناچار مقابلش گذاشتم تا کمی آرام شود.
او عکس پدر را گرفت و شروع کرد به گریه کردن. من از گریههای او فیلم میگرفتم و خودم هم همزمان اشک میریختم.
#فاطمیون
#شهید #احمدحسین_بخشی
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 #چند_ثانیه_اخلاص_را_نگاه_کنید
🎥 الحق که او نمونهی بارز این جملهی
حاج قاسم بود و بس...( تا کسی #شهید نباشد #شهید نمیشود)
.
📆سال ۱۳۹۵ دقیقا یک ماه و چند روز قبل شهادتش در اردوگاه خرمشهر در کنارش بودیم.حیف و صد حیف که نمیدانستیم او هم قرار است چند روز دیگر به آسمان برود و چشمان ما را در حسرت یک بار دیگر تماشای سیمای نورانیش بگذارد.
.
📽 سردار عمرانی اولین فرمانده لشکر ویژه ۲۵ کربلا ، تو حیاط اردوگاه خرمشهر خطاب به حاج محمد رو به اطرافیان داره میگه: معرفت و معنویت و سیمای ظاهری و باطنیش عین بلباسی علیرضاست.
حاج محمد طبق همیشه سر به زیر با وقار ایستاده و لبخند قشنگی رو صورتش نقش بسته....برادر هوشیار اون کنار ایستاده میگه : حاج آقا زارع ما با حاج محمد حالا حالاها کار داریم ؛ به این زودی ها شهید نشه خیلی خوبه ..... و باز هم لبخند حاج محمد....روحت شاد فرماندهی بی ادعا.
#محمد_بلباسی
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسر شهید مدافع حرم فاطمیون «احمد حسین بخشی» دلتنگیهای دخترش را چنین روایت میکند:
خیلی وقتها دلتنگ پدرش میشود و میگوید: «مامان! بابایم کجاست؟» من میگویم: «بابا رفته پیش خدا» میپرسد: «کی برمیگردد؟» و من میگویم: «بابا دیگر برنمیگردد»
سؤال زیاد دارد و خیلی دلتنگ او میشود. یک شب یادم هست از خانه یکی از بستگان به منزل آمدیم و محمد حسین در بغل من بود که باز سمیرا شروع کرد به بهانه گرفتن. میگفت:
«مامان! کسی نیست من را بغل کند.» من او را هم در بغل گرفتم تا هر دو را نوازش کنم اما سمیرا آرام نشد، سراغ پدرش را میگرفت. عکس پدرش را بهناچار مقابلش گذاشتم تا کمی آرام شود.
او عکس پدر را گرفت و شروع کرد به گریه کردن. من از گریههای او فیلم میگرفتم و خودم هم همزمان اشک میریختم.
#فاطمیون
#شهید #احمدحسین_بخشی
🌹#شهید_سیزده_ساله
▪️بهنام محمدی در خرمشهر به دنیا آمد .همان جایی که برای پایداریش جنگید و شهید شد.با وجود مخالفت فرماندهان همیشه خود را به صف اول رزمندگان میرساند . بهنام در کمک رسانی به زخمی شدگان و رساندن مهمات تلاش زیادی میکرد طوری که بعضی اوقات به قدری نارنجک و تسلیحات جنگی با خود میبرد که حتی توان راه رفتن نداشت.
.
▪️بهنام بارها توسط بعثی ها اسیر شد اما هر دفعه با بهانه ای خود را نجات میداد و یا جمله من دنبال مامانم می گردم گمش کردم از دست عراقی ها رهایی میافت و اطلاعات دشمن را برای رزمندگان میبرد.
.
▪️دستش زخمی شده بود گروهبان مقدم از کوله پشتی خود باندی را برای پانسمان کردن دستش در آورد اما بهنام اجازه نداد و گفت: باند را بگذار برای کسانی که تیر خورده اند و یک مشت خاک بر روی زخمش ریخت و رفت ...اوضاع خیلی سخت شده بود. ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در 1359/7/28 پر کشید.
.
📩 #وصیت_نامه #شهید ۱۳ ساله بهنام محمدی: من نمیدانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم به ما خیانت می شود. من می خواهم وصیت کنم , هر لحظه در انتظار شهادت هستم . پیام من به پدر و مادر ها این است که بچه های خود را لوس و ننر بار نیاورید از بچه ها می خواهم امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند . به خدا توکل کنند . پدر و مادرها فرزندان خود را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا بار بیاورید.
از خیابان #شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!🤔
.
🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞
.
🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز #یا_زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم😓 از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
🌷شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
🌷شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی؟!
برای دفاع از #ولایت!؟!
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
.
🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم...
.
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم #مدارس !
هم #دانشگاه !
هم #فضای_مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
.
🌷هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...😭😭😭
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا، نمی توان گذشت...
💢شهیدی که گفت دیگر روضه حضرت قاسم س نخوانید ....
🔰خودش را از اردبیل به تهران رساند
از بین محافظ رئیس جمهوری به التماس خودش را به رئیس جمهور که آن زمان حضرت آیت الله خامنه ای بودند رساند...
گفت
«آقا جان! من از اردبیل آمدم تا اینجا که یک خواهشی از شما بکنم.»
حضرتآقا گفتن: «بگو پسرم. چه خواهشی؟»
گفت :آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر #روضه_حضرت_قاسم (ع) نخوانند!
حضرتآقا گفتند:چرا پسرم؟
شهید بالازاده با گریه گفت: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 سالهام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم هر چه التماسش میکنم, میگوید 13 سالهها را نمیفرستیم, اگر رفتن 13 سالهها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا میخوانند؟»
حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشت و گفت: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»
شهید بالازاده هیچ چیز نگفت، فقط گریه کرد و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش بلند شد
حضرتآقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش میگیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و میفرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش باامام جمعه شهرشان تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, نتیجه را هم به من بگویید»
💢با التماس رفت جبهه، با التماس رفت خط مقدم، با التماس هم شهید شد 😭
#شهید مرحمت بالازاده
🔰✍ﻭﺻﻴﺘﻲ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺎﻣﻞ ﻳﻚ ﺷﻬﻴﺪ :
توصیـــه یک شهیـــد به مسئــولین👆
🔰شمـــا با خون صدها #شــهید ، معلول و مجــروح و جانباز روی کــار آمده اید پس مواظب باشید از این امکانات سو استفاده نکنید و مصلحت اندیشی وسازش و بی تفاوتی هم کنار بگذارید....😞
🔰" اگر دین اسلام با جهاد و به خون خفتن من زنده می ماند پس از خمپاره ها و ای رگبار مسلسل ها بر بدن من ببارید و بدنم را قطعه قطعه کنید که ما در سنگر مانده ایم و آماده ایم ...
با شما مردم یک سخن دارم اگر دست از انقلاب و ولایت بردارید و یا بی تفاوت بمانید، شهدا روز محشر جلو شما را خواهند گرفت....
#شهیدعلی_محمدکرمی ابوالوردی
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ 🌷
#ایام_شهادت
🥀🕊 #برات_شهادت
به مناسبت سالروز شهادت امام سجاد ع🏴
✍دستنوشته شهید:
🌹این خواب خیلی مرا خوشحال ڪرد:
خواب دیدم که امـام سجـاد (؏)
نوید و خبر شهـ🕊ـادت من را
به مـادرم میگوید و من چهرهی
آن حضرت را دیده و فرمود :
« تو به مقام شهـادت میرسی »
و من در تمام طول عمرم
به این خــواب دل بستهام و
به امید شهـادت در این دنیا ماندهام
و هماکنون که این خواب را مینویسم
یقین دارم که شهـادت نصیبم میشود
و منتظـر آن هم خواهـم ماند ...
تا کی خداوند صلاح بداند که من هم
همچون شهیدان به مقام شهادت برسم
و به جمـع آنهـا بپیوندم ... 🌷
هم اڪنون و همیشه دعای قنوت نمازم
" اللهم ارزقنی توفیـق الشهادت فی سبیلالله " است که خداوند شهادت را
نصیبم ڪند و از خدا هیچ مرگـی جز شهــادت نمیخواهم »
📚 منبع : دفتر خاطرات شهید
♨️وصیت ڪرده بود تا زنده است
کسی دفتر خاطراتش را نخواند !!
👆راستی چه رمزی است
بین بشارت شهادت
توسط امام سجاد (؏)
و اعزام به سوریه
از طریق تیپ امام سجاد (؏) ...
#شهید محمد مسرور
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_فارس
✍ برای اربعین و #کربلا تعلل نکنید...
✍ مسیر #اربعین_تا_ظهور را بهتر ببینید.
📚 امام صادق علیهالسلام: زائرِ حسین علیهالسلام وقتى به قصد #زیارت از خانهاش خارج میشود، سایهاش بر چیزى نمیافتد، مگر اینکه آن چیز برایش #دعا میکند. و هنگامى که آفتاب بر او بتابد، گناهان او را از بین میبرد، همانطور که آتش، هیزم را از بین میبرد. (کامل الزیارات ص ۲۷۹)
📚 امام باقر علیهالسلام: اگر مردم میدانستند که در زیارت #امام_حسین علیهالسلام چه فضیلتی هست، از شوق، جان میدادند و از شدت حسرت (از زیارتهایی که از دست دادهاند) قالب تهی میکردند. از حضرت پرسیدند: مگر در این زیارت چه فضیلتهایی هست؟ حضرت فرمود: کسی که با شوق به زیارت حسین علیهالسلام برود، هزار #حج قبول شده، و هزار #عمره ی مقبول، و اجر هزار #شهید مثل شهدای بدر، و اجر هزار روزهدار، و ثواب هزار صدقه قبول شده، و ثواب آزاد کردن هزار بنده که در راه خدا آزاد شده باشند را برایش مینویسند. (کامل الزیارات ص ۱۴۳)
✍ هرطور شده در لشگر آخرالزمانی امام حسین، حاضر شوید. میدانید که #کوفه (#نجف و #کربلا)، مرکز ثقل و پایتخت حکومت جهانی #امام_زمان است. اصولا لشگر #خراسانی از سمت ایران برای نبرد با لشگر سفیانی وارد عراق میشود و در همین نقطه است که بعد از #ظهور و قیام امام مهدی، #بیعت ایرانیها با امام انجام میشود. نمیخواهید برای آن روز، تمرین کنید و مانور بدهید؟