eitaa logo
AmirIzadiHamedani14 کانال حاج امیر ایزدی همدانی
451 دنبال‌کننده
97 عکس
407 ویدیو
6 فایل
نشر آثار و اطلاع رسانی جلسات امیر ایزدی همدانی
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المهدی، امدادم کند از غم ایام آزادم کند مهدی موعود، سرّ سرمد است خَلق و خُلقش، خَلق و خُلق احمد است آل یاسین انتظارش می‌کشند انتظار روزگارش می‌کشند هست از فرمان خلاق مبین دولت او، دولت مستضعفین آن یگانه یادگار عقل کل باشدش چندین شباهت بر رُسل آنکه باشد در همه عالم، وجیه هست بر موسی کلیم اللَّه، شبیه حضرت آدم عصایی خاص داشت یادگار از بهر اولادش گذاشت آن عصایی که نبودش هیچ عیب ارث از آدم رسیدی بر شعیب بعد از او هم نزد پاکان بوده است در کف موسی بن عمران بوده است آن عصای خاص، با این سرنوشت هست چوبش از درختان بهشت نقل گشته بهر موسی آن عصا این حوائج را نمودستی روا این عصا را بود در واقع دو سر نیزه آهن به رویش جلوه‌گر گر که موسی رو به صحرا می‌نمود در شبی که هیچ مهتابی نبود دو سر آن چوب چون نورافکنی می‌نمود از امر حق نور افکنی تا بدان جایی که چشمش دید داشت این عصا نوری چنان خورشید داشت هر زمان، در هر مکان، آن مستطاب خود مواجه بود با کمبود آب مشکلش را این عصا می کرد محو یک سرش در لحظه می‌شد مثل دلو بعد هم می‌یافت آنقدر امتداد تازه قعر چاه، آب آرَد زیاد هر زمان موسی بُدش میل غذا بر زمین یک ضربه می‌زد با عصا پس برون می‌شد غذا از بین خاک چه غذا؟ خوشرنگ و خوشبو، پاک پاک میل اگر بر میوه‌ای مخصوص داشت خلق می‌دیدند عصای خویش کاشت پس مبدّل می‌شدی بر آن درخت که به بارش میل ‌کرد آن نیک بخت در همان دم می‌رسیدی میوه‌اش پور عمران می‌چشیدی میوه‌اش جنگ گر می‌کرد با یک نابکار زین عصا دو مار می‌شد آشکار این عصا هر جا که راهی بسته بود با یکی ضربه مسیرش می‌گشود هر کجا می‌خواست آن عبد شکور تا کند از رودِ پُر آبی عبور این عصا با دست خود آن مستطاب در میان آب می‌میزد با شتاب پس ز اعجاز عصای آن جناب باز می‌شد راه خشکی، بین آب از دو سمت این عصای بی‌مثل گاه می‌نوشید شیر و گه عسل گر که موسی خسته می‌شد بین راه بر عصایش می‌نشست آن خیر خواه پس به مقصد می‌رساندش آن عصا که زبان باشد به وصفش نارسا گاه می‌دادی مسیرش را نشان گاه می‌گردید با او هم زبان گر به راهی در کمین، یک دزد بود چوب با موسی تکلّم می‌نمود آگهی می‌داد بر آن خوش ضمیر تا دهد آرام تغییرِ مسیر این عصا در دست موسای کلیم گاه گاهی گشت ثعبان عظیم زین عصا چون اژدها، موجود شد کلّ سحرِ ساحران نابود شد اژدها آن مارها بلعید و رفت سفره‌ی آن ساحران برچید و رفت هان! بدان ای شیعه اثنی عشر نقل گشته بس حدیث معتبر آن عصا اکنون به دست مهدی است آنکه او مشهور بر خوش عهدی است بهر موسی این عصا هر کار کرد بهر مهدی باز هم تکرار کرد این شباهت از زمان‌های قدیم خاص مهدی هست و موسای کلیم « » خواهد ببیند در عیان این عصا را در کفِ صاحب زمان بوسه بر خاک ره آن کس زند کاو درخت ظلم، از ریشه کند همدان سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۲ شعبان ۱۴۴۶ قمری علیه‌السلام فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ صفحه ۲۴۹. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه السلام 💐 بسم رب المهدی‌ام، ذکری نکوست شیعه را از یُمن مهدی آبروست مهدی موعود، ما را یاور است همچنان خورشید، ذرّه پرور است گرچه این خورشید باشد پشت ابر شیعه با شوق وصالش کرده صبر چون که آن گل رُخ نمایان می‌کند کلّ دنیا را گلستان می‌کند راستی می‌دانی آن ماءِ معین بس شباهت باشدش بر مُرسلین آنکه نزد انس و جان باشد وجیه ز این نظر بوده است بر موسی شبيه چون که موسی جانب میقات رفت در پی آوردنِ تورات رفت کرد با اصحاب و یاران گفتگو هرچه لازم بود گفتش مو به مو گفت: سی شب از شما هستم جدا وعده در میقات دارم با خدا هست هارون جانشین و جان من هست هر فرمان او، فرمان من هان! مبادا بنده‌ی شیطان شوید باز، دور از خالق سبحان شوید طاعت از خلاق هستی می‌کنید کس نبیند بت پرستی می‌کنید می‌روم تورات و تِبیان آورم کُلِّ ده فرمانِ یزدان آورم جانب میقات موسای کلیم رفت طبق حکم دادار حکیم الغرض آن وعده سی شب گذشت کس نمی‌داند به چه مطلب گذشت وعده‌ی میقات بر پایان رسید ناگهان از سوی حق فرمان رسید ای تو را یک عمر، با حق حشر و نشر بر ( ثَلاثین لَیله ) افزون گشت عَشر ده شب دیگر در این میقات باش میهمان خاصِ خوانِ ذات باش چون که خُلف وعده شد در بازگشت فتنه‌ی شیطان ز نُو آغازگشت باز دل‌ها بر بلا شد مُبتلا ساحری بگرفت از ایشان طلا در میان بوته آن زَر را گداخت تا یکی گوساله‌ی زرّین بساخت کرد شیطان از درون آن صدا مردمان را از خدا کردی جدا بر جماعت باب عصیان باز شد بت‌پرستی باز هم آغاز شد حق اگر در وعده‌اش تاخیر کرد بهر کار دیگری تدبیر کرد اینچنین از دوستداران خدا کرد گوساله پرستان را جدا ای برادر! ای که یارت مهدی است هستی و دار و ندارت مهدی است باش آگه گر خداوند غفور می‌کند تأخیر در امرِ ظهور مقصد از این کار باشد امتحان تا ببیند کردگار مهربان زاین جماعت کیست دلداری کند بر امام عصر خود یاری کند تا ببیند کیست در عَربُ و عَجَم در مسیر بندگی ثابت قدم چشم انتظار یار باش در هوای دولت دیدار باش دیدنش هر درد، درمان می کند گَبر و کافر را مسلمان می‌کند همدان سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۲ شعبان ۱۴۴۶ قمری فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ صفحه ۲۵۳. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المهدی، آرامت کند فارغ از غم‌های ایّامت کند مهدی موعود ما را رهنماست با همه بیگانگان هم آشناست درد را بی نسخه درمان می‌کند گر که نقصی بود، جبران می‌کند راز دانان، محو و مات راز او سرفرازانِ جهان سرباز او از شمارش بیش، منصب‌های اوست آب زمزم، تشنه لب‌های اوست مکه مشتاق قدم‌هایش بُوَد کعبه مات قد و بالایش بُوَد دوست دارد خاک پایش را مقام آرزو دارد هجر بر استلام کعبه می‌گردد به گرد قامتش رُکن‌ها دل بسته‌ی قد قامتش هجر اسماعیل، با سوز و گداز چشم بر او دوخته وقت نماز مروه از یُمنِ وجودش با صفاست طلعت او قبله‌ی اهل وفاست گر که حجّی هست، حجّ مهدی است با خدای کعبه او را عهدی است بسته پیمان نهضتی برپا کُند ریشه بیداد از عالم کَند اوست دارای صفات عقل کُل حضرتش دارد شباهت بر رسل او که بر امر خدا تسلیم بود ز این جهت مانند ابراهیم بود نص قرآن است کز حکم جلیل گشت اسماعیل همکار خلیل هر دو دل از غیر حق پرداختند کعبه را آباد کرده، ساختند روزها پی در پی آن نیکو سیر کرد یاری از دل و جان یار پدر برد بالا پایه‌های کعبه را ساخت از نو جای پای کعبه را وقت آن گردید، کاندر جایگاه نصب گرداند همان سنگ سیاه که زمانی بُد سپید و سرنوشت بر زمین آوردش از باغ بهشت پس ز کوه بوقبیس آمد ندا یک امانت در زمین دارد خدا کوهِ سرافراز، از حُکم جلیل آن حجر تحویل داری بر خلیل با دلی آرام آن آزاد مرد سنگ را در جایگاهش نصب کرد پس طوایف را بدون اختلاف خواند از بهر طواف و اعتکاف در بحارش بی‌شکّ و ریب گفته : گفتا صادق آن دانای غیب چون به پا خیزد امام مُنتظر مُنهدم سازد حرم را سر به سر باز سازد کعبه را آن مهرکیش تا رساند بر اساس و اصل خویش نصب می‌گردد حجر با دست او هست می‌بخشد حرم را هست او پس به اذنش بی‌خلاف و اختلاف راه می افتد طواف و اعتکاف کعبه هم با چشم زار مانده همچون شیعیان چشم انتظار تا ببیند کِی امامِ نیک نام سر دهد از کعبه فریاد قیام قلب‌ها را مُهر هم عهدی زند از حرم بانگ اَنا المهدی زند اِنَّ جَدیّ اَلحسین از بَر کُند گریه بر آن پیکر بی سر کند گاه گوید جدّ من لب تشنه بود بر گلویش ردّ تیغ و دشنه بود گاه گوید جدّم عریان مانده بود زیر تازه نعلِ اسبان مانده بود اصفهان کوهپایه پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۴ شعبان ۱۴۴۶ قمری عجل‌الله‌فرجه فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ صفحه۲۲۲. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
39.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰شعرخوانی و تشرف آیت الله العظمی قدس سره به 🔹️انتشار برای اولین بار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المنتظر، یار آمده مژده‌ی دیدار و دلدار آمده شام هجران رو به پایان آمده صبح وصل روی جانان آمده مهدی موعود، مولای من است اعتبار و دین و دنیای من است کار شیعه طبق میل او بُوَد هرچه دارم از طفیل او بُوَد حق به یمن او، به ما روزی دهد در مصاف کفر، پیروزی دهد در وجود وی به غیر از خیر نیست شیعه را اُمّید خیر از غیر نیست آن امام انس و جان، جان جهان بی تشابه نیست با پیغمبران او که از حق لایق تجلیل بود ز این جهان مانند اسماعیل بود چون به فرمان خداوند جلیل هاجر و فرزند پاکش را خلیل فصل گرما در زمین مکّه بُرد بازگشت و آن دو را بر حق سپرد هاجر پاکیزه دامان خسته بود دل به الطاف الهی بسته بود در بیابان بی غذا بی‌آب بود طفلش اسماعیل هم بی تاب بود طفل را بگذاشت بر روی زمین رفت آرَد آب بر آن نازنین دید هاجر، دیگر از سوز عطش هست نوزادش به حال ضعف و غش الغرض، هر سو به بی‌تابی روان گشت آن مادر، پیِ آبی روان سمت مروه از صفا می‌دید آب می‌دوید و حاصلش بودی سراب گاه می‌آمد به سوی کودکش تا ببیند وضع طفل کوچکش گاه تا مروه دویدی از صفا تا صفا گه باز می‌گشت از وفا هفت بار این ماجرا تکرار شد ضجه‌های طفل هم بسیار شد مادر مضطر سوی فرزند رفت در کنار کودک دلبند رفت دید آن دردانه‌ی زیبا جبین پاشنه‌ی پا را بکوبد بر زمین دید از آنجایی که او پا را زده چشمه‌ی آبی به جوشش آمده از زمین جوشید ز امر ذُوالجلال چشمه آبی گوارا، بس زُلال مادرش فریاد زد ( ) بایست شاد شد چون دید جاری زندگیست بس حوادث یافته گرچه بُروز چشمه زمزم نخشکیده هنوز این طراوت در خور تجلیل بود هدیه‌ی سرمد به اسماعیل بود راستی، مکه به آن محتاج بود بهترین سوغاتی حجّاج بود ای برادر! حضرت صاحب زمان ز زمین بس چشمه‌ها کرده عیان در زمان غیبت و عصر ظهور دارد این اعجاز آن دریای نور گر عصا بر سنگ کوبد یا زمین جوشد از آن چشمه ماءِ معین ز آب چشمه پیشوای مِهر کیش آب نوشانَد به هم‌کیشان خویش صد چون زمزم زیر پای مهدی است عالم هستی گدای مهدی است ( ) تشنه‌ی دیدار باش از دل و جان یار آن دلدار باش بسکه هاجر بر خدا وابسته بود دل به لطف حیّ سرمد بسته بود سختی بسیار را بر جان خرید صحنه‌هایی عارفانه آفرید سال‌ها در غربتِ مکه بماند از پدر دور آن پسر را پروراند چون جوان گردید آن طفل ملیح خواست اسماعیل را یزدان، ذبیح پس خلیلش با دلی آگاه بُرد در منی با خود، ذبیح الله بُرد منّتی حق بر سرِ ایشان بهشت گفت پیکش قوچی آرَد از بهشت قوچ، قربانی شد اما آن جوان با پدر شد جانب خانه روان ریشه کن هر درد و هر غم ساختند کعبه را با یاری هم ساختند چونکه دیوار حرم، ترمیم کرد خود حجر را نصب، ابراهیم کرد الغرض، حاجی گر از صدق و وفا هفت سعی از مروه دارد تا صفا گام اگر مردانه در میدان زده هفت نوبت سنگ بر شیطان زده کار این حاجی که حق باور بُوَد یادگار قصه‌ی هاجر بُوَد گر به قربانگاه، قربانی برد خود ذبیح الله را یاد آورد بارالها! بعد از امر فرج قسمت چشم انتظاران ساز، حج شیعه را مقرونِ پیروزی نما حجّ ابراهیمی‌اش روزی نما اصفهان کوهپایه پنجشنبه ۲۵بهمن۱۴۰۳ برابربا ۱۴شعبان ۱۴۴۶ عجل‌الله‌فرجه فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ صفحه ۲۲۶. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
28.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 💠 حاج علی آهی؛ پیرغلام متعهد 🔅 "یاد مرحوم آقای آهی (رحمة‌الله علیه) مدّاح متعهّد و پایبند و خیرخواه و پرتلاش را گرامی میدارم. 🔻بنده مرحوم آهی را از سالهای اوایل دهه‌ی ۴۰ می‌شناسم. در مشهد یک جمعی از مادحان اهل‌بیت آمده بودند و ایشان فعّال بود؛ البتّه آشنایی‌ای پیدا نکردیم امّا من ایشان را شناختم و دیدم؛ سالهای متمادی ایشان را از دور می‌شناختیم؛ بعد هم از نزدیک خدمت ایشان رسیده بودیم. خدا ان‌شاءالله درجاتش را عالی کند. 🔸به‌معنای حقیقی کلمه، پابند و متعهّد و علاقه‌مند و بخصوص نسبت به جامعه‌ی مدّاح دارای احساس تعهّد و مسئولیّت بود. و هر سال ما ایشان را در اینجا زیارت میکردیم. رحمت خدا بر او باد؛ خدا ایشان را بیامرزد؛ خدا ما را هم بیامرزد!" 📌 «رهبر معظم انقلاب اسلامی» 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المهدی‌ام، ذکر لب است ذکر بر لبم روز و شب است بارالها! خود ولیّ حق رسان آنکه باشد حجت مطلق رسان مهدی موعود، ما را سرور است رهروان راه حق را رهبر است بس شباهت‌ها که با پیغمبران دارد آن آرامش جان و جهان آنکه پیش دادگر باشد وجیه هست بر عیسی در این مورد شبیه بیست قرن از عمر عیسی گشته طی هست طول عمر مهدی همچو وی هر که را خواهد خدای مهربان عمر بخشد بیشتر از دیگران دشمنان گفتند: آن حق را حبیب کشته گردیده به بالای صلیب غافل از اینکه بُوَد بالای دار شخص دیگر از غذای روزگار خلق گویند: او بوده است آنکه خود خائن به عیسی بوده است چون یهودا بر گروه دشمنان کرد جای زاده‌ی مریم بیان با مسیحا تا کندشان روبرو دشمنان رفتند از دنبال او چون یهودا پا در آن منزل گذاشت گِرد آن مامور ها دشمن گماشت تا مبادا ز آن گروه بد شعار زاده‌ی مریم کند ناگه فرار پس یهودا گشت آن کاشانه را زیر و رو کردی تمام خانه را گرچه با دقت به هر سویی شتافت از مسیحا یک نشانی هم نیافت حق تعالی چهره‌ی آن بدنهاد تا درون خانه شد، تغییر داد کرد روی آن جفاجوی قبیح همچنان رخسار عیسایِ مسیح پس یهودا که خیانت کرده بود جای عیسی گفته بودی با یهود شد برون از خانه با روی صبیح بود رویش همچنان عیسی مسیح او که از این راز آگاهی نداشت گام در جمع یهودی‌ها گذاشت شد ز تقدیر خداوند قدیر خود یهودا بر یهودی‌ها اسیر داد پس تاوانِ آن جرم و گناه بر صلیب او را کشیدند اشتباه هر چه می‌گفتا که عیسی نیستم من یهودایم، مسیحا نیستم هیچکس حرف وِرا باور نکرد یاریِ آن خائن ابتر نکرد جان خود را باخت تنها و غریب با هزاران زخم، بالای صلیب لیگ عیسی را خدای مهربان زنده بردش بر فراز آسمان تا کنون در عرش دارد زندگی حق تعالی را نماید بندگی چون نماید مهدی زهرا ظهور آفرینش را کند دریای نور آن وزیر حضرت صاحب زمان باز گردد بر زمین از آسمان می‌نماید اقتدا آن سرفراز بر ولیّ عصر، هنگام نماز طبق نصّ خاصِ قرآن مبین هست زنده عیسیِ گردون نشین آن خداوندی که این عمر دراز بر مسیحا داد و کردش سرفراز می‌تواند بر امام انس و جان منجیِ کُلّ جهان، صاحب زمان از عنایت، عمر طولانی دهد آگهی ز اسرارِ پنهانی دهد طول عمرِ این امام و آن رسول هست در نزد خدا جویان قبول هر کسی این کار را انکار کرد گفته‌ی ابلیس را تکرار کرد آن دو می‌آیند یک روزی ز راه هست بر گفتارِ من، قرآن گُواه می‌رسد روزی که بر روی زمین هست بر پا دولت مستضعفین « » آن روزگاران دور نیست روز وصل دوستداران دور نیست همدان یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۷ شعبان ۱۴۴۶ قمری باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
10.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔺 توسُّل عجیب به امام زمان (عج) 👈 : در مسجد ارک، به حضرت ولی‌عصر (ع) متوسل شدم، بعداً فردی پیغام آورد که... 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 ذکر بسم الله، ذکری دلرباست قلب را آرامش از یاد خداست آن خداوندی که بر مومن ولی است بنده‌ی او هم محمد هم علی است مهدی موعود، در این روزگار هست از آن دو، یگانه یادگار دور از هر نقص و از هر عیب اوست پس بر او ایمان بیاور، غیب اوست سرّ سرمد او بُوَد ( لا رَیبَ فیه ) بر اولوالعزمی چو عیسی شد شبیه این دو را گرچه مکان در فرش بود سیرشان از لطف حق، تا عرش بود در پیِ رفتن بُوَد، باز آمدن بین هم‌کیشان سرافراز آمدن داشت از آغاز چون طفلی حسود کینه‌ی فرزند مریم را جای حبّ، بس بغض عیسی داشتند نقشه‌ی قتل مسیحا داشتند آن پیمبر، کاو بُوَد فرزانه‌ای بود با یاران خود در خانه‌ای حکم عقل و مصلحت این‌گونه بود باشد آن کاشانه پنهان از یهود گرد او، اصحاب گردیدند جمع همچنان پروانه پیرامون شمع با حواریّون، مسیحا راز گفت بس وصیّت‌های خود را باز گفت یک حواری که نام داشت وعده‌ای با آن یهودی‌ها گذاشت آن حواری چون که دنیا دوست بود گر چه عمری با مسیحا دوست بود حرمت شاگرد و استادی شکست بر سر یک سفره با دشمن نشست گرچه می‌دانست او را می‌کشند اُمّت موسی است، عیسی می‌کشند با یهودی‌ها یهودا راز گفت جای عیسی را به ایشان باز گفت گشت خود همراهشان بی‌چند و چون شد سوی عیسی بن مریم رهنمون تا خیانت‌های او کامل شود خواست در کاشانه، خود داخل شود تا مسیحا را شناسایی کند با بلا از او پذیرایی کند پس سراسیمه سوی منزل شتافت هر کجا را گشت، عیسی را نیافت چون خدا، بیش از هجوم دشمنان بُرد او را از زمین در آسمان شد یهودا ناگهان حیرت زده حاصلش را آفت وحشت زده خواست باز آید سوی قوم یهود تا بگویدشان مسیح آنجا نبود از قضا نگذاشتی مالک رقاب فتنه جوییّ یهودا بی‌جواب آنکه کار نُه فلک تدبیر کرد داد فرمان، چهره‌اش تغییر کرد ز امر حق رخسار آن شخص وقیح شد شبیه چهره‌ی عیسی مسیح شد یهودا در بر قوم یهود بی‌خبر از چهره‌اش چون لب گشود در کف آن کینه جویان شریر جای عیسی خود یهودا شد اسیر جای عیسی کاو بُوَد حق را حبیب خود یهودا رفت بالای صلیب هر چه گفتا: من مسیحا نیستم اُمّت موسی، من عیسی نیستم یاوری دیگر وِرا داور نکرد هیچکس گفتار او، باور نکرد پیش چشم مرد و زن، بر روی چوب گشت بی رَختِ مناسب، میخ کوب الغرض، فرزند مریم در فلک رفت بالاتر ز افواج ملک باز با فرمان رب العالمین ز آسمان نازل شود او بر زمین بازگشتش هست در آخر زمان با ظهور مصلح کلّ جهان ای برادر! یادگار فاطمه مهدی موعود، دین را قائمه در شب میلاد از دست پدر رفت تا عرش خدای دادگر آنچه می‌بایست، از سرمد شنفت هر چه واجب بود، با دادار گفت باز بر بال ملائک، بر زمین بازگشت آن وجه رب العالمین چون مهیا گردد اسباب قیام تا ستاند مهدی از خصم انتقام زاده‌ی مریم گه راز و نیاز اقتدا بر او نماید در نماز « » آن روزگاران، دیدنی است آن قرارِ بی‌قراران، دیدنی است همدان سه‌شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۳ مصادف با ۱۹ شعبان ۱۴۴۶ فقیه احمدآبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱ ؛ صفحه ۲۶۵. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 زنده شدن به دعای حضرت عیسی ع ( به نام خداوند جان خرد ) که از تیرگی روشنی پرورد خدایی که انسان ز خاک آفرید بر آن کالبد، روح پاکش دمید مُهیمن، مدبّر، علیم و حلیم صبور و شکور و علیّ و عظیم خداوند بخشنده‌ی مهربان که آراست بی پایه، هفت آسمان همانی که از آب داده حیات به هر چیز در عالم ممکنات خدایی که بر انبیاءِ عظام که بادا بر ایشان درود و سلام بیاموخت بس رمز و بس رازشان برانگیخت، پس داد اعجازشان یکی ز آن رسولان نیکو سیر که آیت بُوَد بهر نسل بشر بُوَد زاده‌ی مریم نیک خو که بی‌ شوهر آورد طفلی نکو همان کاو خدا را بهین بنده است کنون بیست قرن است، او زنده است رسول مکرّم، مسیحای پاک که داور به افلاک بُردَش ز خاک عزیزی که بر مُرده می‌داد جان به اذن خداوندِ جان و جهان ز قرآن، برو آل عمران بخوان چهلّ و نُهم آیه‌ی آن بخوان به تفسیر این آیه، ای اهل دین شده نقل در [ منهج الصالحین ] یکی داستان که پُر از حکمت است دلیلی پسندیده بر رجعت است چو بر چند تن، تازه جان باخته به قبر اندرون، بستر انداخته بر دیده‌ی مردمان زمان مسیحا به اذن خدا، داد جان بگفتند با آن رسول کریم کنی زنده گر مُرده‌ای، از قدیم نیاریم عُذر و بدون خلاف به پیغمبریّ‌ات کنیم اعتراف پذیرفت وقتی مسیح این کلام ببردند او را سوی قبرِ که بگذشته بُد سالها پی ز پی حدود چهل قرن از مرگ وی پس او در بَر عدّه‌ای بی‌شمار به لب بُرد، نام خداوندگار بفرمود: برخیز از خاکِ گور به اذن خدای شکور و غفور ز بعدِ چهل قرن بخشید روح به اندامِ بی جانِ « » به پا خاست با اضطراب شدید و نیمی ز موی سرش شد سپید بپرسید؛ آیا قیامت شده؟! به پا دادگاه عدالت شده؟! مسیحا بگفتش: نشد رستخیز نگردیده آن ساعت حول خیز ولی من طلب کردمی از خدا کند زنده و روح بخشد تو را ز فرزند نوح پیمبر، مسیح چنین کرد پرسش به لحن فصیح تو را که اجل در جوانی رسید چرا مویِ روی و سرت شد سپید؟ بگفتش: ‌چو گفتی که خیزم ز گور گمان کردمی گشته یوم النشور ز هولِ قیامت، چو بانگت رسید به یک لحظه موی ِسیه، شد سپید تماشاچیان جمله حیران شدند شنیدند این راز و گریان شدند همه یاد کردند از رستخیز ز میزان عدل و خدای عزیز مسیحا چو فرمود؛ ( مُت ) او بِمُرد به اذن خدا جان به جانان سپرد چنین قصه، مصداق بر رجعت است که بر مذهب ما ضروریّت است بُوَد روزِ رجعت به محشر شبیه بر آن معتقد باش « لا رَیبَ فیه » مبادا شوی اهلِ انکار آن چنان پیروان فلان و فلان ز رجعت هراسانند اهل خلاف که دارند با اصل دین اختلاف چرا؟ کاندر آن عهد، ز آن دو خرفت تقاصش یدالله خواهد گرفت در ایام رجعت به پیش همه به اذن خدا مهدی فاطمه کند زنده آن دو جفا پیشه را دو ناپاک زاده، دو بی ریشه را بگیرد به یکباره آرامشان زند تازیانه بر اندامشان بُوَد « » نیز چشم انتظار که آن روزگاران شود آشکار همدان؛ پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۷ مصادف با ۲۲ رمضان الکریم ۱۴۳۹ ملا فتح الله کاشانی؛ منهج الصادقین ترجمه؛ جلد ۱ صفحه ۷۷۵ باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 موضوع زنده شدن مقتولی از بنی اسرائیل بود در بین بنی اسرائیل دختری فاضله، خوش خلق، جمیل نیکی نام، به دوران بودش خواستگاران فراوان بودش سه عمو زاده با او باخته دل هر یکی بود به وصلش مایل بود از آن سه، یکی اهل کمال عابد و زاهد و فرخنده خصال خواستگاریّ وی آمد مقبول و آن دو گشتند پریشان و ملول گرچه می‌بود یکی جرم عظیم قتل در اُمّت موسای کلیم از حسد آن دگری را کشتند دامن خویش به خون آغشتند شب فکندند تن تازه قتیل در محلی ز بنی اسرائیل کاندر آن قوم بزرگی، جا داشت یکی از طایفه‌ها مأوا داشت صبحدم در بر موسی رفتند بر سر و سینه زدند و گفتند که شده کشته عموزاده‌ی ما گوهر ناب خداداده‌ی ما جسدش بین فلان قوم، کنون روی خاک است و بُوَد غرقه به خون تو طلب کن ز خدای عادل که مشخص بشود آن قاتل در همان لحظه به موسی کلیم وحی فرمود خداوند کریم کانچه خواهند بخواه از دادار چون بود مصلحتی در این کار خواست موسی ز خدای عادل نسب و نام و نشانِ قاتل وحی آمد که بجویند ایشان گاو زردی که چنین است و چنان ذبح سازند و بُنِ فتنه کَنند دُمِ آن، بر تن مقتول زنند تا که او زنده شود از اعجاز هرچه رخ داده نماید ابراز گاو آنگونه که فرمود خدا شد یکی پیش جوانی پیدا صاحبش نیز به جای انصاف قیمتی گفت که می‌بود گزاف گفت: اگر قصد خریدش دارید پوستش پر ز طلا باز آرید پس خریدند به این قیمت گاو ذبح کردند به صد گونه شتاب پوستش را ز طلا پر کردند در بر صاحب آن آوردند چون دمش بر تن مقتول زدند همگی شاهد اعجاز شدند بار دیگر به تنش جان آمد به سخن با لب خندان آمد گفت آن چیز که واقع شده بود دو عموزاده، سیه روی نمود (۱) خواست موسی که دهند آن دو تقاص هر دو گشتند به یکباره قصاص پس عمو زاده‌ی رجعت کرده رو، ز برزخ به جهان آورده از عنایات خدای متعال گشت داماد و رسیدی به وصال داد دادار بر ایشان فرزند حفظشان کرد ز هر شرّ و گزند سال‌ها روزی خود را خوردند بعد با مرگ طبیعی مردند هست از نقل همین یک فقره سوره‌ای گشته به نام غیر از این آیه بسی از آیات امر رجعت بنماید اثبات عدّه‌ای پیرو بدعت شده‌اند منکر قصه‌ی رجعت شده‌اند چشم بر روی حقیقت بستند منکر قدرت خالق هستند شیعه در حفظ عقاید چون کوه ایستد در بر آن سست گروه شیعه در پاسخ آن گمراهان که روند از پیِ ناآگاهان گوید ای قوم! خدا غفّار است قدرت حضرت حق بسیار است ای بسا مرده که او زنده کند پیش از این کرده، در آینده کند آن که یک بار نمود است این کار می‌تواند که نماید تکرار مهدی فاطمه در آینده می‌نماید خلفا را زنده رسد آن روز که شیخین ازگور سر بر آرند به دوران ظهور همره آن دو، حمیرا باشد حدّ قذفش چو مهیا باشد « » روز فرج نزدیک است صبح، در بطن شب تاریک است آخرین منجی عالم آید گره از کار بشر بگشاید کند آن کون و مکانش بنده فوجی از امت جدش زنده وه! که آن عهد، بسی روح افزاست دولت آل محمد برپاست همدان دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ ۴ شوال ۱۴۳۹ قمری ۱) عیاشی؛ تفسیر عیاشی(ترجمه)؛ ج ۱؛ صفحه ۱۹۱؛ ح ۶۰. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 🔸 سلام من به خديجه كه پاك طينت بود سپهرِ مهر و خروشان يم كرامت بود عزيز دخت حجازي كه سرفراز از او قريش؟ قوم عرب؟ نه! كه كلّ خلقت بود زني، نكو پدرانش، شجاع و كفر ستيز به خيرخواهيِ شان، بين خلق، شهرت بود همه ز نسل خليل و ذبيح مي بودند كه بر شريعت اجدادشان، عقيدت بود خجسته دخت " خويلد" كه دخت و مادر او بنام "فاطمه" هر يك، ستوده خصلت بود عفيف بوده و از پيروان دين حنيف نمونه مادرِ او كه صدف به عصمت بود "اسد" كه بود كه بر او جد، بُد از جوانمردان ورا به زمره ی "حلف الفضول" بيعت بود از آن پدر، پسري چون خويلد آمده است كه در ديار عرب شهره در شهامت بود نوشته اند كه "تُبَّع" بزرگ شاه يمن كنار لشكريانش كه بي نهايت بود به مكه آمده تا كعبه را كند ويران همان حريم كه همواره اش قداست بود خويلد آمد و دادش خبر زخشم خدا كه او خود از "حُنَفا" پيرو حقيقت بود پي مذاکره، تنها به نزد تُبَّع رفت از آن سپاه نترسيد و با صلابت بود وليك شاه يمن، حكم حمله صادر كرد مريض بود دلش، فكر هتك حرمت بود خيال داشت حجر را برد به كشور خویش به خادمين حرم، قصد او، جسارت بود چو ديد پور اسد، روبهان دلير شدند بدون فايده آن پند و آن نصيحت بود چو شير آمد و شمشير كج گرفت به كف به پاي كرد قيامت، كه راست قامت بود چنان خليل خدا، پشت بتگران بشكست خويلدي كه جلودار و با درايت بود اگرچه چند قريشي حمايتش كردند وليك يك تنه، غالب بر آن جماعت بود ز جانفشاني او، كعبه حفظ شد آنروز وگرنه منهدم آن خانه ی هدايت بود خديجه، شاخه اي از آن درخت پربار است كه ميوه اش همه نور و بري، ز ظلمت بود گسسته بود ز زشتي و ناپسندي ها سزاش نام خديجه به واقعيت بود زني مجلّله و بانويي محجّبه بود مرام نامه ی او پاكي و صيانت بود در آن زمان كه زنان را نبود جايگهي ميان جامعه اي كه غريق شهوت بود در آن ديار كه بس زن، به كوچه پس كوچه به روي سردرشان، پرچم و علامت بود ميان جامعه بودش حضور پر شوري به كوچه كوچه مكه از او حكايت بود از اينكه پاك وجود است و معدن جود است نه دوست! بل به لب دشمنش، روايت بود از او به خانه هر بي نوا، نوايي بود از او به سفره ی ايتام، نور و نعمت بود شدي ز حجب و عفافش به طاهره مشهور به موسمي كه عرب مست جاهليت بود به پاك دامني اش كبريا گواهي داد قسم به كوثر قرآن، يم طهارت بود خدا ز لطف به او ثروت فراوان داد به هركه هرچه دهد حق، يقين زحمكت بود زني كه كارگزاران بي شمارش بود زني كه سود فراوانش از تجارت بود به شهرهاي زيادي، زبانزد اقوام سخن ز داد و ستدهاش با عدالت بود زني كه جز شرف خانوادگي و جمال كمال داشت و از صاحبان ثروت بود ز صاحبان زر و زور خواستگاران داشت چرا كه نادره ی عصر و با اصالت بود بجز سران قبائل، چه تاجران بزرگ به خواستگاري وي رفته، فكر وصلت بود جواب رد به همه داد و دم زد از عشقي كه از مجاز نبود و همه حقيقت بود نمود خواستگاري ز مرد والايي كه بر تمامي خلقت، ورا شرافت بود اگرچه كارگزار خديجه بود آن مرد دل خزان زده اش را بهار رحمت بود سپرد دست خودش را به قلب آقايي كه شهرتش به نگهداري از امانت بود پسرعموي خديجه، بهين مشاورِ وي كه كاهني "وَرَقِه" نام و با ديانت بود هميشه ديده ی تكريم بر محمد (ص) داشت نفس نفس همه در انتظار بعثت بود ز خواندن كتب انبياء ، علي التحقيق دم از نبوت او مي زد و حقيقت بود مدام نزد خديجه ز مصطفي مي گفت خديجه نيز دلش شاد از اين روايت بود خلاصه پيش قدم شد به عشق ورزيدن به خسروي كه به خلقت خجسته علت بود به مجلسي كه بياراست بهر گفتن راز خديجه، محو محمد(ص) بدان جلالت بود ز صدق گفت كه : "مملوكه ی تو هستم من" به خواجه ی دو جهانش خيال خدمت بود تو را به كعبه قسم مي دهم مرا بپذير الا؛ كه كون و مكانت، رهين منّت بود این قصیده تقریباً دویست بیت دارد و تماماً منطبق با تاریخ و روایات است. فرازهای دیگری از آن نیز تقدیم خواهد شد و نسخه کاملش در بارگذاری شده‌است. 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.