eitaa logo
عمامه خاکستری
176 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
163 فایل
حضرت رسول الله همسايه‌اى داشت كه وى را بسيار اذيّت مى‌كرد، هر روز از پشت بام خاكستر همراه آتش بر روى سر آن حضرت مى‌ريخت .سلام بر عمامه خاکستری پیامبر رحمت. https://jabeh.com/c/1nkemn http://salamazsheikh.blogfa.com/ https://farsnews.ir/AmamehKhakestari
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نو+جوان
| آیا جامعه‌ ایران، جامعه‌ای دیندار است؟ 🤔 سؤال آن است که بعد از گذشت چهل سال از انقلاب، آیا سکه‌ی دین همچنان در جامعه‌ی ایران رایج است یا نه؟ به زبان دیگر، آیا جامعه‌ی ایران، جامعه‌ای دیندار است یا آنچنان‌که بعضی تصور می‌کنند جامعه‌ی ایران شاهد افول دینداری است؟ 💡 پرسش مهمی است که پاسخ درست به آن می‌تواند ما را به فهم درست از جامعه‌ی ایران رهنمون کند. برای مثال مطابق با پیمایش‌ها و پژوهش‌های معتبر انجام‌شده درباره‌ی وضعیت دینداری در ایران از ابتدای انقلاب تا به امروز، این نتیجه مشخص می‌شود که در بعد مسائل اصلی دین، مانند اعتقاد به خدا، پیامبر و معصومین علیهم‌السلام، معاد و آخرت و نظایر این، شاهد ثبات در دینداری بوده و حدود 98درصد مردم ایران به این اصول دینی اعتقاد دارند.بیش از 80 درصد مردم ایران نیز اهل نماز (دائم یا گاهی) و روزه گرفتن هستند. 📋 نکته‌ی قابل توجه آن است که ابعاد بیرونی رفتار دینداری مردم مانند شرکت در مراسم عزاداری سیدالشهداء، شرکت در مراسم اعتکاف، زیارت اماکن مقدسه به شدت افزایش یافته است. در مقایسه‌ای که بین سال‌های 1374 تا 1388 دراین‌باره انجام گرفته است، میزان شرکت در مجالس روضه‌خوانی از حدود 57 درصد در سال 1374 به 75 درصد در سال 1388 افزایش پیدا کرده است. 📋 میزان زیارت اماکن مقدس نیز از 70 درصد در سال 1374 به 78 درصد در سال 1388 افزایش پیدا کرده است. مثلا در حالی‌که در اوایل دهه‌ی 80، یک میلیون نفر به مشهد مقدس سفر می‌کردند، این آمار در حال حاضر به 20 میلیون نفر رسیده است. 📌 بنابراین «دست‌هایی - تبلیغات دروغین و گاهی احمقانه و گاهی خبیثانه - می‌خواهند این‌طور وانمود کنند که مردم در سابق، از حالا دیندارتر و با اخلاقتر بودند! این، دروغ است. آن سابقی که ما یادمان است، انسان که در ماه رمضان به شهر تهران وارد می‌شد، اصلاً حال و هوای روزه در این شهر نبود! مردم راه می‌رفتند و راحت سیگار می‌کشیدند، غذا می‌خوردند، ساندویچ می‌خوردند! اصلاً کسی احساس نمی‌کرد که این‌جا روزه است... امروز شما نگاه کنید! همه‌جا روزه‌دار است، همه جا در حال ذکر و در حال توجّه است و بهترین روزه‌داران از میان جوانانند. جلسات قرآن، جلسات دعا، جلسات توسّل، جلسات تضّرع و سخنرانی‌های طولانی هست... اعتکاف نیز همین‌طور بود. اصلاً اعتکاف در گذشته خیلی کم بود... امروز جوانان ما - در دنیایی که نسل جوان روز به روز، رو به فساد بیشتر میرود - در این مملکت، روزبه‌روز پاکیزه‌تر، طاهرتر و نورانی‌تر می‌شوند.» 12/10/76 البته بیان محاسن و خوبی‌های مردم ایران بدان معنی نیست که چشم را بر روی کاستی‌ها و ضعف‌ها بپوشانیم و آنها را نادیده بگیریم. درد را باید دید و درصدد درمان آن برآمد، که اتفاقا این دردها نیز عمدتا ناشی از بروز رفتارهای غیردینی جامعه بوده است. 🗞 برگرفته از شماره اخیر نشریه خط حزب‌الله 💫 نوجوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @nojavan_khamenei
🌙 | میلاد ماه ❤️ روایتی از ولادت امام حسین علیه‌السلام 💡 هزارنفرند، همه در صفوف به‌هم‌پیوسته. گوش اگر تیز کنی، صدای ذکر و تسبیح و صلوات از نفربه‌نفرشان بلند است. انگار *نقل لبخند پاشیده‌اند* روی همۀ چهره‌ها. شادی فضا را به ارتعاش درآورده. همه‌شان پشت سر بزرگ‌ترین‌نفر منتظرند و مشتاق. ⭐️ بزرگشان پیش می‌آید. او به این‌خانه و اهلش آشناست. اوست که باید *پیام* را برساند؛ *تبریک* و تهنیتی روشن، تازه‌رسیده از آسمان. انتظار به سر می‌رسد. چشم هزارفرشته به جمال پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله روشن می‌شود. بزرگ فرشته‌ها، جبرئیل، پیش می‌رود و متواضعانه، از طرف خداوند و خودش به حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله تبریک می‌گوید. 💎 پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به صفوف فرشته‌هایی که برای عرض تبریک آمده‌اند، نگاه می‌کند و آن‌ *تبسم شیرین* آشنا بر چهرۀ مبارکش نقش می‌بندد. *دوباره پدربزرگ شده است.* پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به سمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌رود. امروز *او خوشحال‌ترین مرد دنیاست!* حضرت پیشتر پرسیده: *«اسمش را چه می‌گذاری؟»* و فرشته‌ها سکوت کرده‌اند. هرکدام می‌خواستند زودتر از دیگری نام مولود تازه را بفهمند. ادب و تواضع امیرالمؤمنین اما فراتر از تصور آن‌هاست. علی علیه‌السلام گفته: «در نام‌گذاری‌اش از شما سبقت نمی‌گیرم» و پیامبر هم فرموده: «من هر از پروردگارم سبقت نمی‌گیرم». 💥 حالا همه چشم شده‌اند؛ خیره به دهان جبرائیل که پیام خدا را آورده: «ای محمد! خدای بزرگ تو را سلام می‌رساند و می‌فرماید: «علی نسبت به تو مثل هارون نسبت به موسی است. پسرش را به اسم پسر هارون نام بگذار که «شبیر» است». پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به مقرب‌ترین فرشتۀ الهی نگاه می‌کند. شبیر نامی عبری است. می‌گوید: «زبان من عربی است» و جبرئیل پاسخ می‌دهد: «نامش را «حسین» بگذار». ❤️ حسین. حسین. هزارفرشته، نام مولود تازه را دم گرفته‌اند؛ درست همان‌طور که ذکر و تسبیح را. تبریک‌ها و تهنیت‌ها، دانه‌به‌دانه از آسمان به خانۀ پیامبر می‌رسند که درخشان‌ترین‌خانۀ روی زمین است از چشم اهالی آسمان. همین‌وقت‌هاست که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به اسماء می‌گوید: «فرزندم را بیاور». 🔆 حسین تازه به دنیا آمده و چنان دیگرنوزادان، او را شستشو نداده‌اند. اسماء دل‌نگران است. به رسم ادب می‌گوید: «نوزاد تازه رسیده! هنوز آماده‌اش نکرده‌ایم ای رسول خدا». چشمان پیامبر آرام می‌خندد: «خدا او را پاکیزه کرده. بیاورش». چندلحظه بعد، دومین‌پسر فاطمه، پارۀ تن پیامبر، در آغوش نبی آرام می‌گیرد، پیچیده در پارچه‌ای سفید. 👌 پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله سر پیش می‌برد و در گوش راست حسین اذان و در گوش چپش اقامه می‌گوید. صدای پیامبر از پردۀ گوش حسین می‌گذرد و در عمق جانش می‌نشیند؛ اولین و عزیزترین‌صدایی که در دنیا شنیده و تنهاصدایی که در روزهای پیش رو، او را آرام می‌کند. 🌺 به مناسبت ولادت امام حسین علیه السلام🌺 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei 💠💠💠💠 @SalamKhoda1
😷 | *پسری که ملحد نشد 🌀 یادداشتی از حجت‌الاسلام سید امید مؤذنی، پژوهشگر و فعال فرهنگی* 😑 «این پسر ملحد خواهد شد.» استاد این حرف را به آقاسید اسماعیل گفت و وقتی تعجب را در چشم‌هایش دید، توضیح داد: «چون خیلی در مسائل اعتقادی سؤال و تشکیک می‌کند». سید اسماعیل نگاهی به سیدمحمدباقر که ١٣ سال از او کوچکتر بود انداخت و لبخندی زد و راه افتادند. می‌دانست که باید استاد دیگری برای برادر کوچک و نابغه‌اش پیدا کند. برادری که از خیلی از معلم‌هایش بیشتر می‌خواند، بیشتر فکر می‌کرد، بیشتر سؤال داشت و هیچ‌وقت از گشتن دنبال جواب‌هایش خسته نمی‌شد. 🖊 هنوز مدرسه منتدی‌النشر راه نیفتاده بود که خودش به محمدباقر خواندن‌ و‌ نوشتن یاد داد. بچه‌ای چهار، پنج ‌ساله که آنقدر باهوش بود، خیلی زود همه چیز را یاد می‌گرفت. حالا خودش خیلی کتاب‌ها را می‌خواند و هرچه نمی‌فهمید را از برادرش یا مادرش می‌پرسید. پدرشان آیت‌الله سیدحیدر صدر، در سه‌سالگی او از دنیا رفته بود؛ همان سالی که خواهر کوچکترش آمنه به دنیا آمد. 📝 منتدی‌النشر که باز شد، سیداسماعیل با خیال راحت برادرش را سپرد به سیدمرتضی عسکری که مدیر این مدرسه بود. مدرسه‌ای که در آن، مثل همه مدرسه‌ها افکار غیردینی تدریس نمی‌شد و معلم‌ها با دین دشمنی نداشتند. نیمه‌های سال بود که معلم مدرسه به سید عسکری خبر داد: «محمدباقر درس‌ها را تمام کرده و نیازی نیست در این کلاس باشد.» عسکری از او امتحان گرفت؛ حتی یک سؤال را هم پاسخ غلط نداد... 🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=16607
Marcelo Familia: 📖 | *باید به قرآن مراجعه کنیم* 1️⃣ قسمت اول | *همیشه با قرآن* 😌 چند سال بیشتر از عمر «سید علی» نمی‌گذشت که اولین کلاس قرآنش را خانه، و پای درس نکته‌های قرآنی مادرش آغاز کرد: «زادگاه مادرم نجف است. ایشان لهجه‌ی عربی داشت. در کودکی، با لهجه‌ی عربی نجفی حرف می‌زده است. با قرآن آشنا بود. قرآن را خوب و با صدایی جالب تلاوت می‌کرد. بر قرائت کلام الله مجید با قرآن اهدائی پدرش مداومت روزانه داشت. شيوه‌ی قرائت ایشان، ما را در آن کم سن و سالی به خود جذب می‌کرد. پیرامونش گرد می آمدیم و به تلاوتش گوش می‌کردیم. ایشان هم از فرصت استفاده می‌کرد، معانی برخی آیات را برای ما به فارسی ترجمه می‌کرد و داستان‌های پیامبران را برایمان بازمی‌گفت.» 😎 بعدتر سید علی، وقتی وارد مدرسه شد، به خاطر صدا و لحن دلنشینش، شد قاری قرآن مدرسه. برای همین پدرش، «آقا سید جواد»، برای آشنایی بیشتر با قرآن و یادگیری تجوید، از حاج رمضان بنكدار خواست به او و برادرش آموزش دهد. بعد از او نیز، ملاعباس که بزرگ‌ترین استاد قرائت قرآن مشهد بود، آموزش را برای آن دو ادامه داد و سیدعلی تمام قواعد تجوید را از او فراگرفت. چند سال بعد، در سن دوازده سالگی، حالا دیگر سید علی خودش شده بود استاد کلاس قرآن. عکسی از آن دوران موجود است که سید علی در پشت آن چنین نوشته بود: «12 سالگی، کلاس ششم ابتدایی... روز جمعه پس از پایان جلسه‌ی قرائت قرآن که استاد آن من بودم و قراء آن، شاگردان مدرسه‌ای که من دانش‌آموز آن بودم...» 🎓 مؤانست سیدعلی با قرآن همین‌طور ادامه یافت تا اینکه در سال 1343 (25 سالگی) اولین کلاس رسمی تفسیر قرآن او، در بین اهالی محله‌ی معروف به «پایین خیابان» مشهد کلید خورد و از آن روز تا به حال، این مؤانست و همنشینی و بهره‌گیری از معارف ناب قرآنی، در سراسر زندگی فردی و اجتماعی او (چه آن زمان که در قامت طلبه‌ای انقلابی در جریان نهضت امام خمینی(ره) فعالیت می‌کرد، و چه بعد از انقلاب در کسوت نمایندگی مجلس و ریاست‌جمهوری و رهبر جامعه‌ی اسلامی) مشهود است به‌طوری که شاید کمتر سخنرانی بتوان از او یافت که در آن آیه‌ای از قرآن، یا ارجاعی به آن وجود نداشته باشد.... 🌀 ادامه دارد... 🗞 برگرفته از شماره اخیر نشریه 💫 رسانه اختصاصی نوجوانان سایت Khamenei.ir 👇 🌱 @Nojavan_khamenei
| ثمره خون امام حسین علیه‌السلام ☀️ گزیده‌ای از بیانات تازه منتشرشده در پایان جلسه درس خارج فقه در آستانه ماه محرم 🌹 «هر نفرى از این اهل‌بیت که می‌رفتند مثل این بود که یک عضوى از اعضاى حضرت را، یک قطعه‌اى از بدن مبارک آن حضرت را دارند جدا می‌کنند؛ و حضرت بر یکى‌یکى صبر کرد، این جرعه‌هاى صبر را یکى‌یکى نوشید؛ این حرکت به این عظمت [بود]. 🔻نتیجه‌اش هم معلوم شد، نتیجه این شد که آن ارزشهایى که امام حسین میخواست در دنیا بماند ماند: قرآن ماند، اسم اسلام ماند، ارزشهاى اسلامى ماند، حدیث پیغمبر ماند و در دایره‌ى محدودتر و مهم‌ترى، تشیّع که مکتب اهل‌بیت باشد ماند. 🔻اگر امام حسین این کار را نمیکرد، همچنان که در طول آن پنجاه شصت سال بعد از رحلت پیغمبر آن جور اسلام تغییر پیدا کرده بود و به آنجا رسیده بود که بتوانند جگرگوشه‌ى پیغمبر را بیایند به قتل برسانند، به فاصله‌ى اندکى چندین برابر آن، اوضاع فرق میکرد و بکل اسلام از بین میرفت. 👌 امام حسین در واقع مثل آن میخ عظیمى شد که این خیمه‌اى را که طوفان داشت [آن را] میبرد، با خون خودش نگه داشت. خب این بزرگ‌ترین حماسه‌ى تاریخ اسلام بلکه بزرگ‌ترین حماسه‌ى تاریخ است؛ این را باید حفظ کرد، این را باید زنده نگه داشت، این را باید به عنوان یک گره‌گشا در امورِ همیشه‌ى تاریخ مسلمین، مورد استفاده قرار داد.» ۱۳۸۰/۱۲/۲۱ 🏴 علیه‌السلام 💫 رسانه اختصاصی نوجوانان سایت Khamenei.ir👇 🌱 @Nojavan_Khamenei ◾️◾️◾️◾️◾️◾️ @SalamKhoda1
این بار بی مقدمه از سر شروع کرد این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را از جای بوسه های پیمبر شروع کرد از تل دوید مرثیه قتلگاه را از لا به لای نیزه و خنجر شروع کرد از خط به خطّ مقتل گودال رد شد و با گریه از اسیری خواهر شروع کرد این جا چقدر چشم حرامی به خیمه هاست! طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد بر سر گرفت گوش عبا را و صیحه زد از روضۀ ربودن معجر شروع کرد برگشت، روضه را به تمامی دشت برد از ارباً ارباً تن اکبر شروع کرد لب تشنه بود خیره به لیوان نگاه کرد از التهاب مشک برادر شروع کرد هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد از لای لایِ مادر اصغر شروع کرد تیر از گلوی کودک من در بیاورید! هی خواند و گریه کرد و مکرر شروع کرد غش کرد روضه خوان نفسش در شماره رفت مدّاحی از کناره منبر شروع کرد: ای تشنه لب حسین من ای بی کفن حسین! دم را برای روضه مادر شروع کرد یک کوچه وا کنید که زهرا رسیده است مداح بی مقدمه از در شروع کرد - هیزم می آورند حرم را خبر کنید- این بیت را چه مرثیه آور شروع کرد این شعر هم که قافیه هایش تمام شد شاعر بدون واهمه از سر شروع کرد شاعر: محسن ناصحی علیه السلام @HadeesNama ◾️◾️◾️◾️◾️ @SalamKhoda1
😌 | روی شانه‌های نسیم 🕯 ده روایت خواندنی از زندگانی امام دهم علیه‌السلام 1️⃣ صدایش می‌لرزید. سخت ترسیده بود. هراسان به چهرۀ امام نگاه کرد و گفت: «خانه و زندگی‌ام را به شما می‌سپارم». امام آرام نگاهش کرد: «یونس! چه خبر شده؟» یونس درمانده گفت: «وزیر خلیفه نگین گران‌بهایی را به من داده بود برای حکّاکی. داشتم کار می‌کردم که ناغافل شکست و نصف شد. باید فرار کنم». 💍 امام علی‌بن‌محمد گفت: «آرام باش. برگرد خانه‌ات. ان‌شاءالله درست می‌شود». یونس می‌دانست علم آسمان‌ها و زمین پیش امام است. دلش هنوز نگران بود، اما «چشم» گفت و برگشت به خانه. فردا وزیر او را خواست: «میان همسرانم دعوا شده! برو آن‌نگینی را که به تو سپرده بودم، نصف کن و با آن، دو انگشتر بساز؛ مثل هم. مزدت هم دوبرابر!» 2️⃣ با آب و تاب گفت: «نبودی صالح! خودم با همین‌دوچشم خودم دیدم که باد زد و پرده را از سر راه علی‌بن‌محمد کنار زد! کور شوم اگر دروغ بگویم!» صالح، واقفی بود. این‌حرف‌ها را نمی‌فهمید. رفیقش، پرده‌دار متوکل را، دست انداخت و زد زیر خنده: «خرافاتی شده‌ای مرد!» 🌻 داشت می‌خندید که امام رسید. پیش از آن، هرگز همدیگر را ندیده بودند. امام، لبخندی زد و گفت: «صالح! خدا در وصف سلیمان پیامبر گفته «ما باد را در تسخیر او قرار دادیم تا به امرش هرکجا خواست برود. پیامبر تو و اوصیای او که اولی‌تر از سلیمان‌اند!» صالح خیره شد در چشمان امام. چیزی در قلبش رخنه کرد؛ شیرین، مثل ایمان. شیعه شد. علیه السلام تسلیت باد 🔻 برای خواندن 8️⃣ روایت کوتاه دیگر به سایت مراجعه کنید👇 🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=16301
« خدایا ! می دانم که شهادت گنج ارزشمندی است و نعمت والایی که مخصوص بندگان مخلص و عاشق توست؛ می دانم که شهادت هنر مردان خداست؛ می دانم که شهادت ورود در حرم امن الهی است؛ و می دانم که من لیاقت داشتن این نعمت را ندارم! اما خدایا! می دانم که گفتی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؛ می دانم که از مولا و سرور باید چیزهای بزرگ خواست؛ می دانم که رهبرم امام خامنه ای(مدظله العالی) فرمود: اگر می خواهید خدمتتان اجر داشته باشد، برای خدا کار کنید و جهاد با نفس داشته باشید و از خدا طلب شهادت کنید؛ می دانم به قول شهید آوینی کسی که شهید نشود باید برود و بمیرد؛ پس خدایا! به شهدای عزیزت قسم؛ و به حسین(ع) سیدالشهداء قسم، مرگ مرا هم شهادت در پای رکاب امام زمان(عج) قرار بده و مرا از این نعمت بهرمند ساز و مرا عزیز گردان ...» 🔹فرازی از وصیتنامه عارفانۀ شهید عزیز، مهندس رسول پورمراد، پاسدار هوافضای سپاه پاسداران که بیستم مهر ماه سال ۱۳۹۴، در ۲۷ سالگی در قنیطره سوریه به شهادت رسید. شادی روحش صلوات... ⁦⁦⁦⁦🔻⁩⁩⁦⁩دوستانه ای با شهدا در ⁦⁦ ⁦⁦ @diare_daliran
💡 | ماجرای نامگذاری 🗓️ همانطور که می دانید فاصله میان ۱۲ ربیع الاول، ولادت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بنا بر روایات اهل سنت تا روز ۱۷ ربیع الاول که ولادت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بنا بر روایات موجود در شیعه است هفته وحدت نامیده شده است. روشن است که وحدت میان مسلمانان و اتحاد بین فرقه های اسلامی امری لازم و ضرروی است. وحدت میان شیعه و سنی باعث می شود تا جهان اسلام مقابل قدرت های استکباری پیروز شود. 💌 روایتی که می خوانید گوشه ای از داستان نامگذاری این ایام است: 🗡️ از همان روزهای اولِ تبعید، آقای خامنه‌ای با جریانی مواجه شد که کارشان، دمیدن بر اختلافات مذهبی منطقه بود. پول می گرفتند و کارهایی می‌کردند تا سُنی را پیش شیعه منفور کنند و شیعه را پیش سنی. ..آقای خامنه‌ای برای مقابله با دسیسه‌های تفرقه‌افکنان، ابتدا راهِ دوستی با علمای اهل‌سنت منطقه را در پیش گرفت و برای مولوی‌های منطقه، پیام اتحاد فرستاد. ..بعد، کار از پیام و مکاتبه فراتر رفت. آقای خامنه‌ای به دیدار مولوی‌ها می‌رفت و آنها به مهمانیِ این روحانیِ تبعیدی می آمدند. 🔶️‌ قدم بعدی، عملی‌کردن پیشنهادی بکر و وحدت آفرین در راستای زدودن اختلافات بود؛ پیشنهاد نام‌گذاریِ هفته‌ای به نام «هفتۀ وحدت» و برگزاری جشن‌هایی به مناسبت میلاد حضرت رسول. «قبل از انقلاب، اولین بار این هفتۀ وحدتی را که امروز معمول شده، ما در ایرانشهر راه انداختیم. ایام ربیع‌الاول شد. من به مسجد نور، مسجدِ رفیق قدیمی، آقای مولوی قمرالدین رفتم و به ایشان گفتم روز دوازدهم، روایت شماست؛ روز هفدهم، روایت ماست. بین اینها فاصلۀ کمی است؛ بیایید از دوازدهم تا هفدهم را جشن بگیریم. و من به عنوان حسن نیت، روز دوازدهم را در مسجد آل‌رسول جشن می‌گیرم و همین کار را هم کردم.» 📚کتاب برتبعید 📖 صفحه ۱۶۳ و ۱۶۴ 💫 آیت الله سیدعلی خامنه ای و نوجوانان ایران اسلامی 🌱 @Nojavan_Khamenei