بسم الله الرحمن الرحیم
🔶 #اشعار_محرم_الحرام
🔷 #دهه_عاشورا
🔶 #هلال_ماتم
🔷 #یا_اباعبدالله_الحسین_علیهالسلام
#مخمس
#یاحسینعلیهالسلام
🌸 شماره ۲
کس نداند، باز این چه محنت و درد و غم است؟
این چه شورِش بود که شورَش به قلب عالم است
پشت گردون، زیر بار این غم و ماتم، خم است
نوحه خوان، جبریل، منبر، فوق عرشِ اعظم است
آفرینش را غمت بگرفته در بر، یا حسین
دست حق در ظرف دلها، غصه و غم ریخته
غرق خون، پیراهنی بر بامِ عرش آویخته
با همه ذراتِ عالم، عطر آن آمیخته
یاد آن اعضای خونین ز هم بگسیخته
خون نموده قلب زهرا، قلب حیدر، یا حسین
کیستی؟ ای کار موسی کرده، اما بی عصا!
دوّمین سبطِ محمد، خامس اهل کسا
گفته ترسا هم غم خود با تو، چون مومن، بسا
در رثای توست هر شعرِ رسایی، نارسا
ما سوا الله را به سر، ارزنده افسر، یا حسین
حبّ تو، آب بقا، من تشنهی جوی توام
در هیاهوی تو، محو روی نیکوی توام
اسوهی اصحاب کهفی، من ثناگوی توام
آدم خوبی نیام، اما سگ کوی توام
آدمم کن، ای محال از تو مُیسّر، یا حسین
کامِ من از ابتدا با تربت تو، باز شد
چون که شیرم داد مادر، گریهاش آغاز شد
شیرهی جان داد بر من، گرم سوز و ساز شد
با رباب آن لحظه گویی همدل و همراز شد
خواند لالایی، ولی با یاد اصغر، یا حسین
کودکی بودم که مادر با سرشکِ سرخ و آه
کاروان ماتمت را دید، میآید ز راه
مادر و جدّ تو را بگرفت پیش حق، گواه
قصد غربت کرد و پوشاندم به تن رخت سیاه
بلکه من هم رو سفید آیم به محشر، یا حسین
آنکه در قرآن، خدایش گشت مدحت خوان تویی
آنکه درد بیدوا را میکند درمان تویی
آنکه بخشد یک نگاهش مردگان را جان تویی
جان تویی، جانان تویی، والفجر، والمرجان تویی
دستگیری کن از این مسکینِ مُضطَر، یا حسین
ای تو مصباح هدی، سرّ خدا، فلک نجات
از تو خواهم، با تو باشم، در حیات و در ممات
هست ذکرت، ذکر حق و راه حلّ مشکلات
خود تویی بر تشنگان معرفت، آب حیات
ناز پرورده گل زهرای اطهر، یا حسین
بی تو، آیین محمد، روح در پیکر نداشت
بی وجودت، جسم ایمان، در حقیقت سر نداشت
سرفرازا! بی تو، قرآن هم به سر، افسر نداشت
کشتی دین، بین گرداب بلا لنگر نداشت
کشتی اسلام را سکان و لنگر، یا حسین
ای که باشد تربتت بر درد بیدرمان، دوا
دشمنان را میکنی چون دوستان، حاجت روا
غرق اقیانوسِ احسانت تمام ماسوا
گریه در دریا کند ماهی، پرنده در هوا
بهر تو، ای کشته شمشیر و خنجر، یا حسین
السلام! ای گوهر غلطان به خاک و خون شده
بر تو گریان تا قیامت، دیده گردون شده
سیل اشکش گاه جیحون گشته، گه سیهون شده
ز آن چه کردی در صف طف،عقل هم مجنون شده
ای خدا را مظهر، ای سبط پیمبر، یا حسین
ای به غربت بر جفای پورِ هنده مبتلا
ای قرین با اهل بیتت، هر چه رنج و ابتلا
چون ز پیکر شد سر پاکت جدا در کربلا
رفت تا شام بلا، جا کرد در طشت طلا
بر لبت زد خیزران، خصم ستمگر، یا حسین
آنکه میخواند سرش در طشت زر قرآن تویی
آنکه خصمش چوب کین زد بر لب و دندان تویی
گنج پنهانی که پیدا گشت در ویران تویی
بر رقیه در دل شب، سرزده مهمان تویی
ای سرت چون کعبه، در احرام دختر، یاحسین
ای امام ابن امام! ای انبیا حیران تو
جان صدها چون من، ای جان جهان! قربان تو
دردمندم باشدم اُمّید بر درمان تو
#ایزدی در هر بلا زد دست بر دامان تو
برنگردان هیچکس نومید از این در، یا حسین
🔷 با تشکر از خادمه الرقیه علیهاالسلام خانم ز. ایزدی بابت تایپ اشعار.
📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔۴ http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔶 #اشعار_محرم_الحرام
🔷 #دهه_عاشورا
🔶 #هلال_ماتم
🔷 #یا_اباعبدالله_الحسین_علیهالسلام
#مخمس
#یاحسینعلیهالسلام
🌸 شماره ۳
ای درخشان گوهر دریای رحمت، یا حسین
اختر تابندهی برج هدایت، یا حسین
بیکران دریای موّاج کرامت ، یا حسین
اسوه ایثار و مردیّ و شجاعت، یا حسین
پرچمت بالاست تا روز قیامت، یا حسین
ای جهان آفرینش، ریزه خوار خوان تو
در همه عالم گشوده، سفرهی احسان تو
دردمندان را بُوَد اُمّید بر درمان تو
جان من، جان همه عالم شود قربان تو
دادهای بر مردمان، درس شهادت، یا حسین
در شب معراج، وقتی رحمت للعالمین
کرد سیر آسمان، همراه جبریل امین
بر یمینِ عرش دیدی، گشته مکتوب
اینچنین
که حسین است از شرف، فلک نجات راستین
ای برای خلق، مصباح هدایت،یا حسین
این روایت را بیان کردند بر ما، خاص و عام
که حسین مِنّی، احمد را به لب بودی مدام
بعد از آن فرمود: من هم از حسینم والسلام
میتوان فهمید، ز این قَلّ و دلّ، خیر الکلام
که ز یک نورید با ختم رسالت، یا حسین
حق، بیان فرموده در آیات قرآن کریم
بر ذبیح الله، فدیه شد یکی ذبح عظیم
تا بمانَد زنده اسماعیل و خلّاق علیم
آرَد از صلبش محمد را که با قلب سلیم
پرورد چونان تویی، بهر امامت، یا حسین
مقصد از ذبح عظیم،ای ناطق قرآن تویی
جان و جانان علی،مرجانِ اَلرحمان تویی
بلکه ممدوحِ خدا در سورهی انسان تویی
راضیه، مرضیه، نفس مطمئنه، هان تویی
که خدا فرمود: داخل شو، به جنت، یا حسین
بوسه از زیر گلویت، شخص پیغمبر گرفت
از لب و از سینهات بوسه به چشم تر گرفت
فطرس از یمن توسل بر تو، بال و پر گرفت
گشت راحت از عذاب و زندگی از سر گرفت
تا سلام خلق را آرد برایت، یا حسین
کیستی؟ ای آفرینش آمده حیران تو
جملهی آزاد مردان، طفل ابجد خوان تو
طیر و وحش و جنّ و انسان و ملک، گریان تو
دستگیر بی کسان! دست من و دامان تو
ز ابتدا احسان و لطفت بوده عادت، یا حسین
تو شهادت را نمودی روز اول، انتخاب
تا شفیعِ امّت جدّت شوی، یوم الحساب
حق به صلبِ تو، امامت را نهاد، ای مستطاب
هر دعا گردد به تحت قبهی تو مستجاب
ای قرین نام نکویت با اجابت، یا حسین
جان به قربانت که از رحمت، خدای لاینام
کرده جسم زائرت بر آتش دوزخ، حرام
طوف قبرت برتر است از طوف، در بیت الحرام
بس که در درگاه حق داری مقام و احترام
هر کسی شد بندهی تو، یافت عزّت، یا حسین
ای شهید تشنه لب، ای حبّ تو آب حیات
ای که باشد مهر زهرا مادرت، آب فرات
بین که ما غرقیم در دریای رنج و مشکلات
کن سوار از لطف خود ما را به کشتیّ نجات
جانب ساحل ببر ما را ز رحمت، یا حسین
مهدی زهرا که صبح و شب، بر او بادا سلام
یا لثارات الحسینش هست بر لب، در قیام
گیرد از خصم تو، آن منجیّ عالم، انتقام
ای که باشد خوردنِ هر خاک جز خاکت حرام
رازها بنهفته در این پاک تربت، یا حسین
ای که زیر سمّ مرکب، خُرد گشته پیکرت
ای که روی نیزه رفته تا چهل منزل، سرت
شکر لله، بودهام از خردسالی، نوکرت
نوکر خود را مران از در، به حق مادرت
در قیامت از غلامت کن شفاعت، یا حسین
ای مزارت قبلهگاه عارفان در کربلا
بر تو خون گریید چشم آسمان در کربلا
از کرم، هر اربعین، ما را رسان در کربلا
#ایزدی را باز هم کن میهمان در کربلا
تا بخواند روضه در صحن و سرایت، یا حسین
همدان
چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۰ خورشیدی
۳ ذی الحجه الحرام ۱۴۴۲ قمری
🔷 باتشکر از خادمه الرقیه علیهاالسلام خانم ز. ایزدی بابت تایپ اشعار.
📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔۴ http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔶 #اشعار_محرم_الحرام
🔷 #دهه_عاشورا
🔶 #هلال_ماتم
🔷 #یا_اباعبدالله_الحسین_علیهالسلام
#مخمس
#یاحسینعلیهالسلام
🌸 شماره ۳
ای درخشان گوهر دریای رحمت، یا حسین
اختر تابندهی برج هدایت، یا حسین
بیکران دریای موّاج کرامت ، یا حسین
اسوه ایثار و مردیّ و شجاعت، یا حسین
پرچمت بالاست تا روز قیامت، یا حسین
ای جهان آفرینش، ریزه خوار خوان تو
در همه عالم گشوده، سفرهی احسان تو
دردمندان را بُوَد اُمّید بر درمان تو
جان من، جان همه عالم شود قربان تو
دادهای بر مردمان، درس شهادت، یا حسین
در شب معراج، وقتی رحمت للعالمین
کرد سیر آسمان، همراه جبریل امین
بر یمینِ عرش دیدی، گشته مکتوب
اینچنین
که حسین است از شرف، فلک نجات راستین
ای برای خلق، مصباح هدایت،یا حسین
این روایت را بیان کردند بر ما، خاص و عام
که حسین مِنّی، احمد را به لب بودی مدام
بعد از آن فرمود: من هم از حسینم والسلام
میتوان فهمید، ز این قَلّ و دلّ، خیر الکلام
که ز یک نورید با ختم رسالت، یا حسین
حق، بیان فرموده در آیات قرآن کریم
بر ذبیح الله، فدیه شد یکی ذبح عظیم
تا بمانَد زنده اسماعیل و خلّاق علیم
آرَد از صلبش محمد را که با قلب سلیم
پرورد چونان تویی، بهر امامت، یا حسین
مقصد از ذبح عظیم،ای ناطق قرآن تویی
جان و جانان علی،مرجانِ اَلرحمان تویی
بلکه ممدوحِ خدا در سورهی انسان تویی
راضیه، مرضیه، نفس مطمئنه، هان تویی
که خدا فرمود: داخل شو، به جنت، یا حسین
بوسه از زیر گلویت، شخص پیغمبر گرفت
از لب و از سینهات بوسه به چشم تر گرفت
فطرس از یمن توسل بر تو، بال و پر گرفت
گشت راحت از عذاب و زندگی از سر گرفت
تا سلام خلق را آرد برایت، یا حسین
کیستی؟ ای آفرینش آمده حیران تو
جملهی آزاد مردان، طفل ابجد خوان تو
طیر و وحش و جنّ و انسان و ملک، گریان تو
دستگیر بی کسان! دست من و دامان تو
ز ابتدا احسان و لطفت بوده عادت، یا حسین
تو شهادت را نمودی روز اول، انتخاب
تا شفیعِ امّت جدّت شوی، یوم الحساب
حق به صلبِ تو، امامت را نهاد، ای مستطاب
هر دعا گردد به تحت قبهی تو مستجاب
ای قرین نام نیکویت با اجابت، یا حسین
جان به قربانت که از رحمت، خدای لاینام
کرده جسم زائرت بر آتش دوزخ، حرام
طوف قبرت برتر است از طوف، در بیت الحرام
بس که در درگاه حق داری مقام و احترام
هر کسی شد بندهی تو، یافت عزّت، یا حسین
ای شهید تشنه لب، ای حبّ تو آب حیات
ای که باشد مهر زهرا مادرت، آب فرات
بین که ما غرقیم در دریای رنج و مشکلات
کن سوار از لطف خود ما را به کشتیّ نجات
جانب ساحل ببر ما را ز رحمت، یا حسین
مهدی زهرا که صبح و شب، بر او بادا سلام
یا لثارات الحسینش هست بر لب، در قیام
گیرد از خصم تو، آن منجیّ عالم، انتقام
ای که باشد خوردنِ هر خاک جز خاکت حرام
رازها بنهفته در این پاک تربت، یا حسین
ای که زیر سمّ مرکب، خُرد گشته پیکرت
ای که روی نیزه رفته تا چهل منزل، سرت
شکر لله، بودهام از خردسالی، نوکرت
نوکر خود را مران از در، به حق مادرت
در قیامت از غلامت کن شفاعت، یا حسین
ای مزارت قبلهگاه عارفان در کربلا
بر تو خون گریید چشم آسمان در کربلا
از کرم، هر اربعین، ما را رسان در کربلا
#ایزدی را باز هم کن میهمان در کربلا
تا بخواند روضه در صحن و سرایت، یا حسین
همدان
چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۰ خورشیدی
۳ ذی الحجه الحرام ۱۴۴۲ قمری
🔷 باتشکر از خادمه الرقیه علیهاالسلام خانم ز. ایزدی بابت تایپ اشعار.
📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔۴ http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔶 #اشعار_محرم_الحرام
🔷 #دهه_عاشورا
🔶 #هلال_ماتم
🔷 #یا_اباعبدالله_الحسین_علیهالسلام
( زبانحال فرزندان مسلم بن عقیل علیهمالسلام با حارث ملعون )
#رحم_کن
حارثا! بر دیدگانِ اختر افشان، رحم کن
گر امیدِ رحمتت باشد ز رحمان، رحم کن
ابتدا دادی امان کز نام ما آگه شوی؟
بی مروّت! پس چه شد آن عهد و پیمان؟ رحم کن
ما در این خانه نمک خوردیم از خوانِ شما
هر چه باشد میزبانی تو، به مهمان، رحم کن
با یتیمان مهربان بودن بُوَد دستورِ دوست
قهر را بگذار و طبق نصّ قرآن، رحم کن
پایههای عرش میلرزند از آهِ یتیم
کن حذر ز این کینهورزی، بر یتیمان، رحم کن
گر کشیم آهی، بسوزد خرمنت ز این صاعقه
سینهی را ز بیدادت مسوزان، رحم کن
ما مسلمانیم و مسلم زاده امّا بیکسیم
گر مسلمانی، تو بر حال مسلمان، رحم کن
هست ما را نسبتی، با رحمت للعالمین
یاد آور حرمتش، بر ما ز احسان، رحم کن
قلب ما رنجیده از این اُمّتِ پیمان شکن
تو دگر ز این بیشتر ما را مرنجان، رحم کن
ما پناه آوردهایم اینجا به اُمّیدِ نجات
کشتی ما را شکست امواجِ طوفان، رحم کن
چشم بگشا، بین که از جور و جفای دشمنان
حال ما چون زلف ما باشد پریشان، رحم کن
روح خستی، دست بستی، دل شکستی، آه! آه!
بین به سیمِ رُخ روان صد دُرّ غلطان، رحم کن
هر چه خوبی کرد آن زن، تو بدی کردی به ما!
مرد باش و بر دو طفل خسته، یک آن، رحم کن
کرد از نان، سیرمان وز آبِ خوش، سیرابمان
گر ندادی نان، مَبُر از هیچکس نان، رحم کن
کس نَبُرّد سر ز مهمان، در کنار سفرهاش
گر تو را وجدان بُوَد، بر حُکمِ وجدان، رحم کن
ما پس از یک سال، رنگِ آسمان را دیدهایم
شادی ما را بدل بر غم مگردان،رحم کن
تازه از زندان، فراری داده زندانبانِمان
خانهی خود را مکن بر ما چو زندان، رحم کن
پشت بر کوفه، رویِ دل سوی یثرب داشتیم
بینِ ره گفتیم با خار مغیلان؛ رحم کن
نآمده از چاله بیرون، قعر چاه افتادهایم
نک ز کار خود، مکن ما را پشیمان، رحم کن
سختگیریها در این یک سالِ زندان دیدهایم
یک شب اینجاییم، امشب گیر آسان، رحم کن
لطف کن بر دو یتیمِ خردسال و بیپناه
بر سرشکِ ما در این شام غریبان، رحم کن
بارها بعد از پدر، در کوفه نیمه جان شدیم
از لب شمشیرِ تو آمد به لب جان، رحم کن
خاک را از خون ما رنگین مکن، ننگین مباش
گر که میخواهی امان از نارِ نیران، رحم کن
یا دو آقازاده را بفروش مانند غلام
یا که ما را زنده بر در نزد سلطان، رحم کن
گر که خواهی کُشت، ما را دِه امان بهر نماز
بر نماز آرندگان، ای نامسلمان! رحم کن
ای که گویی: در دل من رحم ننهاده خدا!
چون توان گویی به حق در پای میزان، رحم کن؟!
گر کُشی ما را، کِشی خود را به گرداب بلا
دستِ کم بر خویش، ای شاگرد شیطان! رحم کن
ثبت در تاریخ گردد قصّهی بیدادِ تو
ننگ خود را چون توانی کرد پنهان؟ رحم کن
از برای چند سکه زر، سر از کف میدهی
سود از این سودا نخواهی بُرد، بر جان، رحم کن
بارالها! حرمت اولاد مسلم، روز حشر
گرچه باشد #ایزدی آلوده دامان، رحم کن
همدان
دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۳ خورشیدی
۴ جمادی الاول ۱۴۳۶ قمری
شب میلاد حضرت زینب کبری علیهاالسلام
🔷 با تشکر از خادمه الرقیه علیهاالسلام خانم ز. ایزدی برای تایپ اشعار.
📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔۴ http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔶 #اشعار_محرم_الحرام
🔷 #حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
🔶 #شعر_داستانی
🔷 #شهدای_کربلا
🔶 #شهدای_بنی_هاشم
🟢 #حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام_شماره_۳
🟡 #کد_شعر_عاشورایی_۰۰۰۳_۱_۷۲
﴿ ذکر مصائب حضرت علی اصغر علیه السلام ﴾
« جنایت بیل داران در کربلا »
به نام آنکه پدیدار کرده لیل و نهار
دوباره روح دهد، بر درختها به بهار
همان که قادرِ مطلق، همان که قهّار است
اگر چه داده به ما اختیار، جبّار است
بیا برادر من! روی کن تو بر تاریخ
حرامیانِ ستمکار را نما توبیخ
پس از قضیهی کرب و بلای محنت بار
خروج کرد به خونخواهی حسین، مختار
سرانِ لشکر کفّار را تمام گرفت
ز قاتلینِ جفا پیشه، انتقام گرفت
حکایت است که روزی، روایتی بشنفت
به خشم آمده و با « ابی خَلیق » بگفت
شنیدهام سرِ اصغر ز تن جدا کردند
به روی نیزه زدند و بر او جفا کردند
مگر نه اینکه به خاکش سپرده بود امام
به پشت خیمه گهِ خود به احترامِ تمام
بگو چگونه فتنهای تحقّق یافت؟
بگو کدام ستمکار، قبر او بشکافت؟
جواب داد که فردای روز عاشورا
بگفت حرملهی دون به ابن سعدِ دَغا
الا امیر! ببین، بینِ لشکرت سرمست
هر آنکه کشته کسی را سرش گرفته به دست
که آوَرَد سرِ وی را برای ابن زیاد
به رسم جایزه او را دهند، سکّه زیاد
بنا به حکمِ تو، من نیز یک نفر کُشتم
خلاصه دستِ خودم را به خونش آغشتم
حسین، خون وی، افشاند جانبِ افلاک
تن مطهّرِ او را سپرد بر دلِ خاک
کنون چگونه سرش را به دست آرم من؟
برِ امیر، میان طبق گذارم من؟
نمود امر، عمرِ سعد بر اَبو ایّوب
که زیر و رو بکند خاک خیمهگه را خوب
بسیج گردد، با خیلِ بیل دارانش
که تحتِ فرمان هستند و جزء یارانش
ز خاک تیره، قنداقه را برون آرند
به دست حرملهی کینه توز، بسپارند
روان شدند، سوی خیمه گاه آن دونان
که بیدرنگ، اطاعت کنند از فرمان
ز زیر خاک نمودند خارج آن قنداق
که بود حرملهی بیحیا به آن مشتاق
برای آنکه بگیرند سکه افزونتر
ز شیرخواره بریدند آن جماعت، سر
به پیش دیدهی افرادِ خانوادهی وی
تنش به خاک نهادند و سر زدند به نی
بگو به خلق، تو ای « #ایزدی » به دیدهی تر
از آنچه کرد به آل پیامبر، آن لشکر
همدان
شنبه ۵ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی
۱۴ شعبان ۱۴۴۵ قمری
📚 سید عبدالله حسینی دشتی؛ باب الحوائج حضرت علی اصغر علیه السلام؛ صفحه ۱۶۳.
به نقل از:
📚 محمد واعظ قزوینی؛ ریاض القدس؛جلد ۲؛ صفحه ۱۰۴.
ایضاً:
📚شیخ علی فلسفی؛ نهضت حسینی؛ صفحه ۳۴.
🔷 با تشکر فراوان از مداح اهل البیت علیهم السلام آقای مهدی خدابندهلو برای تایپ این ابیات و سپاس از عزیزانی که با نیت تعجیل در فرج، این سروده را در بین دوستان آل الله، نشر میدهند.
📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔۴ http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔶 #اشعار_محرم_الحرام
🔷 #حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
🔶 #شعر_داستانی
🔷 #شهدای_کربلا
🔶 #شهدای_بنی_هاشم
🟢 #حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام_شماره_۴
🟡 #کد_شعر_عاشورایی_۰۰۰۴_۱_۷۲
پدر را بزنم یا پسر را؟!
به نام خدای حسین شهید
خدایی که کرب و بلا آفرید
حسین، عبدِ او، خلق، عبد الحسین
به حیرت، ز ایثارِ او، نشأتین
به پاسِ همان عهدِ صبح اَلَست
ز فرزندِ دلبندِ خود دیده بست
عزیز علی، زادهی فاطمه
فدای خدا کرد، یاران همه
ز کف داد حُر و حبیب و بُریر
همی عابس و جُون و مسلم، زُهیر
پس از آن همه گل، یکی غنچه داشت
پیِ پیشکش، در طبق، بر گذاشت
تو گویی که گفت: ای ز جان خوبتر!
ز فرزند دلبند محبوبتر
فدایت شدند، اهل و انصار من
جز این غنچه نَبْوَد به گلزار من
به حقّ رسول و ولیّ و بتول
تو کوچکترین هدیهام کن قبول
ز شبلِ علی، شیرِ پروردگار
کریمانه بپذیر، این شیرخوار
به الطافِ دلدار، چون دل سپرد
چو قرآن، علی را سر دست برد
شدی شیر حق پیشتر، بیشتر
به قومِ ز شیطان کج اندیشتر
به قدری که مقدور شد بر همه
نظر بر لبِ کودک فاطمه
بگفتا: به من گر ندارید رحم
که وصفش بُوَد خارج از فهم و وهم
مرا بر سر، از لطف، منّت نهید
بر این طفلِ بیشیر، آبی دهید
مبادا مبادا که حاشا کنید
تلظیّ او را تماشا کنید
بُوَد وقت تنگ و نشاید درنگ
ندارد به رخ، این خوش آهنگ، رنگ
ستانیدش از من، جوابش دهید
به دست خود، ای قوم! آبش دهید
ز بس بینشان بود کم فاصله
ز دیدارِ لبهاش شد ولوله
یکی گفت: خوب است رحم آوریم
بر این طفلِ بیشیر، آبی بریم
یکی گفت: لب تشنهاش میکُشیم
به سرنیزه یا دشنهاش میکُشیم
یکی گفت: بر عترت بوتراب
نباید که یک قطره هم داد آب
چو این صحنه را دید بن سعدِ دون
ز حق شد مریضیّ قلبش فزون
همی خشمگین گشت و بی فاصله
صدا زد: کجایی؟ بیا حرمله!
ببین سبطِ یاسین، به یک شیرخوار
درآورد از لشگرِ ما، دمار
بیاور کمان، تیر پرتاب کن
بیا طفلِ بیخوابِ او، خواب کن
به فرمانِ بن سعدِ دون، حرمله
بیامد پی حلّ این مسئله
نگه کرد مولا و فرزند را
به لبهای خشکیده، لبخند را
به حُکمِ امیرش چو آن بد گمان
سه شعبه نهادی ز کین در کمان
بگفتا به فرماندهی بد گهر
پدر را نشانه کنم، یا پسر؟!
بگفت: ای بهین تیراندازِ ما
که هستی تو همدست و همرازِ ما
نظر کن بر این کودکِ مه جبین
سپیدیّ زیرِ گلویش ببین
پسر را بزن تیر، چون بیگمان
ز داغش پدر را شود قد، کمان
دمی کز کمان، تیرِ برّان جهد
به قلبِ پدر، نقشِ داغی نهد
لذا زادهی سعد، فرمان دهد
پسر را بزن، تا پدر، جان دهد
چو تیر سه شعبه پرید از کمان
زمین سخت لرزید و هفت آسمان
جهان را به سر، خاک، یکسر نشست
چو بر حلق، آن تیر، تا پر نشست
سه شعبه حیا را به یک سو نهاد
گذشت از گلو، سر به بازو نهاد
پسر، روی دست پدر، جان سپرد
چو او جانِ شیرین به جانان سپرد
عدو را ز خود سخت، شرمنده کرد
پس از آن همه گریه، یک خنده کرد
ز خون گشت تر، لعل خاموش او
بریده شد، از گوش تا گوش او
پدر ریخت خونِ پسر بر فلک
رسانید بر عرش، آن را ملک
از آن خون که از آسمان هم گذشت
یکی قطرهاش بر زمین بر نگشت
بُوَد خونِ او نیز خون خدا
که از خونِ حیدر نباشد جدا
الا #ایزدی ، اصغر شیرخوار
شفیع است بر شیعه، روز شمار
همدان
جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی
۱۳ شعبان ۱۴۴۵ قمری
🔷 با تشکر فراوان از مداح اهل البیت علیهم السلام آقای مهدی خدابندهلو برای تایپ این ابیات و سپاس از عزیزانی که با نیت تعجیل در فرج، این سروده را در بین دوستان آل الله، نشر میدهند.
📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔶 #اشعار_محرم_الحرام
🔷 #حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
🔶 #شعر_داستانی
🔷 #شهدای_کربلا
🔶 #شهدای_بنی_هاشم
🟡 #حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام_شماره_۶
🟢 #کد_شعر_عاشورایی_۰۰۰۶_۱_۷۲
﴿ صلهی حضرت علی اصغر علیه السلام به روضه خوان ﴾
به نام خدا میگشایم زبان
که بر دوستان گویم این داستان
شده نقل از #شیخ_حسین، #عندلیب
همان عالم و روضه خوانِ نجیب
که از قول، آخوندِ ملّا علی
که بود اقتدایش به مولا علی
ز #معصومی ، آن مرجعِ اعلمی
که حیرانِ زُهدش شده عالمی
بفرمود: یک عالم روضه خوان
ز شهر همدان برفت از جهان
به منبر بسی داشت آن خوش شعار
توسل به شش ماههی شیرخوار
خلاصه، همه عمرش آن منبری
دلیی داشت پاک و علی اصغری
بدیدم به رویا که آن خوش سرشت
به باغی است، چون باغهای بهشت
بدیدم که او غرق در نعمت است
نصیبش همه راحت و رحمت است
در آن باغ زیبا، یکی قصر داشت
به خدمت در آن خادمانی گماشت
در آن گلستان، گل به هر رنگ بود
همی نور و نعمت، هماهنگ بود
به او گفتم: ای روضه خوان حسین
که میآمدت نان، ز خوان حسین
بگو بر تو این باغ و این خانه را
چنین زندگانیّ شاهانه را
که با عزتی، بیمثل دادهاند
به یمن کدامین عمل دادهاند؟
همی دیده بگشود او بر رُخم
همان لحظه فرمود در پاسخم
که این هدیهای از علی اصغر است
چه اصغر! که خود حجت اکبر است
چو من بارها روضهاش خواندهام
بر او اشک از دیده افشاندهام
مرا بر سر از لطف، منت نهاد
به دست خود این هدیه بر من بداد
الا « #ایزدی ! » دم ز اصغر بزن
بخوان روضه، بر سینه، بر سر بزن
بگو دشمنان کار او ساختند
به سویش ز کین تیر انداختند
ز سر بُرد تیر عدو، هوش او
همی ذبح شد گوش تا گوش او
حسینی که حیران او مانده صبر
بر آن شیر خواره، خودش کَند قبر
پس آن تشنه لب را به چشمی پر آب
به خاکش نهان کرد پیش رباب
همدان
جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی
۱۳ شعبان ۱۴۴۵ قمری
📚 سید عبدالله حسینی دشتی؛ باب الحوائج حضرت علی اصغر علیه السلام؛ صفحه ۱۷۶.
🔷 با تشکر فراوان از مداح اهل البیت علیهم السلام آقای مهدی خدابندهلو برای تایپ این ابیات و سپاس از عزیزانی که با نیت تعجیل در فرج، این سروده را در بین دوستان آل الله، نشر میدهند.
📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔۴ http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔶 #اشعار_محرم_الحرام
🔷 #حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
🔶 #شعر_داستانی
🔷 #شهدای_کربلا
🔶 #شهدای_بنی_هاشم
🟢 #حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام_شماره_۷
🟡 #کد_شعر_عاشورایی_۰۰۰۷_۱_۷۲
﴿ توسل به مظلومترین شهید عالم ﴾
بار دگر از لطف حق، لب باز کردم
با نام رب العالمین، آغاز کردم
تا نام او بُردم، دلم آرام گردید
آسوده قلبم از غم ایام گردید
میخواهم اکنون با عزیزان راز گویم
این داستان با دوستانم، باز گویم
چندین نفر از مومنینِ با ولایت
گشتند اسیرِ مشکلاتی بینهایت
با یاد مهدی که امام انس و جان است
محرم به راز شیعیان، صاحب زمان است
در مسجد سهله، شبی بیتوته کردند
تا حاجت خود را گرفته، باز گردند
هر یک از آنها گوشهای گرم دعا شد
با کبریا شد، دور از کبر و ریا شد
سرگرمِ اعمالی که بُد معمول بودند
بر استغاثه تا سحر، مشغول بودند
در بیتِ رب، با حسرتِ ارباب رفتند
بعد از دعا از خستگی در خواب رفتند
یک تن از آنها دید خواب مصطفی را
آن اسوهی صدق و صفا، مهر و وفا را
گفته: ای که عالی رتبه، ز امرِ ذوالجلالی
بر گو جواب از مرحمت، دارم سوالی
بهر رهایی از شدائد با توکل
از جان و دل، بر چه کسی جویم توسل؟
تا از گرفتاریّ و خیلِ مشکلاتم
پروردگارم زودتر بخشد نجاتم
در پاسخ او، عقل کل، ختم رسل گفت
یک نکته کَش با گوش دل بایست بشنفت
فرمود: بر آن کاو عزیز دادگر بود
بر آن شهیدی کز همه مظلومتر بود
آن شخص، بار دیگر از ختم رسالت
پرسید: کای بر سر تو را تاجِ جلالت
ما را، ز شأن و رتبهی ایشان خبر نیست!
بین شهیدان از همه مظلومتر کیست؟
« یس » که دور از رجس و نقص و عیب باشد
دانای اسرارِ شهود و غیب باشد
گفت: از شهیدانی که جانبازی نمودند
سر باختند، آنگه سرافرازی نمودند
بیش از همه در نزد حیّ داور من
مظلومتر باشد علیّ اصغر من
یار حسین من، همان طفل رضیع است
کاو شیعیان را در صف محشر، شفیع است
با چاره ساز آن دم که در راز و نیازید
این شیرخواره را شفیع خویش سازید
شد مُهر مِهرش در تمامِ دهر رایج
بحر النّتایج باشد و باب الحوائج
ای « #ایزدی » از بهر حل مشکلاتت
رو بر علی اصغر نما، بخشد نجاتت
با صدق نیت کن بر او مرثیّه خوانی
وز دیدگان، پیوسته کن گوهر فشانی
یاد آور از آن دم که لبهایش ترک داشت
لب بر لبش با گریه، ثارالله بگذاشت
بگرفت دست حق، به روی دست او را
با دشمنان آغاز کرد این گفتگو را
فرمود: بر فرزند من، رحمی نمایید
بهر تماشای لبش چشمی گشایید
این شیرخوارِ تشنه کامِ ما ببینید
دارد تلظّی میکند، او را ببینید
اما به طفل شیرخوار، آبی ندادند
بر ظلمتِ دل، نورِ مهتابی ندادند
از ابن سعدِ دون، همین تدبیر آمد
که حرمله از حُکمِ او با تیر آمد
چون در کمان آن دیو سیرت، تیر بگذاشت
گویی به حلق آسمان، شمشیر بگذاشت
تیر سه شعبه، حلق شش ماهه، هدف کرد
خونِ گلو، آن تشنگی را برطرف کرد
تیر آمد و بُرد از سرش هوش علی را
بنمود ذبح از گوش تا گوش علی را
کشتند کودک را گروهی بیعدالت
مولا کشید از مادرِ اصغر، خجالت
همدان
یکشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳ خورشیدی
نیمه شعبان ۱۴۴۵ قمری
📚 سید عبدالله حسینی به دشتی؛ باب الحوائج حضرت علی اصغر علیه السلام؛ صفحه ۱۷۶.
به نقل از:
📚 دست خط واعظ محترم حاج شیخ علی آسوده.
🔷 با تشکر فراوان از مداح اهل البیت علیهم السلام آقای مهدی خدابندهلو برای تایپ این ابیات و سپاس از عزیزانی که با نیت تعجیل در فرج، این سروده را در بین دوستان آل الله، نشر میدهند.
📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #حضرت_رقیه علیها السلام
🔹 #مرد_یهودی...
🔹 #توسعه_حرم_حضرت_رقیه
امشب دلم گرفته ، دارد هوای دیگر
کشتیّ جان سپردم بر ناخدای دیگر
کز موج غم رساند دل را به جای دیگر
در ساحل ولایت دیدم صفای دیگر
تر کام خشک خود را از جام عشق کردم
با ذکر «یا رقیه» یاد دمشق کردم
او بر خدا حبیبه ، دردانة حبیب است
درد آشنا ولیکن در شام غم غریب است
این دختر سه ساله بر درد ها طبیب است
در دیده ها بُود نور ، بر قلب ها شکیب است
گیرد قرار هر دل با ذکر یا رقیه
حل می شود مشاکل با ذکر یا رقیه
ای گوهر یگانه ، یا حضرت رقیه
ای خرده تازیانه ، یا حضرت رقیه
مظلومة زمانه ، یا حضرت رقیه
ما را بُود ترانه ، یا حضرت رقیه
گوییم بر یزید و آل اُمیّه لعنت
بر هر کسی که آزرد قلب رقیّه لعنت
این دخترک زمانی کنج خرابه غمناک
شبها گرسنه می ماند سر می گذاشت بر خاک
اکنون که بقعه دارد از لطف ایزد پاک
گلدستة حریمش سر می کشد به افلاک
امروز بارگاهش بر اهل دل مطاف است
بر گِرد گنبد او خورشید در طواف است
نقل است روزگاری خدّام راست گفتار
کردند شُور و گفتند : نَبود چنین سزاوار
این بقعه تنگ باشد ، از بهر خیل زوّار
باید به پای خیزیم ، دست آوریم در کار
گر مرقد مطهر ، قدری وسیع گردد
شاید حسینِ زهرا ما را شفیع گردد
از صدق فکر این کار در سر چو پروریدند
بس رازها شنیدند ، بس معجزات دیدند
یک نقشة اساسی بهر حرم کشیدند
هر خانه ای که می بود در طرحشان خریدند
جز ملک کوچکی که بُد خانه ای قدیمی
آن خانه صاحبی داشت ، با مذهب کلیمی
وقتی که آن یهودی آگاه شد ز اسرار
گفتا : به مذهب من شایسته نیست این کار
گفتند : از لجاجت ، ای مرد دست بردار
چندین برابرش نقد بستان و خانه بسپار
گفتا که : با رقیه من هیچگه نجوشم
هرگز به خاطر او چیزی نمی فروشم
آن مرد رفت و چندی بگذشت از این قضایا
شد حامله زن او ، بُردش برِ اطبّا
خواندند آیة یأس در گوش مرد آنها
گفتند : مادر و طفل خواهند شد ز دنیا
شد بر روی یهودی یکباره بسته درها
چون بود دودمانش در معرض خطرها
تحت مراقبت ها بگذشت همسر خویش
بودش به جسم رعشه ، در سر هزار تشویش
بنهاد سوی منزل با قلب خسته پا پیش
قبر رقیه را دید ، در راه با دل ریش
انداخت سر به زیر و آمد برِ رقیه
بگشود دستِ حاجت در محضرِ رقیه
گفت : ای رقیه خاتون من گشته ام گدایت
با صد هزار اُمّید در می زنم سرایت
گر این گره گشاید سر پنجة عطایت
آن خانه نیست قابل ، جان می دهم برایت
آنجا دخیل بست و بگریست تا سحرگاه
خانه نرفته برگشت پیش عیالش از راه
برگشت و دید دارد عمر دوباره یارش
نوزاد نازنینی پیداست در کنارش
هر دو صحیح و سالم دارند انتظارش
پرسید زن ز شوهر دیشب چه بوده کارش ؟
گفتا که گرمِ کاری جز این قضیه بوده
با او نگفت تا صبح ، پیش رقیه بوده
زن از برای شوهر گفت این سخن چو بلبل
کز لاله زار عرفان دیشب تو چیده ای گل
مضطر چو مانده بودی کردی بحق توکل
رفتی سوی رقیه ، جستی به او توسل
چون دید همسر او از رازها خبر داشت
پرسید راز را مرد ، زن نیز پرده برداشت
گفتا که ساعتی پیش ، بودم ز درد سرشار
آمد به دیدن من یک دختر نکو کار
گفتا : سلامتت را من خواستم ز دادار
فرزند تو ذکور است ، نامش حسین بگذار
گفتم که : چیست نامت ، ای نور هر دو عینم
گفتا : منم رقیه ، دُردانة حسینم
آری به درد عالم دارد دوا رقیه
بگشوده بر مریضان دار الشفا رقیه
ما بوده ایم از آغاز همراز با رقیه
هر جا شدیم مضطر گفتیم : یا رقیه
در مجلس عزایش با صدق دل نشستیم
از دور بر ضریحش صدها دخیل بستیم
یا حضرت رقیه درد مرا دوا کن
از مرحمت نگاهی بر حال این گدا کن
جانم به لب رسیده ، حاجات من روا کن
با کاروان مرا هم عازم به کربلا کن
ای آنکه از تو آید هر عقده را گشودن
بر « #ایزدی» عطا کن اخلاص در سرودن
❄️ این شعر سابقاً در کتاب #خورشیدهای #درخشان ( جلد اول اشعار آقای ایزدی ) چاپ شده بود، از آنجا که این کتاب، کمیاب شده و دوستان خواهان این شعر بودند، این شعر در کانال بارگذاری شد.
❄️ نشر برای خشنودی حضرت رقیه علیهاالسلام و تعجیل در امر فرج ولی عصر عجل الله فرجه
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔶 #اشعار_محرم_الحرام
🔷 #حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
🔶 #شعر_داستانی
🔷 #شهدای_کربلا
🔶 #شهدای_بنی_هاشم
🟢 #حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام_شماره_۹
🟡 #کد_شعر_عاشورایی_۰۰۰۹_۱_۷۲
{ گهواره خالی حضرت علی اصغر علیهالسلام در مجلس یزیدملعون }
به نام خدایی که عالم از اوست
ز آدم همی تا به خاتم از اوست
به نام خدایی که بخشنده است
همه گر بمیرند، او زنده است
خدای محمد، خدای علی
که بر اهل ایمان بُوَد خود ولی
خودش اکبر و حجّتش اصغر است
که اصغر به حق، حجّت اکبر است
علی اصغر، آن کودکِ شیرخوار
ز خونش یزیدِ لعین کرد خوار
علی، یکّهتازِ ستم سوزی است
پدر را سند، بهر پیروزی است
حسینی که خود حقِّ مطلق بُوَد
از او کرد اثبات، بر حق بُوَد
فروغِ چراغِ هدایت، علی است
یمِ رحمتِ بینهایت، علی است
به حقّ حق، این طفل، مظلوم بود
همه خلق گویند: معصوم بود
به قنداقه دستش اگر بسته بود
ز چشمش روان اشک پیوسته بود
ولیکن پدر را مددکار شد
به نهضت، بهین مُهرِ طومار شد
به شش ماهگی، راه صد ساله رفت
به معراج، با اشک و با ناله رفت
ببین سکّهاش باز، رایج بُوَد
عجب نیست، باب الحوائج بُوَد
صفای دعا و مناجات اوست
گرفتارها! باب حاجات اوست
علی، حاجتم را روا میکند
علی، دردها را دوا میکند
سرانگشت این طفل، عقده گشاست
به رگهای او، خونِ خون خداست
چو گل، عمر او گرچه کوتاه بود
سرش با سرِ باب، همراه بود
پس از قتل جانسوز مولا حسین
که از عرش آمد صدا: وا حسین!
اسیران غمدیدهی کربلا
سپردند رَه، سوی شامِ بلا
رسیدند در شام، شیون زنان
همه دست بسته، یکایک زنان
نهادند چون پا به بزم یزید
به نیشِ زبان، قلبِ ایشان گزید
در آن بزم، آل علی، رنج دید
یزید لعین، گرمِ شطرنج دید
برِ چشم اولاد ختمی مآب
به کف داشت پیوسته جامِ شراب
به لب شعر از کفر و الحاد داشت
که انکار قرآن زِ بیداد داشت
به لب، « لَیْتَ اَشْیٰاخیٖ » او را مدام
همی بود در پیش روی امام
اسیرانِ دلخونِ دشتِ بلا
در آن بزم دیدند طشت طلا
در آن طشت دیدند با شور و شین
سرِ اصغرِ شیرخوار و حسین
خدا داند آن دم به بزم شراب
چه بگذشت بر زینب و بر رُباب
نهادند در پیش آن بی تمیز
زِ اشیاء غارت شده چند چیز
سکینه عیان دید با مادرش
در آن بین، گهوارهی اصغرش
دَم از « وَیْلَکْ، اَیْنَ اَخي » زد شگفت
کشید آه! و « اَیْنَ ابْنَ اُمّی » بگفت
بگفت: ای برادر! علی اصغرم
الا! روشناییّ چشم ترم
زِ خواهر چرا پس جدا ماندهای؟
علی! نور عینم! کجا ماندهای؟
سرت پیش رویم به طشت طلاست
ولی پیکرت خفته در کربلاست
ببین خواهرت را ملالی بُوَد
کجایی ؟که گهواره خالی بُوَد!
نظر چون کنم سوی گهوارهات
به یاد آورم حنجر پارهات
سکینه چنان آه و افغان نمود
کز آن پایهی عرش، لرزان نمود
همه اهل مجلس، پریشان شدند
شنیدند مرثیّه گریان شدند
الا « #ایزدی ! »، شیرخوار حسین
که باشد مزارش، مزار حسین
شفیعِ همه خلق، در محشر است
به فلکِ نجاتِ بشر، لنگر است
همدان
یکشنبه ۶ /۱۲ /۱۴۰۲ خورشیدی
۱۵ شعبان ۱۴۴۵ قمری
📚 سید عبدالله حسینی دشتی؛ باب الحوائج حضرت علی اصغر علیه السلام؛ صفحه ۱۵۸.
به نقل از:
📚 ابراهیمزاده سرابی؛ رهنمای سعادت؛صفحه ۲۹۲.
📚 حاج شیخ علی فلسفی؛ صفریّه؛جلد ۲-۱؛ صفحه۱۷۰.
عبارت حضرت سکینه علیها السلام:
«وَیْلَکْ! اَیْنَ اخیٖ؟ اَیْنَ ابْنُ اُمّی؟ اَیْنَ نُورُ عَیٰنیٖ؟ اَیْنَ صاحب هٰذَا المَهْد؟ ... »
🔷 با تشکر فراوان از مداح اهل البیت علیهم السلام آقای مهدی خدابندهلو برای تایپ این ابیات و سپاس از عزیزانی که با نیت تعجیل در فرج، این سروده را در بین دوستان آل الله، نشر میدهند.
📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔶 #اشعار_محرم_الحرام
🔷 #حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
🔶 #شعر_داستانی
🔷 #شهدای_کربلا
🔶 #شهدای_بنی_هاشم
🟢 #حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام_شماره_۱۰
🟡 #کد_شعر_عاشورایی_۰۰۱۰_۱_۷۲
﴿ مسلمان شدن زن مسیحی به برکت حضرت علی اصغر علیه السلام ﴾
با نام یاد آنکه رب العالمین است
عبدش بود طاها، رسولش یاء و سین است
او بر محمد داده حکم خاتمیّت
داده به ما قرآن و عترت را امانت
ما شیعهی حیدر، عزادار حسینیم
او شیعیان را یار و ما یار حسینیم
باشد یَم احسان و لطفش بینهایت
فُلک نجات خلق و مصباح هدایت
در « #الوقایع_و_الحوادث » ماجرایی
بنوشته« #مَلْبُوبی » که دارد نکتههایی
در هند، جمعی بانوانِ شیعه با هم
در خانهای کردند بر پا بزمِ ماتم
بزم عزا بر زادهی زهرا گرفتند
بر سر زدند و ذکرِ واویلا گرفتند
در خانهی همسایهها بانگ عزا رفت
نورِ وجودِ خامس آل عبا رفت
از اهل آمریکا، زنی در آن محل بود
که نکته سنجیهای او، ضرب المثل بود
گر چه مسیحی بود اما در حقیقت
میکرد خم، سر از تواضع بر حقیقت
وقتی شنید آن روضهها قلبش جلا یافت
کلّ وجودش، رنگ و بوی کربلا یافت
پرسید: این بزم عزا بهر که باشد؟
این ضجهّهای جانگزا، بهر که باشد؟
گفتند: گر ما شیعیان را شور و شین است
در ماتم فرزند پیغمبر، حسین است
هر چند او را از جفا لب تشنه کشتند
با نیزه و شمشیر و تیر و دشنه کشتند
نک چهارده قرن است نامش زنده باشد
آری حسین بن علی، پاینده باشد
زن با حسینِ تشنه لب تا آشنا شد
ظرف دلش لبریز از نور خدا شد
بگرفت اذن از شیعیان، در روضه آمد
تا بشنود از غربت آل محمد
چون از علی اصغر برایش روضه خواندند
تا پشت خیمه با رباب او را کشاندند
گفتند: عمرِ او، فقط شش ماه بوده
مانند گلها عمرِ او کوتاه بوده
گفتند: آهش پرچمی افراشته بود
گفتند: لبهایش ترک برداشته بود
گفتند: بابش حرف دل با اشقیا گفت
فریاد زد: « مُنّوا عَلَی بْن المصطفی » گفت
گفتا: اگر من مجرمم، او بیگناه است
این کودکِ بیشیر را حالی تباه است
رحمیکنید این طفل را سیراب سازید
لبهای خشکش آشنا با آب سازید
اما به جای رحم بر آن طفلِ خاموش
با تیر ذبحش کرد دشمن گوش تا گوش
هر چند در دشتِ بلا، آبی ننوشید
خون از گلوی کوچکش چون چشمه جوشید
بابا نظاره کرد حلق اصغرش را
بر آسمان پاشید خون حنجرش را
بانوی آمریکایی از این غم فغان کرد
گریه پس از بشنیدنِ این داستان کرد
آنگاه کرد از عالمانِ شیعه تحقیق
اسلام ناب شیعیان را کرد تصدیق
گفتا: در این مکتب، حقیقت جلوه کرده
ایمانِ کامل در شهادت جلوه کرده
گفتا: نَبُد گر مکتب او را حقیقت
گر بندهی سرمد نبود او با حقیقت
اهل و عیالش را چرا همراهِ خود بُرد؟
طفل رضیعش را به دستِ تیر بسپرد!
کاری که او کرده، فقط بوی خدا داشت
از خود سفر با عترتش سوی خدا داشت
من با حقیقت آشنا گشتم از امروز
من پیرو آل عبا گشتم از امروز
ز این بیشتر، در حالِ مشتاقی نمانم
یک لحظه هم بر کفرِ خود باقی نمانم
اِبن و اَب و روح القدس را بُرد از یاد
دل بر امام سوّمِ ما شیعیان داد
آنگه شهادت داد از روی درایت
هم بهر توحید و نبوت، هم ولایت
بگذشت از تثلیث و یکتا را پرستید
تنها خداوندِ توانا را پرستید
سوی مسیر راست، از بیراهه گردید
یکتاپرست از روضهی شش ماهه گردید
این آخرین غنچه به گلزار حسین است
خون گلویش مُهرِ طومار حسین است
اسلام را جانبازی او زنده کرده
وقت شهادت جای گریه، خنده کرده
یعنی که ما هستیم اهل استقامت
باشد شهادت در نگاهِ ما کرامت
این کودک شش ماهه، شمشیر خدا بود
میخورد شیرِ مادر و شیرِ خدا بود
با او حسین از ما سوا الله دلبری کرد
از او گذشت و خلق را روشنگری کرد
ای #ایزدی با این پدر، با این پسر باش
آسوده دل از روزگارِ پُر خطر باش
این شیرخواره، ناامیدان را امید است
نام علی اصغر به هر قفلی کلید است
همدان
یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ خورشیدی
۸ شعبان ۱۴۴۵ قمری
📚 سید عبدالله حسینی دشتی؛ باب الحوائج حضرت علی اصغر علیه السلام؛ ص ۱۸۸.
به نقل از:
📚 «الوقایع و الحوادث» محمد باقر ملبوبی؛ جلد ۳؛ صفحه ۹۸.
🔷 با تشکر فراوان از مداح اهل البیت علیهم السلام آقای مهدی خدابندهلو برای تایپ این ابیات و سپاس از عزیزانی که با نیت تعجیل در فرج، این سروده را در بین دوستان آل الله، نشر میدهند.
📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔۴ http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #امام_سجاد علیه السلام
🔹 #پناه_آهو ...
دوش دیدم روایتِ چندی
در (( خرائج )) ز (( قطبِ راوندی ))
راوی آن امام باقر بود
که در او حلم و علم ، ظاهر بود
نقل کرده که حضرت سجّاد
کاو مُلقّب بُوَد به زینِ عباد
بود بنشسته در میانه ی جمع
همه پروانه در مَثَل او شمع
پس ز صحرا رسید آهویی
در دلش بُد ز غم ، هیاهویی
بهر سجّاد با دلی خسته
راز خود گفت آن زبان بسته
کرد پرسش کسی ز حجّتِ هو
که چه گوید به حضرتش ، آهو
داد پاسخ که او به صد اُمّید
شکوه آورده نزد من ز (( یزید ))
گویدم : پورِ آن لعینِ پلید
بچّه آهویی از پدر طلبید
حُکم کرد او شکارچی ها را
تا بگردند دشت و صحرا را
آنچه را خواسته ، کنند شکار
ببرندش به جانبِ دربار
روزِ بگذشته ، بچّه ی او را
کرده صیّاد ، صید در صحرا
بچّه آهو گرسنه است و اسیر
مادر ، آزاد و سینه اش پرشیر
دور مانده ز پاره ی جگرش
بر جگر ، هجرِ او زند شررش
خواهد اینک ز محضرِ سجّاد
که سفارش کنم بر آن صیّاد
آوَرَد باز ، بچّه آهو را
که دهد شیر ، مادرش او را
باز اگر خواستش ، زند قیدش
همرهِ خویشتن بَرَد صیدش
پس به فرمانِ سیّد سجّاد
شد شرفیابِ محضرش صیّاد
گفت او را امامِ جنّ و بشر
قصّه ی ماده آهویِ مضطر
باز فرمود : صیدِ خود ز وَداد
ساز آزاد و مادرش کن شاد
کرد صیّاد در جواب ، اظهار
که مرا نیست جرأتِ این کار
برسد این خبر اگر به یزید
دهد آزارم آن شرورِ پلید
لبِ مولا چو غنچه باز شکفت
بار دیگر ، شکارچی را گفت :
بچّه آهو بیار ، تا از شیر
مادر ، او را کند همین جا سیر
بعد ، بردار بچّه آهو را
هر کجا خواستی ببر او را
رفت صیّاد و صیدِ خود آورد
مادرش دید و سخت همهمه کرد
شیر دادش ز راهِ غمخواری
گشت اشک از دو دیده اش جاری
کرد اوضاعِ آهویِ دلگیر
در دلِ آن شکارچی ، تأثیر
حضرت ، این حال دید و با صیّاد
گفت : صیدت ببخش بر سجّاد
مرد صیّاد هم نمود قبول
تا شود شادمان ، عزیزِ رسول
بچّه آهو ز بند شد آزاد
مادرش شُکر گفت ، با دلِ شاد
سوی صحرا دمی که راهی بود
دم به دم ، بر لبش گواهی بود
که شما خاندانِ پیغمبر
مظهر رحمتید از داور
ز آن طرف هست بی گمان ، به یقین
(( خاندانِ بنی اُمیّه لعین ))
« #ایزدی » ُ پیروِ تبرّی باش
ساکنِ قلعه ی تولّی باش
این دو از پایه هایِ ایمانند
بالِ پروازِ هر مسلمانند
خواهی اَر شعرِ تو کند اعجاز
در سپهرِ سخن کنی پرواز
مدحتِ عترتِ پیمبر کن
لعن ، بر دشمنانِ ابتر کن
لعن ، از خلق و خالقِ منّان
تا قیامت به آلِ بوسفیان
ختم کن شعرِ خود به این کلمات
بر محمّد و آل او صلوات
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.