فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه_و_یاد_شهدا
♦️این قصه مادریه که محسنش رو تو کربلای ۴ تو کانال ماهی از دست داده
🔹میگه: شوهرم گفت چقدر خودت رو این ور و اون ور می زنی؟ محسن افتاد تو آب ماهی ها خوردنش
🔹میگه ماهی اگه طلا هم باشه من نمی خورمش بچه من رو ماهیا خوردن، من ماهی بخورم؟😞
@Ammar_noghtezan
#شب_جمعه_و_یاد_شهدا
🖤ایام #محرم ، مصطفی اگر تو محل کار آماده باش نبود، قطعا داخل حسینیه بود و ماشینش هم در اختیار امور حسینیه و خودش هم پای کار سیاهپوش کردن حسینیه و نصب بیرق و بنر و... بود؛
حین برگزاری جلسه روضه اگر کاری نداشتیم میرفتیم داخل و مینشستیم و پاتوق ما هم آخر هیات بود؛
... تو تاریکی همیشه حواسم بهش بود!
گریههای یواشکی مصطفی تو روضه از چشمام پنهان نمیموند و می دونستم از اهلبیت چی میخواد و میدونستم آخر حاجتش رو میگیره!
#شهید_مصطفی_نوروزی
شهید مصطفی نوروزی از سربازان گمنام امام زمان عج الله بودن که در اسفند ۹۹ به درجه شهادت نائل آمدند.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
@Ammar_noghtezan
#شب_جمعه_و_یاد_شهدا
ترس بر دل اشرار
احمد یوسفزادهکرمانی روایت دیگری دارد از سردار سلیمانی که به ماجرای یک قاچاقچی شرور در منطقه سیستانوبلوچستان اشاره میکند و میگوید: «حمید نهتانی را سیستانیهاو بلوچستانیهای غیرتمند فراموش نکردهاند. شروری بود با دستان آلوده به خون جوانان وطن. جاده زابل به زاهدان را بست و ۸۰ نفر از بچههای نیروی انتظامی را که داشتند به محل خدمتشان میرفتند، یکجا توی اتوبوسها دستگیر کرد. تا خبر به سردار برسد از کوره راههای خاکی ردشان کرده بود به روستایی در خاک افغانستان. بچههای مردم را برده بودند! حالا چه کار باید کرد. همه مانده بودند که با این اقدام قلدرانه چطور باید مواجه بشوند. کار را از طریق دیپلماتیک و نامهنگاری و احضار سفیر و این جور راههای مسالمتآمیز دنبال کنند یا... یا نداشت.» اینجای متن یوسفزادهکرمانی خطاب به حاجقاسم سلیمانی نوشته است: «تو وارد شدی با نیروهایت با تجربه ۲۷ عملیات جنگ و دهها عملیات بعد از جنگ. طولی نکشید که خاک افغانستان را درنوردیدید و محل را کامل محاصره کردید. پیغام فرستادی به حمید نهتانی که اگر هر ۸۰ نفرشان را آزاد نکنی تا ساعاتی دیگر تمام روستا را روی سرت خراب میکنیم! مثل همیشه نام تو رعب انداخت در دل اشرار. بچههای مردم را صحیح و سالم پس گرفتید و برگرداندید به خاک وطن.»
شهید حاج قاسم سلیمانی🥀
#شهدا
#حاج_قاسم
@Ammar_noghtezan
#شب_جمعه_و_یاد_شهدا
✨باسم رب الشهداء و الصدیقین✨
❤️قرار شد سه شهید گمنام را در شهرستان چترود کرمان تشیع وخاکسپاری نمایند. من هم برای مراسم به آنجا سفر کردم. تشیع شهدا قبل از ظهر با شکوه خاصی برگزار شدعصر همان روز مراسم دیگری برای شهدا برگزارشد.
💛موقع غروب ودر حین مداحی جوانی از میان جمعیت برخاست وگفت:می خواهم مطلب مهمی را بگویم مردم اجازه صحبت به او نمی دادنداما او با اصرار شروع به صحبت کردوگفت :امروز صبح که برای مراسم تشیع می آمدم پر از تردید بودم زمانی که زیر تابوت یکی از شهدا بودم با خودم حرف میزدم یعنی اینها چه کسانی هستندمشتی استخوان و...به جای تکرار کلمات مداح به شهدا می گفتم باید چیزی نشان دهید تا من اطمینان پیدا کنم باید کاری کنید تا تردید من از بین برود.
💜ظهر بعداز نماز به خانه رفتم. بعد از ناهار مشغول استراحت شدم. به محض خوابیدن جوان زیبایی را دیدم که به سمت من می آمدبعد به من اشاره کرد وگفت باور داشته باش .من همان شهیدی هستم که زیر تابوت من گلایه می کردی آمده ام بگویم امید وار باش ،باور داشته باش. آرامش خاصی پیدا کردم خوشحال شدم روبه شهید گفتم شما خواسته من را اجابت کردی من را از تردید خارج کردی آیا می توانم برای شما کاری انجام دهم؟
💚جوان نگاه پر محبتی کرد وگفت آری من هادی هستم بچه اهواز، فلکه چهار شیر ،کوچه ...نشان به آن نشان که من را در محل به نام دانشجوی مفقودالاثرمی شناسند به مادر پیرم بگو منتظر من نباش نشانی من را به اوبده. صحبت جوان تمام شد. بایکی از دوستانم در بنیاد شهید خوزستان تماس گرفتم. ماجرا را تعریف کردم ساعتی بعد ایشان تماس گرفت وگفت پیگیری کردم همه گفته ها صحیح است. با هم به اهواز رفتیم آدرس راپیدا کردیم زنگ خانه را زدیم پیرزن رنجوری با قد خمیده در را باز کردبی مقدمه گفت:از هادی من خبر آورده اید؟
✍راوی:نظام الاسلامی(مجری سینما)
🌐منبع:خبرگزاری برنا
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
@Ammar_noghtezan
#شب_جمعه_و_یاد_شهدا
یک دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهـه نبود، بهش گفتند: « با یک دست که نمیتونی بجنگی برو عقب.»
میگفت: « مگه حضرت ابوالفضل با یک دست نجنگید؟
مگه نفرمود : « والله ان قَطعتَمو یَمینــی، اِنی اُحـــامی ابـداً عن دینــــی »...
عملیات والفجر 4 مسئول محور بود، حمیدباکری بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل(ع) رو از محـاصره دشمن نجات بـده با عـده ای از نیـروهاش رفت به سمت منطـقه مأموریـت، لحظههای آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بـود:
«مگه مولایم امام حسین عليه السلام در لحظهی شهـادت آب آشامید که من بیاشامم.»
شهید کہ شد هم تشنهلب بود هم بیدست ..
✍ راوی : همرزم شهیـــد
🌷شهید شاپور برزگر گلمغانی
فرماندهمحورعملیاتیلشکر۳۱عاشورا
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🕊🕊🕊
@Ammar_noghtezan
#شب_جمعه_و_یاد_شهدا
🌷باسم رب الشهداء والصدیقین🌷
⛔شما اگر جایی آتش باشه بنزین داخلش می ریزید ؟!
🍃سوار تاکسی که شد از راننده خواست که نوارش را خاموش کند. راننده که جوان خوش چهره ای بود گفت: (بابا بی خیال! ما جوانیم، بزارید آزاد باشیم)
✨محمود گفت : شما اگر جایی آتش باشه بنزین داخلش می ریزید؟! پسر جوان که از سوال تعجب کرده بود، گفت : «نه ! این طوری که آتش شعله ور می شه»
🍃محمود گفت: «خوب، شما جوانید و آتش شهوت درونتون شعله وره، دیگه نباید با این چیزا بیشترش کنید، ممکنه به جایی برسه که دیگه نتونید جلوش را بگیرید و دین و دنیاتون را از دست بدید !... »
📝خاطره ای از شهید محمود سعیدی نسب یکی از فرماندهان گردان حضرت ابوالفضل(ع) لشکر41 ثارالله
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌷
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#برای_ایران
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
@Ammar_noghtezan
#شب_جمعه_و_یاد_شهدا
زمانیڪہ همہ خـواب بودن ،
بیدار مےشد آنقدر خالصانہ رو بہ قبلہ مےنشست و با خدا درد و دل مےڪرد ڪہ آخـر هم خــدایے شد .
#شهید_اڪبر_باقری
#امام_زمان
#جان_فدا
#فاطمیه
@Ammar_noghtezan
#شب_جمعه_و_یاد_شهدا
🌷برادران باکری...
چه رازی نهفته در شهادت برادران باکری؟ سه برادر، هر سه شهید، هر سه مفقود😔
شهید علی باکری که در ایام انقلاب توسط ساواک دستگیر و تکه
تکه شد و هیچ گاه پیکرش بازنگشت.
شهید مهدی باکری که در عملیات بدر در جزایر مجنون مجروح شد و وقتی
او را در قایق گذاشتند که به عقب برگردانند قایق را با آر پی جی زدند و پیکر
مهدی را دجله برای همیشه برد.
شهید حمید باکری که در عملیات خیبر در جزایر شهید شد و وقتی خواستند فقط پیکر او را برگردانند،برادرش مهدی گفت هر موقع
سایر شهدا را برگرداندید او را هم بر می گردانیم و پیکر حمید تا به همین امروز مانده است در جزیره مجنون ...
🌴🌷
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#دهه_فجر
@Ammar_noghtezan