شهید امیر حاج امینی
محل شهادت ؛ شلمچه
تاریخ شهادت ؛ ۱۰/ ۱۳۶۵/۱۲
نام عملیات ؛ کربلا ی ۵
مزار در بهشت زهرا (سلام اللّه علیها )
قطعه ی ۲۹ ردیف ۶۰ شماره ۱۰
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
@ammar_noghtezan
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
شهید سید حمید میرصانع دوره دوم مکتب (یکی از یکصد شهید دبیرستان سپاه) شهادت ۳۱ فروردین ۱۳۶۵ عملیات و
سهم هر کدوممون ۵ صلوات هدیه به شهید امروز 🌹🌹🌹🌹🌹
#اللّهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#التماس_دعا
IMG_20200416_222042_604.jpg
20.1K
سید عشق
آقای مهربانی
شهیدی با نگاه ویژه حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) 🍃
می شود چند دقیقه ایی با #طُ❤️ صحبت کنم....
می گویند وقتی به عکس شهید می نگری ، قبلش به تو نگاه کرده...
صدایمان را می شنوی ؟
از دنیا به قطعه های بهشت..🔉🔉🔉🗯
#دعایمان_کن_آقای_خوبی_ها
#اللّهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#یا_زهرا
@ammar_noghtezan
🍃🍂
پنجشنبه ها به خاک دلم میروم به بغض
شعری ز عشق، از غم تو خیرات می کنم
#مجتبی_خوش_زبان
شادی ارواح طیبه شهدا و شادی روح همه اموات صلوات🌹
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#سلام
#روزتون_شهدایی
@Ammar_noghtezan
#شب_جمعه_و_یاد_شهدا
✨باسم رب الشهداء و الصدیقین✨
❤️قرار شد سه شهید گمنام را در شهرستان چترود کرمان تشیع وخاکسپاری نمایند. من هم برای مراسم به آنجا سفر کردم. تشیع شهدا قبل از ظهر با شکوه خاصی برگزار شدعصر همان روز مراسم دیگری برای شهدا برگزارشد.
💛موقع غروب ودر حین مداحی جوانی از میان جمعیت برخاست وگفت:می خواهم مطلب مهمی را بگویم مردم اجازه صحبت به او نمی دادنداما او با اصرار شروع به صحبت کردوگفت :امروز صبح که برای مراسم تشیع می آمدم پر از تردید بودم زمانی که زیر تابوت یکی از شهدا بودم با خودم حرف میزدم یعنی اینها چه کسانی هستندمشتی استخوان و...به جای تکرار کلمات مداح به شهدا می گفتم باید چیزی نشان دهید تا من اطمینان پیدا کنم باید کاری کنید تا تردید من از بین برود.
💜ظهر بعداز نماز به خانه رفتم. بعد از ناهار مشغول استراحت شدم. به محض خوابیدن جوان زیبایی را دیدم که به سمت من می آمدبعد به من اشاره کرد وگفت باور داشته باش .من همان شهیدی هستم که زیر تابوت من گلایه می کردی آمده ام بگویم امید وار باش ،باور داشته باش. آرامش خاصی پیدا کردم خوشحال شدم روبه شهید گفتم شما خواسته من را اجابت کردی من را از تردید خارج کردی آیا می توانم برای شما کاری انجام دهم؟
💚جوان نگاه پر محبتی کرد وگفت آری من هادی هستم بچه اهواز، فلکه چهار شیر ،کوچه ...نشان به آن نشان که من را در محل به نام دانشجوی مفقودالاثرمی شناسند به مادر پیرم بگو منتظر من نباش نشانی من را به اوبده. صحبت جوان تمام شد. بایکی از دوستانم در بنیاد شهید خوزستان تماس گرفتم. ماجرا را تعریف کردم ساعتی بعد ایشان تماس گرفت وگفت پیگیری کردم همه گفته ها صحیح است. با هم به اهواز رفتیم آدرس راپیدا کردیم زنگ خانه را زدیم پیرزن رنجوری با قد خمیده در را باز کردبی مقدمه گفت:از هادی من خبر آورده اید؟
✍راوی:نظام الاسلامی(مجری سینما)
🌐منبع:خبرگزاری برنا
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
@Ammar_noghtezan
✨باسم رب الشهداء و الصدیقین✨
🕊مسافر کربلا
💠مادر شهید علیرضا کریمی :
چهار ساله بود ، مریضی سختی گرفت . پزشکان جوابش کردند .
گفتند : این بچه زنده نمی ماند !
پدرش او را نذر آقا اباالفضل (ع) کرد. به نیت آقا به فقرا غذا می داد . تا اینکه به طرز معجزه آسایی این فرزند شفا یافت !
هر چه بزرگتر می شد ارادت قلبی این پسر به قمر بنی هاشم بیشتر می شد. تاریخ تولد شناسنامه را تغییر داد و به جبهه رفت !
در جبهه انقدر شجاعت از خود نشان داد که مسئول دسته گروهان اباالفضل (ع) از لشگر امام حسین (ع) شد.
خوشحال بود که به عاشقان اربابش خدمت می کند.
🌷علیرضا شانزده سال بیشتر نداشت. آخرین باری که به جبهه می رفت گفت : راه کربلا که باز شد برمی گردم !
شانزده سال بعد پیکرش بازگشت. درست همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می رفت !!!
آمده بود به خواب مسئول تفحص، گفته بود : زمانش رسیده که من برگردم !!! و محل حضور پیکرش را گفته بود !!
روزی که تشییع شد روز تاسوعا بود، روز اباالفضل(ع)
در پایان آخرین نامه اش برای من و شما نوشته بود : به امید دیدار در کربلا برادر شما علیرضا.
حالا هرکس مشکلی برای سفر کربلا داره به سراغ علیرضا میره ..
📚کتاب مسافر کربلا ، اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
🌳🍂🌳🍂🌳🍂🌳🍂🌳🍂🌳
@Ammar_noghtezan
🍃🍂
پنجشنبه ها به خاک دلم میروم به بغض
شعری ز عشق، از غم تو خیرات می کنم
#مجتبی_خوش_زبان
شادی ارواح طیبه شهدا و شادی روح همه اموات صلوات🌹
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
@Ammar_noghtezan
#سبک_زندگی_شهدا
🌸 شهید شهریاری به روایت همسر شهید، خانم بهجت قاسمی
🎉 مراسم ازدواج من و شهید شهریاری در سلفسرویس اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد. به یاد دارم که پس از آن با لباس عروس به خوابگاه رفتیم و زندگی بیتکلف خود را آغاز کردیم.
🛐 در شب اول ازدواجمان سجاده نماز شب شهید شهریاری پهن بود. شهید شهریاری بسیار مبادی اخلاق بود و ادب، نگاه، صحبت، رفتار و تقدم سلام وی همیشه زبانزد بود.
⏰ ایشان بارها تا ساعت یک تا دو نیمهشب در خارج از منزل میماند و هنگامی که از وی میپرسیدم کجا بودی؟ میگفت برای رفع مشکل تز درسی دانشجویان و دوستانش تلاش میکرده. در این خصوص به وی میگفتم وقت خودم را حلالت میکنم اما باید برای فرزندانمان وقت صرف کنیم.
❇️ شهید شهریاری حتی در برخی عروسیها حضور پیدا نمیکرد و با کسی هم تعارف نداشت. میگفت وقتی قرار است حلالی حرام شود در آن محل حضور پیدا نمیکنم.
✅ بسیار متواضع، مهربان، آرام، کمحرف، کوشا و پرتلاش و سادهزیست بودند. هرگز دروغ و غیبت را به کلام خویش راه نمیدادند.
🔆 با افرادی که تقید زیادی به مسائل شرعی نداشتند، زیاد رفتوآمد نداشتند و معتقد بوند که حشر و نشر با این افراد، بر رفتار خود ما نیز اثر منفی میگذارد. برعکس، با دوستان متشرع نشستوبرخاست بیشتری داشتند.
🌺 رفتار ایشان با دانشجویان بسیار پدرانه و مهربانانه بود. آنقدر با دانشجویان صمیمی بودند که محیط دانشکده به یک خانواده تبدیل شده بود و دانشجویان، خصوصیترین مسائل خویش را با ایشان درمیان گذاشته و مشورت میگرفتند.
👨🎓 در کلاس درس بسیار جدی و سختگیر بودند. تکالیف درسی ایشان از سختترین تکالیف درسی دانشجویان بود و همین موضوع باعث شده بود که دانشجویان بعد از گذراندن درس ایشان بسیار قوی و مسلط به موضوع بودند و خودشان از تواناییهایی که بهدست میآوردند، بسیار خشنود بودند.
📗 ایشان مطالعه تفسیر قرآن را هرگز رها نمیکرد و تفسیر آیتالله جوادی آملی را به صورت کتاب و نرمافزار همیشه همراه خود داشت. در خانه بخشهایی از تفسیر قرآن را برای من و فرزندان بیان میکرد و همچنین ارادت خاصی به حافظ داشت.
💞 شهید شهریاری به من و فرزندانم حتی پس از شهادت آرامش میدهد؛ خداوند توفیق داد که به عنوان همسر در کنارش بودم. ایشان از نظر روحی بسیار به من نزدیک بود و در همه موارد زندگی با یکدیگر مشورت میکردیم. امیدوارم همسرم در پیشگاه خداوند متعال ما را از یاد نبرد و شفیع ما باشد🙏
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
🌷🍂🌷🍂🌷🍂🌷🍂🌷🍂🌷
@Ammar_noghtezan
#همسرانه_شهدا
🌸مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که «این دختر صبح که از خواب بلند می شه باید یه لیوان شیر و قهوه جلوش بذاری و... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته».
💚اما خدا می دونه مصطفی تا وقتی که شهید شد، با اینکه خودش قهوه نمی خورد همیشه برای من قهوه درست می کرد. می گفتم: «واسه چی این کارو می کنی؟ راضی به زحمتت نیستم».
📍می گفت: «من به مادرت قول دادم که این کارها رو انجام بدم».
💞همین عشق و محبت هاش رو می دیدم که احساس می کردم رنگ خدایی به زندگیمون داده.
📌به نقل از همسر شهید مصطفی چمران
از كتاب افلاكيان
شادی روح مطهرش صلوات 🙏
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#فاطمیه
🌷🍂🌷🍂🌷🍂🌷🍂🌷🍂🌷
@Ammar_noghtezan