eitaa logo
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
217 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar ادمین تبادل ↙️↙️ @Ya_mahdi_1235 مغزخاکستری @khakestary_amar کانال اتحادیه عماریون @et_amarion نفوذیها @Nofoziha_ammariyon با شهدا و اهل بیت علیهم السلام @Ammar_noghtezan
مشاهده در ایتا
دانلود
. -چه است رسیدن به وقتی هنوز را ترجیح می دهیم... -و چه شگرفی دارد ، وقتی خوشیِ دنیا را همچنان بر مقدم می داریم -چه عجیبی ست ، امید به لحظه ... وقتی هنوز امامِ غائبمان هم نیستیم... -و چه غریبی دارد ، قدم نهادن بر خاکی که متصل به است اما کجا؟! معشوق کجا؟! یار کجا؟! همنشینی با کجا؟! 🔻تا از دنیا دل نَبُریم دل ها را نمی بَرَند ... ❗️تاریخ ولادت و تاریخ شهادت چه کسانی ثبت خواهد شد؟! ✨✨🦋🍃🕊🍃🦋✨✨ @Ammar_noghtezan
🍀فکه ، سرزمینی است؛ که هر قسمت اش ، قصه گوشت و پوست و استخوان رزمنده هایی را در به یادگار دارد.دلاور مردانی که با عاقبت بخیر شدند. و خونشان ، این روزها‌، دل هر را به بازی می گیرد‌. 🍀در روز ولادت ، چشم به  جهان گشود و در شناسنامه اش نام ثبت شد اما همه او را با نام حسن باقری می شناسند. 🍀فرمانده ای که هدایت را نه از پشت میز بلکه  در منطقه عملیات  به عهده گرفت .شناسایی مقر را به نیروهایش  آموزش داد.همانی که لقب دفاع به او دادند و  همیشه یک قدم جلوتر از دشمن بود.. 🍀مثل همان روز سرنوشت ساز ، که برای شناسایی مکان عملیات با همراه شدند و هردو با خمپاره دشمن و با ذکر    آسمانی شدند .آسمانی از جنس که شاید مزد شب زنده داری های شهید بود .‌ ✍نویسنده: 🍁به مناسبت سالروز شهادت 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
عسل‌است‌واز‌عسل‌شیرین‌تـر این‌را‌استـادمان‌امام‌حسین«عݪیہ‌اݪسلام» درڪربلا‌بہ‌مـاآموختـــ وچہ‌زیبا‌نوشتــ : •| شهیـد‌زارع‌الوانۍ | 🥀✨🍃🥀✨🍃🥀 @Ammar_noghtezan
🌷 کنار جوب اب نشسته بودم و مے شستم. دیدم کنارم ایــــــستاده. شانزده سالــــــــــش بود. گفت مادر رفتم برای اعزام به جبهه گفتن کوچـــــــیکے باید رضایــــــــت نامــــــــــه بیارے! بلند شدم. اســـــــــتین هامو دادم پایین و گفتم بیا بریم تا برات بدم. با هم رفتیم اعزام. رضایت نامه پرکردم و امدم. اعزام شد. چند جبهه بود و برگشت. تعریف مے کرد می گفت مادر این بار به خیر گذشـــــــــت, برای صـــــــــبح رفتم بگیرم, برگشتم دیدم خمــــــــــــــپاره امده روے سنگرم! اماده شد دوباره برگردد. گفتم علے, بابات که جبهه است. منم که احوالم, برادرت هم که مریــــــــــــــضه. بمون بعد برو. گفت : مادر, برای خودش رفته من هم باید برای خودم برم. برای تو و برادرم هم مے کنم. علے رفت. پدرش برگشت. من هم در بسترے شدم. یک روز ظهر هر چه منتظر شدم کسے ملاقاتم نیامد. شب قبـــــــــلش مرتب خواب هاے می دیدم, دلم شور مے زدم. اخر وقت شوهرم امد. گفتم: علے چے شده؟ گفت: امانتے خــــــــــــــــدا داده بود, حالا پس دادے, دیگه نباید منتظر برگشتنش باشے. دوزاریم افتاد, علے شده. 🌷 دخترم ۴-۵ سالش بود. با اینکه بردیم علے را دید, اما و نبودن او را باور نمے کرد. تا چـــــــند روز کارش گریه بود و صدا زدن علی. یک شب عصبانے شدم. او را دعوا کردم و گفتم علے شهید شده, دیـــــــگه نمیاد. شد. رفتم کنار جوب، اب بیارم. وقتے برگشتم دیدم مادرم که نابینا بود میگه ننه,این دختر دیونه شــــــــده! گفتم چرا؟ گفـــــــت مرتب با خودش حرف مے زنه! دیدم دخترم ارام گوشه ای نشسته, پیراهـــــــنش هم مشت در دســـت گرفته. گفتم چی شده؟ گفت: دیدی گفتم علے است. امد پیــــــشم, ناز و نوازشم کرد. بهم شـــــکلات داد, گفت من , دیگه اذیت مادر نکن. را باز کرد یک ۲۰ تومنی کاغذی نشان داد و گفت: این را هــــــــــم داداش بهم داد. دیگر هیچ وقت برادرش را نگرفت, ان پول از شــــــهید را سال ها داشــــــــتیم هدیه به صلوات شهدای تولد:۱۳۴۶/۴/۱-شیراز شهادت:۱۳۶۲/۱۲/۱۲-عملیات خیبر ✨✨✨🍃🕊🍃✨✨✨ @Ammar_noghtezan
📝 در زمان غیبت کبری🥀 به کسی "منتظر"گفته می شود✌️ که منتظر ظهور (عج) ومنتظر 🕊باشد 🌷 🌸 @Ammar_noghtezan
(س) تازه فهمیدم گِلم از خاک پاے زینب است اشک هاے دیده ام از اشک هاے زینب است روے سنگ قبر من،اےن جمله را انشا‌‌‌‌ء ڪنید عاقبت این جان ناقابل فداے زینب است 🏴 🖤🥀🖤🥀 @Ammar_noghtezan
🥀 یعنے زندگے کن ،اما! اگر 🥀 میخواهید زندگی کنید فقط براے خدا ... هرکارے میکنید فقط براےرضاے خدا باشد و بَس @Ammar_noghtezan
💤خوابی که پس از دید.✨ هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ سردشت؟» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌‌ن.» عجله داشت. می‌خواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی که می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم یک برگه‌‌ كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم» بنویس: «سلام، ‌من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی به او گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. زیرش نوشت: «سیدمهدی زین‌الدین» نگاهی بهت‌زده به آن‌ كردم و با تعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی» اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای مهدی هنوز توی گوشم بود «سلام من در جمع شما هستم» شاد و راهشان پررهرو باد. @Ammar_noghtezan
🌹مادر شهید «اوجاقی» در دیدار امروز با معظم انقلاب ♦️شهید «حسین اوجاقی» شهریور ماه امسال از سوی آشوب‌گران ناجوانمردانه مورد اصابت چاقو قرار گرفت و به درجه رفیع نائل آمد   @Ammar_noghtezan
‍ ‍ قسمــت ما میشــد اے کـاش... ❌میتــرسم از خــودم زمـانی که؛ "دلِ مــادر خـودم" را میشــ‌‌‌‌‌‌‌‌ـ‍‌ـ‌کنم و در عـین حـال بر احوالِ "دلِ مادران " گریـه میکنم... ❌میتــرسم از خـودم زمانی کـه؛ به نامحرم نگــاه میکنم! و در عیـن حال هیات میروم و بر امام حسین اشک میریزم و از دم میزنـم... . ❌میترسـم از خـودم زمانی که؛ از اهل بیت و‌ شهدا دم میزنـم و نمـازم اول وقت نیست... . ❌میترسـم از خودم زمانی که؛ عاشق هستم و اخلاق و ادب ندارم... تکلیف مدار نیستم... . ❌میترسـم از خـودم زمـانی که؛ از امام خامنه ای دم میزنـم و به حرف ها و خواسته هایشان بی توجهـم... . ❌میترسـم از خـودم زمانی که؛ سر می کنم ولی گفتگو بانامـحــرم برایم عادی شده... . ❌میترسم از خـودم زمانی کـه؛ حرفـ هایـم با عملــم فرسنـگ ها فاصله دارد... باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! منیت را تکبر را دلبستگی را غرور را غفلت را آرزوهای دراز را باید از خود گذشت! باید کشت نفس را... درد دارد! دردش کشتن لذت هاست... امان از توجیه گر‌‌ 🕊🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
خدایا! با تمام وجود درک کرده‌ام که عشق واقعی تویی و بهترین راه دست یافتن به این است... شهید 🙏 @Ammar_noghtezan
خدایا! در روزگارِ بی شهادتی دلم می خواهد... مُردن را همه بلدند...! ✨✨✨🍃🕊🍃✨✨✨ @Ammar_noghtezan