eitaa logo
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
214 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar ادمین تبادل ↙️↙️ @Ya_mahdi_1235 مغزخاکستری @khakestary_amar کانال اتحادیه عماریون @et_amarion نفوذیها @Nofoziha_ammariyon با شهدا و اهل بیت علیهم السلام @Ammar_noghtezan
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱قلم، تاروپود کاغذ را می‌پیماید و ولادتت در خوشه های زمستان را به تصویر می‌کشد. 🌱طلوع عاشقانه ات، آغازی شد برای پلی دیگر به سوی خدا لابلای لایه های زندگی ات، ذاکر شدی و قلبت در مسیر روضه های رمضان آرام گرفت. 🌱زندگی را در کنش و کاوش یافتی. در میانه نبرد، معنا بخش دلیری و دلاوری شدی و راه و رسم زیستن را به اهل زمین آموختی. 🌱قلم، وجودت را تمنا میکند تا بنویسد و بنوازد از شیرینی شهیدانه لحظه هایت، و ترسیم کند محبتی را که در راه اندوخته بودی. 🌱بعد از بهار زندگانی ات، اینبار میزبان تو شد و «درعا» آوردگاه تکاپوی جسمت با خون؛ هنگامی که روحت در ابدیت آرام می‌گرفت. 🌱دستمان را بگیر و دست آویزمان شو؛ اهل زمین همچنان به آموزگاران عشق محتاجند ... ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۲ دی ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱ تیر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
تابستانت به خیر دوست من.. 🌷🍃نداشته هایت را بی خیال غصه هایت را بی خیال هر چه که تورا ناآرام میکند بی خیال... 🌷🍃همین که امروز نفس کشیده ای خوش به حالت عمیق نفس بکش .. را.. زندگی را بودن را مزه مزه کن 🌷🍃ببین... لمس کن و با تک تک سلولهایت لبخند بزن که زندگی زیباست تابستان زیباست 🌷🍃شبهای پرستاره ات گرما و درخشش طلایی خورشیدش روزهای بلندش هندوانه و گیلاس و شربت خنک طعم خوب کودکی ها آبتنی سر ظهر در جوی زلال آب با پای برهنه راه رفتن همه زیباﺳﺖ... تابستانت به خیر دوست من..💐
🍁 : نمــازِ  دو رکعت است، رکعتِ اول در دنیــا رکعتِ دوم در جنتِ لقاءالله وضوے آن صحیح نیست مگــر با  ... @Ammar_noghtezan
هرکس در سر آرزوی دارد ... 🌷شادی روح شهدا صلوات 🌷 @Ammar_noghtezan
در قاموس شما حرف اول را می‌زند نه سن و سال ... سایز لباس خاکی‌ ات گـواه حـرف من اسـت و نگاهی که شایــد هرگز نتوانم تفسیرش کنم امـا سربند لبیک یا خمینی اتمـام حجـت تـو با مـن است @Ammar_noghtezan
❣مامدعیان ، مَن مَن بلدیم ❣از راهِ شما، شعر نوشتن بلدیم ❣هرچند ڪ برعڪس شما،تا ڪردیم ❣اما زشما عڪس گرفتن بلدیم ۹۴ 🌙 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
وجودتـان را . . . با سرشته بودنـد و سرنوشت تان را با 🌷 @Ammar_noghtezan
چشمانم را باز میکنم و به مینگرم سلام ! سالها گذشت از و امروز چه قدر دل تنگ بودن توست این را آسمان به من گفت او که سوزانش صورتت را نوازش میداد همان ای که روزها در دل خاکش را جستجو میکردی و فریاد سر میدادی سالها از نبودنت و من دارم دستان را که این فراق را تحمل میکند گذشت اما حتی ذره ای یادت در کمرنگ نشد من! از که به ما مینگری دعایمان کن که این غبار گناه را آلوده کرده •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @Ammar_noghtezan
👈 مزار این شهید همیشه شلوغ است! 🌱مزار سجاد خیلی می‌شود، اوائل این موضوع برای خود ما هم عجیب بود، می‌رفتیم و می‌دیدیم یکی از شیراز به سجاد بلند شده آمده تهران، یکی در گرگان سجاد را دیده و آمده بهشت زهرا، یکی در قم، یکی در اصفهان و ... اولش نمی دانستیم چیست بعد دیدیم حکمت این شلوغی، برمی گردد به سجاد که خطاب به مردم گفته: « اگر درد دلی دارید یا خواستید مشورتی بگیرید بیایید سر من . به لطف خداوند من همیشه هستم. » شاید باورتان نشود اما ما هر وقت سر مزار سجاد می‌رویم می‌بینیم مزار پر از دسته است و اصلا احتیاجی نیست ما با خودمان گل ببریم. » 🌷 شهادت ۱۳۹۵ حلب سوریه مزار مطهر👈 قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران 🌷 @Ammar_noghtezan
🍁  : نمــازِ  دو  رکعت  است، رکعتِ  اول  در  دنیــا   رکعتِ  دوم  در  جنتِ  لقاءالله وضوے  آن  صحیح  نیست   مگــر  با  ... @Ammar_noghtezan
طلوعی دوباره است ... که تو را میخواند و در رگهای جاریست می گوید برو و میخواند بیا ... آنگاه در آغوش و "الله" جای میگیری سلام برشما که خدا شد و شما را کرد با ما را هم کنید •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @Ammar_noghtezan
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 و صد امروز برای وقت نداریم از مگو قصه كه ما وقت نداریم با حضرت سرمان گرم گناه است از بهر ملاقات وقت نداریم در تن غیرتمان گوشه نشین است بهر سفر وقت نداریم هر چند كه خوبست بمیریم زیباست ولی حیف كه ما نداریم! 🌷 🌷 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 @Ammar_noghtezan
🔴وطن پرست اونایی نیستن که توی آمریکا و اروپا نشستن و حال میکنن،  بعد واسه ما شعار جانم فدای ایران میدن! شما شعارش رو میدین اینا اینجوری عمل میکردن.. @Ammar_noghtezan
📌 نقل از همسر : یک هفته مادرم در بیمارستان بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شب‌ها» و من هم این کار را کردم. مامانم که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، می‌بوسید و همانطور با گریه از من تشکر می‌کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: دستی که این همه به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: از من تشکر می‌کنی؟ خب این که خودم بود، مادر شما که نبود! گفت: «دستی که به مادرش خدمت کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ فردی خیر نخواهد داشت من از شما ممنونم که با این همه محبت و به مادرتان خدمت کردید.» هیچ وقت فراموش نکردم خدمت به مادرم انقدر برای او ارزشمند بود. 📙 برگرفته از کتاب همسرداری سرداران شهید @Ammar_noghtezan
💢 و به (س) (شهيد حاج حسين خرازی) روز پنج‌شنبه بود. صدايم زدند و گفتند «حاج حسين خواسته از پشت بی‌سيم براش روضه بخونی.» گوشی را دست گرفتم. صدای حاجی خسته بود و گرفته. دو بيت روضه حضرت زهرا(س) خواندم: در بين آن ديوار و در زهرا صدا می‌زد پدر زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من وسط خواندن گفت «طيب‌الله! بسه برادر» با همين دوتا بيت بی‌تاب شده بود؛ بی‌تاب حضرت زهرا(س). @Ammar_noghtezan
. ها را به دنبالت گشتیم! ای ... در زمین یافتیم؛ ... هدایت شد مان در شلمچه! نکردیم! شکستیم! خراب شد... بخوان مرا؛ تا عهدی دیگر! در شهدا... 🕊✨🕊✨🕊✨🕊 @Ammar_noghtezan
🌹 زمانے که آقا صادق به ماموریت مےرفت ✈️ من براش نامه می نوشتم 📝 و بین لباس یا قسمتے از چمدونش 💼 میگذاشتم کہ ببینه👀 سال گذشته وقتے برای بار اول به رفت، من دو تا نامه نوشتم که یکےبرای خودش بود که گفتم در بین الحرمین روبه حرم حضرت ابولفضل(ع)🕌 ایستاده و این نامه رو از طرف من بخون✋🏻 و اون یکی رو بعد از در حرم امام حسین(ع) بنداز و نخون! ⛔️ با اینکه مطمئن بودم نمےخونع اما نمیدونم چرا اون دفعه نامه رو خونده بود.🙄 من در نامه آقا صادق را از آقا خواسته و نوشته بودم: "آقا جان تو رابه جان خواهرت زینب(س) قسم میدم کہ تمام مسلمانان مشتاق را به نهایت ، ارج و قرب واسطه شوی در نزد حق تعالی. ❤️ پاره ے تنم ❤️ در مسیر تو قدم گذاشته و به تو می سپارمش!😔 آقا جان آرزوی در سر دارد من نیز شهـادتـم اما آتشم به اندازه ی و علاقه صادق تند نیست!😓 آرزویی همچون برادر زاده ے شیرین زبانت قاسم را دارد و شهادت شیرین تر از عسل است برایش😭😍❤️ آقا صادق که این نامه رو خونده بود وقتے به خونہ برگشت 🏠 خوشحال بود😊😍 و گفت: باور نداشتم که اینجوری از تہ دل برام بخوای تا شم.😍❤️ من اوایل نمےتونستم این دعا را بگم😥 و  برام سخت بود😣 اما میدیدم کہ تو این دنیا عذاب میکشہ😥😭 بعد ها متوجه شدم کہ من خودخواه شدم☹️ و آقا صادق رو فقط برای خودم می خوام😌 اما از سال گذشته بہ این فکر افتادم که بهتره کمے هم آقا صادق رو برای خودش بخوام.🙂💚 🌸 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀 @Ammar_noghtezan
میگفت خسته نشدی از این همه با شهدا؟! گفتم چرا بشم!؟ تازه دارم راه رو میرم... میگفت سخت نیست داری مثل رفتار میکنی؟! گفتم خیلی سخته مثل نگه داشتن در دست ولی تازه دارم معنی رو میفهمم.... . میگفت خوب باشه اصلا هر چی تو بگی ولی آخر این رفاقت چیه؟! گفتم: رفاقت با (س) مُهر تایید عمــہ سـادات مثل که عمـه سادات سرش را توی دامنش گرفت تا جان داد برگشت گفت میشه منم با دوست بشم!؟ منم این رو میخوام... حالا باید چیکار کنم تا مثل شهدا بشم آخرش هم بشم😢 گفتم یه شرط داره گفت چه شرطی؟؟؟ گفتم به شرط گفتم باشه هرچند ولی میخوام زندگی کنم تا مثل شهدا بمیرم.....😭😭😭😭😭 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
🥀 آدم‌ها سه دسته‌اند: ۱. خام ۲. پخته ۳. سوخته ¹.خام‌ها کھ هیچ....! ².پخته‌ها هم عقل معیشت دارند و دنبال کار و زندگی حلال‌اند. ³.سوخته‌ها . چیزهای بالاتری می‌بینند و می‌سوزند، توی همان ...🤍 ••✾🌸 @Ammar_noghtezan
هرکس در سر آرزوی دارد ... 🌷شادی روح شهدا صلوات 🌷 @Ammar_noghtezan
‍ 💞نسیم خنکی حال دلم را خوب میکند؛ پاهایم آهسته آهسته در فرو می‌روند... غرق میشم در رویا! ناگهان پرنده‌ای می‌پرد؛ نگاهش میکنم به اوج دارد می‌رود! از جلو چشمانم محو می‌شود! اینجا کجاست! کجا ایستاده ام! ندایی مرا می‌خواند قدم قدم  به جلو می‌روم یک گوشه دنج می‌نشینم دنج ترین گوشه دنیاست انگار... شبیه شش گوشه است انگار... صدایی در گوشم می‌پیچد! صدای است... دارد می‌گوید: همیشه باید مشغول یک کلمه باشیم؛ و آن "عشـق" است... اگر با کار پیش بیایی، به طور قطع بریدن و عمل زدگی و خستگی برایت مفهومی پیدا نمیکند... زیر لب زمزمه میکنم؛ عشق... عشق... عشق... صدای دیگری می آید؛ می‌گوید کسی است که شب و روز کار بکند و نخوابد مگر اینکه از فرط خود به خود به خواب رود و آخر عمرش ختم به باشد... صدای شهید در گوشم می‌پیچد و می‌گوید ما که رفتیم مادری پیر دارم و زنی و ۳ بچه ی قد و نیم قد؛ از دار دنیا چیزی ندارم الا یک پیام! یقه تان را میگیرم اگر را تنها بگذارید! صدای در گوشم می‌گوید؛ زمان بر من و تو می گردد تا ببینند که چون صدای"هل من ناصر" امام برخیزد چه می کنیم! ناگهان به خود می‌آیم؛ چشم هایم باز میشود و دلم بی تاب... این‌طرف و آن‌طرف را می‌نگرم... دنبال‌شان می‌گردم... نگاهم ب دور دست ترین نقطه خیره می‌ماند... قافله ای از  میان آب های اطراف زمین میگذرد... مهدی باکری با همان لبخند همیشگی اش برمی‌گردد نگاهی می‌کند و می‌گوید... قافله ما قافله است هر کسی که از خود گذشته نیست با ما نیاید... فریاد میزنم ک صبر کنید میخواهم بیایم! قافله دورتر و دورتر میشود، میدوم به سمت آب... سیم خاردار ها مانع اند... یاد این سخن ابراهیم همت می افتم؛ در پوست خود نمی گنجم! گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم، می خواهم از قفس به در آیم، سیم های خاردار مانع هستند... فریاد میزنم! که ای قافله صبر کنید من هم مثل از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه از خدا بازم میدارد متنفرم... اما دیگر دیر شده رفته است و جا مانده ام... صدای بوق اتوبوس ها مرا به خود می آورد... مردی از دور داد میزند! جانمانی اتوبوس دارد میرود!! خوشحال میشوم... میپرسم به سمت کجا؟ قافله شهدا؟ می‌خندد و میگوید نه می رود شهر... و من با خودم فکر می‌کنم مگر می‌شود آمد طلائیه و از به شهر برگشت..! مگر میشود از قافله جاماند و به شهر، به دنیای ظاهر فریب مادیات برگشت! نه امکان ندارد... بوق! بوق! بوق! بوق اتوبوس دیوانه ام میکند مجبور میشوم ک سوار بشوم... و تمام راه را با خودم زمزمه می‌کنم... همیشه باید مشغول یک کلمه باشم و آن است... باید مثل عاشق بشوم تا لایق همراهی با قافله بشوم... باید که این بار جانمانم باید ک آماده شوم... ای کاش که بشود... صدای درون گوشم می‌پیچد و می‌گوید؛ برادر، جایی برای ای کاش‌ها و اگرها باقی نمانده است! هنوز نگذشته است؛ و کاروان کربلا هنوز در راه است! و اگر تو را هوس کرب و بلاست؛ بسم الله...💞 🕊✨🍃🕊✨🍃🕊✨🍃🕊 @Ammar_noghtezan
🍀فکه ، سرزمینی است؛ که هر قسمت اش ، قصه گوشت و پوست و استخوان رزمنده هایی را در به یادگار دارد.دلاور مردانی که با عاقبت بخیر شدند. و خونشان ، این روزها‌، دل هر را به بازی می گیرد‌. 🍀در روز ولادت ، چشم به  جهان گشود و در شناسنامه اش نام ثبت شد اما همه او را با نام حسن باقری می شناسند. 🍀فرمانده ای که هدایت را نه از پشت میز بلکه  در منطقه عملیات  به عهده گرفت .شناسایی مقر را به نیروهایش  آموزش داد.همانی که لقب دفاع به او دادند و  همیشه یک قدم جلوتر از دشمن بود.. 🍀مثل همان روز سرنوشت ساز ، که برای شناسایی مکان عملیات با همراه شدند و هردو با خمپاره دشمن و با ذکر    آسمانی شدند .آسمانی از جنس که شاید مزد شب زنده داری های شهید بود .‌ ✍نویسنده: 🍁به مناسبت سالروز شهادت 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
به جزئی از پرستش خداست شیعه ي علي از مرگ نمي ترسد. معیارهای  خدای خود را درمذبحه سیاستمداران قربانی نميكند، وبراي من زندگي ارزشی ندا شت كه به خاطر آن اسارت فریبكاران و دغلكاران رابپذیرم و ر وح خود رابکشم،برا ي آنكه جسم خود را محافظت کنم. ای علی توگفتی كه مرگ شرافتمندانه،هزارباربر زندگی ننگین ترجیح دارد، و من نیز این اعتقادمقدس، همه ي وجودم آماده ي قرباني شدن كردم تاتسلیم زندگي ننگین نشوم. منبع کتاب اثر ✨✨✨🍃🌹🍃✨✨✨ @Ammar_noghtezan
‍ ‍ قسمــت ما میشــد اے کـاش... ❌میتــرسم از خــودم زمـانی که؛ "دلِ مــادر خـودم" را میشــ‌‌‌‌‌‌‌‌ـ‍‌ـ‌کنم و در عـین حـال بر احوالِ "دلِ مادران " گریـه میکنم... ❌میتــرسم از خـودم زمانی کـه؛ به نامحرم نگــاه میکنم! و در عیـن حال هیات میروم و بر امام حسین اشک میریزم و از دم میزنـم... . ❌میترسـم از خـودم زمانی که؛ از اهل بیت و‌ شهدا دم میزنـم و نمـازم اول وقت نیست... . ❌میترسـم از خودم زمانی که؛ عاشق هستم و اخلاق و ادب ندارم... تکلیف مدار نیستم... . ❌میترسـم از خـودم زمـانی که؛ از امام خامنه ای دم میزنـم و به حرف ها و خواسته هایشان بی توجهـم... . ❌میترسـم از خـودم زمانی که؛ سر می کنم ولی گفتگو بانامـحــرم برایم عادی شده... . ❌میترسم از خـودم زمانی کـه؛ حرفـ هایـم با عملــم فرسنـگ ها فاصله دارد... باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! منیت را تکبر را دلبستگی را غرور را غفلت را آرزوهای دراز را باید از خود گذشت! باید کشت نفس را... درد دارد! دردش کشتن لذت هاست... امان از توجیه گر‌‌ 🕊🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
خدایا! با تمام وجود درک کرده‌ام که عشق واقعی تویی و بهترین راه دست یافتن به این است... شهید 🙏 @Ammar_noghtezan