eitaa logo
اَنارستــــــون
25.6هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
197 ویدیو
2 فایل
[خدا مرا برای تو انــــــار آفریده است🌱] شروط _ تبادلات 👈 @shorutAnarestun تبلیغات 👈 @TarefeAnarestun
مشاهده در ایتا
دانلود
از ما گذشت؛ زندگی ما به باد رفت از خانه‌ی کسی نرود مادر اینچنین
ماجرای کوچه و بازار از یادم نرفت دستهایم بسته بود و همسرم را می‌زدند یک نفر با تازیانه دیگری هم با غلاف با تمام زور و بازو دلبرم را می‌زدند می‌پرد هر شب حسن از خواب می‌گوید پدر خواب میدیدم دوباره مادرم را می‌زدند...
خالدبن‌ولید ملعون و دژخیمانش، حضرت فاتح خیبر را به ریسمان بستند و به صحن مسجدالنبی بردند برای بیعت، یا قتل! شاید علی با خودش گفت کاش کسی می‌آمد و این غائله را برهم می‌زد... و زهرا، برافروخته، از در مسجدالنبی وارد شد و فریاد زد "خَلُّوا عَن اِبن عَمّی" علیِ من را رها کنید...
روایت اول: صورتش از شرم سرخ شده بود. سرش را پایین انداخت، نفسی کشید و آرام گفت: "یا رسول الله! مرا رغبت افتاده است در فاطمه..." روایت دوم: صورتش از اشک خیس شده بود. رو کرد به مزار پیامبر، بغضش را فروخورد و گفت: "یا رسول الله! امانتتان برگردانده شد..." ۱) خواستگاری حضرت امیر از حضرت بانو، عبارت انتهایی از تفسیر عتیق نیشابوری است ۲) شب تشییع پیکر حضرت بانو، عبارت انتهایی از نهج البلاغه است؛ خطبه ۲۰۲