eitaa logo
عکس نوشته و استیکرمذهبی
7هزار دنبال‌کننده
29.4هزار عکس
882 ویدیو
19 فایل
عکس نوشته های مذهبی با ذکر صلوات و دعا برای ظهور حضرت مهدی (عج) استفاده از تصاویر آزاد هست. تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
امامُ الرحمتِ اول و یا پیغمبرِ آخَر امین خالق و مخلوق حتی بهر هر کافر همینست آنکه برحقش دهد موسی قسم،حق را که یارب از بلا و از عذاب قوم من بگذر ابالزهرا ابالزهره ابالعلم و ابالعالم ابالقاسم محمد مصطفی هست و ابالکوثر تمام عمر لب نگشود بر نفرین این امت برای رحمت پروردگار آمد پیام آور به زیر سنگ دندانش شکست و باز پی در پی لب پر خون دعا میکرد دشمن را به چشم تر تجلی بخش نور معرفت باشد ز سر تا پا نشان از مهربانیِ خدا دارد ز پا تا سر خدا را بین که یک طفل یتیم و این همه شوکت بوَد خُلق عظیمش زینت هر مسجد و منبر همیشه در سلام او پیش دستی کرد حتی بر صغیر و پیر و بیمار و فقیر و خادم و نوکر محمد شهر علمِ عالم امکان علی بابش در این ظلمت سرا او ماه و مهتابش بود حیدر بدون مرتضی راه ورودی نیست بر احمد محمد شاهراه عشق میباشد علی رهبر سلام ای مقصد و مقصود بر مخلوق و بر خالق سلام ای برترین عاشق وَ ای عبد خدا منظر به عزرائیل فرمودی مدارا کن بر این امت دلت شور مرا میزد همیشه تا دم آخر جهان امروز پُر گشته ز سادات بنی الزهرا ندید این را اگر هرکس هوالغافل هو الابتر حَرایت پر ز حُر کرده عراق و شام را امروز حرم ها چون نگین است و فدایی ها چو انگشتر دلم راهی شد امشب تا مدینه گنبد خضرا کمی هم آنطرف تر بر مزار عترت اطهر ميان بسترت آرام جان، آرام جان دادى ولى آرام جانت نيمه جان شد پاى اين بستر چه با حسرت دم آخر ميان هم گره خورده نگاه خسته بابا، نگاه خسته دختر براى بار آخر بوسه اى دادى تو بر دستِ همان زهرا كه هم دختر ترا بوده است هم مادر ولى دستي كه بوسيدي ردى برداشت در كوچه همان زهرا كتك خورد و زمين افتاد پشت در طناب دست مولا را كشيدند آه در خانه چهل نامرد از يك سر ، زني دلخسته از يك سر به روي خاك بر ميخواست و هي بر زمين ميخورد كبوتر مي خورد روي زمين وقتي بيفتد پر در اينجا مادري پشت پدر افتان و خيزان بود ولي در گوشه مقتل برادر بود و يك خواهر همان ميخي كه در سينه نشست و سينه ها را سوخت گذشت ايام و شد نيزه گذشت ايام و شد خنجر گذشت ايام و زينب داد ميزد آه يا جداه امان از كندي خنجر امان از گودي حنجر ✋ ✍محمد جواد پرچمی 🏴 @Allah_Almighty 🏴💔🏴
#یارسول‌الله‌ص✋❤️ گرچه از لطف پدروارِ علی سرشارم هرچه دارم ز غلامی محمد دارم #شنبه_های_نبوی #السلام_علیک_یا_رسول_الله @Allah_Almighty ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
〰❁🍃❁🌺❁🍃❁〰 #یا_رسول_الله ... هر دل که تویی در آن،مقدس باشد بیچاره دلی کـه سرد و نـارس باشد در اوج جوانی‌ام به قول سعدی عشق تو و خاندان تـو بس باشد #شنبه_های_نبوی #السلام_علیک_یا_رسول_الله @Allah_Almighty 〰❁🍃❁🌺❁🍃❁〰
#شنبه_هاے_نبوے مستِ محبّتِ پیغمبرم به حَمدِالله هلاکِ حیدرم و سینه چاکِ ثارالله #السلام_علیک_یا_رسول_الله #السلام_علیک_یا_اهل_البیت_النبوه @Allah_Almighty 〰❁🍃❁🌺❁🍃❁〰
#شنبه_های_نبوی ما تشنه ایم و رآهیِ دریا شُدَن خوش اَسٺ؛ سَلمانمان ڪُنید ڪه منا شُدَن خوش اَسٺ.. یا حَضرٺِ رَسول فَدآی ملاحَتٺ؛ با نامِ دلرُبای تو شیدا شُدن خوش اَسٺ.. #السلام_علیک_یا_رسول_الله @Allah_Almighty ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
#السلام_علیک_یا_رسول_الله اشرف خلقی و از نور خدا پر شده ای آسمانی که در این خاک تصور شده ای نفس ات آیه پس از آیه پر از ترتیل است صورت مکی تو سوره ی عام الفیل است #شنبه_های_نبوی @Allah_Almighty ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
نذر رحلت شهادت گونۂ پیامبرِ رحمت 🏴 لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد... تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع) بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا- تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد! 🔸شاعر: @Allah_Almighty ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
✋❤️ گرچه از لطف پدروارِ علی سرشارم هرچه دارم ز غلامی محمد دارم @Allah_Almighty ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
ما تشنه ایم و رآهیِ دریا شُدَن خوش اَسٺ؛ سَلمانمان ڪُنید ڪه منا شُدَن خوش اَسٺ.. یا حَضرٺِ رَسول فَدآی ملاحَتٺ؛ با نامِ دلرُبای تو شیدا شُدن خوش اَسٺ.. @Allah_Almighty ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
نذر رحلت شهادت گونۂ پیامبرِ رحمت 🏴 لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد... تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع) بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا- تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد! 🔸شاعر: @Allah_Almighty ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
💚 مستِ محبّتِ پیغمبرم به حَمدِالله هلاکِ حیدرم و سینه چاکِ ثارالله @Allah_Almighty ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
✋❤️ گرچه از لطف پدروارِ علی سرشارم هرچه دارم ز غلامی محمد دارم @Allah_Almighty ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
... هر دل که تویی در آن،مقدس باشد بیچاره دلی کـه سرد و نـارس باشد در اوج جوانی‌ام به قول سعدی عشق تو و خاندان تـو بس باشد @Allah_Almighty 〰❁🍃❁🌺❁🍃❁〰
نذر شهادت پیامبرِ رحمت 🏴 لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد... تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع) بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا- تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد! 🔸شاعر: @Allah_Almighty ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
✋❤️ گرچه از لطف پدر وارِ علـــی سرشارم💖 هرچه دارم ز غلامی محمد (ص) دارم💚 @Allah_Almighty ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
✋❤️ گرچه از لطف پدروارِ علی سرشارم هرچه دارم ز غلامی محمد دارم @Allah_Almighty ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
نذر شهادت پیامبرِ رحمت 🏴 لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد... تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع) بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا- تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد! 🔸شاعر: @Allah_Almighty ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
ما تشنه ایم و رآهیِ دریا شُدَن خوش اَسٺ؛ سَلمانمان ڪُنید ڪه منا شُدَن خوش اَسٺ.. یا حَضرٺِ رَسول فَدآی ملاحَتٺ؛ با نامِ دلرُبای تو شیدا شُدن خوش اَسٺ.. @Allah_Almighty ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
نذر شهادت پیامبرِ رحمت 🏴 لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد... تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع) بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا- تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد! 🔸شاعر: @Allah_Almighty ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
خوشبخت کسیست‌که عشقِ‌احمد دارد در قلب درخش نور محمـــد دارد هرکس بفرستد به محمد صلوات در آخـرتـش ثواب بـی حــد دارد ...الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِل فَرَجَهُم... @Allah_Almighty ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
اشرف خلقی و از نور خدا پر شده ای آسمانی که در این خاک تصور شده ای نفس ات آیه پس از آیه پر از ترتیل است صورت مکی تو سوره ی عام الفیل است @Allah_Almighty ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
✋❤️ گرچه از لطف پدروارِ علی سرشارم هرچه دارم ز غلامی محمد دارم @Allah_Almighty ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
نذر شهادت پیامبرِ رحمت 🏴 لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد... تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع) بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا- تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد! 🔸شاعر: @Allah_Almighty ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
خوشبخت کسیست‌که عشقِ‌احمد دارد در قلب درخش نور محمـــد دارد هرکس بفرستد به محمد صلوات در آخـرتـش ثواب بـی حــد دارد ...الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِل فَرَجَهُم... @Allah_Almighty ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲