😷 #خواندنی | *پسری که ملحد نشد
🌀 یادداشتی از حجتالاسلام سید امید مؤذنی، پژوهشگر و فعال فرهنگی*
😑 «این پسر ملحد خواهد شد.» استاد این حرف را به آقاسید اسماعیل گفت و وقتی تعجب را در چشمهایش دید، توضیح داد: «چون خیلی در مسائل اعتقادی سؤال و تشکیک میکند». سید اسماعیل نگاهی به سیدمحمدباقر که ١٣ سال از او کوچکتر بود انداخت و لبخندی زد و راه افتادند. میدانست که باید استاد دیگری برای برادر کوچک و نابغهاش پیدا کند. برادری که از خیلی از معلمهایش بیشتر میخواند، بیشتر فکر میکرد، بیشتر سؤال داشت و هیچوقت از گشتن دنبال جوابهایش خسته نمیشد.
🖊 هنوز مدرسه منتدیالنشر راه نیفتاده بود که خودش به محمدباقر خواندن و نوشتن یاد داد. بچهای چهار، پنج ساله که آنقدر باهوش بود، خیلی زود همه چیز را یاد میگرفت. حالا خودش خیلی کتابها را میخواند و هرچه نمیفهمید را از برادرش یا مادرش میپرسید. پدرشان آیتالله سیدحیدر صدر، در سهسالگی او از دنیا رفته بود؛ همان سالی که خواهر کوچکترش آمنه به دنیا آمد.
📝 منتدیالنشر که باز شد، سیداسماعیل با خیال راحت برادرش را سپرد به سیدمرتضی عسکری که مدیر این مدرسه بود. مدرسهای که در آن، مثل همه مدرسهها افکار غیردینی تدریس نمیشد و معلمها با دین دشمنی نداشتند. نیمههای سال بود که معلم مدرسه به سید عسکری خبر داد: «محمدباقر درسها را تمام کرده و نیازی نیست در این کلاس باشد.» عسکری از او امتحان گرفت؛ حتی یک سؤال را هم پاسخ غلط نداد...
🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=16607