eitaa logo
Aminikhaah_Media🇱🇧
68هزار دنبال‌کننده
268 عکس
203 ویدیو
165 فایل
The #Aminikhaah_media Official Channel. کانال رسمی @aminikhaah نشر آثار صوتی دروس #حوزوی دروس #دانشگاهی سلسله #منابر کلاس های تخصصی متن سخنرانی ها و کلاس ها تبلیغ و تبادل نداریم🚫 ارتباط: توجه : کانال توسط ادمین اداره می‌شود @Amini_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
نظام تقديم 17.mp3
3.94M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه هفدهم #ملکوت_اعمال / 17 📅97/07/29 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 18.mp3
4.73M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه هجدهم #ملکوت_اعمال / 18 📅97/07/30 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
ره چنان رو.mp3
11.9M
🔈 #ره_چنان_رو 📢 شرح کلمات و توصیه هایی از آیت الله العظمی بهجت ره در باب زیارت اربعین 📅97/07/28 #مشهد 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔶بخش سوم 🔶فیلم "بیگانه ای در میان ما" یک فیلم قدیمی اما زیباست که مقداری از سبک زندگی یهودیان را به نمایش می گذارد. یک خانم پلیس که برای تحقیق در یک پرونده ناچار بین یهودی ها و صهیونیست ها می رود و با سبک زندگی آنها آشنا می شود. در طول فیلم به یک خاخام جوان که نسبت به او بی اعتناست علاقه مند می شود ، در آخر این فیلم آن خاخام با یک دختر یهودی ازدواج می کند و آن خانم پلیس به خاطر عشقی که به او داشت دیگر ازدواج نمی کند. می‌خواهد بگوید ما یهود آنقدر جذاب هستیم که با وجودی که هیچ کس را آدم حساب نمی کنیم و کسی را بین خودمان راه نمی دهیم اما باز هم شما برای ما می میرید! یک سکانس هست که این دختر همراه با پسری که در آینده خاخام میشود در اتوبوس هستند و نشان می دهند که در اتوبوس میان زن و مردها پرده کشیده اند! بله ، این بخشی از سبک زندگی آنهاست ، کسی که میخواهد دنیا را مدیریت کند باید سبک زندگی اش متفاوت باشد هرزه که باشد نمی تواند دنیا را اداره کند. پس عجیب نیست که یک فیلمی از تل‌آویو در می‌آید که یک تبلیغ صابون است و یک خانم با چهره آنچنانی صابونی را تبلیغ می‌کند و یک خاخام یهودی ایستاده و جلوی تبلیغ صابون را با پرده می پوشاند! فیلم دیگری را نشان می دهند که در یک هواپیمای در حال پرواز فیلمی پخش می‌شود که صحنه دارد و تنها یک نفر به این فیلم اعتراض می‌کند و بعد مشخص می‌شود که او یک خاخام یهودی است ! یا یک خبر دیگر منتشر می شود که در فلان جشنواره علمی معتبر در دنیا بعد از سرو غذا ، پنج نفر اعتراض دارند اینها چه کسانی هستند؟! یهودیانی که به ذبح آن طعام اشکال گرفته اند! آن کسی که میخواهد دنیا را اداره کند ، مراقبت ها و تقیدات خودش را دارد. اما دیگران را باید هرزه بار بیاورد تا بتواند آنها را مدیریت کند. پیاده روی اربعین فلسفه ما را توانسته است تبلور بدهد. اینکه یک موجود بزرگتری هست که جا دارد فدای او بشوید و ایثار داشته باشید. برگ برنده ی ما همین «ایثار» است. ایثار در دنیا معنا ندارد و اگر کسی این را ببیند شیفته آن می شود. خود را به آب و آتش بزنی ، خودت را زحمت بیاندازی تا یک نفر دیگر در آرامش و آسایش باشد ؟ این رفتار در پیاده روی اربعین دیده می شود ، و یک «من» دیگری را در دنیا معرفی می‌کند. پیاده روی اربعین نمایش یک سبک دیگری از زندگی است. چرا پیاده روی اربعین نوید ظهور را میدهد؟ با چند روایت بسیار زیبا ، پرنکته و قابل تأمل دلیل را بیان می کنیم؛ در روایت آمده است که سهل خراساني آمد خدمت امام صادق (ع) و اظهار کرد: ياابن رسول اللّه! شما بيش از حد عطوفت داريد، شما اهل بيت امامت و ولايت هستيد، چرا قيام نمي کند ،با اين که بيش از يک صد هزار شمشير زن آماده جهاد و فداکاري در رکاب شما هستند؟ امام به يکي از پيش خدمتان خود فرمود: تنور را آتش کن. همين که آتش تنور روشن شد و شعله هاي آتش زبانه کشيد، امام به سهل فرمود: برو در تنور آتش بنشين. سهل به خاطر حرفی که زده بود عذرخواهی کرد و از امام خواست او را تنبیه نکند. در همين لحظات شخص ديگري به نام هارون مکي وارد شد و سلام کرد. امام صادق(ع) پس از جواب سلام، به او فرمود: هارون! برو درون تنور آتش بنشين. هارون بدون چون و چرا داخل تنور رفت و در ميان شعله هاي آتش نشست. بعد امام (ع) با سهل مشغول مذاکره و صحبت پيرامون وضعيت فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي خراسان شد و مطالبي را مطرح نمود مثل آن که مدت ها در خراسان بوده و تازه از آن جا آمده است. پس از گذشت ساعتي، حضرت فرمود: اي سهل! بلند شو، ببين در تنور چه خبر است. همين که سهل کنار تنور آمد، ديد هارون مکي چهار زانو روي آتش ها نشسته است، پس از آن امام (ع) به هارون اشاره نمود و فرمود: بلند شو بيا؛ و هارون هم از تنور بيرون آمد. بعد از آن، حضرت خطاب به سهل ، اظهار داشت: در خراسان ، چند نفر مخلص مانند اين شخص پيدا مي شود؟ سهل پاسخ داد: به خدا سوگند! حتي يک نفر هم اين چنين وجود ندارد. امام فرمود: ما خود مي دانيم که در چه زماني قيام نمائيم؛ و آن زمانی است که حداقل پنج نفر مطيع و مخلص ما يافت شوند. این همان منی است که فانی شده در یک من بزرگتر. چنین کسی می‌تواند بار را به دوش بکشد. امیرالمومنین(ع) می فرمایند: "لا یَحْمِلَ هذَا الْعَلَمَ اِلَّا اَهْلُ الْبَصَرِ وَ الْصَّبْرِ وَالْعِلْمِ بِمَواضِعِ الْحَقِّ(خطبه۱۷۳ نهج البلاغه) «این پرچم را تنها کسانی می‌توانند بر دوش بگیرند که اهل بینش، پایداری و آگاه به مواضع حق باشند.» این «صبر» همان حالت از خود گذشتگی است آماده بودن برای هر پیکان و پیکار. 🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 19.mp3
5.65M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه نوزدهم #ملکوت_اعمال / 19 📅97/08/01 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔶بخش چهارم 🔶از آن آدمی که نظام آموزش و پرورش ما با فلسفه ای که از غرب میگیرد پرورش می دهد نمی توان انتظار داشت بار مملکت را بردارد. آدمهایی که دانشگاه‌های ما می‌سازند در حد وزارت خانه ها هم نمی توانند کار کنند. آموزش و پرورش و دانشگاه های ما نمی توانند برای ظهور ، انسان سازی کنند. اما تمدن سازی برای ظهور با پیاده روی اربعین ممکن می شود ، چرا که پیاده روی اربعین آدم می سازد. آن دانشجویی که به دنبال این است که گزارش و رزومه اش پر شود و نگاهش به مزایای شغلش است و همان اول کار دقت می کند تشویقی اش چقدر است و ارتقاء درجه اش به چه نحوی است و فقط به دنبال منافع خودش است ، نمی تواند برای ظهور کار کند. مرحوم کشی در "کتاب رجال" روایتی را نقل می کند که برای خود من هم خیلی جالب توجه بود؛ عده ای از اصحاب امام صادق علیه السلام در کوفه به امام صادق ع نامه ای به این مضمون نوشتند: مفضل با کبوتر بازان و کسانی که شراب می نوشند و افراد ظاهرا لاابالی مجالست و همنشینی دارد فلذا شایسته است که شما به او نامه ای بنویسید و به او امر کنید که با این افراد مجالست نکند. حضرت نیز نامه ای برای مفضل می نویسند و مهر و موم می کنند و به همین افرادی که درخواست نامه به مفضل را داشتند میدهد. (این اصحاب که نامه نوشته بودند از بزرگان اصحاب بودند مانند زُرَارَةُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُكَيْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ أَبُو بَصِيرٍ وَ حُجْرُ بْنُ زَائِدَةَ) 🔸آنها نامه را از حضرت می گیرند و به نزد مفضل رفته و به او نامه را می دهند. مفضل هم مهر نامه را باز می کند و شروع به خواندن می کند. حضرت در نامه نوشته بودند: بسم الله الرحمن الرحیم اینها را بخر! (یعنی فهرستی برای خرید داده بودند و در مورد آنچه مورد نظر آن اصحاب بود هیچ چیزی نفرموده بودند!) اصحاب از این نامه حضرت تعجب می کنند و نامه را میان خویش دست به دست می گردانند و مشاهده می کنند. 🔸سپس مفضل به آنها می گوید نظرتان چیست در مورد امر حضرت به خریدن این چیزها؟ آنها می گویند این لیست خرید مال خیلی زیادی را می طلبد. ما باید جلسه ای تشکیل دهیم و دور هم جمع شویم و در مورد آن نظر دهیم. مفضل نامه را به همان کفتربازان و افراد لاابالی می دهد؛ آنها هرآنچه در توان دارند میاورند و تا پیش از آنکه جلسه ی ناهار خواص تمام شود، هزینه خرید فهرست امام صادق علیه السلام را تامین می کنند! 🔻مفضل رو به آن اصحاب و بزرگان می کند و می گوید: آیا به من امر می کنید که اینها را از خودم برانم و طرد کنم؟ آیا شما فکر می کنید که خداوند تبارک و تعالی به نماز و روزه شما محتاج است؟ (بلکه نصرت و یاری ولی خداوند را از شما می خواهد مانند این جوانها که در نظر شما بی مایه و اهل گناه و افراد پستی هستند) 🔶رجال کشی. ص 326 کسی که برای خودش منزلت و شأن علمی و علمایی قائل است نمی تواند بار جامعه را بردارد و برای حکومت امام زمان(ع) کاری را انجام بدهد. این جای روایت خیلی قشنگ است مُفَضَّل به آنها می‌گوید فکر کردید امام صادق(ع) به نماز و روزه شما نیاز دارد؟! وقتی که باید خودت را ندید بگیری ، نمیگیری ! باید بیایید کف میدان و کار جهادی بکنید ، اگر توانستی در این راه برای خدا عملگی بکنید ، مَردید! این بازی هایی که خیلی از ماها راه میاندازیم کار را پیش نمی برد. اینکه فکر کنیم چند میلیارد خرج کنیم موسسه ی فرهنگی بزنیم و پوزیشن آخوندی و شاگرد فلان استاد بودن را بر داریم هیچ سودی ندارد‌. و یا به دنبال این باشیم در پیاده روی اربعین موکب علمی داشته باشیم ، سخنرانی و مداحی و بنر چند میلیونی بزنیم ، واقعا بی معنی است و چیزی جز نمایش دادن نیست. ببینید می‌توانید ماساژ بدهید !؟ غذا درست کنید!؟ و به دنبال این باشید که التماس کنید تا کسی سر سفره ی شما بنشیند!؟ در این راه باید عبا و عمامه را بِکنید و کنار بگذارید ، بایستید و چای درست کنید و دیگران را دعوت کنید که لحظه ای کنار شما استراحت کنند. البته نمی‌خواهم بگویم که در این راه نه سخنرانی باشد و نه مداحی ، حرفم این است که مراقب باشید خط گم نشود. این که بنشینیم فقط کتاب بخوانیم هیچ سودی ندارد. باید زندگی کرد. چیزهایی که فهمیده اید را باید به سبک زندگی تبدیل کرد. امام باقر(ع) می فرماید: كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيرِ ألسِنَتِكُم «مردم را با غير زبان خود [به مذهب خويش] دعوت كنيد» لِيَرَوا مِنكُمُ الوَرَعَ وَالاِجتِهادَ وَالصَّلاةَ وَالخَيرَ ، فَإِنَّ ذلِكَ داعِيَةٌ «تا پارسايى و سخت كوشى [در عمل و عبادت] و نماز و خوبى را از شما ببينند؛ زيرا اينها، خود [بهترين] مبلّغند» یعنی با زبان دعوت نکن با زندگی ات دعوت کن. با حرفهای اهل بیت زندگی کن ، در این صورت به بهترین حالت ممکن معرف و بلندگوی حرف و فلسفه نظام فکری آنها خواهی بود. 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔶بخش پنجم 🔶 شما در این پیاده روی می ببینید آدم هایی را که سنی از آنها گذشته و شأن و شخصیت و جایگاهی دارند اما جلوی زائران را می گیرند التماس می‌کنند تا کسی اجازه دهد به آنها خدمت شود و یا گریه می کنند تا کسی قبول کند به منزل آنها بیاید استراحت کند. چه تبلیغی بالاتر از این !؟ اینها فانی در چه کسی هستند که اینگونه عمل می کنند؟ همه فلسفه دین ما ختم به این می‌شود که بگوید تو هیچ نیستی و هرچه هست فقط اوست. اینها چیزی نیست که بتوان پای درس فلان استاد و در فلان کلاس به دست آورد. اینها را فقط در پیاده روی اربعین می‌توان دید و هیچ زمان دیگری این چنین بروزی وجود ندارد. تمام نظام اعتباریات همه در این پیاده روی از بین میروند. اینکه یک نفر دکتر ،مهندس یا دارای فلان سابقه و جایگاه است همه و همه کنار می رود. و همه در یک کلام خود را خادم حسین معرفی می کنند و لاغیر! در آنجا مرزها از بین می رود. این که بگویی من ایرانی ام تو عراقی ، خنده دار است! حتی تفاوت زبان هم به چشم نمی آید ، می دانید که زبان هم خودش یک حجاب است و جزء اعتباریات محسوب می شود. اما آنجا اصلا انگار همه عرب ها ، فارس اند و همه فارس ها ، عرب! زبان همه حُب الحسین است. پاکستانی ، آمریکایی ، عرب و .. هیچ کدام زبان هم را نمی دانند و فقط هرکس به دنبال خدمت کردن به دیگران است. این «فنای همه در یک نفر» آنجا به عینیت می رسد و نمود دارد. قرار بود این فنا در مکه و ایام حج اتفاق بیفتد اما نیفتاد. و خداوند این مسئله را فقط برای حسین ع در کربلا رخ داده است و تنها در پیاده روی اربعین است که دیده می شود. در سوره مبارکه حج بیان شده است: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ ۚ... (حج:۲۵) «آنان که کافر شده و (مردم را) از راه خدا منع می‌کنند و نیز از مسجد الحرامی که (ما حرمت احکام) آن را برای اهل آن شهر و بادیه‌نشینان یکسان قرار دادیم مانع می‌شوند....» حضرت آیت الله جوادی آملی در تفسیر این آیه می فرمود «سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ» یعنی در حج مقیم و مسافر نداریم. ایشان فتاوا را می خواندند که برخی از فقهای شیعه فتوا داده اند اقامت و صاحب خانه شدن در مکه حرام است. خانه ها را اجاره میدهند به افرادی اما ایام حج که میشود این خانه ها را تخلیه می کنند تا برای همه زائران باشد. هر کس هر جایی که خواست اقامت کند و همه خانه ها ، همه غذاها مال همه باشد. یعنی همه ی من ها فانی میشود و بعد در روایت دیگر از امام باقر(ع) آمده است که؛ تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام «تمام بودن حجّ به زیارت امام است.» حالا این را کجا میتوان دید که در یک خانه ، مسافر و صاحب خانه از هم سوا نمی شود ؟! بله فقط در پیاده روی اربعین چنین چیزی ممکن است و تفسیر این آیه فقط در پیاده روی اربعین دیده می شود. اینجا همه چیز متعلق به امام حسین (ع) است. یک سال کار می کنند پول در می آورند که در ایام اربعین برای زائران امام حسین (ع) خرج کنند. اینجاست که نظام اعتباری کلاً محو می شود و هیچ کس خود را مالک چیزی نمی داند! شخصی رسید خدمت امام وگفت: آقا چرا قیام نمی کنید!؟ حضرت فرمود: آیا با دوستانتان این جور هستید که هر زمان پول نیاز داشتید دست در جیب همدیگر ببرید و آنچه که نیاز دارید را بردارید؟ گفت : نه! فرمود : هر زمان شما اینطور شدید ، قیام می کنیم. «قِیلَ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع: إِنَّ أَصْحَابَنَا بِالْکُوفَةِ لَجَمَاعَةٌ کَثِیرَةٌ فَلَوْ أَمَرْتَهُمْ لَأَطَاعُوکَ وَ اتَّبَعُوکَ قَالَ: یَجِیءُ أَحَدُکُمْ إِلَى کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ مِنْهُ حَاجَتَهُ؟ فَقَالَ: لَا. فَقَالَ: هُمْ بِدِمَائِهِمْ أَبْخَلُ. ثُمَّ قَالَ... إِذَا قَامَ الْقَائِمُ جَاءَتِ الْمُزَامَلَةُ وَ أَتَى الرَّجُلُ إِلَى کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا یَمْنَعُهُ. (اختصاص شیخ مفید/24)» تا وقتی که انسان‌ها درگیر نظام اعتباری خودشان هستند ،نمی‌توانند در این راه برای تمدن امام زمان(ع) کاری انجام بدهند. 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔶بخش ششم 🔶رهبری با بغض روایتی را از اخلاص یک رزمنده همدانی تعریف می کردند که او گفته بود اگر ميخواهی از سيم خاردار [ دشمن] رد شوی، اول بايد از سيم خاردار نفست عبور كنی. حضرت آقا با گریه می گفتند تا وقتی اسیر خودمانیم نمی توانیم کاری بکنیم. وقتی درگیر خودمان هستیم باری را نمی توانیم برداریم . موجی نمی‌توانیم ایجاد کنیم. همه اش درگیر این هستیم که خودم چه می شوم؟ خانواده ام چه می شود؟ بچه ام چه می شود؟ ملکیتم چه می شود؟ اخلاق و عرفان مگر چیزی غیر از اینهاست که ما را از تعلقات عبور دهد؟ شاگرد امام صادق(ع) است اما می گوید من علم را می خواهم ، ببینید امام به او چه می فرماید؛ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّةِ «پس اگر طالب علمی اول در نفس خودت حقیقت عبودیت را جست و جو کن » عنوان بصری آمده است و میگوید من می خواهم عالِم شوم ، حضرت به او می گوید برو آدم شو! «حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّةِ» علم می خواهی برو بنده شو! اصلا علم گرفتنی نیست. لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ «علم به آموختن نیست. علم نوری است که در قلب کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند قرار می گیرید» علم مدرسه و کلاس ندارد علم نوری است که خدا باید در وجود تو بیندازد. فقط باید زمینه اش را ایجاد کنید، آن هم این است که حقیقت عبودیت را در خود ایجاد کنید. حالا حقیقت عبودیت چگونه در شما ایجاد می شود؟ اینجاست که می فرماید اگر این کار را انجام دهید در واقع اولین درجه تقوا را به جا آورده اید « فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَى » آن چه کاری است؟ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ «این که عبد برای خود در مورد آنچه که خدا به وی سپرده است مالکیتی قائل نباشد؛ چرا که بندگان مالکیتی ندارند؛ بلکه همه اموال را مال خدا می بینند و آن را در جایی می نهند که خدا امر کرده است.» این که برای خودش قائل به مِلکیت نباشد. اگر اینطور بودی علم به تو داده می شود. اینجاست که میفهمید چرا به امام حسین(ع) می‌گوییم «اباعبدالله». امام حسین است که عبدالله را تربیت می‌کند و این تربیت در پیاده روی اربعین صورت می گیرد! اینجا عبودیت نمایش داده می شود چراکه تمام مِلکیت ها از بین می‌رود و تمام جایگاه ها و انانیت های افراد زیر پا گذاشته می شود! با لباسی که اگر یک آستینش چروک بود بیرون نمی رفتیم ، الان یک هفته است به تنمان است و اصلا به آن توجه هم نمی کنیم. آن بهداشت و نظافتی که بخواهد از آن "حضرتِ من" بیرون بیاید مفت نمی ارزد. گفته اند ، «النظافة من الإيمان» مرتب بودن به خاطر خدا اگر باشد ارزش دارد ، اگر برای خود نمایی و جلوه گری باشد چه سودی دارد!؟ باید بگویی چون او دوست دارد من این کار را انجام می دهم ، اگر به خاطر خدا باشد ، نظافت ایمان است ، باید نگاهت این باشد که برای یک شیعه کسر شأن است خودش آلوده و نامرتب باشد ، و یا برای زائر امام حسین(ع) زشت است ، آشغال بریزد و شهر امام حسین را کثیف کند. البته زائر امام حسین(ع) تنها زائریست که ایراد ندارد با غبار راه و لباس چروک به زیارت بیاید ، بقیه زیارت ها باید مرتب بود و غسل داشت و عطر زد. اما برای امام حسین(ع) هم این را داریم که مرتب باش و غسل کن و هم آن را که با آلودگی و غبار راه بیا. لذا روز اربعین جفت این زیارت ها محقق شد. در اربعین اول بعد از شهادت اباعبدلله دو گروه زائر به کربلا آمد؛ یکی جابر بن عبدلله انصاری و یکی هم حضرت زینب! جابر در آب فرات غسل کرد ، لباس احرام پوشید و لبیک گویان به سمت مزار اباعبدلله آمد. دیگری هم زینب کبری بود که او خسته و با غبار راه آمد! پس برای امام حسین (ع) هر دو زیارت سفارش شده است. 🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 20.mp3
4.23M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه بیستم #ملکوت_اعمال / 20 📅97/08/12 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 21.mp3
6.64M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه بیست و یکم #ملکوت_اعمال / 21 📅97/08/13 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 22.mp3
6.82M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه بیست و دوم #ملکوت_اعمال / 22 📅97/08/14 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 23.mp3
6.97M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه بیست و سوم #ملکوت_اعمال / 23 📅97/08/15 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
تکليف يا تکلف 01.mp3
13.23M
🔈 #تکلیف_یا_تکلف 📢 جلسه اول 📅97/08/15 #مشهد 🔔 @Aminikhaah_Media
خستگي ناپذيري 01.mp3
10.52M
🔈 #خستگی_ناپذیری 📢 جلسه اول 📅97/08/15 #مشهد 🔔 @Aminikhaah_Media
تکليف يا تکلف 02.mp3
13.63M
🔈 #تکلیف_یا_تکلف 📢 جلسه دوم 📅97/08/16 #مشهد 🔔 @Aminikhaah_Media
خستگي ناپذيري 02.mp3
13.11M
🔈 #خستگی_ناپذیری 📢 جلسه دوم 📅97/08/16 #مشهد 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 - 🔷 جلسه شصت و نهم 🔶 بخش اول 🔶 حضرت امام (ره) در شرح حدیث یازدهم از کتاب «شرح چهل حدیث» نکاتی را در ارتباط با فطرت بیان می کنند که خیلی مهم است. یکی از این نکات این است که ؛فطرت هم کمال گراست هم مطلق گرا. یعنی همه ی انسانها هم کمال را می‌خواهند و هم کمال محدود را نمیخواهند. اما گاهی این فطرت فریفته می شود چیزی را کمال و زیبایی می‌داند و بعد متوجه می‌شود که این کمال نیست و به محض اینکه متوجه شد این زیبایی و کمال، مطلق نیست روی می‌آورد به سمت یک کمال و زیبایی دیگر ، اگر متوجه شود آن هم محدود است روی می آورد به کمال دیگر و ... اینکه انسان دچار تنوع طلبی می شود از همین صفت است ، انسان دائماً در حال عوض کردن چیزهایی است که کمال را در آن می بیند. چرا انسان اشتباه میکند ؟! کلید واژه ای اینجا مطرح می‌شود آن هم « عجله» است . خیلی این واژه مهم است و متاسفانه خیلی هم غریب است در میان ما! در قرآن استدلال فوق العاده ای وجود دارد که کمتر به آن توجه شده؛حضرت ابراهیم (ع) در گفتگویی که با خورشید پرستان و ماه پرستان داشت جمله ی جالبی را بیان کرد ، قرآن می گوید ابراهیم اول با ماه پرستان همراه شد گفت: فَلَمَّا رَأَي الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي(انعام:۷۷) «پس زمانی که ماه را دید که طلوع کرد،گفت این پروردگار من است» و زمانی که خورشید طلوع کرد فرمود: فَلَمَّا رَأَي الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَکْبَرُ (انعام:۷۷) «پس زمانی که خورشید را دید گفت این پروردگار من است ، این بزرگتر است» حضرت ابراهیم بعد از همراه شدن با مردم خورشید پرست و ماه پرست ، جمله ی جالبی را بیان می کند که خاص است و هنر پیامبری ایشان را نشان می دهد. این تصور در بین ما هست که آدم حزب اللهی یعنی آدم بی عرضه! ما فکر می کنیم اگر یک کتابِ صد در صد اسلامی و یا یک فیلم کاملا مذهبی ساخته شود برای کسی جذاب نیست. حضرت ابراهیم در یک حرکت صد در صد اسلامی ، هنر و ظرافت خود را اینطور نشان می دهد ، زمانی که در جمع آنها ایستاد فرمود : قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلينَ(انعام:۷۶) «من افول کنندگان رادوست نمی دارم» این جمله عالی است‌. مرحوم علامه طباطبایی ذیل این آیه می فرمایند : حضرت ابراهیم استدلال نیاورد استدلال این بود که بگویند این خوب نیست ، یا باطل است یا بگوید حق این است ، اما ببینید اصلا کاری به حق و باطل نداشت گفت"من دوست ندارم". دوست نداشتن که برهان نیست! شما اگر در یک گفت و گوی علمی بگویید قبول ندارم چون خوشم نمی آید ، قطعا جواب می شنوید که خوش آمد یا نیامد تو به ما مربوط نیست! اما حضرت ابراهیم (ع)فرمود: من افول کنندگان را دوست نمیدارم. نگفت افول کننده نمی تواند خدا باشد. گفت افول کننده نمی تواند دوست داشتنی باشد. خیلی این مطلب ظرافت دارد ؛کسی را باید بپرستی که بتوانی عاشقش شوی! می گوید ماه و خورشید صلاحیت عشق ورزی ندارد. متاسفانه ما دین را طوری آموزش می‌دهیم که همه چیز در آن دیده می شود جز عشق و خدا آن نیست که بشود عاشقش شد. فطرت شما موجودی را میخواهد که افول نکند. تمام این فیلم هایی را که با محوریت و موضوع عاشقانه می سازند جذابیت آنها به چیست؟ چرا بیننده دارد؟ مگر نه این است که در نگاه همه عشق جذاب است؟ در دوگانه میان عشق و شهوت چرا ما شکست میخوریم؟چرا فیلم هایی که یک تم شهوت آمیز و یک فضای شورانگیز عاشقانه دارد ، مخاطب دارد؟ اما فیلم های ما مخاطب ندارد؟ فیلم های هالیوودی با توجه به سانسور هایی که صدا و سیما روی آنها انجام می‌دهد ، بخش زیادی از آن قابل پخش است پس مشخص میشود همه موضوع آن ها مربوط به مسایل شهوت و این جور چیزها نیست ، اگر اینجور بود که این همه فیلم خارجی با موضوع عاشقانه در رسانه ما پخش نمی شد. این یعنی مردم حتی اگر هم عاشق نباشند ،عاشق دیدن عاشقی اند. در ماجرای حضرت یوسف عشق حقیقی، آنی نبود که میان یوسف و زلیخا شکل گرفت اما متاسفانه چون بیشتر این طور عشق ها برای مخاطب جالب است ، در این فیلم با همه خوبی هایی که داشت به این بُعد بیشتر پرداخته شد ، دلیلش این است که ما ادبیات این را نداریم که با مردم صحبت کنیم و بگوییم این گونه عشق ها افول می‌کنند. این جاست که آن کلید واژه «عجله» که مطرح کردیم ، جایگاهش روشن میشود. انسان یک ویژگی دارد و آن هم عجول بودن است و از همین جا فطرت او به بازی گرفته می شود و فریب می خورد. عجله یعنی شما عشق به زیباییِ مطلق دارید اما چون عجول هستید یک زیبایی محدود دل شما را می برد. برای رسیدن به زیبای مطلق باید صبور بود. 🔔 @Aminikhaah_Media
ضروري ترين واقعيت_.mp3
6.9M
🔈 | مهم ترین کارکرد دین 🔔 @Aminikhaah_Media
خستگي ناپذيري 03.mp3
14.34M
🔈 #خستگی_ناپذیری 📢 جلسه سوم 📅97/08/17 #مشهد 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 - 🔷 جلسه شصت و نهم 🔶 بخش دوم 🔶در تمدن غرب کلید واژه ای که در کل آن درخشش دارد و فراوان هم دیده می شود و برای همه آنها مهم است واژه ی "عجله" است. البته خداوند هشدارش را داده و می فرماید: خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ ۚ (انبیاء:۳۷) «آدمی در خلقت و طبیعت بسیار شتابکار است» چرا انسان عجول است؟ چون انسان محدود و ضعیف است. انسان اگر قوی شد دیگر عجول نخواهد بود. ولی انسان ضعیف است و ضعف او را می شود مهندسی و مدیریت کرد. یک سری از کمال ها را دوست دارد اما در عین حال عجول و ضعیف است. با عجله و ضعفش می شود کاری کرد که به کمترین حد از کمالات قانع شود. کمترین حد از زیبایی! کمترین حد از لذت! کمترین حد از قدرت! و... هر چیزی را که انسان دوست دارد از آن یک سطح پایین‌تر از حد کمال هم وجود دارد. پس می‌توان انسان را به سبب صفت عجول بودن به سطوح پایین مشغول کرد. این نکته خیلی جالب است تمدن اسلامی چه چیزی می خواهد و هدف آن چیست؟ رکن رسیدن به تمدن اسلامی این است که عجول نباشید. در آیه آخر سوره آل عمران سه واژه بود دو تای آن را در جلسات قبل مطرح کردیم یکی از آنها ماند ، می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ... (آل عمران:۲۰۰) «ای اهل ایمان، صبور باشید و یکدیگر را به صبر سفارش کنید و مهیّا و مراقب کار دشمن بوده و خداترس باشید...» سه کلید واژه برای ساخت تمدن اسلامی : ۱- «اصْبِرُوا » یعنی خودت صبور باش ۲- «صَابِرُوا» دیگران را به صبر دعوت کن ۳- «رَابِطُوا» اهل رابطه باش. دو بار روی صبر سرمایه گذاری کرده است چرا که اگر عجول باشید تمدن بنی اسرائیلی شکل می دهید. بنی اسرائیل عجول بودند خداوند در رابطه با گوساله سامری واژه "عِجل" را انتخاب می کند. در نظام واژه شناسی قرآن بحث های بسیار جالبی وجود دارد؛ در مورد گاو ، قرآن چند تعبیر دارد یک تعبیر "بَقَر" و یک تعبیر "عِجل" است. وقتی می خواهند گاو را بکُشند تا مُرده را زنده کنند تعبیر بَقَر را به کار می برد. اما وقتی که می خواهند گوساله پرستی بکنند تعبیر عِجل را برای گاو به کار میبرد. چرا که گوساله بین حیوانات نماد عجله است ، می خواهد بگوید چون بافت درونی بنی اسرائیل عجله است پس نمود بیرونی آن شد گوساله پرستی. گوساله این نیست که بگویند در یک تاریخ آنرا پرستیدند و تمام شد ،حرف قرآن حرف پایان پذیر و مربوط به یک دوره خاص نیست. این کتاب کتاب هدایت بشر است خداوند نمی آید فقط قصه یک دوره را تعریف کند و برود ،این کتاب قرار است تا آخر عالَم کارایی داشته باشد. پس ماجرا یک حقیقت و یک بطن دارد و باید این حقیقت آشکار و کشف شود. 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 - 🔷 جلسه شصت و نهم 🔶 بخش سوم 🔶 در ماجرای گوساله سامری اول به این نکته باید توجه کرد که این بنی اسرائیل از وسط دریا رد شده بودند. کرامات بسیار دیدند. سی روز حضرت موسی از آنها وقت خواست که برود و برای آنها تورات را بیاورد. اینها در این ۳۰ روز هم هیچ مشکلی برایشان پیش نیامد و ۱۰ روز نیامدن موسی تمدید شد و در این ده روز آنها گوساله پرست شدند ، چطور اینچنین چیزی ممکن می شود؟ آن هم فقط در ده روز!؟! وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ...(اعراف:۱۴۲) «و ما با موسی سی شب وعده قرار دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم...» اول باید ببینید سامری چه کسی بود ، سامری از بزرگان بنی اسرائیل واهل کشف و کرامات است ، چون قرآن می گوید: قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (طه:۹۶) (سامرى) گفت: من به چيزى پى بردم كه (ديگران) به آن پى نبردند، پس من مشتى از آثار رسول (جبرئیل) را بر گرفتم، پس آن را (در گوساله) افكندم و اين گونه نفسم اين كار را در نظرم بياراست (وفريب داد)» سامری چشم برزخی داشت. وقتی بنی اسرائیل از دریا رد میشدند جناب جبرئیل تمثل کرد[ ملائکه می‌توانند در قالب جسم انسان تمثل کنند] و سوار بر یک اسب نازل شد و دو طرف دریا را به اذن الهی نگه داشت و قرآن می گوید سامری جبرئیل را دید. سامری می گوید جبرئیل جایی ایستاده بود که زیر پای اسب او خاک نم دار بود من آن خاک را برداشتم و با آن گوساله سامری را ساختم. گوساله سامری چیز معمولی نبود یک حقیقت ملکوتی داشت ، حرف می زد و... البته زیاد از ویژگی‌های جزئی آن اطلاعاتی نیست اما آن چیزی که گفته شده نشان می دهد به طور کلی مساله سامری یک چیز خاص بود که توجه‌ها به سمتش کشیده شد. بنی اسرائیل به حضرت موسی گفتند تو هم اگر آن را می دیدی حتماً فریب می‌خوردی ، ما نمی توانستیم آن را باور نکنیم؛ قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَٰكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِّن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَٰلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (طه:87) «قوم به موسی گفتند: ما به میل و اختیار خود خلاف وعده تو نکردیم و لیکن اسباب تجمل و زینت بسیاری (از فرعونیان) بار دوش ما نهادند و ما آنها را در آتش افکندیم و چنین سامری (فتنه‌انگیز بر ما) القا کرد.» سامری عجله مردم را مدیریت و با آن مردم را تحریک کرد. همان کاری که تمدن غرب با مردم انجام می دهد انسان ها را عجول میکند و از آنها می خواهد زود به محصول برسند. پاداش‌های فوری انسان را عجول بار می آورد. تمدن غرب تمدن عجله است. نظام آموزشی آن می شود همین نظام آموزشی که ما گرفتار آن هستیم. هم حوزه و هم دانشگاه مبتلا به این آسیب هستند. در این نظام می گویند درس که خوانده ایم اثرش در امتحانات ترم مشخص میشود در حالی که امتحانات الهی اینگونه نیست. اینجا شما اگر درس نخواندید مشروط می شوید و اگر مجددا مشروط بشوید اخراج می شوید. اما خدا اینطور با بنده اش حساب و کتاب نمی کند. ما به دنبال این هستیم که سریع اثر حاصل شود و محصولات برایمان عینی و سریع باشند. در تمدن غرب که ریشه اش برمیگردد به بنی اسرائیل [چرا که تمدن صهیونیستی همان تمدن یهود است] نظام ، نظام عجله است. انسانها یکسری از کمالات را می‌خواهند اما آنها کاری می کنند که این انسان به سطحی ترین لایه از کمال راضی شود در حالی که انسان باید صبور باشد تک تک لایه‌ها را پشت سر هم رد کند تا به کمال مطلق برسد. اولین چهره زیبایی که دید نباید او را شیفته کند. حضرت امام(ره) در اینجا می فرمایند: اگر کسی بر مبنای فطرت پیش برود می فهمد که در این عالم هیچکس و هیچ چیز غیر از خدای متعال لیاقت توجه را ندارد. به عنوان مثال اگر زیبایی گُل توجه شما را به خودش جلب کرد باید بدانید که جمال محبوب است که به دلتان نشسته. آیت الله محمدی خراسانی در کتاب شرح کشف المراد داستانی را از استاد انصاری شیرازی[ از شاگردان علامه طباطبایی ]نقل می کند که جالب توجه است. میگوید با استاد انصاری بیرون رفته بودیم کسی از کنار ما رد شد و بدون توجه پایش را روی یک گُل گذاشت ، مرحوم انصاری وقتی این حرکت را دید با صدای بلند گفت« پایت را از روی جمال یار بردار!» گل را میبیند اما زیبایی گُل او را مجذوب خود نکرده است. ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد باید در همه چیز خدا را جست و جو کرد. اگر این طور بود آن وقت نظام مبتنی بر فطرت شکل می گیرد. برای رسیدن به این درجه انسان باید صبور باشد یعنی به هر سطحی از کمال که رسید قانع نشود و به دنبال یک درجه بالاتر باشد تا برسد به کمال مطلق ، که خداست. 🔔 @Aminikhaah_Media
🔷 متاسفانه فایل صوتی جلسه بیست و چهارم از سلسله جلسات ، مخدوش و غیر قابل ارائه می باشد. 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه چهارم 🔶 بخش اول 🔶 خلاصه بحث های شب های گذشته این شد که بین وظیفه و نتیجه تفاوتی نیست و عملا یکی اند. مکتب نتیجه گرایی بنتام را با هم مرور کردیم ، دیدیم که تعریفی که او با آن هفت قانون از سود و نتیجه دارد ، دقیقا خود تکلیف است. او همه را مکلف به لذت بردن کرد و باید از کیفیت و عمومی بودن این لذت مراقبت بکنید. همه مکلف هستیم به لذت بردن با هم در سطح بالا و پایدار. در برابر مکتب بنتام ، مکتب کانت است. مکتب کانت ، دقیقا ضد نظریه بنتام است ولی سرانجام به همان چیزهایی که ما گفتیم می رسد. کانت می گوید ، فقط وظیفه! نتیجه اصلا مهم نیست. در نظر او فقط باید به تکلیف عمل کرد. باید به آنچه که عقل می گوید عمل شود. لذت اصلا ارزشی ندارد ، بعد اینگونه مثال می زند که یک آدم جنایتکار ، مثل هیتلر از آدم کشتن لذت می برد و به تبع آن ممکن است یک جامعه ای از آدم کشتن لذت ببرد یا از استعمار جامعه دیگر لذت ببرد ، این لذت بردن در مکتب بنتام که هدف و نتیجه بود ، حال در مکتب کانت نتیجه ای است که دارد حاصل می شود ولی ارزش اخلاقی ندارد. یعنی حتی اگر انجام وظیفه موجب لذت بردن بشود ، ارزش اخلاقی خود را از دست میدهد. به طور مثال اگر یک مادر به فرزندش محبت کند ، چون از این محبت کردن لذت می برد پس دیگر ارزش اخلاقی ندارد! در نتیجه نیت باید ادای وظیفه باشد و نه چیز دیگری. کانت یک کتابی دارد به نام 'ما بعد الطبیعه' که مباحث خوبی را در آن بیان می کند. مثلا می گوید خوبی ذاتی فقط اراده ی خیر است. بله اراده ی خیر ، اراده خیر همان چیزی است که عقل آن را خوب می داند. عقل ، عدالت را خوب می داند. اما چرا؟ فقط برای اینکه عدالت اجرایی شود و نه برای اینکه به تو بگویند که انسان عدالت مداری هستی. کانت می گوید: حتی اگر کار و وظیفه را برای ارزش اخروی انجام دهی ، ارزش اخلاقی ندارد چون تو یک تاجر هستی و معامله می کنی. و یا حتی اگر یک کاسبی احتکار نمی کند از ترس اینکه مجازاتش کنند ، این احتکار نکردن او ارزش اخلاقی ندارد. باید صداقت داشته باشی چون صداقت خوب است ، نه برای اینکه منتظر پاداشی از طرف دیگران باشی. نکته جالبی در این بحث هست که نتیجه همان وظیفه است. می گوید اگر به وظیفه عمل کنی ، هم به وظیفه عمل کردی و هم به نتیجه رسیدی و نمی شود وظیفه و نتیجه را از هم تفکیک کرد. قرآن و اهل بیت (ع) هم همین را می گویند که ما مکلف به انجام وظیفه هستیم ، اما مقداری با تفاوت بیان می کنند. همه ما مکلف هستیم که به نتیجه برسیم و به نتیجه فکر کنیم. حزم یعنی چه؟ یعنی دوراندیشی ، روایات متعددی داریم که تایید کننده حزم است. دوراندیشی یعنی "من نظر فی عواقب الامور". آدم عاقل و حکیم کسی است که عاقبت کار ها را می بیند. یعنی یک انسان حکیم به نتیجه فکر می کند که سرانجام چه رخ میدهد ، وظیفه ات این است که به نتیجه فکر کنی. کانت می گوید: اگر کسی صرفا برای حرمت و احترام دوستی و رفاقت به دوست و رفیق اش کمک کند ، کار او دارای ارزش اخلاقی نیست. حتی اگر کاری به منظور رسیدن به سعادت یا بهره مندی از کمال انجام شود ، باز هم دارای ارزش اخلاقی نیست. جالب است بدانید که پدر لیبرالیسم ، کانت است. یعنی الآن کل غرب متاثر از نظریه های کانت است . چطور می شود از این همه قانون گرایی و وظیفه گرایی آزادی استخراج می شود؟ این خودش نتیجه است ، تکلیف همان نتیجه است. 1⃣قانون مدار که می شوی ، لذت می بری. 2⃣قانون را طوری پایه گذاری می کنیم که همه بتوانند لذت ببرند. چه تعداد افرادی موافق ازدواج مرد با مرد هستند؟ خب 80 درصد قبول کردند ، پس تصویب شد. ببین از الآن به بعد دیگر نیتت باید خود انجام ازدواج باشد ، فقط وظیفه و نه چیز دیگر! این شد ، مکتب وظیفه گرایی کانت. 🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 25.mp3
5.04M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه بیست و پنجم #ملکوت_اعمال / 25 📅97/08/20 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 26.mp3
4.76M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه بیست و ششم #ملکوت_اعمال / 26 📅97/08/21 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media