حوصله 04.mp3
8.78M
🔈 #در_جستجوی_حوصله
📢 جلسه چهارم
#فاطمیه97
📅97/11/19
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
فاطمه و افکار عمومي 04.mp3
12.49M
🔈 #فاطمه_و_افکار_عمومی
📢 جلسه چهارم
#فاطمیه97
📅97/11/19
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
سندروم ملامت ترسي.mp3
13.83M
🔈 #سندروم_ملامت_ترسی
📢 تحلیلی روانشناختی از علل غربت حضرت زهرا س
#فاطمیه97
📅97/11/20
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
💠#تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔷جلسه اول - #ملکوت_اعمال / 1
🔶بخش دوم
🔶دو خاطره بیان می کنم که زیبا و قابل تأمل است؛
من در اوایل طلبگی همراه با چند تن از دوستان خدمت مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی رسیدم.
ایشان یک شخصیت فوق العاده ، یک مربی به تمام معنا و یک انسان وارسته و کم نظیر بودند.
به هرکدام از ما طلبه ها سفارش یا انتقادی کردند.
به همه تذکراتی داد تا رسید به من ، اتفاقا ایام محرم و صفر بود و من یک پیراهن رنگی پوشیده بودم (آن زمان من پانزده سالم بود)نگاهشان که به من افتاد گفتند:
چرا در این ماه پیراهن رنگی به تن کرده ای؟ طلبه باید محرم و صفر مشکی بپوشد!
بعد پرسیدند:
لابد ساعت مچی هم داری؟
گفتم: بله
گفتند: طلبه نباید ساعت مچی دست کند. لابد کیف سامسونت هم داری؟
گفتم : بله
گفتند طلبه نباید کیف سامسونت داشته باشد!
بعد یک نگاه عمیق تری به ما انداخت و گفت:
مگر تو طلبه نیستی؟ چرا نور نماز شب در وجودت کم است؟
این که ایشان متوجه این چیزها شده بود برای ما عجیب بود ، بعد شنیدیم که قبل از شروع کلاس طلبه ها را چک می کردند. اگر کسی از شاگردانشان نور نماز صبح نداشت آن را از کلاس بیرون می فرستاد!
این معلوم می کند که عمل نور دارد و تمام نمی شود.
این نماز شبی که الان خواندید تا زمانی که آن را از بین نبرده و حبط عمل نکرده اید با شماست.
این از قواعد عمل است.
متاسفانه ما حرفها را هم جزء اعمال نمی دانیم.
در حالی که حتی یک کلمه حرف هم جزء عمل است.
نه تنها حرف بلکه خطورات فکری هم جزء عمل محسوب می شوند.
یکی از استادید ما از استادشان مرحوم آیت الله معزی تهرانی داستانی نقل می کردند که یک طرف ماجرا هم مرحوم آیت الله سید حسین قاضی بود.
این دو خاطره به گونه ای می شود گفت که آنونس بحث نظام تقدیم هستند.
می گوید مرحوم آیت الله معزی تهرانی در دفتر یکی از مراجع اعظام تقلید بودند.
بعد که بیرون می آیند یک مقداری سیب زمینی و پیاز در دو کیسه جدا گانه می خرند و به طرف منزل به راه می افتند.
در طی مسیر فکرشان مشغول اتفاقی بوده که در دفتر آن مرجع مشاهده کرده بودند ، با خود می گفته اند ؛
من خدمت این مرجع بزرگوار که رسیدم دو نفر فقیر پیش این آقا آمد( به پول آن زمان ) این مرجع به یکی از آنها پانصد تومان داد به دیگری هزار تومان.
با خود می گفت دلیلش چه بود و چرا فرق گذاشت؟
شاید بی عدالتی شده؟
در همین زمان کیسه پیاز پاره شد ، در حالی که پیازها را یکی یکی از روی زمین جمع می کرد و در کیسه سیب زمینی ها می گذاشت ، سید حسین آقای قاضی هم وارد آن کوچه می شود و به ایشان کمک می کند.
برای شناخت سید حسین قاضی همین نکته بس که امام خمینی(ره) گاهی می فرستاد پیش ایشان و می گفتند بگوید سید حسین برای فلان مسئله دعا کنند چرا که او صاحب موت اختیاری است.
آقای سید حسین قاضی در همان حال که پیازها را به کمک آقای معزی تهرانی جمع می کردند خطاب به او گفتند:
آشیخ حسن آقا! اگر آن فکر را در مورد آن مرجع تقلید در ذهن نمی آوردی کیسه پیازت هم پاره نمی شد!
این اثر عمل است.
حالا شما فکر کن هر خطوراتی که از بچگی تا الان داشتی همه رو با هم ، همین الان داری.
اینطور نیست که فکر کنی ، همه چیز تمام شد و رفت.
فکر کردن جزء اعمال است و قیامت همه را خواهی دید.
شما اعمالت را جلو می فرستی. آن عمل یا تبدیل به نور می شود یا نار!
این« نظام تقدیم » است.
بر مبنای سوره مبارکه مطففین که آیات فوق العاده ای دارد در مورد این نظام و دستگاه خلقت صحبت خواهیم کرد و در این جلسات بررسی می کنیم که چقدر حرکات کوچک ما آثار عجیب و بزرگی دارد.
🔔 @Aminikhaah_Media
توسل راه پيروزي.mp3
10.28M
🔈 #توسل_راه_پیروزی
📢 گشایش هایی از توسل به حضرت زهرا س در عرصه سیاسی و اجتماعی
#فاطمیه97
📅97/11/20
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 66.mp3
7.17M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه شصت و ششم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 22
📅97/11/23
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه ششم
🔶 بخش اول
📌 وقتی می گوییم اقلیت ممدوح است، وقتی می گوییم دنبال اکثریت نباید راه افتاد و به اکثریت نباید اعتنا کرد، اقلیت همیشه بندگان خوب خدا هستند و بندگان مومن در اقلیت اند و کم اند ، این سوال پیش می آید که: آیا یعنی ما هیچ وقت قرار نیست جزء اکثریت باشیم؟! قرار است تا آخر عالم همیشه اقلیت باشیم؟!
اینکه بد است، اگر قرار باشد تا آخر عالم همیشه بدها بیشتر باشند، یعنی خدا اینطور اراده کرده بدها همیشه بیشتر از خوبها باشند؟! آیا وقتی خدای متعال در آیه 13 سوره سبا می فرماید: (قلیلٌ من عبادِی الشَّکور ؛ عده ی کمی از بندگان من شکرگزارند.) واقعا می خواسته که بندگان شاکرش کم باشند؟!
پاسخ این است که خدای متعال میخواهد بندگان خوبش زیاد باشند و همه عالم بندگان خوبش باشند، اما مشکل اینجاست که ، چیزی که اتفاق می افتد آن چیزی نیست که خدا می خواهد.
درست مانند یک معلم که دوست دارد همه شاگردانش نخبه و مخترع باشند، اما عده ی بسیار کمی از شاگردان اینگونه خواهند شد.
اینجاست که می گوییم دنبال اکثریت نباید رفت؛ نه اینکه اگر اکثریت شد این بد است، نه ، بلکه خوب است، چه چیز بهتر از اینکه همه ی عالم را مومنین فرا بگیرند، خدا هم همین را می خواهد و به ما سفارش کرده است.
آیت الله بهجت می فرمودند: "خدای متعال از همه ی ما میخواهد که معصوم باشیم" در درجه عصمت باشیم، ایشان می فرمود: "شاهد مثالش هم همین تکالیفی است که به ما کرده، همین رساله عملیه را اگر کسی کامل عمل کند به حد عصمت می رسد"؛ به کسی دروغ نگوید ، غیبت نکند ، به نامحرم نگاه نکند، دستش کج نباشد، حق و حقوق همه را ادا کند؛ آیا این فرد معصوم نمیشود؟! معصوم همین است که هیچ گناهی از او سر نزند، مثل خود آیت الله بهجت؛ میگویند چندین سال با ایشان زندگی کردیم ، یک مکروه از ایشان ندیدیم! این میشود عصمت ، میتوان در یک درجه ای معصوم بود ،اهل بیت در درجات بالای عصمت قرار دارند، آن ها 100% معصوم هستند، فردی می تواند 20% معصوم باشد، دیگری 30% معصوم باشد؛ هر کسی درجه ای از عصمت را داراست.
شما نسبت به بعضی از امور نه تنها در فعل بلکه در فکر معصوم هستید، به طور مثال کسی از شما بزرگواران به ذهنش نمیرسد که در این سالن بمب کار بگذارد و این حسینیه را منفجر کند، هیچ کس به ذهنش خطور هم نمیکند که این حسینیه را تخریب کند، شما تا به حال فکر این گناه به سرتان نزده، پس حتی نسبت به فکر آن نیز عصمت دارید، این می شود 5% عصمت ، 10% عصمت ؛ حال کسی نسبت به مال حرام عصمت دارد، باور وقتی در انسان تقویت شد، نسبت به مال حرام همانطور عصمت پیدا می کند، باور که قوی شود ، انسان می گوید من چرا باید نان حرام بخورم؟ چه نیازی دارم؟ رزق من را که خدا می دهد، پس برای چه نان حرام وارد سفره ام کنم؟!
همانطور که من و شما فکر تخریب این حسینیه هم به سرمان نمیزند، اولیا خدا به فکرشان هم خوردن لقمه حرام نمی آید؛ بالاتر از آن وقتی باور قوی تر شد، با خود می گوید من چرا باید دروغ بگویم؟ دروغ که آتش است.. چرا باید غیبت کنم؟ باورش می شود که غیبت بعنی خوردن گوشت برادر مرده؛ آدم وقتی همه ی این ها را ترک کرد معصوم نمیشود؟! همینطور باور قوی تر شده و درجه عصمت بالاتر می رود تا زمانی که هیچ گناهی انجام نمی دهد.
خدا دوست دارد که همه ی ما اینگونه باشیم، اما چند معصوم اینگونه پیدا می کنید؟ در هر محله که هیچ.. در هر شهر یا کشور 5 نفر پیدا می شود؟ در کره ی زمین 50 نفر پیدا می شود؟ کسانی که هیچ گناهی از آن ها سر نزند؟ خدای متعال دوست دارد که همه ، اینگونه باشند اما : قلیل من عبادی الشکور.. عده ی کمی اینگونه اند.
🔔 @Aminikhaah_Media
پرديس انديشه 13.mp3
21.21M
🔈 #پردیس_اندیشه
🔊 #تحلیل_مغالطه / 13
📅97/11/24
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه ششم
🔶 بخش دوم
♦️ وقتی اقلیت تبدیل به اکثریت می شوند، معمولا میلشان به سمت گناه است، نه اینکه خدا دوست داشته باشد که اکثریت گناه کنند و مومنین همیشه در اقلیت باشند. خدا نگفته که ای مومنان همیشه در اقلیت باشید! بلکه گفته که مومنان بروند و بقیه را هم هدایت کنند تا بر تعدادشان افزوده شود، اما بدانید (وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِين ؛و بيشتر مردم، هر چند اصرار داشته باشى، ايمان نمى آورند. یوسف/103) ای پیغمبر هر چه تلاش کنی اکثر مردم ایمان نمی آورند. تبلیغ و دعوت بکن. حرف حق را به مردم بزن. ولی بدان که عده ی کمی حرفت را می پذیرند.
حضرت نوح ع هر 12 سال کار تبلیغی که انجام می دادند یک نفر به ایشان ایمان می آوردند. اما دست از تلاش خود برنداشتند. در سوره مبارکه نوح آیه 5 از زبان حضرت نوح این طور بیان می کند: ( إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلاً وَ نَهارا ؛من قوم خود را شب و روز (بسوى تو) دعوت كردم ) نه اینکه تنها هر شب تبلیغ کند بلکه هر شب و روز آن ها را به توحید دعوت می کرد. اما باز در نتیجه کم اند افرادی که ایمان بیاورند.
آیا قرار نیست که مومنین در اکثریت قرار بگیرند؟ پاسخ این است که ان شاء الله با ظهور امام زمان عج ، مومنین در اکثریت و کفار در اقلیت قرار خواهند گرفت. اتفاقی که از اول قرار بوده در عالم بیفتد و ما انسان ها مانع آن شدیم، بالاخره محقق خواهد شد. از اول خدای متعال دوست داشته که مومنین در اکثریت باشند اما این اتفاق نمی افتد تا دوران امام زمان عج.
سوال ؛ حال وظیفه ما چیست که الان در اقلیت هستیم و مشخص هم نیست که چه زمان اکثریت بشویم؟ اگر بخواهیم اکثریت بشویم راهش چیست؟ می خواهیم به جای آنکه 20 درصد مومن داشته باشیم ، 80 درصد مومن داشته باشیم. به جای آنکه 80 درصد در بازار نزول بخورند 20 درصد نزول بخورند. آیا کسی هست که اینطور دوست نداشته باشد؟ همه ما دوست داریم که اصلا آن 20 درصد بدی هم وجود نداشته باشد و شرک و فساد و گناه و فسق و فجور و اختلاس همه جمع بشود و همه سالم بشوند. خب این راهش چیست؟
بسمه تعالی ؛ (راهش این است که حاضر بشوی اقلیت باشی.) اگر هر نفر به تنهایی بتواند اقلیت بودن را تحمل کند ، من تحمل کنم ، شما تحمل کنی و قبول کنیم، اینطور عالم گلستان می شود. نباید صبر کنیم همه مومن بشوند تا ما هم برویم داخل اکثریت مومنان. بلکه هر فرد باید ایمان بیاورد و تلاش کند که یک نفر دیگر را هم همراه خود مومن کند و آن یک نفر هم دیگری را همراه خود بیاورد تا به همین ترتیب اکثریت عالم را مومنین تشکیل دهند. پیامبر اسلام ص هم همینطور شروع کردند، از غار حرا که پایین آمدند تنها خودشان مسلمان بودند، به خانه که رسیدند همسرشان حضرت خدیجه و امیرالمومنین را نیز با خود همراه کردند، شدند سه نفر.
کنار کعبه سه نفری به نماز ایستادند، اما مورد تمسخر مردم قرار گرفتند ، در اینجا پیامبر نگفت که چون تعدادمان کم است و ما را مورد تمسخر قرار می دهند دست از دعوت و تبلیغ برداریم تا زمانی که زیاد بشویم، نه؛ بلکه باید با همین تعداد کم کنار کعبه نماز خواند تا زیاد شد، اصلا راهش همین است.
خلاصه آنکه در این راه باید فحش خورش ملس باشد! اگر آماده ی فحش شنیدن نباشد، مومن نمی شود. بالاتر از آن تا مومن آماده ی سنگ خوردن نباشد ، مومن نمی شود. پیغمبر ما چقدر سنگ خوردند؟ شکمبه گوسفند پرتاب می کردند روی سر ایشان! کدام یک از ما چنین سختی هایی را تحمل کرده ایم؟ حداکثر به خاطر مومن بودنمان یک متلکی در دانشگاه به ما انداختند.
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه ششم
🔶 بخش سوم
♦️دین اسلام به سختی دست ما رسیده است، شخصیت هایی مثل عمار، پدر و مادرش یاسر و سمیه و بسیاری دیگر از چنین شخصیت ها، شکنجه های فراوان تحمل کرده و بعضا در اثر همان شکنجه ها جان خود را از دست داده اند، اصلا باید همینگونه باشیم تا اکثریت بشویم، این شخصیت ها این چنین زحمت کشیدند که الان سه میلیارد مسلمان داریم؛ اما شیعه خالص چطور؟ شاید 5 هزار شیعه خالص داشته باشیم که اگر واقعا خالصانه زحمت بکشیم، کل عالم را میتوانیم از شیعه خالص پر کنیم!
سمیه، عمار و.. هر کدام یک نفر بودند و برای اسلام زحمت کشیدند، الان اینگونه آوازه شان در عالم پیچیده است، اسلام را همین ها منتشر کردند، کسانی که حاضرند مظلومیت و غربت را تحمل کنند، و با اولین فشار و سختی جا نمی زنند، خیلی باید فحش شنید و تهمت خورد! همانطور که پیامبران و اولیا خدا اینگونه بودند، به حضرت موسی چه تهمت هایی زدند؟! به حضرت مریم و حضرت عیسی چه تهمت هایی زدند؟! نعوذ بالله تهمت حرام زادگی به ایشان می زدند؛ اما آن ها تمام این سختی ها را برای دین خدا تحمل کردند.
نباید اینطور باشد که ما برویم و گوشه ای به استراحت بپردازیم ، به این خیال که وقتی همه چیز روبه راه شد و همه آمدند، ما هم میرویم، اینطور هیچ چیز درست نخواهد شد؛ حتما شنیده اید بعضی در جواب کمک برای جمع آوری جهیزیه و دیگر کارهای خیر می گویند هر وقت بقیه کمک کردند من هم کمک می کنم، اما به این شکل هیچ چیز درست نمی شود، زمانی که هر کدام از ما ، به تنهایی برای اسلام کار کردیم و فداکاری کردیم و تبدیل به اکثریت شدیم ، همه چیز درست خواهد شد. آیا دوست داریم همه عالم مومن عاشق امام حسین شوند؟ راهش این است که سختی ها را تحمل کنیم.
باید در چنین ایامی (ماه محرم) در بحرین باشیم تا بفهمیم عزاداری یعنی چه؟ بفهمیم یعنی چه که در حسینیه نشسته ای که ناگهان سربازان حمله می کنند و میبرند و دستگیر می کنند.. اصلا مگر میشود به همین راحتی اسم امام حسین را آورد؟! در کشور خودمان تا 50 سال پیش همینطور بود، زمان رضا شاه کسی نمیتوانست علناً روضه بگیرد و عزاداری کند، چه کسانی فداکاری کردند؟ یک عده مومن پاک و خالص که هر اذیت و آزار و شکنجه ای را در راه خدا تحمل کردند، غربت را تحمل کردند، همین جانبازها و شهدای عزیزمان شرایط را اینگونه تغییر دادند، اینگونه زحمت کشیدند که الان ما میتوانیم با خیال راحت سر سفره اباعبدالله ع بنشینیم، یک اقلیتی بودند که این از خود گذشتگی را نشان دادند و آن شکنجه ها را تحمل کردند، تا شرایط کشور اینگونه شد؛ مدافعان حرم نیز همینطور، یک عده ی قلیلی خارج از مرزها در حال دفاع از کشورند که امنیت و آرامش کشور حفظ شود،تا امثال حادثه ی تروریستی مجلس تکرار نشود، دور تا دور کشور در جنگ و آتش است اما در داخل کشور امنیت و آرامش ، این برکت از کجاست؟ مدیون خون امثال حججی هاست، باید قدر این ها را دانست نه اینکه مثل یک مشت نادان، بجای تشکر، تهمت زد!
بعد از شهادت شهید حججی، چه توهین ها که به همسر و خانواده این شهید نکردند! چقدر پول میگیرید؟ تا آخر عمر تامین هستید و.. اینها نمیفهمند که ما مدیون همین اقلیت هستیم، همین تعداد کم اند که پرچم اسلام را بالا نگه داشته اند، ما هم باید به اندازه خودمان تلاش و فداکاری کنیم، هر کس در هر جایگاهی که هست، آنکه در اداره است باید جلوی رشوه و دزدی از کار و.. را بگیرد، این راه اذیت دارد ، باید تحمل کرد؛ آنکه راننده است و تاکسی دارد به همین صورت، باید انصاف را رعایت کند، نه آنکه هر کس هر چقدر توانست از مردم بکند! در این صورت هیچ فرقی بین این افراد و اختلاس گران بزرگ و مال مردم خور نیست! فردی همین قدر زورش میرسد که کرایه تاکسی بیشتری از مردم بگیرد اما فردی دستش به بیت المال میرسد و دزدی میلیاردی میکند، بین اینها هیچ فرقی نیست، آن هم اگر میتوانست میلیاردی میخورد! مرحوم صفائی حائری جمله ی بسیار زیبایی دارند ، ایشان می فرمایند: «ما همه فرعونیم، تنها مصر وجودمان کوچکتر است!»
مرحوم آیت الله بهجت می فرمودند از کجا معلوم که اگر زمان اهل بیت بودیم از آن امتحان ها سربلند بیرون می آمدیم؟ ما از پس همین امتحانات کوچک مادی بر نمی آییم.. مقابل یک گناه کوچک نمیتوانیم ایستادگی کنیم! چطور ادعا میکنیم اگر آن موقع بودیم سربلند از امتحانات سخت آن روزگار بیرون می آمدیم؟!
اولش از گناهان کوچک آغاز می شود، به قول معروف تخم مرغ دزد شتر دزد می شود! اگر کسی میخواهد سالم زندگی کند باید از همین الان و از محدوده ی کوچک زندگی خودش شروع کند، در اداره خودش ، مغازه ی خودش یا خانه ی خودش معصیت را ریشه کن کند.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 67.mp3
6.2M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه شصت و هفتم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 23
📅97/11/27
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 68.mp3
6.58M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه شصت و هشتم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 24
📅97/11/28
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
سخنرانی حجت السلام امینی خواه 02 .mp3
15.3M
🔈 #علی_انسان_می_سازد
📢 جلسه اول l «مساله بی مسالگی»
📅97/11/26
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 70.mp3
7.23M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه هفتادم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 26
📅97/11/30
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه ششم
🔶 بخش چهارم
🔷 راه اینکه اکثریت بشویم این است که اقلیت بودن را تحمل کنیم، باید برایمان فرقی نکند که در راه خدا تک و تنها باشیم. باید تنهایی در راه خدا را تحمل کنیم. چنین کسانی یار اهل بیت می شوند. مانند امام خمینی ره ، این مرد خیلی عظیم است. روزی آیت الله اراکی در قم از یک عکاسی که عکس امام ره را داشت رد می شدند ، ایستادند و فرمودند این سید را میبینید، ایشان اگر کربلا بود یار 73 ام حضرت اباعبدالله ع میشد.
حضرت امام چه ویژگی داشت؟ ویژگی منحصر به فرد ایشان این بود که غربت را در راه خدا تحمل میکرد. غربت و تنهایی در ایام تبعید در عراق و کویت و.. ، فاصله سال 42 تا 56 هیچ خبری از امام نبود. ناگهان از سال 56 و بعد از شهادت حاج آقا مصطفی و بعد از آن توهینی که به امام در روزنامه کردند ، اسم ایشان سر زبان ها افتاد.
ایشان در تبعید بود، زمانی که ایشان در نوفل لوشاتو بودند به ایشان گفتند تا کجا میخواهید پیش بروید؟ مدام از این کشور به آن کشور ، کسی طرفدارتان نیست، تک و تنهایید؛ امام در پاسخ می فرمایند اگر مرا تبعید کنند و در یک قایق در دریای مدیترانه تک و تنها رها کنند، من دست از آرمان و اهدافم برنخواهم داشت.
چند نفرمان اینگونه اند؟! ما میترسیم اگر یک حرفی بزنیم حقوقمان کم شود. چیزی نگویم به رییسم بر بخورد. فکر میکنیم رزقمان دست اوست پس عقب میکشیم. اما چقدر به امام توهین کردند. هنوز هم توهین میکنند. هنوز هم بعد از 30 سال اسمشان در خبرگزاری هاست و به ایشان توهین میکنند و تهمت میزنند. مثل جدش امام حسین ع که هنوز هم دارند با ایشان دشمنی می کنند. مثل داعشی ها و یا شبکه های تلویزیونی وهابی که چه توهین هایی به امام حسین و مراسم عزاداری ایشان می کنند. در این فضای مجازی هر چه به دهانشان می رسد می گویند.
حالا آدم مومن هم چند نفری پیدا میشوند که چهار تا دشنام بدهد. باید تحمل کرد این ها را. به قول معروف به خاطر چهار تا بی نماز که در مسجد رو نمیبندند. تو کار خودت را بکن. نماز خودت را بخوان و مسجد خودت را برو.
دوره ای بود که تنها حضرت ابراهیم ع بر روی زمین مسلمان بود. مردم شهر همه به جز حضرت ابراهیم برای یک جشن سالانه (یوم الزینه) به خارج از شهر رفتند. حضرت ابراهیم به بت خانه رفت و همه بت ها را شکست و تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشت. مردم شهر پس از بازگشت، حضرت ابراهیم را به عنوان تنها کسی که با پرستش این بت ها مخالفت می کرد دستگیر کرده و تصمیم به سوزاندنش گرفتند. فراخوان دادند تا هر کس هر چقدر هیزم که می تواند بیاورد، سرانجام آنقدر هیزم جمع شد و آتش عظیمی به پا شد که دیگر نتوانستند حضرت ابراهیم را از نزدیک به آتش بیندازند. تا آنکه شیطان پیشنهاد اختراع منجنیق را به آنها داد. (تفسیر مجمع البیان، ج7، ص87)
منجنیق را ساختند و حضرت ابراهیم را با منجنیق به آتش پرتاب کردند. در این بین جبرئیل به حضرت ابراهیم گفت آیا کمک میخواهی؟ ایشان فرمود :اما الیک فلا از تو نه! (بحارالانوار، ج11، ص63) ، خدا میداند که من در چه حالی هستم. همین کافی است. هر چه او مقدر کند همان خواهد شد. توجه داشته باشید ایشان تنها مسلمان روی زمین است. اما حتی از جبرئیل هم کمک نخواست! قرآن می فرماید آتش بر حضرت ابراهیم خنک شد: قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيم (سرانجام او را به آتش افكندند ولى ما) گفتيم: «اى آتش! بر ابراهيم سرد و سالم باش!» (انبیا/69)
🔔 @Aminikhaah_Media
طرح کلی،۲۹بهمن قسمت اول.mp3
36.86M
🔈 #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن
🔊 جلسه پانزدهم / قسمت اول
📅97/11/29
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
طرح کلی،۲۹بهمن قسمت دوم.mp3
34.56M
🔈 #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن
🔊 جلسه پانزدهم / قسمت دوم
📅97/11/29
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
پرديس انديشه 14.mp3
18.03M
🔈 #پردیس_اندیشه
🔊 #تحلیل_مغالطه / 14
📅97/12/01
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه ششم
🔶 بخش پنجم
🔷 سماعه بن مهران روایت عجیبی از امام کاظم نقل می کند. می گوید ایشان به من فرمودند: ای سماعه مردم در امنیت شب می خوابند اما ما اهل بیت با ترس می خوابیم. سماعه به خدا قسم مومنان کم اند و اهل کفر فراوان اند. آیا می دانی چرا؟ عرض کردم نه آقاجان فدایتان شوم. حضرت می فرمایند بسیاری از کسانی که ادعای ایمان می کنند واقعا ایمان ندارند. مومن واقعی در دنیا کم است، فقط خدا بقیه را در ظاهر مومن نگه داشته تا مومنان واقعی وحشت نکنند. زیرا اگر باطن انسان ها مشخص شود، مومنان واقعی میبینند فقط همان تعداد اندک مومن در کل عالم وجود دارد!
عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ قَالَ لِي عَبْدٌ صَالِحٌ صيَا سَمَاعَةُ أَمِنُوا عَلَى فُرُشِهِمْ وَ أَخَافُونِي أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَتِ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا إِلَّا وَاحِدٌ يَعْبُدُ اللَّهَ وَ لَوْ كَانَ مَعَهُ غَيْرُهُ لَأَضَافَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ حَيْثُ يَقُولُ [إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ] فَغَبَرَ بِذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ بِإِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ فَصَارُوا ثَلَاثَةً أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَقَلِيلٌ وَ إِنَّ أَهْلَ الْكُفْرِ لَكَثِيرٌ أَ تَدْرِي لِمَ ذَاكَ فَقُلْتُ لَا أَدْرِي جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ صُيِّرُوا أُنْساً لِلْمُؤْمِنِينَ يَبُثُّونَ إِلَيْهِمْ مَا فِي صُدُورِهِمْ فَيَسْتَرِيحُونَ إِلَى ذَلِكَ وَ يَسْكُنُونَ إِلَيْهِ ؛ سماعة بن مهران می گويد: بنده صالحى (موسى بن جعفر) صلوات اللَّه عليه به من فرمود: اى سماعة (مدعيان تشيع و دوستى ما) روى بسترهاى خود آرميدند و مرا به ترس انداختند (زيرا تقيه نكردند و فضائل ما را نزد هر كس گفتند) به خدا قسم زمانى بود كه در اين دنيا جز يك تن خدا را نمى پرستيد، و اگر مي بود خداى عز و جل او را هم اضافه مي كرد در آنجا كه ميفرمايد: [ابراهيم (به تنهايى) امّتى بود مطيع فرمان خدا، خالى از هر گونه انحراف و از مشركان نبود. نحل/120] مدتی به اینگونه که خدا خواست سپری شد، سپس خدا اسماعيل و اسحاق را انيس او ساخت و سه تن شدند، قسم به خدا مؤمن كم است و اهل كفر بسيارند. مي دانى چرا چنين است؟ عرض كردم: نمي دانم فدایت شوم. فرمود: (مدعيان تشيع) همدم مؤمنين شدند تا مؤمنين آنچه در دل دارند به آنها بگويند و به اين وسيله راحت می شوند و آرام می گيرند. (كافي، ترجمه مصطفوی ؛ ج2 ؛ ص243)
مثل اتفاقی که برای ابوبصیر کنار کعبه افتاد در خدمت امام باقر ع نشسته بود. عرض کرد آقاجان چقدر حاجی زیاد است. حضرت دستشان را بر چشمان او کشیدند. ابوبصیر می گوید دوباره دیدم بین این همه که مشغول طواف اند. تنها دو نفر به شکل انسان هستند. حضرت فرمودند بلکه بگو چقدر سر و صدا زیاد است نه حاجی! خدا نخواسته باطن انسان ها دیده شود.
قَالَ أَبُو بَصِيرٍ لِلْبَاقِرِ ع مَا أَكْثَرَ الْحَجِيجَ وَ أَعْظَمَ الضَّجِيجِ فَقَالَ بَلْ مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِيجَ أَ تُحِبُّ أَنْ تَعْلَمَ صِدْقَ مَا أَقُولُهُ وَ تَرَاهُ عِيَاناً فَمَسَحَ عَلَى عَيْنَيْهِ وَ دَعَا بِدَعَوَاتٍ فَعَادَ بَصِيراً فَقَالَ انْظُرْ يَا أَبَا بَصِيرٍ إِلَى الْحَجِيجِ قَالَ فَنَظَرْتُ فَإِذَا أَكْثَرُ النَّاسِ قِرَدَةٌ وَ خَنَازِيرُ وَ الْمُؤْمِنُ بَيْنَهُمْ كَالْكَوْكَبِ اللَّامِعِ فِي الظَّلْمَاءِ فَقَالَ أَبُو بَصِيرٍ صَدَقْتَ يَا مَوْلَايَ مَا أَقَلَّ الْحَجِيجَ وَ أَكْثَرَ الضَّجِيجِ ثُمَّ دَعَا بِدَعَوَاتٍ فَعَادَ ضَرِيراً فَقَالَ أَبُو بَصِيرٍ فِي ذَلِكَ فَقَالَ ع مَا بَخِلْنَا عَلَيْكَ يَا أَبَا بَصِيرٍ وَ إِنْ كَانَ اللَّهُ تَعَالَى مَا ظَلَمَكَ وَ إِنَّمَا خَارَ لَكَ وَ خَشِينَا فِتْنَةَ النَّاسِ بِنَا وَ أَنْ يَجْهَلُوا فَضْلَ اللَّهِ عَلَيْنَا وَ يَجْعَلُونَّا أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ نَحْنُ لَهُ عَبِيدٌ لَا نَسْتَكْبِرُ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لَا نَسْأَمُ مِنْ طَاعَتِهِ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ. (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ابن شهرآشوب ؛ ج4 ؛ ص184 )
مومن در عالم کم است. برای همین هم ارزش دارد و به همین دلیل هم خدا مومنان را دوست دارد. امام صادق ع می فرمایند مومن از کبریت احمر کمیاب تر است: الْمُؤْمِنَةُ أَعَزُّ مِنَ الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنُ أَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ فَمَنْ رَأَى مِنْكُمُ الْكِبْرِيتَ الْأَحْمَر ؛ : زن مؤمن از مرد مؤمن كمياب تر است و مرد مؤمن كمياب تر از كبريت أحمر است. كداميك از شما كبريت احمر را ديده ايد؟! (كافي (ترجمه مصطفوی) ؛ ج2 ؛ ص242)
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 71.mp3
5.76M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه هفتاد و یکم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 27
📅97/12/04
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 72.mp3
6.53M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه هفتاد و دوم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 28
📅97/12/05
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه هفتم
🔶 بخش اول
🔷 گاهی انسان با خودش که درباره مسئلهای فکر میکند خودش به درست یا غلط بودن مسئله پی میبرد. گاهی انسان خودش می داند که چه چیزی درست است و چه چیزی غلط ولی در جمع که میآید با دیگران که معاشرت میکند نمیتواند آن جوری که خودش و وجدانش میگوید که درست و غلط است عمل بکند. سخت میشود برای آدم مخصوصاً وقتی جمع متفاوت باشد با ما. گاهی جمع اصلاً از جنس ما نیست از جنس دیگری است.
اینجا کارهایی که آدم انصافش میگوید درست است را بخواهد با اینها مراعات کند برایش خیلی سخت می شود. مثال آن هم فراوان است بعد هم گاهی انسان دلسرد می شود. وقتی انسان در موضوعی تنها بشود در کاری حرفی میزند به بقیه و دیگران کمکش نمی کنند و وقتی که تنها بشود از آن کار دست بر می دارد می گوید ارزشش را ندارد که آدم تنها بشود و اینقدر حرف بشنود. دیگر ساکت میشود.
اگر بنده دوست دارم جزء یاران اهل بیت باشم مفید باشم برای اهل بیت و به کار بیایم شرط اول قدم آن است که مجنون باشم...
باید قید حرفهایی که میشنوید و چیزهایی که میگویند را بزنید و باید خلع سلاح در میدان بیایید که انسان حرف زیاد می شنود!
آیه قرآن (لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا ۚ وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ) (آل عمران ، ۱۸۶)
به پیامبر فرمود خیلی حرف میشنوی خیلی حرف باید بشنوی. چه حرف های آزار دهنده ای می شنوی! چقدر به پیامبر تهمت زدند!
در زبان عامیانه خودمان هم که دیده اید می گوید آقا فلانی چقدر آدم خوبی است می گویند آدم خوبی است اما حرف پشت سر او زیاد است! خوب اینکه بد نیست حرف پشت سر زیاد آدم باشد! حرف پشت سر پیغمبر هم زیاد بود. پشت سر امیرالمومنین هم حرف زیاد بود. دیگر حرف از این بالاتر که وقتی امیرالمومنین را شهید کردند یک عده برگشتند و گفتند علی مگر نماز میخواند؟ گفتند در مسجد صبح ماه رمضان شمشیر زدند به فرق مبارک حضرت. گفتند مگر علی نماز میخوانده؟ دیگر حرف از این بالاتر؟
سالیان سال معاویه ملعون در شام علیه امیرالمومنین کار میکرده. این درجه از غربت را ما نمی توانیم درک کنیم که تا ۷۰ سال بعد از امیرالمومنین هرکس میرفت بالای منبر می خواست سخنرانی را شروع کند در خطبه های نماز جمعه، در حکومت اسلامی، در زمان امیرالمومنین باید اول امیرالمومنین را لعن میکرد بعد سخنرانی را شروع میکرد! گاهی امام حسن پای منبر نشسته بودند. خطیب بالای منبر لعن می کرد. بعد سخنرانی اش را شروع می کرد اگر قرار است که حرف نشنویم که شیعه نمیشویم!
شیر را بچه همی ماند بدو
تو به پیغمبر چه میمانی بگو؟
چقدر مولوی قشنگ گفته. ما چقدر شبیه امیرالمومنین هستیم؟ چه قدر مثل امیرالمومنین توهین می شنویم؟ تهمت می شنویم بخاطر عقایدمان؟ بابا این افراطی است این تند است و... .
۱۰۰ برابر شدیدترش را درباره امیرالمومنین گفتند. این معاویه ملعون و عمروعاص چه کارها که نمی کردند.
معاویه ملعون و عمروعاص میرفتند تو دهات و بزغاله میبردند در روستاها به بچه ها می دادند. بعد می گفتند چه کسی فرستاده؟ معاویه. فردا صبح میآمدند و جمع میکردند. میگفتند چه کسی گفت جمع کنید؟ علی!
بغض امیرالمومنین را در دل این بچه ها می گذاشتند! اینها بچههای شام بودند اینها همان هایی بودند که اهل بیت وقتی وارد شام شدند از بچگی بغض اهل بیت را در دل داشتند. برای همین امام سجاد فرمود هیچ جا مثل شام به ما سخت نگذشت. اینها را تربیت کرده بودند و دشمنی ما اهل بیت ماده درسی آنها بود!
بچه مکتبخانه میرفت. درس میخواند. درس او این بود که در مورد امیرالمومنین و بنی هاشم ذهن او را شست و شو می دادند. هرچه بد و بیراه بود یادشان می دادند. ما کی اینها برایمان پیش آمده است؟ کسی که میخواهد یار اهل بیت باشد باید پی اینها را به تنش بمالد. اگر میخواهد جزء خواص باشد. در راه حق بودن هزینه دارد باید هزینه اش را پرداخت کنید. باید حرف بشنوید...
گاهی آدم حرف هایی می شنود که دلش می شکند واقعا نه اینکه ناراحت و عصبانی بشود ولی دلش می شکند گاهی اصلا اینجوری می شود (و یضیق صدرک بما یقولون) (حجر،۹۷)
خدا به پیامبر فرمود میدانم بعضی حرفها را که می زنند دلت به تنگ می آید. بعضی وقتها دیگر نامردی زیادی میکنند و آدم را می زنند و نامردانه هم میزنند. اما بالاخره آدم باید کتک بخورد! این قاعده کار است!
🔔 @Aminikhaah_Media
4_6019269289498903829.mp3
11.64M
🔈 #علی_انسان_می_سازد
📢 جلسه دوم l «غرب ، انسان نمی سازد.»
📅97/12/03
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media