eitaa logo
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
304 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
11 فایل
↵چہ‌رویــٰاۍ ِ‌قشــنگیہ‌براۍ‌نوڪر‌ببینہ‌‌مـولـٰا‌ش‌ظـُهـور‌ڪرده‍ …!↳ کپی؟باصلوات،فورواردڪن‌فیض‌ببریـم °•خادم‌المهدی•°: @Khadim_313m °•تبادلاتمون•° : @Al_maShtI ••حــرفـاتـوݧ••🌿📮 https://6w9.ir/Harf_8710498 حرفے‌بود‌در‌خدمتم🙂🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
207.3K
ظھوررخ‌خواهدداداگـر . . .🌱 ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_آخ!ٰ میادتومیدون‌تنازۍ‌میکنه:) _بابا!ٰ جنگ‌نمیکنہ‌بازی‌میکنه.. ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
‌آقا‌،شماڪہ‌یك‌نگاهٺ‌همہ‌عالـم‌بِبَـرد... حِـیف‌باشد‌ڪہ‌باشے‌و‌مَـࢪ‌ا‌غمـ...بِبَـرد(: ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
بَعضیـا‌وقتےگرفتـٰار‌میشن‌میگـن خدایـا مَگه‌من‌چیکـارکَردم‌ڪِه‌ باید اِنقدربِدبختۍبکشم...؟! اینـٰابـٰاید‌درست‌حَـرفِ‌بزنن! بـٰایدبِگن خدایااا؟ مَگه‌من‌بَدنمـازمیخونم کِہ‌انقدرگِرفتـٰارمیشم‌…! ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
توفضامجازی‌کـھ‌ماشاءاللـھ‌ بچـھ‌حزب‌اللھےو فدایـےرهبروافسرجنگ‌نرم‌زیاده... اماتوفضای‌واقعـےنمازصبح‌پر..! نمازکـھ‌ردبشـھ‌وقبول‌نشـھ، همـھ‌اعمالت‌ردمیشہ رفیق..! ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
🔹 #او_را ... (۳۲) دیگہ دلم نمیخواست ریخت عرشیا رو ببینم از بعد ماجراۍخودڪشیش واقعاً ازش بدم اومد
🔹 ... (۳۳) رسیدم جلو در خونہ عرشیا و زنگو زدم یڪم طول ڪشید تا درو باز ڪنہ ... با آسانسور رفتم باݪـا و دیدم در واحدش بازه . از جلوے در صداش زدم اما جواب نداد !! یڪم ترسیدم اما آروم رفتم داخل از راهرو ڪوتاه ورودۍگذشتم و پیچیدم سمت راست ڪه صدای دست زدن و جیغ و سوت ، باعث شد از ترس جیغ بزنم عرشیا زود اومد طرفم و گفت - نترس عزیزم خوش اومدۍ خانومم با تعجب نگاهمو تو خونہ چرخوندم، حدود ده - دوازده نفر اونجا بودن و خونہ با بادڪنڪ و شمع تزئین شده بود... یہ ڪیڪ خوشگلم روۍ میز بود نگاهمو برگردوندم سمت عرشیا - اینجا چہ خبره؟؟ - هیچے گلم ... دوستامو جمع ڪردم تا بودن با بہترینم رو جشن بگیرم - واے تو دیوونہ اي عرشیا !! - میدونم عزیزم یدفعہ یڪے از دوستاش گفت - بسہ دیگہ عرشیا بذار با ما هم آشنا بشن عرشیا خندید و دستمو گرفت و برد دونہ دونہ دوستاشو بہم معرفی ڪرد . بعد از آشنایۍبا همہ دور هم نشستیم و یڪے هم مشغول بریدن ڪیڪ شد ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
🔹 ... (۳۴) دوستاش خیلے شوخ و بامزه بودن موقع خوردن ڪیڪ ڪلےشوخےڪردن و خندیدیم یہ ساعتے بہ صحبت و گپ گذشت تا اینڪہ عرشیا گفت - دیگہ ڪافیہ... خانومم عجلہ داره بذارید برسیم بہ آخر برنامہ ڪه منم پیشش بدقول نشم با لبخند ازش تشڪر ڪردم دستمو گرفت و گفت - نیم ساعت دیگہ هم صبر ڪنے ، تمومہ . بلند شد و علیرضا رو صدا ڪرد . علیرضا هم گیتارشو برداشت و نشست رو ڪاناپہ ، ڪنار عرشیا دستاۍعلیرضا شروع ڪرد بہ گیتار زدن و لباۍعرشیا ... چشات ، اوج آرامشہ.. . . . . . . . . نمیدونستم چہ عڪس العملے داشتہ باشم ! مات عرشیا رو نگاه میڪردم ... فڪرنمیڪردم صدایۍبہ این قشنگے داشتہ باشه ! آهنگ ڪه تموم شد،با صدای دست زدن بقیہ بہ خودم اومدم ! چشمامو بستم و نفس عمیقے ڪشیدم با لبخند از عرشیا تشڪر ڪردم و بعد از خداحافظے اومدم بیرون . ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
🔹 ... (۳۵) عرشیا واقعا سوپرایزم ڪرده بود ! تا چنددقیقہ فڪرم مشغول بود ! حتےٰ حواسم از مہمونےفردا شب پرت شده بود رسیدم بہ چہارراه و طبق معمول چراغ قرمز... همینجور ڪه داشتم اطرافو نگاه میڪردم ، چشمم افتاد بہ همون دختر گل فروش ! سریع شیشہ رو دادم پایین ! - دختر ! دختر خانوم ! بیا اینجا ! بدون معطلے دوید سمت ماشین و گفت - عہ سݪـام! شمایید! باز میخواید گـݪ بخرید ؟؟ - آره میخرم امّا یہ شرط داره ! -چہ شرطے؟؟ -بیا سوار ماشین شو باهم یہ دور بزنیم. -چے؟ سوار ماشین شما؟ نہ من نمیتونم ! - چرا ؟؟ مگہ میخوام چڪارت ڪنم ؟؟ فقط میخوام یڪم باهم صحبت ڪنیم ! - نہ خانوم نمیشہ ... من ڪه شمارو نمیشناسم ... - خیلے خب ، بریم پارڪ همین خیابون بغلے؟ فقط میخوام چند دقیقہ با هم صحبت ڪنیم . - اممممم ... چے بگم ... باشہ من میرم ، شما هم خودت بیا ! - خب بیا سوار ماشین شو دیگہ - نہ ممنون. من میرم شما خودتون بیاید! راه افتاد و منم بعد سبز شدن چراغ پیچیدم تو خیابون و رفتم سمت پارڪ . تا برسہ ماشینو پارڪ ڪردم و صبر ڪردم تا باهم بریم یہ جا بشینیم . از دور ڪه داشت میومد خوب نگاهش ڪردم . یہ مانتو شلوار گشاد و چروڪ ڪرمے رنگ و یہ ڪاپشن مشڪے خیلے زشت و بدقواره تنش و یہ روسرے نخودۍ رنگ سرش بود . چہره ے بانمڪے داشت معلوم بود از بس زیر آفتاب بوده اینجورے سیاه شده لبخند شیرینے رو لباش بود . باهم رفتیم تو یڪے از آݪـاچیقا نشستیم هنوز هوا سرد بود - ببخشید من باید زود برم ، هنوز هیچے نفروختم ! چیڪارم داشتید ؟ - اسمت چیہ؟؟ - نگار اسم شما چیہ؟ - من ترنمم عزیزم - چہ اسم قشنگے خیلے اسمتون نازه ترنم خانوم -ممنون. اسم تو هم قشنگہ ! - ممنون. میشه زودتر بگید چیڪارم دارید؟ - خونتون ڪجاست؟ چندتا خواهر برادر دارۍ؟ ڪݪـامیخوام راجع بہ زندگیت برام بگے! - براۍچے آخہ ؟ - میخوام بدونم. لطفاً بگو ... - خونمون این طرفا نیست فقط براۍ ڪار میام اینجا ! پنج تا بچہ ایم ، منم بچہ دومم داداش بزرگمم بیست سالشہ و .... تو زندانہ اون سہ تاۍ دیگہ هم از من ڪوچیڪترن . مادرم فوت ڪرده ، بابامم معتاده و اݪـان من نون آور خونہ ام ... دیگہ چے میخواۍ بدونے؟؟ با دهن باز داشتم نگاش میڪردم ... - تو؟؟ درسم میخونے ؟؟ - تا سوم ابتدایۍ خوندم ، بعدش بابام نذاشت برم و گفت باید ڪار ڪنے . داداشمم فرستاد سرڪار ، ڪه مأمورا گرفتنش با تعجب داشتم نگاهش میڪردم ڪہ گفت : - چیہ؟ چیشد ؟ از بدبختیم تعجب ڪردۍ ؟؟ فڪر نمیڪردی ڪسے تو دنیا باشہ ڪه مثـݪ تو بۍغم و غصہ نباشہ ؟؟ منو آوردۍ اینجا ڪه بیشتر بدبختیام بیاد جلو چشام ؟؟ من باید برم ! من مثـݪ تو بیڪار نیستم ڪہ بشینم فضولے یڪے دیگہ رو بڪنم و بہ بدبختیاش بخندم ... - ناراحت نشو ! باور ڪن اینطور نیست ! فقط خواستم چند تا سوال ازت بپرسم ! - بفرما! فقط زود! باید برم! - چے تو زندگیت ڪم دارۍ؟ فڪر میڪنے چے خوشبختت میڪنہ؟ - همون ڪه تو زیاد دارے پوݪ ! - ولے من خوشبخت نیستم ... باور ڪن ... - باشہ باور ڪردم تو چہ میفہمے بدبختے یعنے چے ... دیگہ سراغ من نیا خانوم تو همون برو بہ ماشین بازیت برس ! قبل اینڪہ بخوام حرفے بزنم ، اشڪاش مثل سیݪ رو صورتش جارے شد و بدو بدو رفت .... ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
🔹 ... (۳۶) وقتے بہ خودم اومدم صورت منم از گریہ خیس شده بود ... نگامو بہ آسمون دوختم و دنباݪ خدا میگشتم ... میخواستم داد بزنم ... بگم این چہ دنیاییہ ... این چیہ ڪہ آفریدۍ از آݪـاچیق بیرون اومدم و راه افتادم سمت ماشین . هوا تاریڪ شده بود عرشیا چقدر براۍ خوشحاݪ شدنم زحمت ڪشیده بود و من بہ همین راحتےخوشحالےعصر از ڪلم پریده بود !! میدونستم اݪـان تو سر نگار چے میگذره ... حتما با خودش میگہ منو مسخره ڪرده ! مگہ میشہ با این همہ دک و پز و امڪانات ، ڪسے خوشبخت نباشہ؟؟ ولے من نبودم... من خوشبخت نبودم ... نگار بدبختہ چون هیچے نداره و فڪرمیڪنہ دردش پولہ ... منم بدبختم چون همہ چی دارم و نمیدونم دردم چیہ ... اصݪـا خوشبختے چیہ ... اصݪـا چرا باید من زنده باشم و نفس بڪشم ... اصݪـا ماها اینجا چیڪار میڪنیم... من چم شده ... من همہ چیز دارم ! امّا هیچ چیز ندارم ! اَه چرا منو آفریدیۍ؟؟ چرااااا ؟؟؟ همینطور داد میزدم و سرعتمو بیشتر میڪردم ... ڪاش ماشینم چپ ڪنہ ڪاش یڪے بزنہ بہم ڪاش یہ فرداۍ دیگہ نباشہ من نمیخوام زنده باشم هیچے نمیخوام تا دیروقت تو خیابونا چرخ زدم و گریہ ڪردم میدونستم برسم خونہ باید جواب پس بدم اما مہم نبود... اون شب اونقدر دیر خوابیدم ڪه ساعت دو بعدازظہر بہ زور چشمامو باز ڪردم هنوز گیج و منگ قرصاے آرامبخش دیشب بودم . رفتم سراغ گوشیم خاموش شده بود ! زدمش شارژ و رفتم پایین ڪه یہ چیزے بخورم . ڪسے خونہ نبود . حتےٰ خدمتڪارےڪہ پنجشنبہ ها برای تمیز ڪردن خونہ میومد هم نبود ! برگشتم اتاقم و گوشیمو روشن ڪردم میدونستم تا اݪـان عرشیا هزار بار زنگ زده !! ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
- هرچہ‌زمان‌میگذرد مردم‌افسرده‌ترمۍشوند ... این‌خاصیت‌دل‌بستن‌به‌زمانه‌است! خوشابحال‌آن‌ڪه‌به‌جاۍزمان‌بہ [ ◂ صاحب‌الزّمـان𖡼] دݪ مۍبندد❥✨ ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شھادت ؛ بال نمیخواد ؛ حال میخواد...🙂🕊! -شھیدمحمدرضادهقان امیرے' ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
رفیق'! میخوام‌یکم‌باهم‌حرف‌بزنیم، درددݪ‌کنیم🚶‍♂. هستے؟! پس‌تاآخربخون🌿 - قبݪ‌هرچیزۍما اومدیم‌دنیاتابزرگ‌بشیم، سنجیده‌بشیم...🚶‍♂ امتحانایےکه‌خدا ازمون‌میگیره‌خوب‌که‌ بهش‌فکر‌کنےمیبینےتهش‌میخواد برےبغݪ‌خدا،میخوادبهٺ‌ثابت‌کنه‌ هیچےغیرخدانمیتونه‌توروآروم‌کنه'!🙃 هرچےنیازه‌باخدابرطرف‌میشه. . چون‌اون‌خالق‌توعه میدونه‌چےنیازدارے / خب؟ حالاهرنیازےکه‌دارےدوتاراه‌برات گذاشته🖐🏻 یه‌سرےنیازها‌تووجودهرآدمے چه‌مونث‌چه‌مذکرگذاشته‌حالا‌میخواد امتحانٺ‌کنه. میتونےنیازتوبادوتاراه‌برطرف‌کنے ¹. حلال ². حرام / اما...'! عمدااون‌حلاله‌روشرایطش‌روسخٺ کرده🙃 میتونےبه‌راحتےحرام‌انجام‌بدیا... چرااین‌کاروکرده؟! رفیق‌خداجز،اینکه‌میخوادسطح حرف‌شنوےتوروازخودش‌ببینه‌هیچ هدفےنداشته‌(: میخوادببینه‌توچقدرچشم‌میگے'! چقدرحرف‌خدابراٺ‌مهمه امایه‌کاردیگه‌هم‌کرده‌☝️🏼 میگه‌میتونےحرام‌انجام‌بدےولے اون‌حرامه‌لذتش‌سطحیه‌؛زودگذره'! زودےتموم‌میشه🚶‍♂تازه بعدشم‌گناه‌کردی'!حرف‌خدابراٺ مهم‌نبوده... حلال‌سخت‌تره‌هاولےلذتش‌‌سطحے نیسٺ،زودتموم‌نمیشه✋🏻 نیازداری‌میتونےزودنیازتوبرطرف‌کنے حرام؛اماهم‌گناه‌میکنےهم‌زودتموم‌میشه شیطون‌بزرگ‌ترین‌کارش‌اینه هےݪذت‌هاےسطحےروبهت ‌تلقین‌کنه''😒 گناه‌چیه؟! لذت‌سطحےزودگذره🙃 خدالذتش‌ابدیه'!تموم‌شدنےنیسٺ عمداݪذت‌زودگذره‌روبرات‌راحت کرده‌که‌ببینه‌چقدربه‌خداچشم‌میگے میگه‌بنده‌ۍ‌من‌گول‌این‌شیطونونخور لذتش‌زودتموم‌میشه‌ها '!! رفقانگفته‌نیازتوبرطرف‌نکن🖐🏻🙂 گفته‌صبرکن‌حرف‌منوگوش‌کن من‌توروساختم... دیدی‌وقتےمثلایه‌مخترع‌چیزی‌ اختراع‌میکنه‌خودش‌ساخته‌دیگه میدونه‌نیازهاش‌چیه(:✌️🏻 خداهون‌‌مخترعه'!‌اصلاشیطونم‌خدا ساخته🤭. حالابایدحرف‌خداروگوش‌کنے یاحرف‌‌شیطونےکه‌خداخالقشه!؟ الان‌میدونیم‌میتونیم‌نیازهامونوباکدوم راه‌برطرف‌کنیم🙂 ازدید‌من...دنیامدرسه‌ایه‌که‌خدا معلم‌،مدیر،ناظم‌اون‌مدرسه‌است'! ولےیکم‌دستت‌بازتره.🖐🏻 تواین‌مدرسه‌ی‌دنیاخداهم‌درس‌میده وهم‌امتحان‌میگیره ولےیه‌فرقےداره‌باهمه‌مدرسه‌ها اینجا‌امتحان‌هاےخداکتاب‌بازه'! ولےنمیدونم‌چرام‌حواسمون‌نیست😕 اینجا‌هرچقدرحرف‌معلمو گوش‌کنےمیشےشاگردممتازخدا😇 خدابه‌فرشته‌هاش‌میگه‌ببین بنده‌منه‌ها...😁 حالاکدوم‌ݪذت‌روانتخاب‌میکنیم؟!🙃 رفقاگاهےشیطون‌خیلےتبلیغات‌ اون‌لذته‌زودگذره‌رومیکنه‌‌ولے وقت‌عمل.../مثل‌بعضے‌مسئولین‌ما🙄'! شاگردممتازای‌خدامیشن: همت‌ها،خرازےها،سلیمانےها،کاظمےها.. بیایدتݪاش‌کنیم‌شاگرممتازخداباشیم🙃🌿. -
میگفٺ: تواگه‌گناه‌کنے‌خداتورونمیسوزونه بلکه‌خودت،خودت‌رومیسوزونے🕊🖐🏻‌ . . خیلیامیگن‌آخه‌خداخیلے‌مهربونه چجوری‌دلش‌میادماروببره‌جهنم 🙁❓ ببین‌خداهیچ‌وقت‌‌نمی‌بر‌تت‌جهنم.. خودت‌بااعمالت‌اون‌دنیا‌‌روبرای‌خودت‌جهنم‌ درست‌میکنے🔥 درواقع‌باطنِ‌همون‌کارایے‌که‌کردی‌میشه‌جهنم😶! هروقت‌خواستے‌یه‌گناهے‌انجام‌بدی ببین‌لذت‌های‌قبلی‌که‌بردی‌الآن‌چی‌شده!🚶‍♂ ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
|یااُنسَ‌کُلِّ‌مُستَوحِش غَریب|• اۍ‌آرامشِ‌هرناآرامِ‌غریب♥️
به‌کس‌وناکس‌ارباب‌نگفتیم‌🤚🏻 زیرافقط‌ارباب‌‌‌‌لایق‌حسیݩ‌اسٺ(:‌♡🌱
Hossein Pouyanfar - eshgh yani (320).mp3
1.42M
مݩ‌غلام‌نوڪراتم‌ عاشق‌کربݪاٺم♥'! عشق‌یعنےبه‌تورسیدݩ یعنےنفس‌کشیدݩ‌توخاك‌سرزمینٺ...🌿 ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
بخدا جاماندھ '!💔(:
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
بخدا جاماندھ '!💔(:
Γ چهار سحر ماندھ ڪه .. از این رمضان ڪم بشود ؛ روزی منِ خسته فراهم بشود !🌿 به حسابِ دلِ مشتاقِ پر از تب و تابم ، نود و دو سحر ماندھ محرم بشود '!♥️(: ✋🏻! L
اجازھ هست جان فدایتان ڪنم آقا ؟💚(: سلام بهار جان ها '!🌸🍃 لبیڪ یا مهدی (عج)'!💚‌
سخت تر از یتیم جدا شده از پدر . . . 🌱! 🕊 ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مملکت اینجوری مونده سرپا یک عده با دست بسته رفتند تا ما با دست باز... ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎