eitaa logo
📝کربلایی علی کاوند
338 دنبال‌کننده
108 عکس
14 ویدیو
6 فایل
اشعار، ویدئو، تصویر، کلیپ ، و اعلام مراسمات کربلایی علی کاوند
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم هرچند که نان مردم آجر شده است از عشق وطن مرام‌شان پر شده است مصداق دقیق آن‌کس که: از سفره‌ی انقلاب نان‌خور شده است @Alikavand333
بسم الله الرحمن الرحیم از پله چه باشتاب بالا رفتند باد آمد و چون حباب بالا رفتند با جمله‌ی ما خادم ملت هستیم از گُرده‌ی انقلاب بالا رفتند @Alikavand333
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝امام ارمنی ها روز تاسوعا ابوفاضل شعرخوانی به مناسبت تولد قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام گروه ادبی یاقوت سرخ @Alikavand @yaqoote_sorkh
بسم الله الرحمن الرحیم 📝بحر طویلی تقدیم به قمر منیر بنی هاشم من قمرم ماه فقط جلوه ای از روی دل‌آرای من است آیه‌ای از چهره‌ی زیبای من است صورت من ماه شب چهارده و خال لبم نقطه ‌ی پرگار دل آرایی و زیبایی و معروف شده قامت من در همه ی شهر به رعنایی و آقایی و اصل و نسبم شهره‌ی شهر است ادبم نقل زبان همه ی مردم دهر است من قمرم من پسر حیدر کرارم و سردارم و سالارم و دلدارم و از نسل یل بی بدل کل عرب هستم و با اصل و نسب هستم و چون مادرم من فاطمه‌ی بنت کلاویه همان ام بنین است  مقامش بخدا عرش برین است ملک زیر جلال و جبروتش همه دم سایه‌نشین است خداوند حیا و ادب و حجب و عفاف است که خورشید به دور سر او گرم طواف است مقامات کرامات پر از برکت او قله‌ی قاف است من قمرم ماه بنی هاشمم و اسوه اخلاق و ادب هستم و جود و کرمم مثل حسن نقل زبان است همان مرد کریمی که به آقایی و بخشندگی‌اش شاه کریمان جهان است خوش اخلاقی او مثل رسول است حیا و ادبش مثل بتول است وَ چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است من قمرم طالع من سعد و سرشتم همه از نور نوشته است و فرشته است غلام نسبم فرّ همایونی من پاک سرشته است پدرم صاحب املاک بهشت است پدرم شیر خدا شاه عرب شاه عجم شهره به بی باکی و اسطوره‌ی مردی و جنم حیدر کرار اسدالله علی بن ابیطالب و بر کل یلان غالب و آن فاتح خیبر شه قنبر به عرب فن سخنرانی او بر سر منبر همه محشر به جنان ساقی کوثر که در بدر و احد پوزه‌ی کفار به تیغ دودمش یکسره بر خاک رسیده است به خون ، پیکرشان جمله تپیده‌ست کنون وارث این شوکت و این صولت و این کسوت و این هیبت و این قدرت بازو و دم قدسیه هوهوش منم من که به ابروی گره خورده‌ی خود ترس به جان و دل یک لشگر تجهیز شده از زره و خود و سپر ، نیزه و شمشیر بیانداخته ام دوش به دوش پدرم گرچه که یک بار ولی باز در آن بار چنان تاخته ام تا که یلان را که نه حتی شتر و مرکب و اسب همه را از نفس انداخته ام نعره ی من غرش صد شیر شکاری‌ست سپاه از غضبم صید فراری ست و هر ضربه‌ی شستم به دل معرکه کاری‌ست منم ذُخرُالحسین آنکه به صفین، صف از یورش من پاره شد و با گره ابروی من مالک اشتر جگرش آب شد و معرکه بی تاب شد و چشم فلک تیره شد و صورت خورشید گرفته و همه دیدند که مهتاب شد و من اسدالحیدر اباالفضل سپهدارم و من حیدر کرار به تکرار من عباسم و عباسم و عباس علمدار من قمرم نور دو چشمان همه اهل حرم پرجگرم شیر نرم شانه من قله‌ی آمال رقیه‌ست فقط مال رقیه است دلم دربه‌در زینب و دنبال رقیه است به این مفتخرم ساقی اهل حرمم پشت و پناه علیِ اکبرم و قاسم و کلثوم سکینه‌م و آرام و قرار دل بی تاب ربابم عموجان علی اصغرم اما به همین منصب سقایی خود فخر نمایم و همین بس که فدایی حسینم همان نور دوعینم..... گروه ادبی یاقوت سرخ @Alikavand333 @yaqoote_sorkh
بسم الله الرحمن الرحیم رباعی از عاقل و مست دست گیری بکند در وقت شکست دست‌گیری بکند در علقه افتاد ولی فهمیدند بی دست شده‌است دست‌گیری بکند گروه ادبی یاقوت سرخ @Alikavand333 @yaqoote_sorkh
بسم الله الرحمن الرحیم رباعی شعبان شد و ماه رحمت آمد از راه بخشید شود ز لطف حق کوه گناه یک ماه و طلوع پنج خورشید در آن لا حول و لا قوه الا باالله @alikavand333
بسم الله الرحمن الرحیم رباعی سجاده اش از حریر و مُهرش از ماه سجاد شفیع محشر خلق الله جبریل به جای آیه مقتل آورد پیغمبر شام و کوفه آمد از راه😭 گروه ادبی یاقوت سرخ @Alikavand333 @yaqoote_sorkh
بسم الله الرحمن الرحیم بحر طویل دلدار می رسد سالار می رسد جود و سخا و غیرت و ایثار می رسد شهزاده ی تمامی اعصار می رسد دارد دوباره حیدر کرار می رسد باید که طبل خاتمه ی جنگ را نواخت وقتی علی کنار علمدار می رسد الله اکبر از زور و بازوی پهلوان الله اکبر از قد و بالای این جوان یکدم میان میمنه یکدم به میسره در دو جناح مرد نبرد است همزمان فریاد الامان دارد بلند می شود آنجا به هر مکان اکبر جوان سلسله گيسوي کربلاست پیغمبر خداست با این حساب احمد مختار می رسد ((شهزاده ی مؤذن کرببلا علي)) غوغا به پا شده تیر از کمان غیرت مولا رها شده شمشیر ذوالفقار علی را کشید و بعد صحرا پر است از سر و دست جدا شده یک تن دوتا شده یعنی علی رسیده زمان عزا شده آمار کشتگان عدو بی حساب شد وقت عذاب شد دنیا خراب شد تيغش خضاب شد وقت مصاف شد از بس که ضربه زد تیغ کجی که دست علی بود صاف شد روز قیامتی که به کرب و بلا شده از شدت بلا پشت دلاوران عرب زاده تا شده غوغا به پا شده ((شهزاده ی مؤذن کرببلا علی)) وقت حذر رسید تا شیر تر رسید وقتی که بین لشگریان این خبر رسید فریاد استغاثه ی "این المفر" رسيد باز شکاری از حرم شاه کربلا ارباب ماسوا قصد شکار کرد خاک تمام معرکه را لاله زار کرد از میمنه به میسره را تارومار کرد بنگر چه کار کرد سیل عذاب را سر دشمن آوار کرد دشمن هوار کرد از جنگ با جوان حسین احتذار کرد یعنی فرار کرد اینجای قصه کار عدو به سپر رسید عمرش به سر رسید ((شهزاده ی مؤذن کرببلا علی)) هم ماه آمده هم شاه آمده تکرار دوم اسدالله آمده فرماندهی میمنه از راه آمده ارباب زاده ای که ز درگاه آمده یوسف به شوق دیدنش از چاه آمده پیش جمال پر جبروت یل حسین کوتاه آمده تکبیر می کشد وقتی میان معرکه شمشیر می کشد از ترس و واهمه قلب و دل همه گردن کشان کل عرب تیر می کشد این خنده دار نيست؟ وقتی به جنگ شیر ، روباه آمده ((شهزاده ی مؤذن کرببلا علی)) پیغمبر آمده از خیمه های کرببلا حیدر آمده وقت نبرد حضرت سرلشکر آمده با این حساب روی زمین محشر آمده خونش به جوش آمد و صبرش سر آمده شیر از میان بیشه به قصد سر آمده به به به این ابهت و قدرت به به به این شهامت و غیرت به به به این شجاعت و صولت در یک کلام ختم کلام است این کلام شیر نر حسین علی اکبر آمده ((شهزاده ي مؤذن کرببلا علی)) صهبا علی و ساقی میخانه ها علی آقا علی و زاده ی خیر النساء علی مولا علی و آیه ی "قالوا بلی" علی والا علی و عالی اعلا نما علی شهزاده ی شهنشه ملک بقا علی پیغمبر جوان شده ی کربلا علی هرکس به جنگ خشم خداوند رو کند راه فرار هر طرفی جستجو کند هرکس که جنگ تن به تنش را نگاه کرد با خود میان معرکه هی گفتگو کند یا مظهر العجايب و یا مرتضی علی ((شهزاده ی شهنشه کرببلا علی)) گروه ادبی یاقوت سرخ @Alikavand333 @yaqoote_sorkh
بکم فتح الله و بکم یختم ترکیب بندی به محضر حضرت علی‌بن‌الحسین علی اکبر صلوات الله علیه چشم در چشم ابوفاضل شد کار تشخیص کمی مشکل شد پرده ی چهره ی خود را برداشت ماه در روز دهم کامل شد دست انداخت به آغوش پدر سوره ی عشق خدا نازل شد تا که چشم بد از او دور شود جای اسپند به آتش دل شد جامه ی رزم به تن کرد ، چقدر بین این جامه علی خوشگل شد هم تداعی پیمبر می کرد هم زمان جلوه ی حیدر می کرد خیمه قرآن غنی تر دارد سوره هایی مدنی تر دارد خُلق و خویَش چو پیمبر اما کرمی بس حسنی تر دارد گونه هایش چو عقیق یمن است لب سرخی یمنی تر دارد لب او غنچه ی باغ ختن است که ز مُشکش دهنی تر دارد مثل ماه است ولی در رویش قرص ماهی علنی تر دارد طعم انگور و رطب با هم بود عشق و مستی و طرب با هم بود هر که مثل علی اکبر دارد باز در خانه پیمبر دارد ابرویش نه! که هلال قمر است چشم هایی عسلی تر دارد بس که زیباست کسی قادر نیست چشم از چشم علی بر دارد هر یلی هست در عالم ، اکبر یک سر و گردن از او سر دارد با خودش گفت پدر، شکر خدا باز هم قافله حیدر دارد این پسر نیست که دلبند من است هدیه ی لطف خداوند من است تکیه بر اصل و نسب می فرمود بعد از آن مرد طلب می فرمود رنگ از روی اجل هم می ریخت لحظاتی که غضب می فرمود در حضور پدرش بنشیند!!! هرگز! از بس که ادب می فرمود پدرش خار به پایش می رفت آن شب از دلهره تب می فرمود شب خود را به مناجات خدا روز را روزه به شب می فرمود چهره اش نور خداوندی داشت بس که بر مُهر سرش را بگذاشت روح در پیکر ایمان می ریخت از شرابی که به فنجان می ریخت تا که می گفت پدر ، از قِبَلش صد و ده بار پدر جان می ریخت علی آرام قدم بر می داشت از لبش آیه ی قرآن می ریخت نقشه‌ی عاشقی یوسف را اول جاده ی کنعان می ریخت تب مجنونی و رسوایی را باز در میثم و سلمان می ریخت او علی بن حسین بن علی ست جلوه‌ی تام رسول است ولی ست طرح تکبیر اذانش عشق است لب و دندان و دهانش عشق است عمه جان گفتن او فرق کند عمه را طرز بیانش عشق است قلبش از عشق پدر لبریز و انعکاس ضربانش عشق است پیش او نام رقیه ببری دائماً روی زبانش عشق است کفتری بر سر بامش می گفت خوردن خرده‌ی نانش عشق است خانه اش شهره به بیت الکرم است حسن دوم اهل حرم است جنگ با حوصله ای برپا کرد با پدر فاصله ای برپا کرد گره انداخت به ابروی کجش ناگهان ولوله ای برپا کرد با عقابش به زمین سم می کوفت در زمین زلزله ای برپا کرد علیِّ اکبر لیلا آمد!!! این خبر غائله ای برپا کرد با خم سلسله‌ی گیسویش در جهان سلسله ای برپا کرد آنچه در حق علی نازل بود «جاءَ حقُ زهق الباطل» بود شدت زلزله ها دائم شد معرکه پشت سپر قائم شد دوش در دوش عمو عباسش سلسله کوه بنی هاشم شد لشگر از ترس به خود می لرزید دشمن آن‌روز سپر لازم شد ترس در عمق دلش اردو زد سایه مرگ بر او حاکم شد نعره‌ای زد که علی آمده است جلوه‌ای کرد و اباالقاسم شد قصد تاراج اراذل دارد چقدر شیر خدا دل دارد رجز و عربده اش یکسره بود غرش شیر در این حنجره بود بین ابروی بنی هاشمی اش ذوالفقاری پُرِ خشم و گره بود وارد میمنه شد از سمتی وقت برگشت ته میسره بود آنچه در بین هوا می رقصید سپر و نیزه و تیغ و زره بود مشق شمشیر برایش انگار مثل نقل دو سه تا خاطره بود جنگ بازیچه ی این یل شده است کو حریفی ،که معطل شده است شیر در دامنه بازی می کرد تازه با هیمنه بازی می کرد با دل اهل حرم با صوتش در دل ماذنه بازی می کرد نوه‌ی حیدر و زهرا انگار داخل میمنه بازی می کرد حیدری بود و اباالفضلی بود جنگ را یک تنه بازی می کرد مثل این بود پیمبر روی دامن آمنه بازی می کرد کربلا را به شکوه آورده است دشمنش را به ستوه آورده است مرگ را سنگ محک می انداخت بعد بر بال ملک می انداخت نوک شمشیر به ماه و لبه اش بر زمین چند ترک می انداخت تیغ از هر طرفی رد می شد دست و سر را به الک می انداخت قدرت ضربه سر دشمن را آن طرف‌تر ز فلک می انداخت آن‌قدر مثل پیمبر شده بود کوفه را نیز به شک می انداخت جام از دست خدا می نوشید خون حیدر به رگش می جوشید خون سر ، تا سر سربند آمد تیغ سرتاسر سربند آمد دوره کردند علی اکبر را نفس تند پدر بند آمد قلب بابا به تپیدن افتاد خون در بین جگر بند آمد ارباً اربا شد و دیدند حسین با چه حالی سر هر بند آمد دست را بر سر هر زخم گذاشت خون هر زخم مگر بند آمد!!! مانده با این سر زخمی چه کند با علی اکبر زخمی چه کند گروه ادبی یاقوت سرخ @Alikavand333 @yaqoote_sorkh