eitaa logo
📝کربلایی علی کاوند
333 دنبال‌کننده
112 عکس
14 ویدیو
6 فایل
اشعار، ویدئو، تصویر، کلیپ ، و اعلام مراسمات کربلایی علی کاوند
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یاقوت سرخ
بسم الله الرحمن الرحیم در خانه اي که سائل و سلطان در آن یکی ست لطف کریم موقع احسان نان یکی ست بیت الجواد جلوه ی بیت الحسن شده است زیرا که نان سفره ی این خاندان یکی ست دست نیاز بر در آن آستان زیاد... عرض نیاز بر در اين آستان یکی ست با دست خالی از حرمش هیچ کس نرفت در ملک او غزال و سگ پاسبان یکی ست یا رو به مشهدند و یا رو به کاظمین با هر نگاه قبله ی درماندگان یکی ست باب الحسین در همه جا دیده ام ولي باب الجواد در همه عالم همان یکی ست روضه همیشه کرب و بلا می رود ولی اینجا گریز روضه ی هر روضه خوان یکی ست زانو و سر دو تا و پدر با پسر دو تا داغ علی ست آنچه در این داستان یکی ست دقت کنید موقع آوردن عبا قد ّعلی اکبر و اصغر در آن یکی ست @Yaqoote_sorkh @shahzade_moazzen333
بیا و " کَیلِ " مرا هم " تصدقاً " پر کن " بضاعتی " هم اگر هست بی تو " مزجاه" است @Alikavand333
عاقد شده پیغمبر و داماد ولی زَوّجتُک نفسی به لبش بود علی شد هلهله‌ی اهل سماوات بلند فرمود قَبِلّتُ " فاطمه گفت بلی" @Alikavand333 @yaqoote_sorkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یاقوت سرخ
بسم الله الرحمن الرحیم دل‌نگران به انتهای مسیرش رسید دل‌نگران گذشت از دل قومی پلید دل نگران قدم گذاشت به دارالخلافه با هیبت قدم گذاشت یل موسپید دل‌نگران میان کوفه قدم می‌زد اینچنین مسلم غریب ، تشنه‌جگر ، ناامید ، دل نگران به پای بندی مردان کوفه دل‌بسته است مراد عازم شهر و مرید دل‌نگران بگو به غیرت تاریخ کوفه بر بخورد سفیر نامه‌برش شد شهید دل نگران نوشته‌اند که در لحظه‌ی شهادت بود حسین بابت خیمه شدید دل‌نگران @yaqoote_sorkh @Alikavand333
بسم الله الرحمن الرحیم موی تو به پیچ و تاب خفته شب در پس این حجاب خفته پس موی سیاه را بزن پس {خورشید} پسِ نقاب خفته در مردمک چشم تو دیدم شیخی وسط شراب خفته شمشیر دو سر به حالتی مست در دست ابوتراب خفته در معرکه بین ابروانت ما بین گره عذاب خفته در معرکه تا خودی نشان داد شمشیر تو کوه را تکان داد از مدح تو سیم و زر گرفتیم جبریل شدیم و پر گرفتیم ما دست تهی دراز کردیم از دامن تو گهر گرفتیم در محضر تیغ ابروی تو یک عمر به‌دست ، سر گرفتیم لبخند زدی تضاد رخ داد کوه نمک از شکر گرفتیم در طرح ضریح چشم و مژگان از فرشچیان نظر گرفتیم یک شیشه گلاب ناب قمصر در پاسخ این اثر گرفتیم مستي شراب و ساغر عشق است انگور ضریح حیدر عشق است ای خال لبت خراج بغداد قد قامت قامت تو شمشاد سرچشمه گرفته از دو چشمت مجموعه ی آب های آزاد در هیچ کجای قلب قرآن اسم تو ، نه از قلم نیوفتاد این کوفی خط گیسوانت تمرین سیاه مشق استاد در فلسفه ی چشم تو ماندند فارابی و شیخ و " میرداماد" نقاشی گیسوی تو بگذاشت حسرت به دل جناب " بهزاد " مست دم ذوالفقار گردید مانند دلم خمار گردید از اول ماجرا نوشتیم بر تارک ماسوا نوشتیم ای نام تو نقطه اول خط تا آخر خط تو را نوشتیم گفتند خدا علی شنیدیم گفتند علی خدا نوشتیم یک روز تو را خدا سرودیم یک روز دگر جدا نوشتیم سنگینی نام تو سبب شد اینقدر هجا هجا نوشتیم تنها به خدا ظهر تو هستی "کیف بشر" بشر تو هستی @yaqoote_sorkh @Alikavand333
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم خلقت کجا دیگر چنین درّی ثمین دارد چون پنج خورشیدی که بر روی زمین دارد نه باورش سخت است آن روزی بیاید که نفرین به لب ها رحمت اللعالمين دارد "من حاجک" پس "نبّهل" تقدیر هر قومی ست که ادعای برتری و درد دین دارد پس در شکوه سادگی دیدند پيغمبر آورد آن را که نه آن دارد نه این دارد گفتند اینگونه که او آرام می آید بی شک به حقانیت راهش یقین دارد باطل شده "تثلیث نجراني" که همراهش غیر از پسرها و پدر ، روح الامین دارد آورد با خود خویش را آورد حیدر را دیدند که در دست ، قرآن مبین دارد ابنائنا ابنائکم تکلیف معلوم است تا که محمد از پسرها بهترین دارد از خاک پای فاطمه دیدند مریم را که روی تاج سروری خود نگين دارد دیدند عیسی را که در اوج مسیحایی مهر غلامي علی را بر جبین دارد همواره برحق است آن جمعی که حیدر را در خود بعنوان امیرالمؤمنین دارد @Yaqoote_sorkh @Alikavand333
هدایت شده از یاقوت سرخ
▪️مراسم چاووشی محرم ▪️با محوریت شعر آیینی قاری؛ حاج محمد پیریایی با اجرای؛ کربلایی بهزاد ساطعی سخنران؛ حجت‌الاسلام ملایری‌پور شاعران؛ احمد علوی احمد بابایی عباس صادقی زرینی سید اباالفضل عصمت‌پرست و شاعران آیینی شهرستان بروجرد به‌نفس؛ کربلایی محمد ابراهیمی‌اصل زمان؛ پنج‌شنبه ۲۲ تیرماه - بعد از نماز عشا مکان؛ خیابان دکتر فاطمی مسجد حضرت زهرا سلام‌الله علیها 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh
بسم الله الرحمن الرحیم تا کوزه های ساغرتان را بیاورند فرمان بده که کوثرتان را بیاورند "عادت به روضه کرده دلم وقت آن شده‌ست آن روضه خوان منبرتان را بیاورند حالا که حرف بر سر قربانی عزاست آقا بگو که نوکرتان را بیاورند وقتی بناست روضه ی ما کربلا شود باید که نام مادرتان را بیاورند محشر چه بزم روضه ی عشقی به پا کنیم وقتی علی اصغرتان را بیاورند آقا غرور و غیرت ما شعله می کشد کافیست اسم خواهرتان را بیاورند دلشوره ی شفاعت محشر تمام شد وقتی که در طبق سرتان را بیاورند @Yaqoote_sorkh @Alikavand333
بسم الله الرحمن الرحیم کوچه کوچه غریب می گردد در هوایی که سخت مسموم است آنکه دیشب برو بیایی داشت آنکه امشب غریب و مظلوم است تحت تعقیب شرطه های پلید روز ، هر لحظه غرق خون جگری‌یت شب به شب بین کوچه‌های غریب روزگار سفیر دربدری ست در دلش سیر و سرکه می جوشد روی لب های شهر تبریک است خبری بین کوفه پیچیده کاروان امام نزدیک است مرد گریه نمی کند اما چاره ای غیر گریه کردن نيست گریه دارد که یار دیروزی حال امروز غیر دشمن نيست کاش نامه نمی نوشت اي کاش نامه بر از مسیر برگردد از لب غنچه های نشکفته ردّ پای کویر برگردد با نسیم سحر سخن می گفت که خبر سوی کاروان ببرد خبر نقشه های شومی که هست در ذهن کوفیان ، ببرد خبر از ازدحام بازار و وعده های غنیمت و سوغات اینکه در بین شهر می افتد چشم مردم به عمه ی سادات خبر از سنگ های بر بام و هیئت بی حیای استقبال از زنانی که هلهله هاشان صف کشیده برای استقبال خبر از ازدیاد سرنیزه خبر از نیزه های آماده تیغ و تیر سه شعبه و بدتر از همه ، دشمن زنا زاده حرمله با گروه دور و برش آن کماندارهاي بی احساس یا که از شرط بندیِ روی سر شش ماهه و سر عباس همه این ها مزید علت شد که ازین راه شوم برگردد تا نخورده به اول بازار این گذرگاه شوم ، برگردد گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Alikavand333
بسم الله الرحمن الرحیم به انتهای مسیرش رسید دل‌نگران گذشت از دل قومی پلید دل نگران قدم گذاشت به دارالخلافه با هیبت قدم گذاشت یل موسپید دل‌نگران میان کوفه قدم می‌زد اینچنین مسلم غریب ، تشنه‌جگر ، ناامید ، دل نگران به پای بندی مردان کوفه دل‌بسته است مراد عازم شهر و مرید دل‌نگران بگو به غیرت تاریخ کوفه بر بخورد سفیر نامه‌برش شد شهید دل نگران نوشته‌اند که در لحظه‌ی شهادت بود حسین بابت خیمه شدید دل‌نگران @yaqoote_sorkh @Alikavand333
🔻 گزارش مکتوب | 🔹نخستین مجلس روضة‌الشعراء شهرستان بروجرد شامگاه پنج‌شنبه ۲۲ تیرماه به همت این شهرستان و با حضور جمعی از محبین خاندان رسالت و امامت در مسجد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها برگزار شد. 🔹در این مراسم نورانی که به مناسبت و همچنین چاووشی محرم برقرار شده بود، جمعی از شاعران مطرح کشور و شاعرانی از شهرستان بروجرد به شعرخوانی در مدح و مرثیه حضرات معصومین سلام‌الله علیهم اجمعین پرداختند. 🔹هیئت روضة‌الشعراء بروجرد با حضور پرشور هیئات مذهبی و مردم شهرستان، با قرائت آیاتی چند از کلام‌الله مجید به نفس قاری ممتاز استان آغاز شد و تا ساعاتی از بامداد نیز ادامه داشت. اجرای این برنامه را یکی از شاعران خوب شهرستان به عهده داشت و در قسمت‌هایی از برنامه صفحاتی از کتاب ارزشمند "پدر، عشق و پسر" اثر سید مهدی شجاعی را برای حاضران قرائت کرد. همچنین نوجوان ۱۲ ساله آقای محمدرضا گودرزی در بخشی از مراسم به اجرای شعرخوانی مهدوی پرداخت. 🔹علی کاوند، میثم کاوسی، سجاد روانمرد، میثم جعفری و مجتبی خرسندی از شاعران بروجرد و همچنین ، و دیگر شاعرانی بودند که در این مراسم به شعرخوانی پرداختند. پایان‌بخش مراسم نیز مرثیه‌خوانی و سینه‌زنی به نفس بود. 🔹محفل شمع زینب و هیئت محبین آل‌یاسین در برگزاری این مراسم یاری‌رسان گروه ادبی یاقوت سرخ بودند. قرار است به یاری خدا برنامه روضةالشعراء در شهرستان بروجرد به صورت فصلی و به همت گروه ادبی یاقوت سرخ این شهرستان ادامه داشته باشد. 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Alikavand333
هدایت شده از یاقوت سرخ
🔻 | _ اولین مراسم روضه‌الشعراء بروجرد _ با شعرخوانی شاعران اهل‌بیت _ 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh
هدایت شده از یاقوت سرخ
🔻 | _ اولین مراسم روضه‌الشعراء بروجرد _ با شعرخوانی شاعران اهل‌بیت _ 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh
هدایت شده از یاقوت سرخ
مجموعه غزال محرم - گروه ادبی یاقوت سرخ.pdf
864.6K
اولین مجموعه اشعار عاشورایی در قالب ادبی با چینش شب‌های محرم‌الحرام کاری از؛ 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh
" مهمان " یا عاقبت از سینه جانم درمی‌آید یا این‌که بابای من از این در می‌آید این گریه‌ها از درد نه از روی شوق است امشب پدر مهمانی دختر می‌آید شانه زدن، جارو کشیدن، ناز کردن از دست من تنها همین‌ها برمی‌آید خاکستری یا گُلگُلی؟ عمه کدامش از این دوپیراهن به من بهتر می‌آید؟ خون لبم بند آمده خوب است، اما خون سرم از زیر این معجر می‌آید من گیسویم را دور دستم حلقه کردم چون که به دست دختر انگشتر می آید پیراهنم که سوخت قبلاً، پس چگونه دارد دوباره بوی خاکستر می آید؟ حتی صدای پای بابا فرق کرده‌ست حس میکنم مهمان من با سر می‌آید 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @yaqoote_sorkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا