دیگه توی گلزار بوی اسپند ،
چای و دمنوش نمیاد ، بوی #خون میاد ...💔
#کرمان_تسلیت
#روایت_نگاری | رفیقفائزهجان
مادر بزرگش بود ،
خیلی بیتابی میکرد ،
رفتم کنارش ، دستم را گذاشتم روی سرش
به او گفتم : حاج خانوم ، فکر نکنی فائزه رفته ها
هممون داریم آتیش میگیریم ، هممون داریم حسرت میخوریم .💔.
یک وقت فکر نکنی تو این غم تنهایی !.
- سفت بغلم کرد
+ میگفت قربونتون برم ، قربونتون برم
وقتی هم که فائزه اومد بلند براش لالایی ترکی میخوند:)
+ میگفت : لای لای بالام ، لای لای بالام . . .
#شهیده_فائزه_رحیمی #فائزه_رحیمی
#کرمان #کرمان_تسلیت #کاشان
🕊️ : @Angel_kashan